جایی برای گفتن دلتنگیها

ماجراهای یک پزشک هنوز عمومی

جایی برای گفتن دلتنگیها

ماجراهای یک پزشک هنوز عمومی

بنگاه نامه

سلام

در طول یکی دو هفته اخیر بعد از برگشتن از سر کار و یه استراحت کوچیک میرم بیرون و دنبال یه آپارتمان مناسب میگردم برای خرید. (طبیعتا دنبال آپارتمان میگردم چون پولمون عمرا به خریدن یه خونه ویلائی نمیرسه)

آپارتمانی که اولا حتی الامکان از خونه فعلی بزرگتر باشه

دوما حتی الامکان جاش بهتر باشه

سوما حتی الامکان تراسش جنوبی باشه (تا دیگه از سرقت نشدن دیشمون مطمئن تر باشیم)

و مهم تر از همه این که به پولمون بخوره.

بعد از خریدن این خونه کلی طول کشید تا تونستیم مبالغی که از دیگران قرض گرفته بودیم پس بدیم و بعد از اون پس انداز زیادی نداشتیم. (خودمونیم ما هم خیلی پر رو هستیما! یه خونه بزرگتر و بهتر با تقریبا همون پول!!)

البته اینو هم بگم درطول چند روز اخیر نتونستم برم دنبال خونه چون چندتا شیفت پشت سر هم داشتم.

برای خرید خونه جدید ما دوراه داشتیم:

یکی اینکه اول اینجارو بفروشیم و بعد بریم دنبال خونه.

دوم اینکه عکس این عمل کنیم.

هرکدوم از این دو راه خوبی ها و بدی های خودشو داره اما ما درنهایت راه دومو انتخاب کردیم چون شک داشتیم اگه اول خونه رو بفروشیم و یکدفعه خونه گرون شد چه بلائی ممکنه سرمون بیاد هرچند حالا هم ممکنه یه خونه خوب پیدا کنیم و بعد خونه مون فروش نره!

در طول این چند روز و در مراجعه به بنگاه های مختلف بعضی نکات جالبو دیدم که باعث شد به این نکته ایمان بیارم که هرکسی در هرجائی چشمهاشو خوب باز کنه میتونه به راحتی خاطرات (از نظر خودش) جالبی پیدا کنه.

مطالبی که در ادامه خواهید خوند همه شون در همین یکی دو هفته اخیر رخ داده و خدا رو چه دیدین شاید از این به بعد چندتا پست بنگاه نامه هم نوشتم!

۱. با آنی رفتیم توی یه بنگاه و میگیم یه آپارتمان میخوایم با این شرائط. میگه دارم بریم ببینیم. میپرسم: جنوبیه؟ میگه: بله جنوبیه.

میریم توی خونه که آنی میگه: این خونه که شرقی - غربیه! آقای بنگاهی یه فکری میکنه و توی ذهنش محاسبه میکنه و بعد میگه: آره انگار حق با شماست!

۲. رفتم توی یه بنگاه و گفتم: یه خونه میخوام با این شرائط. دارین؟ یه نگاه توی دفترش کرد و گفت: بله یه آپارتمان دویست متریه چندتا کوچه پائینتر میگه صد و پونزده میلیون. گفتم: مطمئنین؟ توی این محله با این قیمت نمیدنا! یه نگاه دقیقتر توی دفترش کرد و عینکشو گذاشت روی چشمش و گفت: وای ببخشید، گفته متری یک میلیون و صد و پنجاه هزار تومن!

۳. بنگاهه منو فرستاد تا یه خونه رو ببینم. به صاحبخونه گفتم: خونه اش خوبه. قیمتش چنده؟ گفت: مگه بنگاه بهتون نگفته؟ همونه دیگه. گفتم: بنگاه به من گفته متری هشتصد هزار تومن یعنی کلا میشه .... صاحبخونه گفت: اگه اینقدر گفته که یه چیزی برای خودش گفته. اینو متری یک میلیون خریدند ندادم!

۴. رفتم توی یه بنگاه و شرائطمو گفتم. گفت: داریم. گفتم: میشه بریم ببینیمش؟ گفت: خانمت همراهته؟ گفتم: نه اگه خونه اش خوب بود بعد بهش میگم بیاد اون هم ببینه. یه نگاه بهم کرد و گفت: مجردی الکی میگی متاهلم؟!

۵. به بنگاهیه گفتم: یه خونه با این شرائط دارین؟ گفت: داریم اما سفارش کرده به یه خونواده پرجمعیت نفروشم. شما چند نفرین؟!

۶. با آنی رفتیم یه خونه رو ببینیم که هنوز تکمیل نشده و قیمتشو میگه متری یک میلیون و صدهزار تومن. آنی گفت: اما خونه ای که تکمیل نشده رو نمیشه درست نظر داد. بنگاهیه گفت: حتما باید یکی بیاد برای خونه در بگذاره پرده بگذاره ..... بعد شما نظر بدی؟!

۷. بنگاهیه گفت: یه آپارتمان هست صد و شصت متر به قیمت صد و سی میلیون. گفتم: مطمئنین؟ گفت: آره عصر با خانمت بیا من هماهنگی میکنم برین ببینینش. عصر با آنی رفتیم که گفت: من نمیتونم باهاتون بیام برین به این آدرس و زنگ طبقه اولو بزنین. رفتیم زنگ زدیم که بهمون گفتند: این خونه فروشی نیست! طبقه سوم فروشیه. رفتیم طبقه سوم که یه دختر در رو باز کرد و گفت: هیچکس با ما هماهنگی نکرده و من تنهام فقط اجازه میدم خانمتون بیاد تو. آنی رفت توی خونه و برگشت و بعد گفت: میگن: ما به بنگاه گفته بودیم زیر متری یک میلیون نمیفروشیم چرا این قیمتو بهتون گفته؟!

۸. با آنی رفتیم خونه ببینیم. بنگاهیه گفت: یه آپارتمان دارم که یه حیاط اختصاصی هم داره بریم ببینیم؟ گفتم: بریم. رفتیم توی یه آپارتمان که هنوز یک ماهی کار داشت. یه آپارتمان توی طبقه همکف بهمون نشون داد که یه حیاط جلوش بود که به پارکینگ راه دارشت و همه کنتورهای گاز آپارتمان توی همون حیاط بود و گفت: این گل سرسبد این آپارتمانه. گفتم: این کجاش اختصاصیه؟ گفت: این چند متر بعد از کنتورهای گاز مال شماست. آنی پرسید: پارکینگ این واحد کجاست؟

گفت: خوب توی همون حیاط اختصاصیتون دیگه! گفتیم: میشه آپارتمانهای بقیه طبقاتو هم ببینیم؟ همین نقشه اند دیگه؟ گفت: شرمنده همه شون فروخته شده اند فقط همین مونده که گل سرسبد این آپارتمانه!

پ.ن۱: اگه جالب نبود ببخشید وقتی توی دوهفته مرخصی زایمان دوتا پست خاطرات میگذارم همینه دیگه!

پ.ن۲: فقط خدا رو شکر که ما نیاز اورژانسی به خونه نداریم.

پ.ن۳: اگه یه آپارتمان خوب سراغ دارین که به شرائط ما بخوره بهمون خبر بدین (شرائط مارو که میدونین فقط باید بگم قیمت حدود صد و بیست میلیون یا یه کمی بالاتر)

پ.ن۴: عماد بهم میگه: بابا یه چیز جالب. میگم: چی؟ میگه هروقت بینی عسلو با انگشت میگیرم دست و پا میزنه! خوب چرا با دهنش نفس نمیکشه؟! ایول عجب کشفی کرد این عماد!

نظرات 70 + ارسال نظر
سمانه شنبه 18 آذر‌ماه سال 1391 ساعت 10:32 ق.ظ

من وقتی سوالهای مریضهاتون رو می خونم که تهش علامت تعجب میذارین هم خنده م می گیره و هم یادم میاد یکی دوبار از این سوالها پرسیدم و الان هم خواهم پرسید!
منم وقتی خواهرم نوزاد بود بینی اش رو می گرفتم تا نتونه نفس بکشه! بزرگتر که شد وقتی مامانم می بردش حموم میگفت نمی تونم نفس بکشم. دکتر هم گفت که آسم خفیف داره. الان من عذاب وجدان داشته یاشم یا نه؟!!!!

واقعا؟
نه عذاب وجدان نداشته باشین چون بعیده ربطی داشته باشه

hedie شنبه 28 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 02:18 ق.ظ

mr30 shojaat...99% hads mizadam taiid nash nazaram!!!mayee taajob bud!!afarin...!

مجبور بودم
برای روشن شدن بعضی مسائل
میفهمین که؟

دانشمنگ شنبه 28 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 02:09 ق.ظ http://daneshmang.blogfa.com/

سلام
اومدم در مورد پست بنویسم که رسیدم به حرف عماد و غش کردن از خنده
امان از بچه ها مخصوصا از نوع عمادشون...
امیدوارم هرچه زودتر با این پول یه ویلایی گیرتون بیاد

سلام
ممنون از لطفتون
باز هم ممنون گرچه اگه قرار باشه یه خونه ویلائی بگیریم نصفش حیاطه و خونه اش حسابی کوچیک میشه

کیان مهر جمعه 27 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 11:06 ب.ظ

سلام!چه پسر باهوش و شیطونی داری!
آقا یه سوال بپرسم بخدا از بس این سوتی یا رو خوندم میترسم برم مشکلمو به دکتر بگم سوتی باشه!واقعییتش چند وقته وقتی فشار عصبی بم وارد میشه قفسه سینم یخ میزنه بعدش انگار سرم باد میکنه و بی وزن میشم به نظرت برم اینا رو به دکتر بگم مسخره نیس؟

سلام ممنون
حتما برین دکتر
اما اگه چند روز بعدش حرفهاتون توی یه وبلاگ نوشته شده بود به من ربطی نداره!

پزشک طرحی پنج‌شنبه 26 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 10:22 ب.ظ http://pezeshketarhi.blogfa.com

دکتر بسیار خنده شد...
بنگاهیا هم عجب عالمی دارنا...البته اینجا ایرانه ، این اعتماد نکردن به هم و سعی کردن تو انداختن چیز بد به دیگران ، کاملا طبیعیه

خوشحالم
واقعا

هزارپا پنج‌شنبه 26 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 09:48 ب.ظ http://1hezarpa.persianblog.ir/

عجب فکری کردید دکتر !! اصلا به اینکه ممکنه خودشون دزد باشن فکر نکرده بودم.

ما اینیم دیگه!

هشت الهفت پنج‌شنبه 26 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 01:35 ب.ظ http://hashtalhaft.persianblog.ir

ولی اون خاطرات بیمارن یک چیز دیگه بود.

ممنون

ani پنج‌شنبه 26 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 10:09 ق.ظ http://blueberries.blogfa.com

خب انشالا یه خونه خوب همونی که هم بزرگه هم خوش نقشه است هم ارزونه هم تو محل خوبه گیرتون میاد!

پ ن 4 الهی دلم برای عسل کوچولو سوخت! پسر منم زیاد از این تستا از خواهرش میگرفت اما دیگه خودشو لو نمیداد!

ممنون
امیدوارم شما هم یه ویلای چند هزار متری تو بورلی هیلز بخرین!
پس باهوش تر از عماد بوده!

yasna چهارشنبه 25 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 09:57 ب.ظ http://delkok.blogfa.com

سلام
3- دکتر خونه شو خریده بودند؟؟؟
4-دکتر تیپ مجردی میزنی میری؟ ملت باور نمیکن؟ اقلا عماد و با خوتون ببرید...
دکتر عماد بلایی سر عسل نیاره...
ولی خدایی دکتر کلا زندگیتون شده خاطرات جالب ها..

سلام
خونه اش تازه ساز بود کسی نخریده بود
میتونیم مردم میفهمند دلمون جوونه!
مواظبیم
هییییی

مهدیس چهارشنبه 25 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 07:48 ب.ظ http://manodoostam.blogsky.com

هم اکنوون نیازمند آپ بعدیتان هستیم ...
ستاد بیماری های خاص اینترنتی ...
شعبه خونه ی دوستان دیگر ...

فعلا مهمون نشسته تو خونه مون و دارم به نظرات جواب میدم
اگه آپ هم بکنم که آنی کله مو میکنه!

نگران آینده چهارشنبه 25 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 06:58 ق.ظ

دوباره سلام!می خواستم بگم وبلاگتون رو به یکی از دبیر هام معرفی کردم و کلی تعریف کردم که بانمک و باحاله و غیره!ایشون هم گفتن که حتما سر میزنن!

سلام
پیشاپیش قدمشون به چشم

hedie چهارشنبه 25 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 03:13 ق.ظ

بهار جان دکتر منظورشون از اقا دکتره همونه که گوجه سر کوچه شون مجانیه و دانشمند هسته ای ۱۶ ساله کشف می کنن و خودشونو نخبه می دونن چون ریاضی خوندن...حواس پرتی دارن پول میلیاردی گم میکنن...معتقدن مدرک دکتری فقط یه تیکه کاغذه و اگه از شعبه بین الملل پیام نور اکسفورد در هاوایی هم صادر شه قبوله...عاشقه کشور دوست و همسایه ونزوئلاست...عشق سفر دور ایران با هییت همراه و نون پنیره!!با هوگو دیگه ندار شده..زلزله میاد اقا میره ددر بعد ۳ روز پیام تسلیت میده...
بازم بگم؟؟؟

ای بابا
ببینم میتونی مارو بفرستی اوین؟

مادربزرگی برای تمامی فصول چهارشنبه 25 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 02:43 ق.ظ http://gilas89.blogfa.com

وای شما با این همه مشغله خصوصا معزل خونه یافتیدن هم کامنتدونیتون پاسخگویی آن لاینه هم کامنتدونی هارو مورد عنایت قرار میدین؟
دست گلتون مرسی واقعند
من بیست و چار ساعتمو هی کش میدم
ولی هیچی به هیچی

خواهش میشود وظیفه است
تا حالا 24 ساعتو به چند ساعت رسوندین؟!

من و پنجاه درصد خودم چهارشنبه 25 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 01:40 ق.ظ http://parsara.persianblog.ir

سلام دکتر محترم داشتم چند پستتون رو می خوندم که برخوردم به مطالعه دستیاری احنمالا؟اگر حدسم درست بوده می شه بفرمایید از چه جزوهای؟؟؟؟کرمی یا پارسیان یا سروش ؟؟؟؟؟ممنون.

سلام
امسال پارسیانو شروع کردم
فکر کنم سابقه خوب اونها رو هم خراب کنم!

p.k چهارشنبه 25 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 01:11 ق.ظ http://barghestan.persianblog.ir

سلام،
وقتی خوندم یاد خودمون افتادم دقیقا همین بساط رو داشتیم.. بابام شبا خوابش نمی برد..خونمون رو هیچ کی نمیخرید.. بد مسیر بود.. ولی واقعا کار خدا بود و از برکات ماه رمضون.. در عرض 2 هفته هم خونه مون فروخته شد و هم یه خونه خریدیم.. بسپارید به خودش حتما درست میشه...
ولی خدا هیچ کیو اسیر اول بیمارستان بعدم بنگاه ها نکنه...

سلام
خوب خدا رو شکر
چشم میسپرم به خودش!

سیدعلی چهارشنبه 25 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 01:10 ق.ظ http://samtab.persianblog.ir

منظورم اینه که تا حالا تو شهرمون شرقی غربی ندیدم...
واقعا...
شما دو آپارتمان رو در نظر بگیرین که از هرنظر یکسانن..ولی یکی آماده تحویله یکی هم بعد دو ماه تحویل میده..قیمت و شرایط پرداختشونم یکسانه..اونوقت طبیعیه که واحد آماده تحویل رو بگبرین .برا همین واحدایی که آماده تحویل نیستن یکم قیمتشون پایین تره دیگه..

واقعا؟ یعنی توی شهر به این بزرگی؟
کاملا موافقم

الناز بعد از افطار سه‌شنبه 24 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 07:10 ب.ظ http://life-code.blogfa.com

مواظب این عماد باشینا

چشم

نگران آینده سه‌شنبه 24 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 06:50 ب.ظ http://skn.blogfa.com

پ ن 4-عجب آزمایشاتی انجام میده عماد!
شما چی گفتین به عماد؟من که میخوندم ترسیدم!

واقعا
هیچی با مهربونی بهش گفتیم

انار سه‌شنبه 24 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 06:04 ب.ظ

امیدوارم خونه خوب گیرتون بیاد. ولی خیلی مواظب باشید سرتون کلاه نره. چند وقت پیش یه خونه با سند جعلی انداختند به یکی از فامیلامون الان دستش به هیچ جا بند نیست
یه سوال هم داشتم خدمتون. من یه ماه پیش آزمایش دادم و یه دوره دو ماه قرص اهن مصرف کردم میتونم یه دوره دیگه بدون تجویز مصرف کنم؟
اها یه سوال دیگه اینکه میگند اگه زن و شوهری هیچ شباهت ظاهری باهم نداشته باشند و کاملا متفاوت باشه ویژگی ظاهریشون، احتمال اینکه نتیجه تست ژنتیک برای بچه دار شدن براشون بدون مشکل باشه زیاده چقدر درسته؟
مرسی از جوابتون و بازم آرزوی یه خونه عالی ومناسب براتون. منتظر شیرینی وبلاگیش هستیم

ممنون
واقعا؟ پس باید خیلی مواظب باشیم
مصرف قرص آهن در این حد معمولا مشکلی نداره ولی شاید دیگه نیازی نباشه
در این مورد هم احتمالش بیشتره اما نمیشه فقط از روی این مسئله تشخیص داد
خواهش میشود

شهرزاد سه‌شنبه 24 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 11:54 ق.ظ

سلام، خوب هستین؟
ای بابا این چه کشفیه عماد کرده؟ غیر از اینکه خیلی خیلی خطرناکه باعث میشه بینی عسل گنده بشه، گناه داره خب. تو رو خدا عمادو توجیه کنین!

سلام
جواب قبل تکرار میشود

مادربزرگی برای تمامی فصول سه‌شنبه 24 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 05:27 ق.ظ http://gilas89.blogfa.com

اگه بگم خیلی خندیدم جالب بود ناراحت میشین؟
آخه شما سختی کشیدی بعد برای من جالب بود و خنده دار
ببخشید دیگه

ناراحت؟ نه چرا؟
ممنون که به اینجا سرزدین
باز هم تشریف بیارین

سمان سه‌شنبه 24 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 02:47 ق.ظ http://www.milapila.blogfa.com

سلام دکتر ای بنگاهیا کلا 6 میزنن ما ام کشیدیم این مصائب رو ولی واسه خونه باید کفش اهنی ببوشین.عماد خیلی باهوشه ها

سلام
پس میفهمین چی میگم
کفش آهنی سراغ دارین؟
واقعا

شهرزاد سه‌شنبه 24 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 01:55 ق.ظ

سلام،
ای بابا این چه کشفیه عماد کرده؟!!
غیر از اینکه خیلی خیلی خطرناکه، باعث میشه بینی عسل گنده بشه، گناه داره طفلکی :( تو رو خدا عمادو توجیه کنین!

سلام
خییلی کشف مهمیه خو!
خطرناکیش مهم نیست بینیش گنده نشه :دی
چشم

بهار سه‌شنبه 24 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 01:31 ق.ظ

البته فقط محض اطلاع عرض کنم ،من دوست پزشک ندارم، برای همین فکر کردم میشه اینجا به شما بگم. دوستان مهندس و معلم و راننده و ... من جمع شدند و کارایی که از دستمون برمیومد انجام دادیم و تا جایی که بتونیم انجام میدیم...
دلم از جوابتون گرفت...ولی خوب، قصد مزاحمت نداشتم واقعا.
با اجازه

ظاهرا شما متوجه منظور من نشدین
من قصد ناراحت کردن شما رو نداشتم
مطمئنا ناراحتی هر هموطنی ناراحتی ما هم هست
اجازه ما هم دست شماست

بهار سه‌شنبه 24 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 01:23 ق.ظ

معذرت می‌خوام، گویا راه رو اشتباه اومدم کلا دکتر!!! ممنونم از راهنماییتون بهرحال.

وقتی کامنت بعدیتونو خوندم تازه فهمیدم منظورتون چیه؟
شما منظور منو اشتباه متوجه شدین
منظور من از یه آقای دکتری .....
اصلا ولش کن

سیدعلی سه‌شنبه 24 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 01:07 ق.ظ http://samtab.persianblog.ir

سلام...
شرقی غربی؟...جالبه...اولین باره میشنوم
شماره 5 دیگه اوج پررویی و گستاخیه ها...
خب خونه ای که هنوز تکمیل نشده یا به صورت چند قسطی میفروشن و یا اینکه قیمت متریشو کمتر حساب میکنن..والا ضرر کردین به نظر من...
خونه فعلیتون چند متره مگه؟
با این اوصاف این منطقه ای که شما میخواین همون 100 الی 110 متر میشه خرید...
امان از دست عماد...

سلام
پس شما به خونه ای که پنجره هاش به سمت شرق یا غرب باز بشه چی میگین اونوقت؟
واقعا؟
100 متر
احتمالا
دقیقا

سارا سه‌شنبه 24 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 12:57 ق.ظ http://sm19.blogfa.com

سلام
۴ حالا شما واقعا متاهل هستین ؟! :دی
۸ خب اون گله سر سبدشون بود و البته خرزهره بود گویا :دی
ایشاالله ک یه خونه ی خب پیدا کنین :)
حواستون ب جناب عماد باشه.... دهـــــه :دی

سلام
پ نه پ عماد و عسلو لک لک ها آوردن!
واقعا (گرچه خدائیش من از بوی گل خرزهره خیلی خوشم میاد!)
ممنون
چشم

شیده سه‌شنبه 24 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 12:54 ق.ظ http://hoorshid.blogsky.com

۴ - :))))))

یک دوست دوشنبه 23 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 11:27 ب.ظ

سلام بر دکتر عزیز
دکترجان من مینورهای دکتر کرمی را ثبت نام کردم
خواستی خبر کن

سلام
ممنون از لطفتون اما من همین جزوه های پارسیانو هم با کلی تاخیر تموم میکنم
چطوری خبر کنم اونوقت؟

مظهرگلی دوشنبه 23 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 04:58 ب.ظ http://mazhar-goli.blogfa.com

همیشه نسبت ب بنگاه حس بدی داشتم !!!
ینی چی ؟ خب راستشو بگو .الکی وقت مردم رو تلف می کنن بعد فروشنده می گه ن من این قیمت نمی فروشم .......
بعد می دونین ک هر چی اکازیون و ارزون گیرشون میاد ک مثلا طرف آتیش زده ب مالش می خواد بفروشه بره خارج اینا برا فک و فامیلشون نگه می دارن اصلا ب مردم نشون نمیدن داشتیم ی نمونه شو ....

ایشالله ک هر چ زودتر ی خونه ی خوب پیدا می کنین :)

نمیشه همه رو با یه چوب روند
همه جا آدم خوب و بد هست
ممنون

سکوت سپید دوشنبه 23 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 04:20 ب.ظ http://www.RainyLady1.blogfa.com

wow.. من این موضوع رو تو بخش اطفال فهمیدم. قسمت آترزی کوآن..
باریکلا به آقا عمادتون

پسر منه دیگه :دی

آنا دوشنبه 23 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 03:20 ب.ظ http://www.anna1980.persianblog.i

خونه پیدا کردین؟؟؟ یعنی خریدین؟

پاسخ منفی است
همون طور که گفتم خوشبختانه نیازمون به خونه اورژانسی نیست

لیموترش دوشنبه 23 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 09:31 ق.ظ http://joza-v.blogfa.com/

ایشالله زودتر یه خونه ی خیلی خوب گیرتون بیاد..
بیشتر مراقب دخملتون باشین با این خانداداشش

ممنون
چشم

هزارپا دوشنبه 23 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 09:21 ق.ظ http://1hezarpa.persianblog.ir/

قدم نو رسیده مبارک باشه .ایشالا همیشه سلامت و شاد باشید

از لطفتون ممنون
فقط قول بدین توی گوشش نرین!

[ بدون نام ] دوشنبه 23 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 02:41 ق.ظ

سلام دکتر
اصلا از غر زدن خوشم نمیاد
اما دیر به دیر اپ میکنین...

سلام
من هم همینطور
پس خبر ندارین که هر روز توی خونه هم بهم غر میزنن که به جای نشستن پای کامپیوتر بشینم درسمو بخونم

دکتر پرتقالی دوشنبه 23 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 01:13 ق.ظ http://dr-orange.blogfa.com

خونه پیدا کردن تو اون شهر خیلی سخته قیمتاش هم نجومی بالاست که فکر کنم بخاطر کمبود خونه تو اون شهره. امیدوارم بتونین با این قیمتی که گفتین یه جایی پیدا کنین. امیدوارم

حق کاملا با شماست
حالا باز توی سالهای اخیر دارن کلی آپارتمان میسازن
میثم اینها هم کلی برای پیدا کردن خونه اجاره ای اذیت شده بودند
ممنون از لطفتون

... دوشنبه 23 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 01:05 ق.ظ

اگرامشب هم ازحوالی دلم گذشتی آهسته رد شو...
غم راباهزاربدبختی خوابانده ام...
.....................................................................
چه کلمه مظلومی است قسمت...تمام تقصیرهایمان رابرعهده میگیرد...

دیشب که شما این کامنتو گذاشتین من شیفت بودم و طبیعتا نمیتونستم از حوالی دل شما رد بشم شرمنده

نگار یکشنبه 22 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 04:12 ب.ظ http://drnegar.lxb.ir

قبلی من بودم

عجب!

[ بدون نام ] یکشنبه 22 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 04:12 ب.ظ

خونه خریدن پروسه ی پردردسری میباشد.
براتون صبر فراوان آرزو میکنم

دقییییقا
ممنون

دختری در همین حوالی یکشنبه 22 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 03:53 ب.ظ http://hamin-havaali.blogfa.com/

سلام
عجب مسائلی دارید با این بنگاهی ها
بیچاره عسل!!! مواظب این تحقیقای عماد باشید کار دست عسل نده!!!

سلام
تازه خیلیشونو ننوشتم!
آدم یاد فرهاد کنجکاو میفته

من از همه بهترم یکشنبه 22 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 03:05 ب.ظ http://2khtare-khoof.blogfa.com/

مجددا سلام!
اون کامنت بی اسم بالایی خیی باحال بود!!! البته جواب شما باحالش کرده بود!!!!!!!!!

آدم یاد بچه های 15 ساله میفته!

سلام
ممنون از لطفتون

بهار یکشنبه 22 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 02:08 ب.ظ

دکتر جون کاری که از دست ماها ساخته نیس توروخدا شماها یه کاری بکنین، اهر به پزشک و پرستار نیاز داره، یه اطلاع رسانی به دوستان و همکاران بکنین... اینجوری که پیداس کسی متولی نیست و خودامون باید دست به کار شیم!

شما هم میتونین از فروشگاه سر کوچه یه آقای دکتری یه مقدار جنس ارزون بخرین برای زلزله زده ها بفرستین

خاله آذر یکشنبه 22 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 12:55 ق.ظ http://www.khaleazar.blogfa.com

عماد خارق العاده عمل میکنه!عسل هنوز هم میگه دد؟!

پسر منه دیگه!
نه دیگه پیشرفته تر شده امشب گفته بابا کجاست کارش دارم!

افسون شنبه 21 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 11:27 ب.ظ

هرچند گفتن نداره ولی تکرارش هم ضرر نداره
دکتر حواستون به بنگاهیا باشه و زبل تر از اینا خودشونند! من که بدجوری ازشون داغ دیدم. همه موارد خونه رو حتما چک کنید چون چرب زبونیشون مال الانه و وقتی معامله سر گرفت اون روی دیگه شون رو هم نشون میدند! خلاصه کلاهتون رو و کله تون رو سفت بچسبید که نه کلاه سرتون بذارند نه کلاتون رو وردارند!

حرفتون کاملا منطقیه
ممنون از لطفتون

... شنبه 21 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 11:22 ب.ظ

مهربانی تاکی؟...بگذارسخت باشم وسرد...باران که بارید...چتربگیرم وچکمه...خورشیدکه تابید...پنجره ببندم وتاریک...اشک که امد...دستمالی بردارم وخشک...
اوکه رفت...نیشخندی بزنم وسوت...
...........................................................
شب قراریست که ستاره ها برای بوسیدن ماه میگذارند...وچه زیباست
شرم زمین که خودش رابه خواب میزند...[گل]

ها؟

مهدیس شنبه 21 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 10:09 ب.ظ http://manodoostam.blogsky.com

ایشالا یه خونه خوووووووووووووووووب پیدا کنی ...
امشبم شبه قدره منم دعا میکنم جون شماها یه دخمل ناناس دارین ...
حاااااااااااااااال این دخمل خوشمله چطوریه؟؟؟؟؟؟

ممنون
اگه شما دعا میکنین که دیگه حتما پیدا میکنیم
دختر هم خوبه ممنون

سارا شنبه 21 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 06:36 ب.ظ http://avayesokoot.blogfa.com

خیلی قشنـــــــــــــگ بووود ولی خاطره های شما قشنگ تره ه ه ه
ایشالا یه خووونه ی خوووب گیرتون بیاد

شما لطف دارین
ممنون

مرجان شنبه 21 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 04:46 ب.ظ http://mahroo1371.blogfa.com

سلام
ینی آدم کارش ب هر کی بیفته به بنگاهی جماعت نیفته !
ما یه بار می خواستیم خونه ببینیم . یک ماه مونده بود به ماه رمضون ! یه خونه بود فقط یه ذره پیشرفته تر از اسکلت ! بنگاهی می گفت بیاین اینم ببینین یه هفته دیگه حاضره !

پ.ن4: خیلی عااااااالی ... باهوشه این پسر

سلام
آمین
خوب شاید میتونستن یه هفته ای آماده اش کنن از کجا میدونین؟!
پس شما هم فهمیدین؟!

نجمه رستمی شنبه 21 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 04:15 ب.ظ http://roshana14.persianblog.ir

ماهم دنبال خونه میگردیم درکتون میکنم!
هرکی سراغ داشت به منم خبربده!

پس همدردیم
چشم
کجا خونه میخواین فقط؟

من از همه بهترم شنبه 21 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 10:35 ق.ظ http://2khtare-khoof.blogfa.com/

سلام دکتر!
مطمئنین خاطرات جالبی نوشتین؟!؟!؟!

سلام
خدائیش نه!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد