جایی برای گفتن دلتنگیها

ماجراهای یک پزشک هنوز عمومی

جایی برای گفتن دلتنگیها

ماجراهای یک پزشک هنوز عمومی

خاطرات (از نظر خودم) ناجالب (۹)

سلام 

اولا پوزش برای تاخیر 

هفته پیش علاوه بر کار در ساعتهای اداری و کار مرکز ترک اعتیاد سه شیفت عصر و شب هم داشتم. و از طرف دیگه نمیدونستم بعد از سه شیفت خاطرات چی بنویسم؟ (با خودم قرار گذاشتم که حتی الامکان بیشتر از سه پست خاطرات پشت سر هم نگذارم) تا این که این ماجرایی که چهار پنج سال پیش رخ داد و الان میخونینش به یادم اومد. نه میدونم قانون الان در این مورد چی میگه نه اون موقع، اگه بیش از حد هم بیمزه بود پیشاپیش شرمنده. 

حوالی ظهر بود و هوا گرم، و به همین دلیل درمونگاهی که همیشه به شلوغی شهره بود برای دقایقی خلوت شده بود. از مطب بیرون اومده بودم و با پرسنل صحبت میکردیم که دو نفر وارد درمونگاه شدند. اولی زن جوانی که ظاهرا کمتر از سی سال داشت اما چروک صورت و دستانش نشون دهنده زندگی سختی داشت که در حال گذروندن اون بود. و نفر دوم پیرزنی که زن جوان زیر بغلشو گرفته بود و به زحمت اونو به جلو می آورد. پیرزن به وضوح تعادل مناسبی نداشت، چهره اش رنگ پریده به نظر میرسید و با چشمان تنگ و مورب خودش به اطراف نگاه میکرد.

پیش از این که زن جوان و همراهش به سمت اتاق مطب برن گفتم: از این طرف! ببرینشون توی تزریقات تا روی تخت دراز بکشن. بعد هم معاینه شروع شد. بدن پیرزن سرد بود و نمناک، حالت تهوع داشت و سرگیجه، فشارش کمی پایین بود و از درد بدون تندرنس ناحیه اپیگاستر (تقریبا ناحیه معده) شاکی بود.

وضعیت طوری بود که گرفتن نوار قلب به نظرم یه کار منطقی اومد حتی با وجود اینکه هیچ سابقه ای از بیماری قلبی وجود نداشت. 

چند دقیقه بعد و در حالی که پیرزن در حال استفراغ کردن توی سطل زباله اتاق تزریقات بود داشتم به نوار قلبش نگاه میکردم. یه St depression یک میلی متری توی v2 و v3 تنها نکته غیر طبیعی نوار قلب بود. زن جوان اومد پیشم و گفت: شرمنده من زیاد پول همراهم نیست پول داروهاش زیاد میشه؟ گفتم: چیز ناجوری نخورده که مسموم بشه؟ گفت: چرا فکر میکنم مسموم شده باشه آخه دیشب بقیه غذای دیروز ظهرو خورده بودیم. خیلی دلم میخواست یکی دو قلم دارو براش بنویسم و بفرستمش خونه اما جراتشو پیدا نکردم. اگه واقعا مشکل قلبی بود (که احتمالش خیلی هم کم نبود) چی؟ همین زنی که الان داره ملتمسانه بهم نگاه میکنه اگه مادر شوهرشو (توی شرح حال بهم گفت که مادر شوهرشه) میبرد خونه و بعد یه بلایی سرش میومد باز هم همین طور آروم و مظلوم میموند؟ بالاخره تصمیم خودمو گرفتم و به زن جوان گفتم: ظاهرا قلبشون مشکل داره باید بفرستیمشون بیمارستان. یه لحظه رنگ از صورت زن هم پرید، یه فکری کرد و گفت: باید از پسرش بپرسم! گفتم: خب بپرسین.

کارهای اولیه را برای پیرزن انجام دادیم، از گذاشتن اکسیژن تا TNG زیرزبونی و تزریق سرم و داروی ضد استفراغ و... 

یکدفعه متوجه شدم که زن همچنان در حال صحبت با موبایله و میگه: دکتره میگه احتمالا از قلبشه، خب حالا تو میگی من چکار کنم؟  متوجه شدم که یه چیزی طبیعی نیست اما چی؟

گفتم: خانم! چکار میکنین؟ گفت: یه چند لحظه صبر کنید! و باز مشغول صحبت با تلفن همراهش شد.

وضعیت پیرزن هم کمی بهتر شده بود. دیگه نمیدونستم به خاطر داروی زیرزبونی بود یا آمپول ضد استفراغ؟ اما تصمیم خودمو برای اعزامش گرفته بودم.  

چند دقیقه بعد بالاخره زن جوان پیداش شد و گفت پسرش میگه: اگه واقعا لازمه اعزامش کنین، سلامتیش مهمتره بالاخره یه طوری میشه.

دیگه نتونستم جلو خودمو بگیرم و پرسیدم: مشکل مادر شوهرتون چیه؟ گفت: شوهرم اهل افغانستانه. هم خودش و هم مادرش غیرقانونی اینجان، نمیدونم  وقتی برسه بیمارستان چی میشه؟ اگه فرستادنشون افغانستان من چکار کنم؟  بعد هم رفت و نشست عقب آمبولانس و رفت.....

پ.ن۱: دکتر رخساره گرامی! خوشحال میشم اگه صلاح میدونین آدرس وبلاگ جدیدتونو بفرمایید.

پ.ن۲: در چند هفته اخیر افراد زیادی رو دیدم که خوشحالند چون اعضای شورای جدید ولایت همه اصالتا اهل ولایت هستند و نه از مهاجران روستاهای اطراف. اما من بیشتر خوشحال میشم اگه این افراد بتونن کار مفیدی برای ولایت انجام بدن.

پ.ن۳: رفتم پیش دکترم و طبق دستور آزمایش دادم. قرار شد یک سال بعد برای چک آپ مجدد برم پیششون (با تشکر از همه دوستان بزرگوار که در این مورد سوال پرسیده بودند)

پ.ن۴: عماد با پول توجیبی خودش برامون سی دی فیلم پنجاه کیلو آلبالو رو خریده بود و شب با هم نشستیم و فیلمو تماشا کردیم. یعنی بعد از حدود ده پونزده دقیقه همه مون فقط تحمل میکردیم تا فیلم تموم بشه! من موندم این فیلم چطور این همه فروش داشته؟! 

پ.ن۵: باتوجه به پی نوشت مربوط به عماد این بار جملات قصار عسلو نمینویسم، رفت برای پست بعدی!

نظرات 55 + ارسال نظر
همون خواننده قدیمی ولی نام کاربری فراموش کرده جمعه 15 تیر‌ماه سال 1397 ساعت 08:05 ق.ظ

بنظرمن مشکل ماباافغانیا اینه که یه دخترایرانی با مرد افغان ازدواج کنه.اخه یه جاخوندم بعضی ازاین مردان محترم میرن کشورشون و اون دخترهم که خانواده ی فقیری داره یعنی ازناچاری بایه افغان ازدواج کرده میمونه اینجاو اگربچه هم داشته باشه که بدتر.....
درضمن میدونم دیگه کسی اینونمیخونه منتها درجواب اونایی که میگن کارسختو افغانهاانجام میدن و جوونای مابیکارن!!!دوست عزیز جوونای ایرانی یه غرور وتوقع نابجادارن که حاضرنمیشن کارای سخت انجام یدن.البته خانواده هاشونم مقصرن بعضیا و درشانشون نیست که مثلا بچشون بره کارگری.همه انتظاردارن ازاول پشت میز نشین باشن.درحالیه اکثر مردان موفق اروپایی رو ببینین اول ازصفرشروع کردن کم کم شدن رییس نه یه شبه.ولی ماایرانیا دنبال پارتی و یه شبه ره صدساله رفتن هستیم.جوونای خودمون تنبلن درننیجه کار رو یکی دیگه برمیداره.بعدمیگیم چرا افغانی کارو گرفته ایرانی بیکارمونده

کاملا با شما موافقم

دختر معمولی دوشنبه 2 مرداد‌ماه سال 1396 ساعت 01:17 ب.ظ http://mamoolii.blogsky.com

کامنت آقای سروش

موافقم!

مریم شنبه 31 تیر‌ماه سال 1396 ساعت 05:15 ب.ظ

کامنت ندا تلخی پست رو خنثی کرد کلی خندیدم

خنده تون مستدام

سروش پنج‌شنبه 29 تیر‌ماه سال 1396 ساعت 05:07 ب.ظ

۵۰ کیلو آلبالو!!! درک میکنم واقعا! منم چند شب پیش خواستم کمی آلبالو بخورم، هوس کرده بودم. روم نشد بگم ۱۰۰ گرم ۲۰۰ گرم بده. کیلویی ۲۵۰۰ تومن هم ک بیشتر نبود. یک کیلو گرفتم و نصفش ر هم دادم ب صاحب مسافرخانه و کارگرش. شب تا ظهر روز بعد، یک سوم اون تقریبا نیم کیلو ر هم نتونستم بخورم و موقع ترک مسافرخونه بقیه ش ر هم رد کردم، رفت!

وا
دست کم کل پی نوشتو میخوندین!

محمد مهدی پنج‌شنبه 29 تیر‌ماه سال 1396 ساعت 05:00 ب.ظ http://noonokachelik.blog.ir

آخرش چی شد راستی؟ بردنشون افغانستان ؟
جایی که من درس میخونم هم افغانی خیلی زیاده . مردم خوبین اما خیلی به دید بد بهشون نگاه میکنن . یجورایی نژادپرستی موج میزنه اینجا:/

راستش نمیدونم

[ بدون نام ] پنج‌شنبه 29 تیر‌ماه سال 1396 ساعت 05:00 ب.ظ

آخرش چی شد راستی؟ بردنشون افغانستان ؟
جایی که من درس میخونم هم افغانی خیلی زیاده . مردم خوبین اما خیلی به دید بد بهشون نگاه میکنن . یجورایی نژادپرستی موج میزنه اینجا:/

راستش نمیدونم

محمد مهدی پنج‌شنبه 29 تیر‌ماه سال 1396 ساعت 04:56 ب.ظ http://noonokachelik.blog.ir

همیشه دلم میخواست بدونم پزشکا که مریض میشن میرن پیش کی؟اصلا پیش پزشک هم میرن یا خودشون خودشون رو ویزیت میکنن ؟

اگه خودمون از پیش بربیاییم که دارو مینویسیم وگرنه میریم پیش دکتر حسابی

لیمو چهارشنبه 28 تیر‌ماه سال 1396 ساعت 11:47 ب.ظ

سلام دکتر
آوارگی هم سخته ها:/ بنده خدا
من ندیدم‌ن فیلمو,و فکر نکنم بخوام ببینم بااین وجود!

درضمن دعاگوی سلامتی همیشگی شما هستیم

سلام
واقعا
حق دارین
سپاسگزارم

نارملا ۷۷ چهارشنبه 28 تیر‌ماه سال 1396 ساعت 01:34 ب.ظ http://narmela011.loxblog.com

به قول خیام :این قافله ی عمر عجب میگذرد
اصل حرف و گفت
تو یه فیلمی هم میگفت بادها از جایی که میگذرن هیچوقت برنمیگردن ولی به نظر من این گذشتن خیلی مهمه میتونه باعث شه یه دریا طوفانی شه و قایقی رو غرق کنه یا که قایقی رو به ساحل برسونه

ممنون از لطفتون

افق چهارشنبه 28 تیر‌ماه سال 1396 ساعت 09:02 ق.ظ http://ofogh1395.blogsky.com

وقت نکردین
وا مگه شما دکتر نمیرید
من سری کتابای نغمه ی اتش و یخ رو قرنها گرفته بودم و حوصله نداشتم بخونمش دو بار رفتم پیش دکتر کتابای ترجمه شده هاشو تموم کردم الان دیگه کم کم باید خودم برم وارد فاز ترجمه.

وا
من یه بار رفتم دکتر و حالا قراره سال دیگه برم

ی سه‌شنبه 27 تیر‌ماه سال 1396 ساعت 08:52 ب.ظ

تشکر از رهگذر، ولی من روی حرف خودم هستم و نظرات شما هم خیلیهاش درسته.

قابل توجه جناب رهگذر

نارملا ۷۷ سه‌شنبه 27 تیر‌ماه سال 1396 ساعت 05:31 ب.ظ http://narmela011.loxblog.com

آخه همتون دکترین انگار ولی من تازه باید برم دانشگاه من متولد ۷۷ ام وشما خاطرات سال ۷۷ و تعریف کرده بودین من تازه اون موقع به دنیا اومدم

عجب
یادمه توی یه فیلم میگفت
عمر و باد دو رقیبند
پس راست میگفت

نارملا۷۷ سه‌شنبه 27 تیر‌ماه سال 1396 ساعت 02:07 ب.ظ http://narmela011.loxblog.com

فک کنم کوچیکترین دنبال کنندتون باشم

چطور؟

پونی سه‌شنبه 27 تیر‌ماه سال 1396 ساعت 02:00 ب.ظ http://pppooonnnyyy.blogfa.com/

درود
با عکس های زیادی از موزه توپکاپو در استانبول به روزم

سلام
مزاحم میشم

ازی رهگذر به ی سه‌شنبه 27 تیر‌ماه سال 1396 ساعت 10:42 ق.ظ

اون کشورهایی که قوانین سخت می گذارند کشورهای پیشرفته ای هستند که همه ارزو دارند برای استفاده از آزادی و برابری قانون و برابری استفاده از امکانات تحصیلی و شغلی و فرهنگی و تفریحی و......................و در نهایت آینده بهتر خود و فرزندانشون به آنجا بروند نه ایران که حتی مردم خودش از بزرگترین مهاجران و متقاضیان خروج از کشور برای رسیدن به اون امکانات هستند و از آینده نامعلوم و عدم امنیت شغلی و.... در رنج هستند.
ضمنا افعانی ها مردمانی سخت کوش و بسیار مفید برای ایران در هر شغلی که بوده اند هستند بخصوص صنعت ساختمان سازی و کار خود را نیز کامل و درست انجام میدهند و از حاصل دسترنج خو د روزی میبرند .
و اگر نبودند بسیاری از پروژه های مهم ساختمانی بر
زمین می ماند و کافی است تا دو ماه از این کشور بروند تا با جمع شدن زباله ها و پر شدن شهر از بوی تعفن و خوابیدن صنعت ساخت و ساز و حتی بخش هایی از کشاورزی مان پی به خدمت و زحمت های این
مردم خوب همسایه پی ببریم.

ی رهگذر نوعدوست

ممنون از لطفتون

ی سه‌شنبه 27 تیر‌ماه سال 1396 ساعت 07:29 ق.ظ

چون مجبور بوده اند، تن به هر کاری داده اند و با قیمت پایین تر، کارفرماهای ایرانی هم برای ارزان در آمدن کار، به آنها کار داده اند نه به هم کشوری های خودشون و این چنین شده که کار را از دست ایرانی ها قاپیده اند و بر مشکل بی کاری افزوده اند.

ممنون از نظرتون

ی دوشنبه 26 تیر‌ماه سال 1396 ساعت 04:28 ب.ظ

آخه افغانی ها همین طور فله ای میاند ایران. کشورهای دیگه کلّی قانون سخت میذاره که بهتر از خودش را راه بده تو کشورش که به نفعش باشند. واقعاً افغانی ها چه نفعی تا به حال به ایران رسونده اند؟

ممنون از لطفتون
گرچه با جمله آخر موافق نیستم
خداییش کدوم جوون ایرانی حاضره کارهای سختی که افغانستانی ها انجام میدن انجام بده؟

مریم م دوشنبه 26 تیر‌ماه سال 1396 ساعت 02:09 ب.ظ

اولا که کار بسیار درستی کردین که تصمیم گرفتین بفرستینش بیمارستان. این همراه مریضها همیشه همینطورن اولش خودشونو به موش مردگی می زنن، بعد اگر یه طوری شد همون مریض بی کس و کار هزار تا کس و کار پیدا می کنه. اصلا یه دفعه برای کل طایفه عزیز میشه.
دوم هم اینکه تا وسطهای داستان فکر می کردم عروسه سمی چیزی تو غذای مادرشوهره ریخته که از ترس رنگش پریده بود
سوم هم اینکه والا من که هر بیمارستانی تا حالا کار کردم، مریضهای افغانی هیچ فرقی با ایرانیا نداشتن.

ممنون از لطفتون

مینا دوشنبه 26 تیر‌ماه سال 1396 ساعت 09:26 ق.ظ http://posiiiitive-enerrrgy.blog.ir

افغانها مملکت رو بدون جنگ و خونریزی اشغال کردن حالیمون نیست. جالب اینه که توی بیشتر شهرها سکونتشون ممنوعه و مستقیما تهران رو نشونه گرفتن

ممنون از لطفتون

فرشته یکشنبه 25 تیر‌ماه سال 1396 ساعت 08:59 ب.ظ

سلام آقای دکتر ببخشید که اینجا مزاحمتون میشم،می دونم که اینجا جای پرسیدن سوالای پزشکی نیست ولی کمی نگرانم.اگه براتون مقدوره جواب بدین لطفا.
من 21 ساله هستم،توی ماه رمضون یه روز که خیلی آفتابی بود و گرم زیر آفتاب زیاد راه رفتم و غش کردم،یکی دو دقیقه بعد هم به هوش اومدم،روزای بعدش یه کمی حس بی حالی و سرگیجه داشتم و رفتم دکتر گفت یه آزمایش بده شاید کم خونی داری،هفته پیش آزمایش دادم،همه چی نرمال بود،هماتوکریت 40،هموگلوبین 14،rbc 4.5،پلاکت 200000 و بقیه فاکتورها هم نرمال اما wbc بالا بود=12.8
الان اون حالات سرگیجه و بی حالی کاملا برطرف شده،به نظرتون بالا بودن wbc من میتونه نگران کننده باشه؟ضمن اینکه تو شرایط خیییلی پر استرسی آزمایش دادم

سلام
ظاهرا که گرمازده شدین
بعید میدونم مشکل خاصی وجود داشته باشه

بانو ویرا یکشنبه 25 تیر‌ماه سال 1396 ساعت 10:35 ق.ظ http://bano-vira.blog.ir/

سلام
فقط اومدم حاضری بزنم
سلامت باشین

سلام
برای غیبت قبلی باید گواهی بیارین

افق یکشنبه 25 تیر‌ماه سال 1396 ساعت 10:14 ق.ظ http://ofogh1395.blogsky.com

من حرفی ندارم بزنم
اگر میخواین تاریخ افغانستان رو بدونید کتاب هزار خورشید تابان یا بادبادک باز رو بخونید اگر هم تنبلیتون میشه سایت
Www.audiolib.ir
کتاب صوتیشو داره.
ورود پناهنده ها و مهاجرین در هیچ کجا بی دردسر و بدون مشکل نیست

هردوشونو دارم اما وقت نکردم بخونم
اما فیلم بادبادک بازو دیدم

مامان جون شنبه 24 تیر‌ماه سال 1396 ساعت 11:41 ب.ظ

به خاطر نوشتن

!

Maryam.k شنبه 24 تیر‌ماه سال 1396 ساعت 10:04 ق.ظ http://deramland.blogsky.com

سلام دکتر
اخی طفلکا:(
واقعا فیلم به دردنخوری

سلام
واقعا
باز هم واقعا

دکتر آتیس شنبه 24 تیر‌ماه سال 1396 ساعت 05:25 ق.ظ http://Dratis.blogfa.com

توی خوزستان که عراقی ها با خیال راحت میان و بستری میشن و درمان میشن... با اینک کشوری بوده که ۸ سال با ما جنگیده!!!
ولی این افغانستانی های بیچاره از اول تو ایران بد شانس بودن

البته خیلی از مردم عراق هم در این مورد بی تقصیرند

سین شنبه 24 تیر‌ماه سال 1396 ساعت 12:46 ق.ظ

بله افغانستان قبلاً جزو ایران بوده ولی الآن کشور مستقلیه و خودش باید مسئولیت مردمش رو بپذیره. کشورهای اروپایی مثل آلمان و سوئد با توجه به همین موضوع از پذیرش خیلی از مهاجرین این کشور جلوگیری کردن. در ضمن چند سالی هست که تو حوزه جمعیتی تمام کشورهای مهاجرپذیر به این نتیجه رسیدن باید پذیرش رو کاهش بدن. بعضی سازمانها سعی می کنن با کمک به کشورهایی که مهاجر فرست هستند، از ورود مهاجرین به کشورهای دیگه کم کنن.

و در مورد ترامپ، آیا یک ایرانی یا کسی که این ور اقیانوس اطلس قرار گرفته امکان مهاجرت «غیرقانونی» به آمریکا رو داره؟ و آیا 11 درصد جمعیت کشور ما که حدود 8 میلیون نفر میشه تو آمریکا زندگی می کنن؟

چه عرض کنم؟
ممنون از لطفتون

سین جمعه 23 تیر‌ماه سال 1396 ساعت 11:13 ق.ظ

سلام
اینطور نیست که بدون درمان برشون گردونن.
وقتی گفته غیرمجاز یعنی این شخص غیرقانونی اومده تو کشور و بسیار طبیعیه برش گردونن کشورش، البته نه از بیمارستان
دلم شدیداً خونه واسه ملتی که حتی یک سرچ ساده در مورد بلایی که وجود افغانها به سر این مملکت آورده نمی کنن. فقط یک موردش رو بهتون بگم، جمعیتشون از 22 استان کشور ما بالاتره و 11 درصد جمعیت کشورشون داره تو کشور ما زندگی میکنه. تهدید جمعیتیشون در 10_15 سال آینده برای نژاد ایرانی در تاریخ بی ماننده. پاکستان 2 ساله با جدیت فوق العاده زیاد هم قانونی ها و هم غیرقانونی هاشون رو برمی گردونه کشورشون، در حالیکه جمعیت پاکستان حدود 200 میلیون نفره و اصلاً پدیده تهدید نژادی رو نمی دونن چی هست. ما هم که.... ماشاءالله کی از دعوای سیاسی خاله زنکی راحت میشیم به مملکت برسیم.

سلام
اگه این طوری بخوایم فکر کنیم پس باید به ترامپ هم برای قانون مهاجرتیش حق بدیم
یادمون نره تا حدود دویست سال پیش افغانستان بخشی از ایران بود

گل اندام پنج‌شنبه 22 تیر‌ماه سال 1396 ساعت 10:22 ب.ظ http://mygoals24.blog.ir

همیشه دلم برای مردم افغانستان و اوارگیشون میسوزه

واقعا

دلژین پنج‌شنبه 22 تیر‌ماه سال 1396 ساعت 09:41 ق.ظ

اخ...
چقدر سخت...


۵۰ کیلو آلبالو رو که هیچی عصن من تو سینما دیدم بعدش میخواستم خودم رو بکشم

بهتون حق میدم

معلوم الحال پنج‌شنبه 22 تیر‌ماه سال 1396 ساعت 03:21 ق.ظ http://www.daneshjoyezaban.mihanblog.com

دکتر عسل اونم مینوشتین خب

اتفاقا چند جمله قصار داره
پستهای بعد انشاءالله

مامان جون پنج‌شنبه 22 تیر‌ماه سال 1396 ساعت 12:04 ق.ظ

ممنون]

خواهش اما چرا؟

رخساره چهارشنبه 21 تیر‌ماه سال 1396 ساعت 06:48 ب.ظ

سلام فعلا جایی نمینویسم اگه برگشتم به وب قبلی حتما اطلاع میدم

سلام
ممنون

شیرین چهارشنبه 21 تیر‌ماه سال 1396 ساعت 01:30 ب.ظ http://khateraha95.blogfa.com/

ناجالب نبود اتفاقا خوب بود

ممنون

Fatemeh چهارشنبه 21 تیر‌ماه سال 1396 ساعت 12:56 ب.ظ http://diaryofamedstudent.blog.ir/


پ.ن۳:همیشه سلامت باشین
پ.ن۴: خب پس در وقتم صرفه جویی شده این فیلمو که آبجیم گرفته بود ندیدم:دی!

سپاسگزارم
واقعا کار درستی کردین

هانیه چهارشنبه 21 تیر‌ماه سال 1396 ساعت 12:37 ب.ظ http://khoda-behtarindost.blogfa.com

سلام خدا به داد مردم بیچاره افغانستان برسه
دکتر خدا بد نده شما هم مریض شدید
منم چند تا دی وی دی فیلم شهرزاد رو گرفتم نگاه کنم ولی هی میگم کی تموم میشه:)

سلام
آمین
چه کنیم؟
شهرزادو ندیدم اما خیلی که تعریفشو میکنن!

عسل چهارشنبه 21 تیر‌ماه سال 1396 ساعت 12:21 ب.ظ

50کیلو البالو خیلی قشنگ بود من 2بار رفتم دیدم! شاید تو سینما با حال تر بوده البته یادمه قرار بود سانسور بشه برای نمایش خانگی

یعنی این قدر سانسور شده؟

پژمان چهارشنبه 21 تیر‌ماه سال 1396 ساعت 10:47 ق.ظ http://chashmanman.mihanblog.com/

سلام دکتر جان
بدون هیچ منظوری میگم. ولی جالبه که در اکثر شهرهای ایران مخصوصا اون هایی که در جوار روستاها و عشایر هستند همین تفکر نسبت به نمایندگان و اعضا شورای شهر وجود داره. اکثرا از قرق شهر توسط این عزیزان تازه وارد و البته گرفتن سکان اداره شهر توسطشون ناراحتن.

سلام
حق با شماست

تیردخت(لیلا) چهارشنبه 21 تیر‌ماه سال 1396 ساعت 09:19 ق.ظ http://stayhungrystayfoolish.blog.ir

سلام دکتر ، واقعا توی این کشور با یه بیماری که اهل افغانستان باشه اینجوری برخورد میشه؟؟؟ یعنی این بیماران بیشتر از اینکه نگران درمانشون باشن باید نگران ریپورت شدن باشن؟؟؟؟ باورم نمیشه!

بله ما هم همچنان منتظر دکتر رخساره ایم !
راستی پرشین بلاگ لرزید و خونه ی من ویران شد ! اسباب کشی کردم به یه جای دیگه

سلام
من برخورد ناجوری ندیدم شاید هم الکی نگران بودند

نسیم چهارشنبه 21 تیر‌ماه سال 1396 ساعت 02:08 ق.ظ http://www.mannevesht73.blogfa.com

سلام بر آقای دکتر ربولی گرامی.خداقوت.افغان ها هم جا قحطه فرار می کنن اینجا آخه

سلام
ممنون
پولدارهاشون که نمیان این طرفا!

پونی چهارشنبه 21 تیر‌ماه سال 1396 ساعت 01:37 ق.ظ http://pppooonnnyyy.blogfa.com/

درود
اینهمه ایرانی در تمام دنیا خصوصا بلاد کفر ! پراکنده اند، کار کرده و زندگی میکنند و تحت پوشش خدمات اجتماعی قرار دارند اما ما در حق آوارگان و پناهندگان
چه کرده ایم؟؟
من گشت ارشاد دو را دیدم و کلا نا امید شدم از ذائقه جامعه که به سمت pica گرایش دارد !!!

سلام
کاملا با شما موافقم

میخونم چهارشنبه 21 تیر‌ماه سال 1396 ساعت 01:15 ق.ظ

سلام،
ایشالا به زودی سفر باحال برید و مجبور نشید دوباره خاطره ناجالب بگذارید.
ممنون که برای خواننده ارزش قائل میشید و منظم مینویسید.
خیلی وبلاگ نویسها آدم به حس حماقت میرسانند. که حیف وقتی که تا حالا گذاشتم و خوندم و نظر دادم.
مخلصیم

سلام
شما لطف دارین
سفر امسال به احتمال زیاد داخلی خواهد بود

یدونه مهندس کوچولو سه‌شنبه 20 تیر‌ماه سال 1396 ساعت 11:30 ب.ظ

سلام
چرا به خاطراتتون ناجالب میچسبونید شاید خنده دار نباشن ولی اموزنده هستن
من خیلی وقته دیگه از دیدن هیچ فیلمی لذت نمیبرم و واسه همین یادم نمیاد اخرین باری که فیلم دیدم کی بود اقای دکتر یه دارویی چیزی بهم تجویز کنید درست شم چرا اینطور شدم
سپاس از شما

سلام
سپاسگزارم
شاید فیلمهای خوب ندیدین

الی سه‌شنبه 20 تیر‌ماه سال 1396 ساعت 08:12 ب.ظ http://life-ahead.blog.ir

منم از دکتر رخساره آدرسشونو میخوام :/ دوتا وبلاگشونم غیر فعاله الان.
درمورد خاطره هم درسته من دانشجوی حقوقم ولی چون فقط سال اول رو سپری کردم چیزی نمیدونم :دی
بی مزه هم نبود :)
+کاش دکتر نفیسم برگرده بنویسه..

دقیقا
ممنون از لطفتون
ایشون ظاهرا سرشون به اینستا گرم شده فعلا!

ندا سه‌شنبه 20 تیر‌ماه سال 1396 ساعت 07:59 ب.ظ http://diyazpame10.blogfa.com

با کمال احترام, علی رغم مقدمه چینی طویل, انتهای قضیه مایوس کننده بود. من نمی دونم چرا همش فک می کردم آخرش می خواین بگین پیرزنه حامله ای چیزی بوده

ممنون از نظرتون
حامله؟

ستاره جان (خانم اشک) سه‌شنبه 20 تیر‌ماه سال 1396 ساعت 07:57 ب.ظ http://gahzist.blog.ir

سلام خوبین؟
والا عمرا که تا بهبودی لااقل نمی فرستنشون به کشورشون درسته؟
بعدشم اونقدری با افغانها بد برخورد میشه یعنی؟

سلام
احتمالا
چه عرض کنم؟
راستی چرا نشد توی وبلاگتون کامنت بگذارم؟

ساناز سه‌شنبه 20 تیر‌ماه سال 1396 ساعت 07:14 ب.ظ http://sanaz2020.blogsky.com

خدا عاقبت همه ما رو ختم به خیر کنه، افغانی ها هم بنده خدا هستند.
فیلمهای ایرانی یا تا یک هفته دپرست میکنن یا بعد از ده دقیقه تماشا کردن با خودت میگی حیف وقتی که پای فیلم بگذارم

آمین
واقعا

ی رهگذر سه‌شنبه 20 تیر‌ماه سال 1396 ساعت 06:34 ب.ظ

یعنی شما شک دارید که بیمارستان یک پیرزن بیمار را درمان نمیکنه و تحویل پلیس میدهد؟ که چنین چیزی حتی در قانون جنگل نیز اتفاق نمی افتد ومحاله چنیین چیزی در ایران عزیز و مهمان نواز اتفاق بیفتد.

بیمار نیاز به درمان داره و بیمارستان فارغ از ملیت و نزاد و دین و... به حکم اخلاق و انسانیت میبایستی بیمار را درمان کند . اگر قرار بر جرم هم باشد که نیست بعد از درمان قانون وارد عمل میشود. در صورتیکه جرم بود همان درمانگاه شما هم باید انها را تحویل میداد.

ی رهگذر

ممنون از لطفتون

رافائل سه‌شنبه 20 تیر‌ماه سال 1396 ساعت 06:09 ب.ظ http://raphaeletanha.blogsky.com

به قول تیتراژ اول سریال هانیکو: زندگی منشوریست در حرکت دوار.
فقط نمیدونم چرا این منشور برای بعضیا رنگی و برای بعضی سیاه و سفیده!
فیلم های جدید اکثرا همینجوری هستن. کلا شور یه چیزی رو درمیارن. یا بیمزه گی، یا غم، یا فلسفه، یا رنگ و لعاب.....
کلا فقط افراط هستند.

واقعا
باز هم واقعا

نارملا۷۷ سه‌شنبه 20 تیر‌ماه سال 1396 ساعت 02:22 ق.ظ http://narmela011.loxblog.com

یعنی هیچوقت کنجکاوی نکردین که بفهمین قانون درمورد اینجور مسائل چه تصمیمی میگیره؟آیا اون پیرزن مورد پزیرش بیمارستان قرار میگرفت یا اینکه با همون قلب بیمارش ریپورت میشدبه کشورش؟حتی اگه در حین سفر بمیره کی مقصره پزشک ها یا پیرزن بیچاره که غیر قانونی اینجا اومده یا که پسرش؟

راستش نه
ولی فعلا که اگه زلزله هم بیاد پزشک مقصره!

سنجاقک سه‌شنبه 20 تیر‌ماه سال 1396 ساعت 01:56 ق.ظ http://sanjaaghak.persianblog.ir/

انشالله هیچ کجای دنیا جنگ نباشه تا همه در ارامش باشن وو لازم نباشه از سر بدبختی پناه ببرن به کشورهای دیگه.بقول شاعر تصور کن اگه حتی تصور کردنش سخته

آمین یا رب العالمین

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد