جایی برای گفتن دلتنگیها

ماجراهای یک پزشک هنوز عمومی

جایی برای گفتن دلتنگیها

ماجراهای یک پزشک هنوز عمومی

خاطرات (از نظر خودم) جالب (۱۷۲)

سلام 

۱. خانمه بچه دو ساله شو آورد توی مطب. بچه به محض اینکه منو دید شروع کرد به گریه کردن و در حالی که با انگشتش به من اشاره می کرد با فریاد میگفت: دکتررررر!  دکتررررر!

۲. خانمه گفت: دندونم درد میکنه. گفتم پیش دندون پزشک رفتین؟ گفت آره رفتم گفت هروقت دندونت درد گرفت برو درمونگاه تا یه مسکن بهت بزنن!

۳. مرده گفت همه بدنم درد میکنه میشه یه عکس کلی برام بنویسی؟!

۴. خانمه گفت برام آزمایش بنویس گفتم آزمایش چی؟  گفت کل!

۵. بچه تا اومد توی مطب شروع کرد به گریه کردن مادرش گفت شرمنده از بس توی خونه وقتی شیطونی میکنه میگیم حالا دکتر میاد دیگه از دکتر میترسه!

۶. به پیرزنه گفتم دفترچه تون برگه نداره گفت حالا یه گوشه اش بنویس الهی خدا خیرت بده!

۷. به خانمه گفتم اسهالتون خونیه؟  گفت نه اسهالم درست مثل استفراغمه!

۸. پیرزنه گفت من مادر خانم دکتر....  هستم. گفتم پس چرا اومدین پیش من؟ به خانم دکتر میگفتین براتون نسخه مینوشتن. گفت خانم دکتر کلی دعوا میکنه تا یه آمپول بنویسه!

۹. به پیرمرده گفتم قبلا هم این طور شده بودین؟ گفت بله یه بار پنجاه سال پیش! 

۱۰. پیرزنه گفت هر چقدر این قرصو خوردم نفهمید که پام درد میکنه! 

۱۱. به خانمه گفتم تپش قلب هم دارین؟ گفت نه فقط قلبم تند میزنه!

۱۲. خانمه گفت قلبم درد نمیکنه که بگم قلبم درد میکنه،  اما روی قلبم درد میکنه! 

پ.ن۱: از آخرین پست تعدادی از لینکهای این وبلاگ چندین ماه میگذره، اما خداییش دلم نمیاد حذفشون کنم، به خاطر خاطرات خوبی که باهاشون داشتم. امیدوارم در روزهای پیش رو و پیش از این که بخوام به لینکهام دست بزنم به وبلاگستان برگردن.

پ.ن۲: با دکتر پرسیسکی وراچ تماس گرفتم فرمودند هنوز حس نوشتن ندارند!

پ.ن۳: به عسل میگم چرا شبکه تلویزیونو عوض کردی؟ میگه آخه دارن همدیگه رو میزنن، زدن کار خوبی نیست. میگم پس چرا هرروز داری لاک پشت های نینجا رو نگاه میکنی؟ اونها هم کتک کاری میکنن. میگه چون لاک پشت ها فقط آدمهای بدو کتک میزنن!

نظرات 48 + ارسال نظر
[ بدون نام ] دوشنبه 9 اسفند‌ماه سال 1395 ساعت 08:51 ب.ظ

حالا یه گوشه دفترچش مینوشتین

fatemeh جمعه 29 بهمن‌ماه سال 1395 ساعت 11:31 ق.ظ http://ambitious.blog.ir

دکتر؟

بله؟

نسیم پنج‌شنبه 21 بهمن‌ماه سال 1395 ساعت 05:00 ب.ظ http://www.kharnebesht.blogsky.com

سلام
چشم روشنی یه ماچ گنده دادم بهش

سلام

انه پنج‌شنبه 21 بهمن‌ماه سال 1395 ساعت 04:46 ب.ظ

پست جدید

چشم

بانو ویرا پنج‌شنبه 21 بهمن‌ماه سال 1395 ساعت 03:57 ب.ظ

خیلی وقته میخونمتون ولی چون وبلاگ نداشتم نظر ندادم

در خدمتیم

نسیم پنج‌شنبه 21 بهمن‌ماه سال 1395 ساعت 02:25 ق.ظ http://www.kharnebesht.blogsky.com

پست جدید پیلییییززززز

چشم
احتمالا شنبه

نسیم چهارشنبه 20 بهمن‌ماه سال 1395 ساعت 04:34 ب.ظ http://www.kharnebesht.blogsky.com

سلام احوال شما؟زنده باشید شمام صفا آوردید

سلام
مخ لسیم

بانو ویرا چهارشنبه 20 بهمن‌ماه سال 1395 ساعت 04:01 ب.ظ http://bano-vira.blog.ir/

کجاش عجب داشت

این که شما از کجا فهمیدین؟
مگه این که خواننده قدیمی باشین

شالیزه چهارشنبه 20 بهمن‌ماه سال 1395 ساعت 11:17 ق.ظ http://www.bali-baraye-paridan.blogfa.com

مورد 9فوق العاده بود..
عسل نازنین هم که شیرین و خواستنی مثل همیشه
منم واقعا دوست دارم دوستانی که وبلاگشون رو دیگه
آپ نمیکنن برگردن..هر چند بعیده
ولی خب خاطرات قشنگی از نوشته هاشون دارم..

ممنون
سپاسگزارم
واقعا

بانو ویرا چهارشنبه 20 بهمن‌ماه سال 1395 ساعت 10:27 ق.ظ http://bano-vira.blog.ir/

بله هم استانی

عجب

crackpot چهارشنبه 20 بهمن‌ماه سال 1395 ساعت 01:16 ق.ظ http://crackpot2.blogfa.com

چه قد دیر آپ می کنین

شرمنده

مهربان چهارشنبه 20 بهمن‌ماه سال 1395 ساعت 12:20 ق.ظ http://daneshjoyepezeshki.mihanblog.com

سلام دکتر . آزمایش کامل فقط شکاف!
میگم بهش بیمازی خاصی نداری؟ میگه نه تازه شکاف کامل دادم هیچیم نبود

سلام
شکاف که کلا یه چیز دیگه است!

نسیم سه‌شنبه 19 بهمن‌ماه سال 1395 ساعت 10:43 ب.ظ http://www.kharnebesht.blogsky.com

سلام عرض شد
خیلی وقت بود سر نزده بودم

سلام
خوش آمدید

بانو ویرا سه‌شنبه 19 بهمن‌ماه سال 1395 ساعت 04:58 ب.ظ http://bano-vira.blog.ir/

سلام
بعضی از نوشته هاتون خیلی خنده دارن در حد ضایع شدن من چون نمیتونم خندمو کنترل کنم

بعضیا هم واقعا آدمو ناراحت میکنن از نداشتن آگاهی و اطلاعات هم استانی ها

سلام
واقعا
هم استانی؟

مهدی دوشنبه 18 بهمن‌ماه سال 1395 ساعت 11:08 ب.ظ

اِ مگه شما پزشک نیستین؟
آها تموم شده دوران خوندنتون یعنی

بله

پژمان یکشنبه 17 بهمن‌ماه سال 1395 ساعت 09:39 ق.ظ

سلام

سلام از ماست

ساناز شنبه 16 بهمن‌ماه سال 1395 ساعت 12:57 ب.ظ http://www.sanaz1359.persianblog.ir

سلام.همین مامانهایی که بچشون رو از دکتر میترسونن، آرزو دارن بچشون یک روزی دکتر بشه.

سلام
در هر دو مورد اشتباه میکنن!

مهدی شنبه 16 بهمن‌ماه سال 1395 ساعت 01:21 ق.ظ

سلام. خیلی خاطرات قشنگی دارید:)))
من هم یه ترم پنجی پزشکیم . خیلی دوست دارم دوباره برگردم به نوشتن توی وبلاگ اما یجورایی از مشغول شدن فکرم و هدر رفتن وقتم میترسم . شما اولین نفری هستین که میبینم پزشکی میخونین و وبلاگ نویسی میکنین :)) دوکار همزمان خودش خعیلیه

سلام
شما لطف دارین
اما من پزشکی نمیخونم!

بانو میم جمعه 15 بهمن‌ماه سال 1395 ساعت 09:04 ق.ظ http://banoo-mim.blog.ir

وااای چقدر بدم میاد از اینایی که بچه ها رو از دکتر و درمان میترسووونن :/
خاطراات عااالین...من عاشق اون خانم دکتره و دعواهاش شدم با مادرش

دقیقا
ممنون

mehraban پنج‌شنبه 14 بهمن‌ماه سال 1395 ساعت 02:01 ق.ظ

سلام؛مورد اول کودکی بردارجانمان رو زمده کرد برامون با وضوح فول اچ دی!ااسممونم فنگیلیش کردیم تداخل ایجاد نشه.در پی سیر و سلوک و شب بیداری اجباری!یه وبلاگ خاطرات یه جراح محترم رو یافتیم که از دیرباز تا کنون فعالیت داشتن و دارن.لینک وبلاگ رو میتونم اشکارا بگذارم با باید خصوصی بفرستم براتون؟

سلام
چقدر غلط املایی دارینا!
هرطور که صلاح میدونین

پونی پنج‌شنبه 14 بهمن‌ماه سال 1395 ساعت 01:01 ق.ظ http://pppooonnnyyy.blogfa.com/

با 65 عکس از ایاصوفیه در خدمت شما هستم

در کامنت ماقبل آخر من مورد هفت را مرد هفت تایپ کرده بودم که پوزش می طلبم
افتاد؟

مزاحم میشم
آهان حالا فهمیدم!

مینا چهارشنبه 13 بهمن‌ماه سال 1395 ساعت 10:30 ب.ظ http://rahetoolani.blogfa.com

سلام مجدد
خوشحال شدم از نظرتون تو وبلاگم.راستش من تازه شروع کردم به وبلاگ نویسی.ممنون میشم لینکم کنین تا شاید چند نفر بخوننم و انگیزه بشه برا ادامه.باز هم ممنون.

سلام
خواهش میگردد

مینا چهارشنبه 13 بهمن‌ماه سال 1395 ساعت 07:52 ب.ظ http://www.dokhtaran-zamin.blogfa.com

سلام
ای خدای من هنگم یعنی باورم‌نمیشه تا ای حد سادگی

سلام
شاید هم بیشتر!

یک عدد مامان چهارشنبه 13 بهمن‌ماه سال 1395 ساعت 01:53 ب.ظ http://kidcanser.blogsky.com

خیلی حیف هست که بلاگستان خلوت شده ..ادم اینجوری دست و دلش به نوشتن نمیره
عسل جان هم عسلی هست واسه خودش ها

واقعا
هرکسی کو دور ماند و...
ممنون

مینا سه‌شنبه 12 بهمن‌ماه سال 1395 ساعت 11:58 ب.ظ http://www.rahetoolani.blogfa.com

سلام اقای دکتر.حالتون خوبه؟ وبلاگتون جالب و خوندنیه.ممنون میشم به وبلاگ من هم سری بزنید.راستی من هم دانشجوی پزشکی هستم.

سلام
مزاحم میشم

پونی سه‌شنبه 12 بهمن‌ماه سال 1395 ساعت 07:02 ب.ظ

مورد!!

؟؟

لیلا سه‌شنبه 12 بهمن‌ماه سال 1395 ساعت 02:09 ب.ظ http://stayhungrystayfoolish.persianblog.ir/

سلام
مورد یک با نپوشیدن روپوش حل بشه فک کنم :)
ماشالله به عسل خانوم باهوش :)
دکتر احیانا از پزشک طرحی خبری ندارید؟

سلام
احتمالا
ممنون
از چند ماه پیش دیگه نه

sevin سه‌شنبه 12 بهمن‌ماه سال 1395 ساعت 02:01 ب.ظ

بچه هارو نباید از دکتر بترسونیم چون این ترس تو وجودشون میمونه تا آخر عمر . الان من خودمم همینم ترس تو وجودمه اصلا آمپول نمیتونم بزنم و مریضم بشم سعی میکنم با دارو گیاهی خوب شم .

واقعا

sevin سه‌شنبه 12 بهمن‌ماه سال 1395 ساعت 01:50 ب.ظ

سلام .خسته نباشین .
جالب بود ممنون .

سلام سلامت باشید
سپاسگزارم

گندم سه‌شنبه 12 بهمن‌ماه سال 1395 ساعت 07:54 ق.ظ http://minima.blog.ir

سلام
متشکرم که می نویسید و لبخند می سازید .
عسل که سهله همسر من هم به محض خشن شدن صحنه فیلمها دستش به کنترل میرسه .

سلام
خواهش
واقعا؟

هانیه دوشنبه 11 بهمن‌ماه سال 1395 ساعت 08:44 ب.ظ http://khoda-behtarindost.blogfa.com

سلام خدا رو شکر که ما تو بچگی از دکتر نمی ترسوندند ولی من بعضی وقتا که دکتر میرم نمیدونم چرا الکی استرس میگیرم

سلام
حق دارین!

crackpot دوشنبه 11 بهمن‌ماه سال 1395 ساعت 06:23 ب.ظ http://http://crackpot2.blogfa.com/

شماره شش منظورش این بوده که اسهالش خیلی اسهاله

حسابی هم اسهال بوده!

انه دوشنبه 11 بهمن‌ماه سال 1395 ساعت 04:38 ب.ظ http://manopezeshki69.blogsky.com

کاش از عسل بیشتر مینوشتین

هروقت حرف جالبی زد چشم!

یک د م د د ادبیات دوشنبه 11 بهمن‌ماه سال 1395 ساعت 01:52 ب.ظ

خیلی خوب بود. واقعاً این بچه ها شما را چی تصوّر می کنند؟ غول؟ اژدها؟ شکنجه گر؟ من که از بچگی فقط از آمپول می ترسیدم. هنوز هم البته با آمپول زدن آبروریزی راه می اندازم. ولی اسهالش مثل استفراغشه!!!!!!!!!!!

ممنون از لطفتون

میخونم دوشنبه 11 بهمن‌ماه سال 1395 ساعت 12:23 ق.ظ

سلام، دکتر،
خیلی به موقع بود، از بس مطالب ناراحت کننده خونده بودم بهم چسبید.
من هم یه معاینه کلی نیاز دارم، کلی بگم کل بدنم درد میکنه،

سلام
مخ لسیم
درخدمتیم

roz یکشنبه 10 بهمن‌ماه سال 1395 ساعت 09:04 ب.ظ http://ninilosemamanii.blogfa.com/

ای جوونم عسل خانوم خیلی با نمکه
من قبل بچه دار شدنم از بچه ها بدم میومد و به نظرم همه بچه ها سرتق بودن ولی الان عاشق بچه ها شدم

ممنون از لطفتون
حق با شماست

نسیم یکشنبه 10 بهمن‌ماه سال 1395 ساعت 02:58 ب.ظ http://www.kharnebesht.blogsky.com

سلام
شلوار خودشو که نه
من و عمه م سایزمون یکیه با وجود ۲۰ سال اختلاف سنی هم چهره هم اندام هم سایز مثل همیم یکی برای خودش گرفته یکی من میگه من تو مطب می پوشم تو بیرون نمی پوشی

سلام
آهان از این لحاظ!

نسیم یکشنبه 10 بهمن‌ماه سال 1395 ساعت 02:21 ب.ظ http://www.kharnebesht.blogsky.com

تو هلال احمر یه پسره هست دکتره ازش می ترسم :))))
اونم فهمیده با این که من چیزی نگفتم هی تیکه میندازه میام بهت آمپول می زنم بدجنس

عجب!!

پونی یکشنبه 10 بهمن‌ماه سال 1395 ساعت 01:34 ق.ظ

بخاطر مورد هفتش گفتم که آنچه خوبان همه دارند مرد هفت تنها دارد!

وا
شماره هفت که خانمه!

مریم شنبه 9 بهمن‌ماه سال 1395 ساعت 11:56 ب.ظ

مثل همیشه خوب بود آقای دکتر.به من باشه میگم از عسل بیشتر بنویسید چون من یه برادرزاده دارم این جور حاضر حواب من که دلم براش غش میره.انشالله همیشه کنارهم خوش باشید.

ممنون
اگر شد چشم

پونی شنبه 9 بهمن‌ماه سال 1395 ساعت 09:00 ب.ظ

سلام منو به دکتر پرسیسکی رفتار برسونید !!
بگید احیانا حوصله مهمون داره
سفر خونم اومده پایین
خاطرات خوبی نوشتی فقط سر سفره نباید خوند
ممنون
ژیگر عسلو ......

سلام
چشم
اگه حوصله مهمون داشته باشه که اول خودم میرم!
سر سفره؟ چرا؟
مخ لسیم

Baran شنبه 9 بهمن‌ماه سال 1395 ساعت 08:35 ب.ظ http://haftaflakblue.blogsky.com/

سلام آقای دکتر ؛وقت شما بخیر ونیک!
عسل بانو
ممنون؛ بابت (پ.ن 2)

سلام
سپاسگزارم
خواهش

خلیل شنبه 9 بهمن‌ماه سال 1395 ساعت 07:59 ب.ظ http://tarikhroze4.blogsky.com

سلام،

شما چرا با عکس کل و آزمایش کل مخالفی؟

سلام

نسیم شنبه 9 بهمن‌ماه سال 1395 ساعت 07:06 ب.ظ http://www.kharnebesht.blogsky.com

سلام
۱.من هنوز که هنوزه می خوام برم دکتر تپش قلب می گیرم
یه بار ۱۸ سالم بود فشارم پایین بود دوستم بردم بیمارستان خانم دکتره رفت بیرون از انتظار توی مطب اضطراب گرفتم چشمم سیاهی رفت فشارم پایین تر اومد خانم دکتر اومده میگه چته میگم نمی دونم فشارمو گرفته میگه تو چجوری زنده ای بهت نمی خوره فشارت!تو روی من میگه چجوری زنده ای عاشق روحیه دادنشم و ادبیاتش

سلام
عجب

ماهان شنبه 9 بهمن‌ماه سال 1395 ساعت 01:37 ب.ظ http://looas.ir

ممنون

tarlan شنبه 9 بهمن‌ماه سال 1395 ساعت 12:26 ق.ظ http://tarlantab.blogsky.com/

سلام
همشون خیلی جالبن ولی قرصه که نفهمیده کجای پاش درد میکنه خیلی بامزه بود.
ای جانم عسل نازنین خدا حفظش کنه.

سلام
ممنون از لطفتون

مرد متاهل جمعه 8 بهمن‌ماه سال 1395 ساعت 10:20 ب.ظ http://khaneh1.blogsky.com/

جالب گفتید . موفق باشی.
وبلاگتو حذف نکن . پشیمون میشی . من تحربه اش رو دارم که میگم.

ممنون
حالا کی گفته من میخوام وبلاگمو حذف کنم؟

یدونه مهندس کوچولو جمعه 8 بهمن‌ماه سال 1395 ساعت 10:14 ب.ظ

خیلی جالب بودن سپاس
خخخ داشتم فکر میکردم ادم انقدر درس بخونه زحمت بکشه بعد به عنوان یه موجود ترسناک به بچه ها شناسونده بشه بی انصافیه! خخخ من از بچگی دکترا رو دوست داشتم
ای جانم عسل چه دل پاکی خدایی اصلا این صحنه ها واسه روحیه دخترا خوب نیست منم دوس ندارم,ولی عاشق لاک پشتای نینجا بودم یادش بخیر چن ساله ندیدم

ممنون از لطفتون

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد