جایی برای گفتن دلتنگیها

ماجراهای یک پزشک هنوز عمومی

جایی برای گفتن دلتنگیها

ماجراهای یک پزشک هنوز عمومی

خاطرات (از نظر خودم) جالب (۷۲)

سلام 

شاید تعجب کنین که چرا من الان بیدارم و دارم آپ میکنم. تعجب نکردین؟ خوب یه نگاه به ساعت آپ کردنم بکنین تا تعجب کنین. 

نگاه کردین؟ آفرین. 

جونم براتون بگه که تا همین چند دقیقه پیش مهمونی بودیم. کجا؟ بعله دیگه. هر رفتی یه اومدی هم داره! وقتی بعضی دوستان مجازی تصمیم گرفتند حقیقی بشن و بیان خونه مون باید فکرشو میکردن که ما هم یه شب تلافی می کنیم!! 

از شوخی گذشته واقعا خوش گذشت. جای همه دوستان مجازی دیگه خالی. به محض اینکه وارد شدیم و در اولین دقایق عماد با برگردوندن لیوان بزرگ آب طالبی بستنی روی فرش شاهکارهاشو شروع کرد! اما بعد که دکتر میثم لپ تاپشو آورد دیگه نه صدائی از این بچه بلند شد و نه تصویرشو دیدیم. تا حالا که بلند شدیم و اومدیم!  

خدائیش اصلا فکرشو نمی کردیم که این همه ساعت اونجا نشسته باشیم و وقتی یه نگاه روی ساعت کردیم همه مون تعجب کردیم. شاید اگه رومون می شد باز هم مینشستیم اما دیگه خجالت کشیدیم. اوج این شرمندگی هم موقع شام بود که معلوم بود برای اون چند ساعتی توی زحمت افتادن. 

به هر حال باز هم ممنون. 

راستی اگه دوست مجازی دیگه ای هم دوست داره حقیقی بشه ما استقبال میکنیم! 

و اما خاطرات این بار: 

۱. خانمه به خاطر عقب افتادن خونریزی قاعدگی اومده بود. پیش از نوشتن دارو ازش خواستم یه تست حاملگی بده. وقتی بهش گفتم حامله است گفت: آخه چطور ممکنه؟ من پنج ساله که دارم مرتبا «آی وی اف» می کنم و حامله نمیشم اون وقت همین طوری حامله شدم؟! 

۲. خانمه بچه یک ساله شو آورد دکتر و به محض اینکه منو دید گفت: وای چه جالب! از وقتی این بچه یک ماهشه هر وقت میارمش درمونگاه شما شیفتین! 

۳. (۱۴+) خانمه اومده بود تست حاملگی بده. بهش گفتم: توی درمونگاه آزمایش خون نیست فقط آزمایش ادرار هست بنویسم؟ مادر شوهرش گفت: آزمایش ادرار از کِی مثبت میشه؟ گفتم: از حدود دو هفتگی به بعد. گفت: شوهرش ۱۴ روز پیش رفته سفر. روز رفتنش هم که ما اونجا بودیم و کاری نکردن (!) پس حداقل دوهفته اش هست آزمایش ادرار بنویس! 

۴. خانمه از کیفش یه آمپول آمپی سیلین درآورد و پرسید: ممکنه من به این آمپول حساسیت داشته باشم؟ گفتم: احتمالش هست. گفت: دیروز که زدم که حساسیت نداشتم. حالا ممکنه؟! 

۵. یه خانم جوونو با افت فشار آوردند. گفتم: توی خونه اتفاقی افتاده؟ شوهرش گفت: نه! ما چهارتا برادریم اما این خانم اصلا برادر نداره و انگار از این چیزها ندیده. سر یه موضوعی ما برادرها با هم بحثمون شد. فقط حدود یک ساعت با هم بحث میکردیم. حداکثرش در حد تهدید همدیگه به قتل و این چیزها بود! 

۶. (۱۴+) خانمه با «واژینال دیس شارژ» (ترشحات .....) اومده بود و می گفت: دفترچه ام دیگه برگ نداره نمیشه داروهاشو توی دفترچه پسرم بنویسی؟! 

۷. مرده اومد و گفت: داروهائی که دادین خوردم ولی خوب نشدم. گفتم: برین پیش متخصص. چند روز بعد اومد و گفت: فقط اومدم بگم متخصص گفت: اون داروهائی که اون دکتر برات نوشته بریز دور!  گفتم: خوب به هرحال متخصص بیشتر از من میدونه گفت: آخه کلی پول اون داروها شده بود حالا از کی باید بگیرم؟!

۸. به پیرزنه گفتم: نوار قلبتون سالمه. گفت: اگه توی قلبم اتصالی داشت نشون میداد دیگه؟! 

۹. خانمه گفت: از دیشب اسهال دارم. حتی آب دهنمو هم که قورت میدم فورا باید برم دستشوئی! 

۱۰. مرده گفت: این داروهارو از داروخونه بیرون گرفتم. ببینین درست داده؟ گفتم: درست داده فقط این قرصو براتون ۱۰۰ تا نوشتم ۶۰ تا داده. گفت: حالا میشه بقیه شو از داروخونه توی مرکز بگیرم؟! 

۱۱. پسره گفت: نمیدونم چرا وقتی میرم دستشوئی راحت میشم؟!! 

۱۲. نسخه پیرمرده رو نوشتم که گفت: خیلی ممنون. من هروقت اومدم پیش شما خوب شدم. با چندتا دیگه از پیرمردها هم که صحبت کردم همه خیلی دوستت دارن. حالا بگذریم که جوونهای اینجا اصلا چیزی حسابت نمیکنن اما ما پیرمردها همه طرفدارتیم!!  

پ.ن۱: از یه مغازه چند قلم جنس خریدم. وقتی برگشتم خونه احساس کردم که قیمت این اجناس باید بیشتر از پولی باشه که من دادم. وقتی حساب کردم متوجه شدم یه جنس ۲۴۰۰ تومنیو برام ۲۴۰ تومن حساب کرده. چند ساعت بعد همون طرفها کار داشتم٬ کارمو که انجام دادم رفتم توی مغازه و جریانو گفتم و بقیه پولشو دادم. فروشنده هم فرمودند: یعنی همون موقع که پول دادی اینقدر حواست پرت بود که نفهمیدی قیمتشون بیشتر میشه! 

پ.ن۲: به گروه های موسیقی پیشنهاد میکنم به آخر اسمشون یه «بکس» اضافه کنن. عماد که عاشق «بر و بکس» بود و «سوسن خانوم» و «بدو دیره» الان مدتیه که به «تی ام بکس» علاقمند شده و «تهرون مال ماست» و «خوشگل کلاسمون» اما خدائیش توی یکی از کلیپهاشون چقدر خندیدم وقتی نیروی انتظامیو نشون میداد که دارن میان جوونهای توی یه پارتیو دستگیر کنن درحالی که فرمانده شون یه زن بی حجاب بود! 

پ.ن۳:  تا حالا چندین بار فیلم «مادر» علی حاتمیو از شبکه های مختلف دیده بودم ولی هیچوقت چند دقیقه اولشو ندیده بودم. این بار وقتی دو هفته پیش قرار بود پخش بشه از چند دقیقه پیش از شروعش تلویزیونو قرق کرده بودم! (اینو توی اون پستی که پرید نوشته بودم اما توی پست پیش یادم رفت بنویسم!)

پ.ن۴: عماد از مدرسه نرسیده خونه بهم میگه: بابا! کِی عاشورا میشه؟ توی تقویم نگاه می کنم و میگم: چند ماه دیگه چطور؟ میگه: آخه بچه ها میگن دو روز تعطیله! 

بعدنوشت: اخوی گرامیو فرستادم نمایشگاه کتاب تهران تا این بار جزوه های پارسیان دانشو که تعریفشونو زیاد شنیده بودم بگیره که فهمیدم قیمتش وحشتناک گرون شده. گفتم فقط دروس ماژورو بگیره که دیدم تقریبا همون قیمت میشه! 

خلاصه که خریدنش از توان من خارجه. هرکدوم از دوستان که خریده یا میخواد بخره من حاضرم باهاش شریک بشم. پول کپی و پستش هم با من البته اگه درنهایت همون قیمت درنمیاد!

نظرات 70 + ارسال نظر
..... دوشنبه 20 اردیبهشت‌ماه سال 1395 ساعت 11:39 ق.ظ

؟

یک د م د د ادبیات شنبه 31 مرداد‌ماه سال 1394 ساعت 01:13 ق.ظ

پ ن. 1: واقعاً آدم می تونه از بی ادبی بعضی ها چقدر درس بگیره!

واقعا

kiki شنبه 24 تیر‌ماه سال 1391 ساعت 05:51 ب.ظ

خوش بحالت

ممنون

انترن ماه 10 پنج‌شنبه 25 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 03:26 ب.ظ

دکتر فکر کنم بتا معمولی با تیتر کردنش فرق داشته باشه ؟

واقعا؟
من نمیدونم خوشحال میشم اگه فرق میکنه بهم یاد بدین

یک داروساز دوشنبه 8 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 12:12 ب.ظ

یادم رفت بگم به شرط اینکه دیس چارجش باکتریال بوده باشه.

درواقع در این موارد از خانمها به زور باید شرح حال گرفت به خاطر حیا و این حرفها

یک داروساز دوشنبه 8 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 11:43 ق.ظ

سلام دکتر. خسته نباشید
راجع به اون آمپول آمپی.حساسیت پنیسیلین حتی با مصرف اخیر هم ممکنه اتفاق بیفته. خانمه بنده خدا سوال درستی رسیده بوده. متاسفانه تستی هم که توی مملکت ما میکنن قطعیتی نداره و همون مقدار تست هم میتونه انافیلاکسی بده. نتیجه منطقی: محض رضای خدا امپولای غیر از ب کمپلکستونو تو یه جایی بزنین که امکانات داشته باشه.
برای دیسچارج اون خانمم اگه کپ کلیندا نوشته بودی تابلو نمیشد

سلام داروساز. سلامت باشید
درواقع حق با شماست اما در این صورت واجبه مریضهامون حدود 15 کیلومتر برن تا مرکز استان برای زدن یه آمپول!
چرا باز هم تابلو میشد چون هیچکس برای یه بچه زیر 10 سال کپ کلیندا نمی نویسه!

مژگان امینی سه‌شنبه 2 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 12:51 ق.ظ http://mozhganamini.persianblog.ir

1.خوب مبارکه
2.هر که نان از عمل خویش خورد منت حاتم طائی نکشد.زندگی خرج داره دیگه!
3.به این می گن مواظبت و مراقبت کامل.
5.یک همکار هم داشتم این بلا به سرش آمده بود ولی کارش به دکتر نمی کشید فردایش سردرد می گرفت.
پ ن 4 درس معلم ار بود زمزمه ی محبتی!

سلامت باشید
آره دیگه!
بیش از حد کامل!
واقعا عذاب آوره بخصوص برای کسی که توی خونه پدریش سابقه شو نداشته
خوب البته معلمهاش که مثل شما نیستن شما به دل نگیرین

نگران آینده دوشنبه 1 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 10:46 ب.ظ

3-عجب!بالای 16 سال شد بالای 14؟
5-
7-خب معلومه از اونی که براش تجویز کرده دارو رو!!!!!!!
(اگر نظرم تایید نشه بهتون حق می دم!)
8-
9-تا این حد؟!!!!!!!!!!!
12-خدا رو شکر!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
پ ن 1-عوض تشکرش بوده!
پ ن4-

۳.خوب اصلا میگذاریمش بالای ۱۵ خوبه؟ خیرشو ببینین!!
۷. امیدوارم مریضه اینجا رو نخونه!!

دکتر نفیس دوشنبه 1 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 12:43 ب.ظ http://drnafis.blogfa.com

11. اصلا وجه تسمیه ش به مستراح همینه !
9. عالیه !

دقیقا فقط نمیدونم قبلا چی میشده؟!
خوب بالاخره یه نفر اینو گفت!!
حدس میزدم خیلی از خانمها اینو بگن اما نگفتن (شاید توی دلشون گفتن)!

سمانه یکشنبه 31 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 11:10 ب.ظ http://www.milapila.blogfa.com

با مورد 7 حال اومدم فکر کنم یارو اصفهانی بوده

زبل خانوم شنبه 30 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 06:04 ب.ظ http://zebelestan.blogsky.com/

1. خیلی باحال بوده...
3. امان از دست مادروشهر فضووووووول...دیگه کاراشونم چک میکرده...حتما صبح به صبح از پسرش می پرسیده....
4. امکانش هست..هرچیزی امکان پذیره...
5. اوا خواهر..چه خانم بی جنبه ای..این چیزا طبیعیه، شوخی برادریه....
6.تابلو...میرفتن داروخونه ضایع میشد..حالا سن پسرشم جالب بوده...

7. چقدر بده دکترا همدیگه رو جلوی بیمار ضایع کنن...
11. چه سوالی...مساله اینشت...راحت شدن یا نشدن...

ممنون که وقت گذاشتین
راستی چرا نظرات این پستتونو تائید نکردین هنوز؟

مرجان پنج‌شنبه 28 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 07:41 ب.ظ http://mahroo1371.blogfa.com

سلام
به روز می باشیم
تشریف بیارید خوشحال می شم

سلام
ایضا
چشم

جرم شناس/الناز پنج‌شنبه 28 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 01:18 ب.ظ http://life-code.blogfa.com

دکتر می دونی الان اشک تو چشام جمع شده به خاطر جوابی که به کامنت دکتر ریحان دادی؟

خوشحالم که میبینم می دونین قتل با تهدید به قتل فرق داره

اینا همه ش اشک خوشحالی بود



به روز هم کنید لطفا

ای بابا
درسته وکالت نخوندیم اما دیگه اینها که چیزی نیست خواهر من!

دلارام پنج‌شنبه 28 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 02:19 ق.ظ http://delaaram.persianblog.ir

پس چیه؟

خوب بخونینش ببینین چیه؟!!

دانشمنگ چهارشنبه 27 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 11:54 ب.ظ http://daneshmang.blogfa.com/

سلام
مورد۳: یه آشنای اینجوری کافیه که جای تمام دشمن حیثیت آدم و به باد بده...
۵:آخر توجیه بود
۹:
مورد ۱۲ هم کلا ترور شخصیت بود
ببینید بچه از چه سنی داره دین رو با زندگی عجین می کنه ها
فیلم مادر شاهکاره

سلام
ممنون که باز هم سر زدین
در تمام موارد کاملا حق با شماست!! (به این میگن یه جواب مختصر و مفید!)

بهار(بوسه ی تقدیر) چهارشنبه 27 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 07:44 ب.ظ http://gozashtehagozashte.blogfa.com/

سلام
خیلی اتفاقی نمی دونم از کجا(50 تا کامنتدونی بازه)رسیدم به وبتون.راسته راستشو بگم اسم ربولی برام جالب بود.چون ما تو شهرمون ربولی داشتیم(واقعا بهش می گفتن ربولی تخیلی هم نبود) که خدا بیامرز شده ولی هنوزم اسمش سر زبون بعضی ها هست.مثلا اگه یکی شکسته نفسی کرد می گن نه بابا تو خوبی ربولی بدهببخشید شما کدوم شهری؟

سلام
توی وبلاگتون عرض میکنم

ژیلا چهارشنبه 27 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 01:08 ب.ظ http://www.drjila.com

درود
خیلی بامزه بودن خاطراتتون
3. عجب مادر شوهر بی چشم و رویی!!! چقدر پر رو بوده که روش شده این حساب کتاباشو برا شما هم بگه!!!
پ ن1. من جای شما بودم دیگه از اون مغازه جنس نمی خریدم.
پ ن 2.عماد هم خوش سلیقه ست ها
پ ن 4. این بلا خان هم از الان رفته تو کار دو دره بازی

درود برشما
ببخشید که شما قرار بود منتظر بشینین تا من آپ کنما!
اگه اون روز با دکتر میثم صحبت نکرده بودم که تا حالا کلی نگران شده بودیم
به هر حال ممنون از نظرتون
عماد که خوش سلیقه هست برای همینه شب بعد از مهمونی دوباره پیله کرده بود بریم خونه آقای دکتر!!

کامیشا چهارشنبه 27 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 12:50 ق.ظ

نمیدونم چی میشه .هر روز دارم حساب میکنم که چه رتبه ای قراره واسه نمره 380 بیاد .حوصله دوباره خوندن ندارم

من اگه این نمره ام بود که کلاهمو مینداختم بالا!
البته شرائط شما هم خیلی با من فرق میکنه

سایه سه‌شنبه 26 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 11:25 ب.ظ http://phantomstudent.blogfa.com

11- منم موندم این پسر انتظار چه حالتی رو بعد از wc رفتن داشته!
از همه جالب تر دسته گل آقا عماد توی مهمونی بود
بالاخره ما هم دلمون به تعطیلی در این مناسبت ها خوشه دیگه بچه ها که جای خود دارند

لابد ناراحتی!
واقعا
اینو که دیگه حتما واقعا!!

دلارام سه‌شنبه 26 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 08:37 ب.ظ http://delaaram.persianblog.ir

مگه تو کلیه تراوش و باز جذب و از این قبیل چیزا نداریم؟
حالا من مغزم و یه چیزی در نظر گرفتم که تراوش داره تفکرت و حرفام تراوشاتشه.

اگه تراوش بود حق با شما بود
اما اینی که شما نوشتین تراوش نیست!!

مظهرگلی سه‌شنبه 26 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 01:44 ب.ظ http://mazhar-goli.blogfa.com

دوستان+آشنایان+و سایر وابستگان

ریحان سه‌شنبه 26 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 09:16 ق.ظ http://dr-reihan.persianblog.ir

حداقل قتل...کاش می پرسیدید حداکثرش دقیقا چیه؟!
من گذاشته بودم اگه امسال بخوام دوباره بخونم داخلی ها رو از پارسیان بخونم...اگه قیمتش انقدر گرون شده ترجیح میدم اصلا بیخیال امتحان بشم پس! اما با توجه به سابقه ی عریض و طویلم در امتحان و خرید جزواتی که خوانده نشدند! توصیه می کنم شریک نشین. به دردسر و پول کپی و ایناش نمی ارزه!اخرشم خیلی فرق نمی کنه هزینه هاش. گر با جند نفر دوست صمیمی

نخیر فرمودند تهدید به قتل که با خود قتل خیلی فرق میکنه!!
امان از این جزوه های خونده نشده که دیگه عملا به هیچ دردی هم نمیخورن
فعلا قرار شده شریک یکی از دوستان حقیقی بشیم که یه تخفیف کت و کلفت هم داره!

دلارام سه‌شنبه 26 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 01:00 ق.ظ http://delaaram.persianblog.ir

مدت زیادیه نیومدم دکتر دلم برا نوشتنت تنگ شده بوداااا
درس دارم بدبختی دارمبرام دعا کن مارد منم بشم یک همکارت در آینده میمرم برای کشیکای چند روزه!!!!

خلاصه که خسته نباشد.دکتر جان اکشالی نداره انشالله جزوه هم گیرت میاد خیلی خوب.

خوش اومدین
پس چند سال دیگه منتظرتونیم توی کشیکهای چند روزه!
ممنون

الناز دوشنبه 25 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 10:11 ب.ظ http://life-code.blogfa.com




وای دکتر
مطمئنم اگه دکتر نمیشدید حتما جرم شناس میشدید
عجب کامنتی واسه آرش گذاشتید
اصلا به ذهن من خطور نکرده بود
باریکلا
واقعا عالی بود

واقعا؟
اهم اهم
ما اینیم دیگه

فرشته Bax!!!! دوشنبه 25 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 09:18 ب.ظ

سلام آقای دکتر
خوبین؟
نمیدونم چرا یاد شعر معروفِ زیر افتادم :
میهمان گرچه عزیز است ولی همچو نفس
خفه میسازد اگر آید و بیرون نرود

کلا پستتون لایک

راسسسی من شنیدم واسه دستیاری جزوه های کرمی،انتشارات طرلان خوبه!!
ولی کپی پارسیان دانشو هم تکثیری های دانشکده مون داره!!

سلام
شما دومین نفرس هستین که یاد این شعر افتادین!!
ممنون
احتمالا پارسیان به دستم می رسه!

غلامی دوشنبه 25 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 06:06 ب.ظ http://tasaod.blogfa.com/

سلام
یه پا خنده بازاره اونجا پس اره

سلام
جای شما خالی

زری* دوشنبه 25 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 03:01 ب.ظ http://mydaysofveto.persianblog.ir/

دوستی خوبه بشرطی زیاده روی نشه در اون!
مورد یک ذوق مرگم کرد...ادرستون رو میذارم واسه خیلی دوستام بیان ببینن انرژی بگیرن

چشم
ممنون شما لطف دارین

کیمیاگر دوشنبه 25 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 02:12 ق.ظ http://parsartist.blogfa.com

چه کاریه دکتر منم رفتم غرفه شون قیمت کردم با بن دانشجوییم فقط ۲ تا شو اونم باید یه چیزی خودم میذاشتم روش میتونستم بخرم البته من واسه استیجریم میخواستم.
کپی رو واسه ماها گذاشتن دیگه دکتر:دی

واقعا
من هم درنهایت به همین نتیجه رسیدم

الهام یکشنبه 24 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 10:43 ب.ظ http://www.daneshjooye86.blogfa.com

سلام دکتر.
آره،CCHFاپیدمی داره میشه اینجا ظاهرا مراد از "اینجا" هم مشهد هس جهت اطلاع...
متاسفانه عصر 5شنبه یکی از دوستان اینترن فوت کرد بخاطر اینکه از بیمارش گرفته بود... و البته پرستار و بهیار اون بیمار هم دیروز فوت کردن
دیروز هم یه بچه مشکوک به همین مساله فوت کرده...
درحال حاضر هم 6؛7تا کیس CCHF بستری داریم.
....
این هم "غم"نامه ی ما...

سلام
توی دوران دانشجوئی بیمارشو دیدم
واقعا عذاب آوره هم برای خود مریض هم اطرافیانش
متاسفم

خاله آذر یکشنبه 24 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 09:32 ب.ظ http://www.khaleazar.blogfa.com

چه زود بازدید پس دادین!پس باید همین روزا منتظر دکتر نفیس باشم!!

خوب برای اینکه هردومون توی یه شهر بودیم نه با این همه فاصله که شما دارین
خانم دکتر که لابد اول باید بیان دیدنش و ....

باران یکشنبه 24 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 05:40 ب.ظ http://barane-deltangiha.blogfa.com

راستی یادم رفت حتما خیلی خوش گذشته آره؟؟؟؟؟؟؟؟؟
پس کی نوبت ما میشه...البت فک کنم ما بسیار از شما دور باشیم...

جای شما خالی

باران یکشنبه 24 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 05:30 ب.ظ http://barane-deltangiha.blogfa.com

سلام دکتر جون خوبید...
همشون باحال بودن مثل همیشه
فک کنم همه ایرانیا تا تقویم دستشون میاد دنبال تعطیلیاش میگردن...عزیزم عماد هم یه ایرانیه دیگه و دنبال تعطیلی...
وای نمایشگاه رو که نگو دوستم رفته کتاب بخره فرمودن ۳۵۰۰۰۰ تومان بیچاره نیاز هم داشته اما نتونسته بود بخره میگه یارو گفته تخفیف هم داره گفتم برو بابا....
اونوقت کاش نمیگفتن فرهنگ کتاب خوانی رو رواج بدیم ...بی خیال زین پس بجای کتاب خوانی آواز خوانی میکنیم

سلام
واقعا
البته با توجه به گرون شدن کاغذ و .... درواقع گرونی کتاب چندان هم عجیب نیست
منو بگو که رفته بودم توی فکر چاپیدن این خاطرات!

آوا یکشنبه 24 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 04:10 ب.ظ

3. فقط بگم امان از مادر شوهر
6. خوب دیگه

9.
11. آخی نازی
12. چه تعریف ضد حالی
جالب بود دکتر جان عجب کارهایی میکنن این مریضهای شما

ممنون از نظرتون
باز هم به اینجا سر بزنین

یک ماما! یکشنبه 24 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 03:52 ب.ظ

سلام آقای دکتر .
7. فکر میکنم قبلا هم گفتم که شما صبرتون خیلی زیاده ، آدم با خوندنش هم حرصش در میاد . البته مقصر اصلی همون متخصصه ، نمیتونست در مورد همکارش مودبانه تر حرف بزنه؟
11. یعنی چی ؟
پ.ن1 : شاید ایشون هم با همون متخصص محترم نسبتی داشتن !
پ.ن 2: فکر میکنم برعکس شما که همه ی طرفدارانتون پیرمردها هستن ، همه ی طرفدارای برو بکس و سایر بکس های اضافه شده هم همین بچه های همسن و سال عماد باشن .
من الان با خوندن کامنتهای این پست و دیدن کامنت (ن) یه مقدار هنگ کردم .
موفق باشین .

سلام
شما لطف دارین اما بعد از ده دوازده سال کار و سر و کله زدن با مردم ولایت دیگه عادت کردم
۱۱. خدائیش فقط همین یه جمله رو گفت!!
احتمالا!
اتفاقا اکثر بچه هائی که دیدم هم به این سبک آهنگ ها علاقمندند
هنگ چرا؟ خوب از دکتر آرش تعریف کرده بنده خدا

مظهرگلی یکشنبه 24 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 03:20 ب.ظ http://mazhar-goli.blogfa.com

الان دارم به اون لحظاتی فک می کنم که وقتی مهمون داریم دارم به مهمان گرچه عزیز است ولی... فک می کنم!!!!!


چشم دفعه بعد زودتر بلند میشیم!

fifi یکشنبه 24 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 05:01 ق.ظ http://zanaane.blogsky.com

دکتر جون بازم شرمنده.
ولی اینو بگم که خیلی سختی کشیدم. دکتر جون والا سخته روت نمیشه دیگه تو چشم عمو و داییت نگاه کنی. والا داستانای مردم پروندش زیر بغل ما بود دائم هرچی هم میگفتیم پدرتون خوب مادرتون خوب دست از سر ما بردارین مگه ول میکردن.

خواهش
اما یه چیزی بگم؟
زیاد سردرنیاوردم که چی گفتین؟!

sahar BAX شنبه 23 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 11:51 ب.ظ

salam
merci babate khaterat
doostitun ham mostadam.
11.behesh migoftin normale.hame badesh rang o rooshun va mishe zendegi ham ghashamgtar be nazar mirese...
12.Dr kollan pir patal pasandi!

سلام
ممنون
فکر بدی هم نیست
حساااابی!!

دلژین شنبه 23 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 10:20 ب.ظ http://drdeljeen.com

پس حسایب خوش گذشته

حسابی خانم دکتر
جای شما واقعا خالی بود

مرجان شنبه 23 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 06:04 ب.ظ

فکرکنم اسمم مرجانسلام نوشتم!

پس شما بودین؟
من فکر کردم یکی دیگه است!

مرجانسلام شنبه 23 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 06:03 ب.ظ

سلام
همه هیچی اون پی نوشت اول.شما رو باید رییس بانک مرکزی کنن
ام تی بکس دیگه کدوم گروهه که از بابا مامانش قهر کرده؟من که ندیدم.

همه شمار ه ها خوب بودن

سلام
ممنون از نظرتون امیدوارم اگه پای یه پول حسابی هم میون بود بتونم همین کارو بکنم
ممنون

دلی شنبه 23 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 04:56 ب.ظ

این امروز تو ایمیلام بود:

می‌مونه یه حلوا هدیه صاحبان عزا به اهل قبور... این تنها شیرینی ضیافت مرگ ، عطر و طعمش دعاست ... روغن خوبم تو خونه داریم ... زعفرونم هست ... اما چربی و شیرینی ملاک نیست ... این حرمته که زنده‌ها به مرده هاشون می‌ذارن ... (ماه منیر و طلعت به گریه می‌افتند) اجرشم نزول صلوات و حمد و قل هوالله است ... فقط دلواپس آردم ... خاطر جمع نیستم ... می‌ترسم مونده باشه ...( زنده یاد رقیه چهره آزاد- مادر )

این صحنه رو خوب یادمه
واقعا فیلم قشنگیه

دلی شنبه 23 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 04:55 ب.ظ http://1donyasargarmi.persianblog.ir/http://

سلام ممنون بابت تیریکتون عید شمام مبارک

1-یعنی طبیعی حامله شده؟؟؟؟؟

3-ووویییی مادر شوهررررر

منم فیلم مادر رو وقتی دیدم فقط 2-3تا سکانسش بوده اونام از بس دیدم حفظم شده کامل نبوده

سلام
جواب قبل تکرار میشود

دلی شنبه 23 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 04:52 ب.ظ http://http://1donyasargarmi.persianblog.ir/

سلام ممنون بابت تیریکتون عید شمام مبارک

1-یعنی طبیعی حامله شده؟؟؟؟؟

3-ووویییی مادر شوهررررر

منم فیلم مادر رو وقتی دیدم فقط 2-3تا سکانسش بوده اونام از بس دیدم حفظم شده کامل نبوده

سلام ممنون
بله
من که خوشبختانه مادر شوهر ندارم!
واقعا؟

miss lemon شنبه 23 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 04:31 ب.ظ http://joza-v.blogfa.com/

مورد 3

ممنون

دکتر پرتقالی شنبه 23 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 02:56 ب.ظ

ما که بودیم چرا ازین خاله بازیا نداشتین دکتر ربولی؟ هر وقت اومدین شمال قدمتون رو چشامون

ما وقتی فهمیدیم شما اینجائین که درآستانه رفتن بودین
تازه خودتون هیچوقت لو ندادین اینجائین و ما از طریق دوست مشترکمون متوجه شدیم

بچه مهندس شنبه 23 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 01:52 ب.ظ http://nimchemohandes89.blogfa.com

slam aqay doktor kheyli khoshhal shodam k bazam b weblogam sar zadin age nazari vase behtar shodan weblogam darin bedin mamnoon misham

salam
chashm mozahem misham nazar ham chashm
amma yadetoon nare ke in shoma hastin ke sahebe oon weblogin o har chi salah midoonin mitoonin toosh benevisin

ز.مومنی شنبه 23 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 12:33 ب.ظ

مرسی خیلی خوب بود
شاد باشید

ممنون
و همچنین

بیشعورشناسی شنبه 23 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 11:43 ق.ظ http://www.lalikue.blogfa.com

۳ و ۶ خیلی باحال بود.
ما هم طفدارتیم دکتر مثل پبرمردها

ممنون
مخلص شما و پیرمردها هستیم

زهره وبلاگ خون خاموش گذشته شنبه 23 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 09:21 ق.ظ

این دفعه خیلی جالب بودن

ممنون

ن شنبه 23 اردیبهشت‌ماه سال 1391 ساعت 08:39 ق.ظ

سلام از پیوندهای روزانه ی دکتر آرش وبلاگت شما دیدم خیلی قشنگ می نویسی. آخه دکتر آرش هر وبلاگی جز پیوندها نمی زاره

سلام
ممنون
هم از شما و هم از دکتر آرش عزیز

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد