جایی برای گفتن دلتنگیها

ماجراهای یک پزشک هنوز عمومی

جایی برای گفتن دلتنگیها

ماجراهای یک پزشک هنوز عمومی

خونه (۲)

سلام

بیشتر از یک سال پیش بود که این پستو گذاشتم.از همون روز مشغول رویاپردازی بودیم و فکر کردن به انواع نقشه و انواع نما و ..... اما تا اومدیم به خودمون بجنبیم و یه کار عملی انجام بدیم کلی طول کشید. بعد  شروع کردیم به گشتن به دنبال یه زمین یا خونه کلنگی مناسب. اول یه خونه توی کوچه خودمون پیدا کردیم که قیمتشو خیلی بالا میگفت. بعد یه خونه خیلی خوب پیدا کردیم که متاسفانه پولمون نرسید وگرنه با این که گرون بود ارزششو داشت. و بالاخره بعد از چند هفته یه خونه کلنگی توی یه محله کمی پایین تر از محله فعلی پیدا کردیم و خریدیم و از چند روز بعد شاهد یه افزایش وحشتناک توی قیمت خونه و زمین بودیم. از طرف دیگه کلی معطل شدیم چون سند خونه هنوز آماده نبود، و تا سند آماده شد و صاحب اولیه اش اونو گرفت و بعد زد به اسم ما هم چند هفته طول کشید. روز محضر فروشنده حاضر شد دویست میلیون تومن بیشتر بده و دوباره خونه رو ازمون بخره! اما ما زیر بار نرفتیم. جالب این که باجناق گرامی که شغل آزاد داره و وضع مالیش از ما دوتای دیگه که حقوق دولتی میگیریم بهتره همون جا با فروشنده تصمیم گرفتن با اون پول یه مغازه بزرگو شریکی با هم بخرن! (خدا بیشتر بهشون بده).

شبی که برای اولین بار تصمیم گرفتیم شریکی خونه بسازیم باجناق گرامی گفت با حدود صد و پنجاه میلیون برای هرکدوممون خونه ساخته میشه و ما هم با خیال راحت رفتیم پای معامله. اما در همون زمانی که صرف انجام کارهای شهرداری و ادارات مختلف شد همه چیز یکدفعه توی همون ماجرای گرونی دلار و طلا چند برابر شد! به طوری که بعد از خریدن میلگرد و سیمان و آجر و..... یکدفعه دیدیم صد و پنجاه میلیون پس اندازمون تموم شده! و دیگه برای ساخت خونه فلوس لاموجود! بگذریم از این که همین کارهای اداری هم خیلی خیلی بیشتر از چیزی که فکر میکردیم طول کشید یعنی تا همین چند هفته پیش!

یه راه خیلی ساده این بود که خونه فعلی رو بفروشیم و چند ماه مهلت بگیریم اما میدونستم بعدا وقتی میدیدیم خونه گرون تر شده افسوس میخوردیم. پس نهایتا با هر فلاکتی که بود یه وام کت و کلفت گرفتم که باید هر ماه بیشتر از چهار میلیون قسطشو بدم در حالی که وامی که با اون خونه فعلی رو خریدیم هم هنوز تموم نشده. بنابراین ما در ماههای آینده با یه صرفه جویی سفت و سخت و اجباری روبرو خواهیم بود با این حال من از این وضعیت راضی ترم. فقط باید یه فکری برای وقتی وام هم تموم شد بکنم! امیدوارم مبالغ قابل توجهی که از سال نود و شش تا به حال از اداره طلبکاریم بهمون بدن. وگرنه به عنوان آخرین تیر ترکش باید بریم سراغ طلاهای آنی و بعد از اون گرفتن قرض. طبیعتا تا اتمام بنایی از خرجهایی مثل مسافرت هم خبری نیست مگه این که اتفاق خاصی بیفته. عوضش بعد از اتمام خونه با پول خونه فعلی تلافیشو درمیاریم!

خلاصه که از چند روز پیش با قربانی کردن یه گوسفند ساخت خونه جدیدو رسما شروع کردیم. فعلا ارتفاع میلگردهای نصب شده تقریبا به اندازه قد منه! تا ببینیم چی پیش میاد.

پ.ن۱: باجناق گرامی فرمودند: اگه ماهی ده میلیون تومن برای خونه کنار بگذاری خیلی خوبه! خبر نداره کل دریافتی خالص ماهیانه من این قدر نیست!

پ.ن۲: یه پیام خصوصی داشتم از یه متخصص محترم ارولوژی که نوشته بودند: من هم کلی از این خاطرات توی مطبم دارم اما امکان نوشتنشون توی یه وبلاگو ندارم چون همه شون به مسائل ارولوژی مربوط میشه!!

پ.ن۳: آنی دیروز رفت به جشن فارغ التحصیلی عسل از کلاس اول. برای همه مون جالب بود که نوشتن اسم هر چهار عضو خانواده را در همین چند هفته آخر یاد گرفته!

نظرات 50 + ارسال نظر
امیلی یکشنبه 26 خرداد‌ماه سال 1398 ساعت 10:34 ب.ظ http://www.shahrghese.blogsky.com

سلام.ایشالا کار ساخت خونه تموم میشه البته اگر وضع اوضاع کنونی بدتر نشود. ما نتونستیم خونه کلنگی مان را بفروشیم دست نگه داشتیم خریدن خونه خیلی سخته خیلی نگرانیم

سلام
ممنون
اگه ارزون میدادین خریده بودیمش

لیلا جمعه 24 خرداد‌ماه سال 1398 ساعت 02:39 ب.ظ

راستی یادم رفت بگم مسافرت خارج از کشورمون هم کنسل شد به خاطر بی پولی. که من غصه مسافرت رو بیشتر از طلاها و وامها میخورم

کاملا بهتون حق میدم

لیلا جمعه 24 خرداد‌ماه سال 1398 ساعت 02:37 ب.ظ

من هم پزشک عمومی هستم و شروع به خرید و ساخت خونه ویلایی کردیم عرض کنم خدمتتون که خونه قبلی و یه آپارتمان نقلی و همه طلاهای من رو فروختیم و مدل ماشین رو پایین تر آوردیم و کلی وام گرفتیم و الان در قسمت تزئینات داخلی دوباره بی پول شدیم. انشاالله که شما بهتر و راحت تر بتونین بسازین. راستی وبلاگتون رو خیلی دوست دارم و از این خاطراتی که تعریف میکنید نصفش برا من هم اتفاق میفته ولی شما عجیب زیبا و دلنشبن تعریف میکنید

خوشوقتم همکار گرامی
ما که‌ داریم سه چهار طبقه می سازیم و خبری از ویلایی نیست
امیدوارم مشکل زودتر حل بشه
شما لطف دارین ممنون اما تا نوشته های شما رو نخوندم نمیتونم حرف شما رو تایید کنم

مینا یکشنبه 19 خرداد‌ماه سال 1398 ساعت 11:02 ق.ظ

پزشک عمومی حداقل بین 9 تا 15 میلیون یا حتی بیشتر میتونه از طروق مختلف درامد داشته باشه
ولی متخصص ها و فوق تخصص و جراح ها خیلی پولدارن
من یکی از اشناهامون خانومه تخصص زنان قبول شد و شوهرش پزشک عمومی باقی موند و الان در عرض 20 سال اینقدر پولدار شدن که الان بچه هاشون رو فرستادن کانادا برای تحصیل
یکی دیگه از اقوام مون دکتر داروساز هستش و زنش هم داروسازی خونده دو تا داروخانه دارن و کارخونه ساختن و بی نهایت پولدارن
بنظر من دکترای متخصص از مطب شون کم کمش 2-3 میلیون شبی از مطب درامد

نمیشه برای همه یه مقدار ثابتو تعیین کرد

Iiiiii سه‌شنبه 14 خرداد‌ماه سال 1398 ساعت 10:59 ب.ظ

سلام باجناقتون دقیقا باکدوم پول مغازه ی شریکی رو خریدن پولی که مال خونه بود یا پول صاحب قبلی خونه؟؟هرکاری سختی داره تحمل کنید پنج سال دیگه این سختیا یادتون نیست ولی توی خونه خودتونید انشاا...

سلام
همون پولی که خودش و ما به فروشنده دادیم
یه مقدار پول دیگه هم گذاشت برای شراکت با فروشنده
ممنون

ط همان واگویه معروف دوشنبه 13 خرداد‌ماه سال 1398 ساعت 07:56 ب.ظ http://www.bimehpasargad98.blogfa.com/

پیشاپیش عیدتون مبارک

ممنون
عید شما هم مبارک

نیلو شنبه 11 خرداد‌ماه سال 1398 ساعت 03:54 ب.ظ http://nil-nil.blogfa.com

بنایی آدم و پیر می کنه دکتر... بسیار سخته. مشکل شما اینکه که با کسی شریک شدین که به قول شما پولش از شغل ازاد درمیاد و درکی از وضعیت شما نداره. ولی تا اینجا عاقلانه عمل کردین خداروشکر. آرزو می کنم که به خوبی پیش بره. اگه پول به موقع برسه همه می گن یه ساله ساخته میشه... بازم مرسی از احوالپرسی هاتون. همیشه به من لطف دارین...

بله تا الان چهار پنج تا از موهام سفید شده
سپاسگزارم

منجوق جمعه 10 خرداد‌ماه سال 1398 ساعت 11:38 ب.ظ http://manjoogh.blogfa.com

ایشالا که به موقعش میایید و همینجا یه پست میگذارید که خونه رو تحویل گرفتین و...
به دوست اورولوژتون هم بفرمایید مطالبشون رو رمزدار بنویسن چرا ما رو از خندیدن محروم میکنن در روزگار فحط شادی؟
شما هم لینک وبلاگشون رو به ما معرفی بکنید لطفا

امیدوارم
ظاهرا وبلاگ ندارن
تا جایی که من میدونم البته

[ بدون نام ] جمعه 10 خرداد‌ماه سال 1398 ساعت 07:07 ب.ظ http://tarikhroze4.blogsky.com

سلام،

مبارک باشد اما تقصیر گوسفند چه بود که سرش را بریدید؟

سلام
من نبریدم به حضرت عباس

ابانا جمعه 10 خرداد‌ماه سال 1398 ساعت 12:47 ق.ظ http://med84.blogfa.com

سلام. ما میخاستیم خونه مون رو نما کنیم و داخلشو نقاشی و کناف و کف پوش ووو بعد نمدونم کدام شیرِ پاک خورده ای گفته بود ۲۵ تومن میشه نما و با بقیه خرجا میشه ۴۰ تومن! رییس هم با این حساب شروع کرد و تا الان نزدیک ۱۰۰ تومن فقط واسه زیباسازی خونه خرج کردیم نه ساختش!
خلاصه ک خیلی بدرقم گرونی شده. ایشالا ک شما با همین وام بتونین خونه تون رو کامل تحویل بگیرین و البته سعی کنین هیچ تاخیری تو ساختش ایجاد نکنین چون هر صبح ک بیدار میشین خاطره ی اصحاب کهف براتون زنده میشه!!

سلام
واقعا با این تغییر لحظه ای قیمت ها نمیشه هیچ پیش بینی کرد
همین دیروز باجناق عزیز پیام داد فورا پنج میلیون بریز به حساب کم آوردم

ط همان واگویه معروف پنج‌شنبه 9 خرداد‌ماه سال 1398 ساعت 01:30 ب.ظ http://www.bimehpasargad98.blogfa.com/

درست متوجه شدم یا نه
مهندس درخواست این مبلغ کرده؟؟؟
چرا؟؟؟؟؟؟؟؟
صرف این که برگه رو ببینه؟

کار بسیار خوبی کردید
خدا پدرتون براتون نگه داره که حواستون به کارگرها هست

یه نفر بود توی کانون مهندسان
گفت این قدر میگیرم بیمه نامه را میخونم که مشکلی نداشته باشه

یک عدد مامان پنج‌شنبه 9 خرداد‌ماه سال 1398 ساعت 01:01 ق.ظ http://kidcanser.blogsky

یک سال سختی می کشین عوضش ارزشش رو داره
مخصوصا وقتی قسط ها تموم بشن کلی ادم کیف می کنه
توی این مدت ها کلی چیزای جدید کشف پی کنین مثلا اینکه میشه با کمترین هزینه یک تفریح چهارنفره رفت تازه کلی هم خوش گذروند خلاصه که خلاقیتتون هم تقویت میشه
درضمن باجناق فامیل نمیشه

واقعا ارزششو داره
ممنون از لطف شما
ضمنا آدرس وبلاگتون ناقص بود

ط همان واگویه معروف چهارشنبه 8 خرداد‌ماه سال 1398 ساعت 06:47 ب.ظ http://www.bimehpasargad98.blogfa.com/

سلام آقای دکتر
خوبید؟؟
قبول باشه

چه خبر از ساخت و ساز؟

سلام
ممنون
راستش من که زیاد از بنایی سررشته ندارم
بیشتر کارها با باجناق گرامیه
راستی کارگرهارو بیمه کردیم بیمه نامه رو نشون یه کارشناس نظام مهندسی دادم تا اگه ایرادی داره بگه گفت ویزیت من دویست هزار تومن میشه اشکالی نداره؟!

samaneh.rsl سه‌شنبه 7 خرداد‌ماه سال 1398 ساعت 11:42 ب.ظ http://mylovelylife.blog.ir

سلام آقای دکتر
با وضعیت نامعلوم و نوسانی ایران فروش هر چیزی یک ریسک بزرگه متاسفانه ! تصمیم به جایی بود گرفتن وام !
همیشه توی خرید خونه یا ساخت اون برای اقشاری مثل ما و شما یه سری تنگنا و سختی به وجود میاد که خوش بختانه طی چند سال زودی میگذره و راحت میشید :)

باسواد شدن عسلی جونم رو تبریک میگم

سلام
کاش نوسانی بود فقط داره گرون میشه!
ممنون

ماهرخ سه‌شنبه 7 خرداد‌ماه سال 1398 ساعت 01:16 ب.ظ

بله درسته
کارمندان شاغل حقوقشون بیشتره
اما بابای من بازنشسته اس
بازنشسته ها با توجه به اینکه چه سالی بازنشست شدن و حقوقشون اون موقع چقدر بوده حقوق میگیرن
البته سالی سه تا پنج درصد افزایش حقوق دارن
و با توجه به اینکه بابای من با کمیسیون پزشکی و به دلیل بیماری گلوکوم پنج سال زودتر از موعد بازنشست شده حقوق بیست و پنج روز در ماه رو هم دریافت میکنه...
خلاصه که اوضاع از این قراره!

مطمئنم که این شرایط برای پدرتون دردناکه
کاش وضعیت بهتر بشه

رها سه‌شنبه 7 خرداد‌ماه سال 1398 ساعت 09:17 ق.ظ

بنایی هم خوبه ها... دست به گوشیتون خوب شده. چ سریع جواب میدین!!!

رها سه‌شنبه 7 خرداد‌ماه سال 1398 ساعت 09:16 ق.ظ

خیلی حیف شد بیخیال شدین
من با پررویی اما هنوز بیخیال نشدم

کار خوبی کردین
موفق باشید

رها سه‌شنبه 7 خرداد‌ماه سال 1398 ساعت 03:13 ق.ظ

واقعا متوجه منظور ماهرخ نشدی یا خواستی با کنایه جواب بدید؟!
دکتر ولی جدیدا همه دارن تخصص قبول میشن چرا شما نشدین؟!
دیگه اگه بیخیالش شدین این هنوز عمومی این بالا چیه؟!

وای خدا
الان تازه فهمیدم چی نوشته خوب شد گفتین اصلاحش میکنم
بی خیال که شدم اما هنوز عمومیم دیگه

ماهرخ دوشنبه 6 خرداد‌ماه سال 1398 ساعت 09:07 ب.ظ

ده میلیون حقوق سالیانه بابای منه که بیست و پنج سال آموزش پرورش خدمت کرده!
...
...
...

متاسفانه مملکت ما فعلا اینجوریاس
اما دیگه فکر نکنم واقعا توی یه سال هم این قدر بگیرنا

زرگانی دوشنبه 6 خرداد‌ماه سال 1398 ساعت 07:40 ب.ظ

سلام.
امیدوارم با این اوضاع اقتصادی به مشکل خیلی جدی برنخورین و خونه تون زودتر آماده باشه

سلام
من هم امیدوارم ممنون

اعظم 46 دوشنبه 6 خرداد‌ماه سال 1398 ساعت 06:26 ب.ظ

سلام آقای دکتر از خونه سازی نترس بخصوص تواین تورم ونابسامانی اقتصادی هرچندآدم وتا لب گور می بره اما خدا خودش درستش می کنه واز جاهایی پول جور جور می شه که فکرش رو نمی کنید بخدا توکل کنید چون منم با این اوضاع خونه ساختم با اینکه کارمند بودم با حقوق ثابت

سلام
ممنون برای دلگرمی تون

رها دوشنبه 6 خرداد‌ماه سال 1398 ساعت 05:40 ب.ظ

دیگه شما نمیاین اونطرفا منم نمیام اینطرفا
البته اون طرفا رو هواست همچنان

شرمنده
دیگه مشغول بنایی هستیم

طیبه دوشنبه 6 خرداد‌ماه سال 1398 ساعت 05:37 ب.ظ http://almasezendegi.mihanblog.com

سلام
یه وقت ترور نشین
ببشتر مواظب خودتون باشید

سلام
ترور؟
دیگه اون قدر هم جناییش نکنین

طیبه دوشنبه 6 خرداد‌ماه سال 1398 ساعت 12:19 ب.ظ http://almasezendegi.mihanblog.com

راستی شما خانوادگی ظ تو اسمتون دارین؟؟ یا غ
آخه اخرین حروفی که بچه ها یاد می گیرن غ و بعدش ظ هست
احتمالا همه تون اسم هاتون این حروف رو داره
ببین دکتر مهربون مغز آدم رو از آکبند بودن درمیاری؟؟

عرض کردم توی چند هفته آخر یاد گرفته (انتظار داشتین به این راحتی لو بدم اسمهامونو؟)

طیبه دوشنبه 6 خرداد‌ماه سال 1398 ساعت 12:14 ب.ظ http://almasezendegi.mihanblog.com

سلام دکتر مهربون
مبارک باشه جشن باسواد شدن عسل جان
از ساخت و ساز اینا هم هیچی سرم نمیشه اما ایشالا که خیلی زود و به سلامتی میرید تو خونه ای که ساختید ساکن میشید
ما هم دوست داریم از این واحد اپارتمانی که هستیم بریم یه واحد اپارتمان دیگه یه جای دیگه.ولی انگار امکان نداره چون حقوق هامون فقط کفاف زندگیمون و خرج معمولی رو میده و خداروشکر ما اهل مسافرت رفتن هم نیستیم وگرنه که پولشو نداشتیم.البته نیکانم خیلی دوست داره بریم این ور اون ور ولی با بهانه ی مریضی من فعلا بی خیال شده

سلام
ممنونم
وضعیت اقتصادی مردم که متاسفانه اصلا خوب نیست و هر روز داره بدتر هم میشه

پونی دوشنبه 6 خرداد‌ماه سال 1398 ساعت 11:05 ق.ظ

درود
آدم خودشو به فشار مالی نندازه کارهای بزرگ انجام نمیشه

بدون این نیاز شدید پول ها صرف لباس و مبل و دکوراسیون و گشتن میشه

به امید اتمام خانه و گشایش امور

سلام
موافقم اما در چنین مواردی که آدم از نتیجه مطمئنه وگرنه من اصلا جرات ریسک در مواردی مثل خرید و فروش ارز و طلا را ندارم

رها دوشنبه 6 خرداد‌ماه سال 1398 ساعت 06:28 ق.ظ

باجناقتون تو چ کاری هستن ما هم بریم تو همون کار؟؟؟؟
دکتر چ دل خوشی داری ما 5 سال پیش خونمون رو با 150برای هر طبقه تموم کردیم یکمم بیشتر البته
الان شما برو روی 600 700 تازه اگه آنی بخواد کمی لوکس کار کنه ک دیگه وحشتناک تر
حالا خونه اسکلتش ک می‌ره بالا آسون ترینننننننن قسمته بزارین برسین به داخل اوففففففف اونجا برای آنی لذت داره اما برای شما
یادمه می‌خواستیم شیر آلات بخریم من اومدم یکم مثلا شیک بخرم برای اون 3 طبقه شد حدود 2/5 واحد ما شد 4
دیگه اینجا کاملا ب آنی ربط داره !!!!! :))))
مخصوصا ک الان چچچچچچ چیزای خوشگل گرونی‌ هم در اومده من بی صبرانه منتظر ساخت خونه جدیدم :))))))))
ولی خیلی پول کنار بزارید برای این مرحله
از من گفتن بود
بالاخره تجربه دارم زیاد
ایشالله میگذره
لذت خونه نو با هیچ چیزی قابل قیاس نیست
من شخصا دیگه حاضر نیستم توی خونه دست دوم برم

چه عجب از این طرفها!
شرمنده نمیتونم بگم چه شغلی داره چون یکی از کله گنده های صنف خودشه
اون که بله بخصوص که قراره تا مدتها اونجا باشیم

راتا یکشنبه 5 خرداد‌ماه سال 1398 ساعت 02:48 ب.ظ http://dokhtarikhakestari.blogfa.com

سلام اقای دکتر .... امیدوارم کارای ساخت و ساز بدون مشکل و مانع پیش بره و خیلی اذیت نکنه شما و خونواده رو .... البته که با این وضع گرونی باید دلتونو خیلی بزرگ کنید :)) اما ارزشش رو داره و ماهیو هر وقت از اب بگیرید تازست...این قصه گرونیا سر دراز داره همچنان و تازه اولیشم...
انشالله شاهد موفقیت و پیشرفتای بیشتر دختر و پسر گلتون باشید

سلام
ممنون
باید دلمونو بزرگ کنیم اما شکم کوچیک میشه

[ بدون نام ] یکشنبه 5 خرداد‌ماه سال 1398 ساعت 02:15 ق.ظ

سلام. این دنیا هر روز دغدغۀ جدید داره، بهتره آدم وسط دغدغه ها و مشکلات، «زندگی» را پیدا کنه.

سلام
ممنون از نظرتون دوست ناشناس من

M.f شنبه 4 خرداد‌ماه سال 1398 ساعت 05:22 ب.ظ http://mrmfarsi.blogfa.com

سلام دکتر
خیلی خیلی مبارکتون باشه...بابا زود تموم میشه این قسطا...
عسل خانم باهوش ماشالله

سلام
ممنون
سپاسگزارم

زهرا شنبه 4 خرداد‌ماه سال 1398 ساعت 02:20 ب.ظ

به سلامتی انشااله

ممنون

میحانا شنبه 4 خرداد‌ماه سال 1398 ساعت 01:25 ب.ظ

راستی دکتر مسئلتن؟؟
باجناق فامیل محسوب میشه آیا؟؟؟


خیلی باحال بود ممنون

گندم شنبه 4 خرداد‌ماه سال 1398 ساعت 12:50 ب.ظ http://minima.blog.ir

سلام برا یخونه دلتن قرص این طوفان از زندگی ما هم رد شده دوبار و هنوز سلامتیم . سال اول قسط دادن سخته اما زود تموم میشه .
ما با حقوق معلمی حدود ماهی شش میلیون قسط دادیم شما که خوبین نسبت به ما
من باب دل گرمی بود تو می تونی

سلام
برای دلگرمی تون ممنون

ایرمان شنبه 4 خرداد‌ماه سال 1398 ساعت 10:57 ق.ظ

سلام اقا دکتر.پست قبلیتون مال اردیبهشت پارسال بود...من تصورم این بود که این پست می خواد خبر از تموم شدن خونه بده نه تازه شروعش....ایشالله این همه زحمت می کشید خونه هم همون طور که دوست دارید از آب دربیاد

سلام خانم دکتر
اینجا ایرانه دیگه
مثل اونجا نیست که همه چیز روی برنامه پیش بره!

دریا جمعه 3 خرداد‌ماه سال 1398 ساعت 10:34 ب.ظ http://dailyme1999.blogfa.com

ایشالا حل بشه و خونتون زودتر اماده بشه

ممنون

ط همان واگویه معروف جمعه 3 خرداد‌ماه سال 1398 ساعت 12:21 ب.ظ http://bimehpasargad98.blogfa.com/http://

خب بلد نیستم هندونه بذارم یا الکی حرف بزنم؟!
اما یه چیزی میدونم اونم این که شرایط قرار نیست همیشه به همین منوال بمونه
تو اطرافیان مون آدم هایی بودند که با وام خونه شون دیر تر از ما شروع به ساخت کردند الانم زودتر از ما توش نشستند و ..
پس نمیشه گفت زندگی همیشه قراره به سختی بگذره

اتفاقا کار درستی کردین
میدونم که یک سال سختو پیش رو داریم
ممنون از لطف شما

ویدا جمعه 3 خرداد‌ماه سال 1398 ساعت 03:29 ق.ظ

گوسفند قربونی کردین ؟ واقعا ؟

دیگه باجناق بزرگ فرمودند!

AE جمعه 3 خرداد‌ماه سال 1398 ساعت 12:00 ق.ظ

سلام
به سلامتی باشه ان شاءالله. امیدوارم یه روزی وقت به عقب برمیگردین و این پست رو میخونید،شما همسر و بچه هاتون پیش خودتون بگید ارزشش رو داشت

سلام
امیدوارم

غزاله پنج‌شنبه 2 خرداد‌ماه سال 1398 ساعت 08:51 ب.ظ

سلام
انشالله به سلامتی خونتون تموم بشه

سلام
ممنون

ط همان واگویه معروف پنج‌شنبه 2 خرداد‌ماه سال 1398 ساعت 08:30 ب.ظ http://www.bimehpasargad98.blogfa.com/http://

الان وقت این نیست بشنوید کاش برای رویاهاتون براساس واقعیت برنامه ریزی میکردید و از کسانی که خونه ساختند می پرسیدید که چه سختی هایی داره
ما خودمون درحال خونه سازی هستیم
هر کسی که میخواد زمین بخره تا بسازه من منصرفش میکنم چون با پوست و گوشتم سختی هاش چشیدید که هنوز هم تمومی نداره

إن شاء الله مشکلات و سختی هم به آسانی تبدیل بشه

سلام

از روحیه دادنتون ممنون

دخترمعمولی پنج‌شنبه 2 خرداد‌ماه سال 1398 ساعت 07:07 ب.ظ http://mamoolii.blogsky.com

نه! این حجم از اختلاف طبقاتی که یه بازاری فکر می کنه آدم می تونه به راحتی ماهی ده میلیون بذاره کنار!!!
البته طنز بسیار تلخی هم توش بود متاسفانه.
ده میلیون تقریبا حقوق یک سال زندگی خیلی از کارگراست، تازه با فرض اینکه بهشون بدن پولشونو!

بله حق با شماست

مهربانو پنج‌شنبه 2 خرداد‌ماه سال 1398 ساعت 12:49 ب.ظ http://baranbahari52.blogsky.com/

سلام و خدا قوت دکتر جان . اول اینکه بگم برای عسل جون به شما و آنی جان خیلی تبریک میگم الهی تن درست و پر غرور باشه . و شما و مامان گلش کیفشو ببرید . این پستتون برای من پر از یاد آوری خاطرات بود .
یاد جشن فارغ التحصیلی کلاس اول دبستان مهردخت خودم افتادم که این روزها داره ترم چهارم دانشکده رو تموم میکنه .. چقدر اون روزا کوچولو و مثل همین الانش شیرین بود
بعد هم در مورد خونه سازی راستش باید یه پیشینه ای از خانواده م براتون بگم . پدر من کاپیتان کشتی های تجاری اقیانوس پیما بودند که چند ساله بازنشسته شدند . من چهارساله بودم که یه خونه ی حیاط دار خوشگل خریدن (حدود 41-42 سال پیش ) سال 70تصمیم گرفتیم خونه رو بکوبیم و اپارتمان بسازیم . بابا دریا بودند و مامان استین ها رو بالا زدند و ...
اون سال دوازده میلیون هزینه ی ساخت خونه ی 4 طبقه شد (هر طبقه 90 متر)و یازده ماه طول کشید .. بماند که این خونه از روی ژورنال های معماری اون زمان ساخته شد و تا مدت ها بعدش مردم میامدن از نمای خونه عکس می گرفتن ولی هیچ کس مثل من که اون روزا تقریبا 18 ساله بودم ندید که مامان (شیرزن)چکار کرد و چقدر زحمت کشید .. ما خانوادگی بشددت به قول و قرار هامون پایبندیم حالا فکر کنید سر و کله زدن با معمار و بد قولی گچ کار و لوله کش و ...
سرتون رو درد نیارم . خیلی کار سختی بود که هنوزم بخاطرش مامان و بابا رو تحسین میکنم . بعد از ساخت خونه هر طبقه به نام یکی از بچه ها شد (4 تا خواهر و برادریم که من بزرگشونم) خودشون چند سالی اونجا زندگی کردن و بعد رفتن یه خونه ی بزرگ 130 متری تو شمال تهران (خونه قبلی شرق بود) خلاصه پدر و مادرم بزرگترین لطف اقتصادی رو به ما بچه ها کردند و همیشه میگم اگه خونه و استقلال خودم رو نداشتم با مشکلاتی که پشت سر گذاشتم و یه دختر بچه چهارساله در زمان متارکه ، چقدر زندگیم سخت میشد . ناگفته نمونه که من از اول ازدواجم تا امروز تو همون اپارتمان خودم ساکنم دوبار بازسازیش کردم ولی این روزا با خواهر برادرا صحبت مشارکت و .. ایناست . یاد اون روزای مامان و زحماتی که کشید بخیر باشه . خدا همه ی عزیزان رو نگدار باشه مامان و بابای عاقل و با محبت منم همینطور .
بهتون خدا قوت میگم و برای پشت سرگذاشتن این پروسه ی سخت تو این روزای ناامنی اقتصادی دعاتون می کنم

سلام
گرچه سالها از اون روزها گذشته مشخصه که خیلی خوب یادتونه
واقعا خودتون و خانواده محترمتون خسته نباشید

ملیکا پنج‌شنبه 2 خرداد‌ماه سال 1398 ساعت 12:05 ب.ظ

سلام
از وقتی که کل مطالب وبلاگتون رو خوندم،تقریبا هرروز سر میزدم
ببینم کی پست جدید میزارید.
انشالله ساخت خونه به خوبی پیش بره.
برای خودتون و خانواده تون آرزوی شادی و سلامتی و موفقیت دارم.

سلام
شما لطف دارین ممنون

دخترمعمولی پنج‌شنبه 2 خرداد‌ماه سال 1398 ساعت 10:40 ق.ظ http://mamoolii.blogsky.com

خیییلی مبارک باشه. ان شاءالله با بچه هاتون کلی خاطره ی خوب توی خونه ی جدید بسازین :).
پی نوشت ۱ خیلیییی عالی بود :))))

ممنونم
این که پول کم دارم عالی بود آیا؟

شیرین پنج‌شنبه 2 خرداد‌ماه سال 1398 ساعت 10:30 ق.ظ http://khateraha95.blogfa.com/

انشالله که به سلامتی باشه درسته کمی اذیت میشید ولی ارزششو داره ادم تو خونه ای میشینه که با خواست خودش و مدلی که دوست داشته ساخته

ممنونم
البته کمی بیشتر از کمی اذیت میشیم!

بی نام پنج‌شنبه 2 خرداد‌ماه سال 1398 ساعت 09:17 ق.ظ

سلام.انشالله بسلامتی کار ساخت خونه تموم میشه البته اگر وضع از اوضاع کنونی بدتر نشه.
مبارکه فراغ التحیلی عسل جون از کلاس اول
راستی اولم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

سلام
ممنون
نه متاسفانه

امیر پنج‌شنبه 2 خرداد‌ماه سال 1398 ساعت 04:43 ق.ظ http://yahazratzahra.blogfa.com

نمیدونم....گمونم کامنت قبلی خیلی حرف زدم!

اگه قابل باشیم... دعا میکنیم سر افطار که ایشالا ساخت و ساز به مشکل نخوره

اختیار دارین
ممنون

امیر پنج‌شنبه 2 خرداد‌ماه سال 1398 ساعت 04:42 ق.ظ http://yahazratzahra.blogfa.com

سلام...چقدر همه چیز سخت شده!!!!
چقدر ما و خیالمون به پزشک ها حسودیمون میشه و احساس میکنیم پولشون از پارو بالا میره و... اوووووف
ولی واقعا از دلشون خبر نداریم....
من که دنبال کارم که هیچی گیرم نمیاد! دیگه هر چی ام تو دانشگاه یاد گرفته ام داره از ذهنم میره! نمیشه که نمیشه!

-از خوشحالیتون خوشحالیم....
ایشالا به امید ساکن شدن هرچه سریع تر...!

سلام
واقعا
امیدوارم زودتر مشکلتون حل بشه

عاطفه پنج‌شنبه 2 خرداد‌ماه سال 1398 ساعت 12:54 ق.ظ

سلام
انشالله همه چیز خوب پیش میره
وقتی میشنوم شغل آزاد از پرشکی درامد بیشتری داره به خودم میگم هی وای من :(
مملکته داریم؟ ثانیه ای قیمت بالا میره؛(
خوش و خرم باشید
ممنون که اینقدر منظم هستید

سلام
ممنون
واقعا هم هی وای من
ممنون
منظم؟ از کجا فهمیدید؟

حسنا چهارشنبه 1 خرداد‌ماه سال 1398 ساعت 09:48 ب.ظ http://chemiophile.mihanblog.com

ولی واقعا تصور نمیکردم دکترا هم حرف از بیپولی بزنن D:
انشالله که درست میشه

هیییییی!
انشاالله

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد