جایی برای گفتن دلتنگیها

ماجراهای یک پزشک هنوز عمومی

جایی برای گفتن دلتنگیها

ماجراهای یک پزشک هنوز عمومی

خاطرات (از نظر خودم) جالب (۲۱۳)

سلام

شرمنده برای تاخیر و با کسب اجازه از دوستانی که در این روزها اعصابشون داغون شده. امیدوارم بتونم کاری کنم که کمی از این حال و هوا خارج بشین.

۱. پیرمرده داروهایی که تازه براش نوشته بودم آورد و گفت: اینهارو هم باید بندازم توی آب جوش و بخورم؟ گفتم: من چنین چیزی براتون ننوشتم. کدومو میگین؟ یه نگاه کردم و گفتم: نه پدرجان! اینها پنبه الکله برای آمپول هاتون!

۲. به خانمه گفتم: تپش قلب هم دارین؟ گفت: نمیدونم، دارم؟!

۳. خانمه گفت: پیش از این که بیام اینجا توی خونه گلومو با آینه دیدم، انگار یه کم درد میکرد!

۴. خانمه گفت: دو هفته است که شکمم کار نکرده یه آزمایش مدفوع برام مینویسی؟!

۵. پیرمرده گفت: از دو ماه پیش سرفه دارم. گفتم: دو ماهه که سرفه میکنین؟ گفت: نههه انگار یک هفته است!

۶. به خانمه گفتم: نوار قلبتون مشکل داره باید برین پیش متخصص. گفت: تازه رفتم پیش متخصص چیزی نگفت. گفتم: کی رفته بودین؟ گفت: پارسال!

۷. یه خاطره از سالها پیش که تازه یادم اومد: مسئول پذیرش یکی از درمونگاه های شهر اسمشو نبر میگفت: اولین شیفتی که دکتر ..... اومد اینجا یکی از نسخه هارو بردم پیشش و گفتم: دکتر! اینو رایگان میکنین بنویسین بی بضاعت با پولش یه مقدار میوه بخریم بخوریم؟ چند دقیقه بعد رئیس شبکه اومد بازدید و گفت: چه خبر آقای دکتر؟ اون هم گفت: خبری نیست فقط یه ویزیت رایگان کردم با پولش میوه خریدیم طوری نیست؟!

۸. (۱۶+) برای یه دختر هفده ساله نسخه نوشتم که گفت: میشه یه تاخیری هم برام بنویسین؟ گفتم: تاخیری برای چی؟ گفت: خب با تاخیر دارم میرم مدرسه میترسم بهم ایراد بگیرن!

۹. مامای مرکز یه خانم باردارو که مشکل پیدا کرده بود فرستاد پیشم. توی شرح حالش نوشته بود خانم .... در ششمین بارداری که با IVF انجام شده ...  بعدا به ماما گفتم: این خانم با پنج تا بچه رفته بود IVF؟ گفت: آقاشون دلش پسر میخواد!

۱۰. نسخه پیرمرده رو دادم دستش که گفت: خیلی ممنون،  خدا شفات بده!

۱۱. (۱۲+) خانمه گفت: از صبح امروز سوزش ادرار دارم. گفتم: تکرر ادرار هم دارین؟ گفت: نه از دیشب اصلا ادرار نکردم!

۱۲. نسخه پیرزنه رو نوشتم که گفت: یه قرص دیگه هم میخواستم یادم رفت پوسته شو بیارم بنویسش! گفتم: خب من از کجا باید بدونم چه قرصی بوده؟ گفت: خب تو فقط بنویس قرص شبی یکی، داروخونه خودش میفهمه!

پ.ن۱: این روزها بیشتر درمونگاه ها پر از افرادیه که از ترس کرونا اومدن درحالی که هیچ کدوم از علائمشو ندارن. درست مثل ماجرای آنفلوانزای خوکی و مرغی و .... در سالهای پیش. امیدوارم این دوره هم هرچه زودتر بگذره. فعلا که فرصت نمیکنم حتی خیلی از خاطراتو بنویسم و آخر وقت میبینم دیگه به یادم نمیان!

پ.ن۲: از زمان شیوع کرونا عملا مهمونی هارو حذف کردیم. دیشب بعد از چندین روز خونه پدر و مادر آنی بودیم و خونه بابا اینها هم خیلی وقته که نرفتیم. امیدوارم واقعا با گرم تر شدن هوا این بیماری هم فروکش کنه.

پ.ن۳: عسل میگه: پارسال که کلاس اول بودم چقدر دعا کردم که زودتر بزرگ بشم بیام کلاس دوم. اگه میدونستم امسال مادر میمیره و مریضی میاد و این همه بدبختی اصلا دعا نمی کردم هنوز همون کلاس اول بودم راحت!

نظرات 49 + ارسال نظر
هیسسس شنبه 30 فروردین‌ماه سال 1399 ساعت 02:16 ق.ظ http://Hist.mihanblog.com

کل پستهایی که نخوندم، خوندم
روح و روانم شاد شد
دمتون گرم

مانا شنبه 2 فروردین‌ماه سال 1399 ساعت 05:15 ب.ظ

ممنون آقای دکتر

هیچکدوم از این چیزایی که شما گفتین نیست (کاش اینا بود ) من خودمم همین چند ساعت پیش مطلع شدم که دلیلش چی بوده،
خواهرم سرطان سینه داره، عوارض اولین جلسه شیمی درمانیش بوده؛ ما نمیدونستیم؛ تازه امروز بهمون گفت؛ براش دعا کنید

آقای دکتر ایشون میگن هیچکدوم از علائم این بیماری براشون ظاهر نشده؛ فقط اختلال در قاعدگی داشتن و سینه اش تیر میکشیده ؛ چند درصد احتمال بهبودی کامل اینجور بیمارها وجود داره؟ ایشون چند سال داروهای کم کاری تیروئید استفاده میکردن؛ میتونه این بیماری از عوارض این داروها باشه؟ و در آخر اینکه هزینه هر جلسه شیمی درمانی چقدره ؟ نمیشه با عمل جراحی خوب بشه؟ مدت زمان بهبودی این بیماری چند ماه یا چند سال هست؟؟ خواهشا رک جواب بدین؛ امید واهی ندین ؛ مرسی

ببخشید انقدر سوال کردم

عجب
واقعا متاسفم
پس تازه اول مشکلاتشونه متاسفانه
نه هیچ ربطی به داروهای تیروئید نداره
اصلا نمیتونم درصد بهتون بگم چون به خیلی چیزها بستگی داره
درمان اصلی توی سرطان پستان هنوز جراحیه
فکر میکنم شیمی درمانی برای اینه که توده کوچک تر بشه و جراحیش ساده تر باشه
هزینه اش هم بستگی به نوع و مقدار داروها داره ولی درمجموع هزینه شون بالاست
انشاالله بعد از جراحی باید یه بررسی بکنن تا ببینن چیزی از توده باقی مونده یا نه و نیازی به ادامه درمان هست یا نه

مانا جمعه 1 فروردین‌ماه سال 1399 ساعت 05:53 ب.ظ

سلام آقای دکتر؛ سال نو مبارک
ببخشید من یه سوال پزشکی داشتم از خدمتتون :
کسی که سه روزه حالت تهوع داره (روز اول شدید بود و با تزریق آمپول اندانسترون کمتر شد ) و از روز دوم به بعد یبوست و سوزش سر دل هم بهش اضافه شده؛ و حالت رنگ پریدگی و بیحالی هم دارن، دلیل و درمان این مشکل چیه ؟ البته این بیمار ما، دو روزه دارن هر هشت ساعت یک بار قرص دمیترون مصرف میکنن

ممنون میشم اگه لطف کنید و جواب بدین

سلام سال نو شما هم مبارک
احتمالا اگر یبوستشون برطرف بشه حالت تهوعشون هم بهتر میشه
اما درمجموع یه مشکل توی معده و روده وجود داره اگه مطمئن هستید که چیز ناجوری نخوردن که مسموم بشن یا به یه نوع مشکل ویروسی دستگاه گوارش دچار شدن یا التهاب و رفلاکس معده بروز کرده

M.f سه‌شنبه 27 اسفند‌ماه سال 1398 ساعت 11:50 ب.ظ

وبلاگ جفتتون عالیههه ولی خب آبانا کم کاری میکنه دیر به دیر پست میذاره شما خیلی سر وقت پست میذارید‌...باید با این دختر یکم دعبا کنم

خب فعلا حق داره
هم متاهل شده هم حال مادرش خوب نیست

اسیه جمعه 23 اسفند‌ماه سال 1398 ساعت 11:09 ب.ظ

خوب بود خندیدم

خنده تون مستدام

par پنج‌شنبه 22 اسفند‌ماه سال 1398 ساعت 02:24 ب.ظ http://doctorakk1664.blogfa.com

چقد حسم شبیه عسله منم پارسال این موقعها همش آرزو میکردم زودتر یه سال بگذره اما ای کاش همچین ارزویی نمیکردم
(7)چه دکتر صادقی بودن کاش همینجوری مونده باشن :))
خیلی مواظب خودتون باشین دکتر
به امید روزهای خوش

واقعا
الان متخصصند، امیدوارم
چشم و همچنین

یه عدد نسیم پنج‌شنبه 22 اسفند‌ماه سال 1398 ساعت 03:28 ق.ظ

آره... دکتر به عنوان خواب آور به من داد فاجعه بود همش کابوسای عجیب و نمادین داشتم

عجب
خوشحالم که قطعش کردین

M.f چهارشنبه 21 اسفند‌ماه سال 1398 ساعت 12:32 ق.ظ

بلی
دکتر هر وقت پیج شما و آبانا رو میبینم یاد روزای خوش میفتم پنج سال پیش تو یه روز با پیج هر دوتون آشنا شدم تو اسفند و دم عیدم بود...ولی اون روزا کجا و این روزا کجا هییییی

واقعا
اما خودمونیم وبلاگ من بهتره

مریم سه‌شنبه 20 اسفند‌ماه سال 1398 ساعت 12:21 ب.ظ http://mabod.blogsky.com

سلام جناب دکتر
خوب هستید ؟
عسل جان و کل خانواده خوب هستید ؟
مراقب خودتون باشید فراتر از زیاد

سلام
چشم
ممنون

M.f دوشنبه 19 اسفند‌ماه سال 1398 ساعت 07:20 ب.ظ

عسل دیگه

آهان

یه عدد نسیم دوشنبه 19 اسفند‌ماه سال 1398 ساعت 01:25 ق.ظ

سلام آقای دکتر ربولی خوبین؟
روبه راهین؟ خیلی مراقبت کنین برای کرونا خصوصاً شما که همش با مریض سر و کار دارین....
راستی مورد دو بیراه هم نگفته خب همه قلبشون می تپه
خیلی بالاپایین پریدن قلب بده...
می گما یه سوال فنی بپرسم... کتیاپین دقیقاً چیکار می کنه؟ تو ایران فکر کنم اسم تجاریش کوئیتاپین باشه.

سلام از ماست مخ لسیم
چشم ممنون که به فکر من هستین
حق با شماست
میشه گفت کاربرد اصلیش ضد اسکیزوفرنیه اما برای دوقطبی هم موثره برای افسردگی هم میدن که البته بهتره همراه با یه داروی ضد افسردگی دیگه و به عنوان کمکی تجویز بشه
گه گاه به عنوان خواب آور هم به کار میره که البته میگن در این مورد به کار نره بهتره چون ضررش بیشتر از نفعش میشه

سلام جناب دکتر یکشنبه 18 اسفند‌ماه سال 1398 ساعت 07:04 ب.ظ http://mabod.blogsky.com

سلام جناب دکتر
آدرس رو اشتباه تایپی oرو iزدم
مگرنه آدرس همون قبلی هست

آهان
از اون لحاظ

مریم یکشنبه 18 اسفند‌ماه سال 1398 ساعت 02:09 ب.ظ http://mabid.blogsky.com

سلام
خدا قوت و پرتوان باشید
مراقب خودتونم باشید زیاد
خدا ی مهربون بیشتر از بیشتر رحم کنه به همه جهان علی الهصوص بیماران قلبی و ریوی و تنفسی و سالخوردگان و با سیستم ایمنی بسیار پایین امین
خطاب به جناب a
منظور از ملت من هستم
ومنظور از دوستان عرب چهارده معصوم است دیگه
منم در این زمینه از راهکار جناب دکتر استفاده می کنم و سکوت پیشه می کنم
واقعا جناب دکتر در این جور مواقع سکوت بسیار لازم است

سلام
ممنون از لطف شما
چرا آدرستونو عوض کردین؟

A یکشنبه 18 اسفند‌ماه سال 1398 ساعت 02:54 ق.ظ

دکتر جان یه سوال بی ربط.(حداقل) من تالا ندیدم اصلن شما راجب عقاید مذهبی شخصی خودتون حرفی بزنین. ملت رو چه حسابی هر روز دارن ولادت و وفات دوستان عرب رو بهتون تبریک و تسلیت میگن؟!

سابقه این چند ساله بهم نشون داده هرنوع صحبت درباره عقاید میتونه به بعضی ها بربخوره
بنابراین ترجیح دادم (و خواهم داد) در این مورد سکوت کنم
هر کسی هم هر چیزی را بهم تبریک یا تسلیت بگه تشکر میکنم

مریم شنبه 17 اسفند‌ماه سال 1398 ساعت 01:16 ب.ظ http://mabod.blogsky.com

سلام جناب دکتر
تولد مولا علی ع و روزتون مبارک
عاقبتتون علوی باد

سلام
سپاسگزارم

م شنبه 17 اسفند‌ماه سال 1398 ساعت 12:31 ب.ظ

مریم ( الماس زندگی) ممنونم که یادی از جانبازان اعصاب و روان کردی ، خدا میدونه که این طفلکیا حتی درصد درستی از مزایای کذایی بهشون تعلق نگرفته عموما ، چون هم توظاهر فیزیک بدنی چیزی نشون نمیدن هم به خازر حالشون نمیتونن ثابت کنند یا پیگیری کنند، ما یه جانباز داریم با سی و سه درصد که حتی داروهای ایرانی بهش نمیسازه و با وجود تحریما داروهای خارجی اش پیدا نمیشه و هر بار تا ده ملیون به راننده و مسافرای ترکیه و عراق برای تهیه یه نسخه میدیم، عالم وآدم هم فکر میکنند دولت ما رو تو روغن بنفشه !!! نگه داشته چیزیمون نمیشه
با عرض پوزش از دکتر ربولی با این کامنت تلخم ولی به خدا دلم ترکید یه لحظه ،ماشینو فروختیم کارمون به فروش خونه رسیده و هم چنان بنیاد با بد ترین شرایط باهامون رفتار میکنه
کرونا ویروس اصلی اوناعین که وقتی دلسوزترین بچه های مملکت رفتند جلوی گلوله خزیدند و پستا رو اشغال کردند

قابل توجه کرونا ویروس های اصلی!

دخترمعمولی شنبه 17 اسفند‌ماه سال 1398 ساعت 08:55 ق.ظ http://mamoolii.blogsky.com

نه، شما بد ننوشته بودین. من زیادی توی کار تحلیل متنم. به نظرم اومد دو تا خوانش داشت جمله .

بله
متوجه شدم

ساناز جمعه 16 اسفند‌ماه سال 1398 ساعت 08:02 ب.ظ http://www.sanaz2020.blogsky

سلام، انشالله که خسته نباشین، این روزها خیلی سرتون شلوغه.
مورد ۹ شوهر خانمه دیگه از خودش ناامید شده به IVF متوسل شده. انشالله که این بار یک پسر سالم داشته باشن.

سلام
ممنون
ظاهرا
امیدوارم
میگم کاش شما هم آپ میکردین
تعداد وبلاگ نویسها مرتبا داره کمتر میشه

سین جمعه 16 اسفند‌ماه سال 1398 ساعت 07:48 ب.ظ

عسل قبلا هم انگار یه چیزی گفته بود موقعی که پیش دبستانی بود درباره سال بعد که می خواست بره کلاس اول. اصلا یادم نمیاد توی اون سنین در مورد آینده یا گذشته فکر کرده باشم.

واقعا انگار از ما باهوش ترن

افق بهبود جمعه 16 اسفند‌ماه سال 1398 ساعت 02:17 ب.ظ http://ofogh1395.blogsky.com

به نظرم مورد ۹ کار خوبی کرده
اگه از دومی هم این کارو کرده بود بهتر بود
جدی میگم وقتی عقاید بعضیا تغییر نمیکنه، میشه آسیبشو کم کرد

حرفتون کاملا منطقیه

طاها جمعه 16 اسفند‌ماه سال 1398 ساعت 11:03 ق.ظ http://dastanakeman.mihanblog.com

سلام
حرف عسل عزیز به بهترین و زیباترین شکل ممکن حال دل اکثر ما رو توصیف کرده... ایشلا همواره سلامت باشه، شما هم و بقیه خانواده محترمتون.

سلام
ممنون

M.f پنج‌شنبه 15 اسفند‌ماه سال 1398 ساعت 10:23 ب.ظ

حرفش خیلی احساسی بود

کی؟

مریم پنج‌شنبه 15 اسفند‌ماه سال 1398 ساعت 11:45 ق.ظ http://mabod.blogsky.com

سلام جناب دکتر
خدا قوت و پر توان باشید
میلاد حضرت جواد ع مبارک باشه
ان شالله مادر عزیزتون امروز مهمان سر سفره ی امام جواد ع باشند
الهی امین
و خدا ی مهربون به حق امام جواد ع تمام ویروس های روحی و اخلاقی و جسمی رو از جهان دور بکند الهی امین

سلام
از لطف شما ممنونم

مهربان پنج‌شنبه 15 اسفند‌ماه سال 1398 ساعت 10:14 ق.ظ

سلام
من تپش قلب رو وقتی فهمیدم یعنی چی که 10تا شات قهوه تو یه روز زدم و شب رفتم تمرین . هیچی دیگه وسط تمرین فلاشینگ پیدا کردم و تمرین رو ادامه ندادم
اون مورد 8 رو که خوندم گفتم پشمااااام اینا دیگه چه گرگ هایی هستن . البته بعد قضیه حل شد

سلام
وا شما دیگه چرا؟
شما که خودت دستت تو کاره

الی چهارشنبه 14 اسفند‌ماه سال 1398 ساعت 05:51 ب.ظ http://mamanemicrooei.blogfa.com/

من واقعا ناراحت بچه هام،روزهای خوش کودکیشون داره با اضطراب میگذرهطفلی عسلکم

دیگه شما هم حال پدر و مادرها رو درک میکنینا
میگم برای پست آخرتون دوتا کامنت گذاشتم احیانا ندیدینشون؟!

اسحاقی چهارشنبه 14 اسفند‌ماه سال 1398 ساعت 03:28 ب.ظ

چشم تون بی بلا ..نصف کامنتم نیومده انگار ..
گفتم که خدا رحمت کنه مادر و سایه پدرتون مستدام باشه ..تنها نزارین پدر و برین سر بزنید حتما سخته براشون تنهایی الان که همدمشون نیست ..
مخصوصا تو این روزا بیشتر حواستون بهشون باشه ..
در پناه خدا باشین همگی ..

چشم
فعلا که به لطف کرونا رفت و آمد کم شده

بهار چهارشنبه 14 اسفند‌ماه سال 1398 ساعت 11:44 ق.ظ http://Searchofsmile.blog.ir

اگه متوجه نمیشدین که باید بهتون شک میکردم
البته به ای کیوتون

بالاخره الکی که دکتر نشدیم

ما و تربچه مون چهارشنبه 14 اسفند‌ماه سال 1398 ساعت 10:08 ق.ظ http://torobchenoghli.blogfa.com

سلام مجدد آقای دکتر
ممنون از کامنت تون
یعنی پس عمل من بیفته واسه بعد از عید مشکلی ایجاد نمیشه ؟
مثلا بگن دیر شده و اوضاع وخیم تر شده و اینا؟

سلام
انشاالله که مشکلی پیش نمیاد

M.f چهارشنبه 14 اسفند‌ماه سال 1398 ساعت 09:43 ق.ظ

ای جانم حرفای عسل چقد قشنگن

ممنون
اون گریه شوقه؟!

اسحاقی چهارشنبه 14 اسفند‌ماه سال 1398 ساعت 12:52 ق.ظ

سلام دکتر خوبین ؟ خدا قوت ..
مراقب خودتون باشین ..مردم که اکثرا رعایت نمی کنن ..اینجا اصلا جدی نگرفتن من با ماسک و دستکش میرم بیرون انگار مریضم هیچکی نزده ..
کاش با رفتن ۹۸ تمام شه منکه فک می کنم موج جدید بدبختی با شروع ۲۰۲۰ بود و تازه اولشه

سلام خانم اسحاقی ممنون
چشم
خداروشکر طرف شما هوا گرم تره قراره زودتر فروکش کنه
خدا نکنه!

ما و تربچه مون سه‌شنبه 13 اسفند‌ماه سال 1398 ساعت 11:51 ب.ظ http://torobchenoghli.blogfa.com

سلام آقای دکتر
طفلکی عسل
دلم سوخت براش
خدا مادرتون رو رحمت کنه:((

سلام
واقعا
ممنون

تیردخت سه‌شنبه 13 اسفند‌ماه سال 1398 ساعت 10:53 ب.ظ http://stayhungrystayfoolish.blog.ir/

راست میگه عسل :(

واقعا

بهار سه‌شنبه 13 اسفند‌ماه سال 1398 ساعت 04:08 ب.ظ http://Searchofsmile.blog.ir

شماره رو اشتباه زدم۱۱ بود مثبت ۱۲ موقع کامنت گذاشتن تند تند صفحه رو بالا پایین کردم چشمام اشتباه دیده

بله متوجه شدم
اما کار من سوتی گرفتنه

بهار سه‌شنبه 13 اسفند‌ماه سال 1398 ساعت 03:19 ب.ظ http://Searchofsmile.blog.ir

آخی عزیزززم عسل
بچه ششم پسر حالا خدا همچین میزاره تو کاسشون اینا پلنگ ایرانین میترسن منقرض شن الهی مثل دودوها منقرض شین راحت شیم از دستتون پسر پرستای بدبخت
صبح رفتم دکتر ،چهار روزه تب دارم .دکتره میگه لابد کروناس گفتم نه سرماخوردم ولی تب دارم گفت انفولانزای خفیفه
این مورد دوازده خیلی بده من تجربه اش کردم آدم همینجوری الکی سوزش داره وقتی مایعات کم میخورم اینجوری میشم چاره اش فقط آب خوردنه زیاده. دو دفعه هم تو دستشویی آدم اشکش درمیاد ولی خوب میشه

ممنون از نظرتون
فقط نفهمیدم چیزهایی که نوشتین چه ربطی به مورد دوازده داشت؟!

نیلو سه‌شنبه 13 اسفند‌ماه سال 1398 ساعت 12:51 ب.ظ http://nil-nil.blogfa.com

واقعا هر سال دریغ از پارسال... 98 مزخرف ترین سال عمرم بود والله. امیدوارم 99 اینطور نباشه. واقعا حق با عسل خواستنی هست والله.

دقیقا

دختر پاییز دوشنبه 12 اسفند‌ماه سال 1398 ساعت 07:32 ب.ظ http://razautumngirl8.blogfa.com

فقط اون پیرزنه شبی یکی
چقدر خندیدم

خنده تون مستدام

آیدا دوشنبه 12 اسفند‌ماه سال 1398 ساعت 07:12 ب.ظ

۲.این مشابهش برام پیش اومده رفتم دکتر پرسید تبم داری؟گفتم نمیدونم دارم؟؟
۹.همه ی مردا بلا استثنا دوست دارن حداقل یه فرزند پسر داشته باشن.اخه تاج و تختشون بی وارث میمونه!!
۱۰ خیلی باحال بودخندیدم.
شماره ۱۱ که مثبت نداره!!

۱۱. هر چی باشه مربوط به ادراره!
ممنون از لطف شما

دخترمعمولی دوشنبه 12 اسفند‌ماه سال 1398 ساعت 03:56 ب.ظ http://mamoolii.blogsky.com

2- من اعتراف می کنم منم نمیدونم تپش قلب چیه دقیقا! گاهی میشنوم کسی میگه تپش قلب گرفتم ولی اصلا درک نمیکنم منظورش چیه. به چی دقیقا میگن تپش قلب؟ خب قلب همه می تپه. یه وقتایی هم تندتر می تپه دیگه .
8- :)))))
9- یه ساعت داشتم اشتباه می خوندم! فکر کردم هر شیش تا بارداری رو با IVF انجام داده طرف .
12- بعضی هاشون راست میگن طفلکی ها. انقدر رفته ان داروخونه که طرف میشناسدشون. میدونه داروش کدومه .

۲. امیدوارم هیچ وقت هم نفهمین
۹. یعنی این قدر بد نوشتم؟!
۱۲. بله حق با شماست

سید مهدی دوشنبه 12 اسفند‌ماه سال 1398 ساعت 02:35 ب.ظ

کاکا. باورم نمی شه هنوز وبلاگ نویسی رو داری ادامه می دی!!!
یهو یادم افتاد گفتم یه سر بزنم بهت. گلی از مطالبتو توی وبلاگهای دیگه خوندم. البته با ذکر نام بودن. خدا قوت
خیلی مراقب خودت باش تو این روزا

مخ لسیم کاکا

مربم دوشنبه 12 اسفند‌ماه سال 1398 ساعت 12:20 ب.ظ http://mabod.blogsky.com

می دونبد دکتر این مربضهایی که تو بیمارستان های روانپزشکی بستری هستند ، خیلی غریبن و عمق تنهاییشون زیاد و مظلوم من اگه پدرم می گذاشت می نشستم کنار اون خانوم و باهاش چند ساعتی حرف میزدم
ولی پدر اجازه ندادند بیشتر از یک ربع بمونم
دونوع مریض هستند که به نظرم در دسته ی مظلوم ترین مریضها قرار می گیرند یکی مریضهای روحی به ویژه اسکیزو فرنی ها و دیگران جانبازان موجی و اعصاب و روان

کاملا موافقم
بخصوص که ناچارند برای یه مدت طولانی بستری باشند

زری دوشنبه 12 اسفند‌ماه سال 1398 ساعت 10:37 ق.ظ http://maneveshteh.blog.ir

ببخشید اون دختر دانش آموز تاخیری را نفهمیدم؟ نکته اش چیه؟ یکی به من هم بگه:((
ای بابا بارداری ششم برای پسر شدن؟ خب لعنتی زودتر آی وی اف میکردی تو که فقط پسر میخواستی:(
واااای چه اسکلی بوده اون دکتر که ویزیت رایگان کرده! البته که کار درستی نیست اما خب این با خودش چی فکر کرده با رییس شبکه گفته؟ اصلا فکر کرده؟
ما هم جایی نمیرویم اما خونه پدر مادرها را میرویم واقعا نمیتونم اینقدر به خودمون و بچه ها سخت بگیریم.
کلا تو این روزهای پر استرس خیلی چسبید پستتون من چند روزه هی میاومدم سر میزدم میگفتم چرا دکتر نمینویسی؟ مرسی از نوشتنتون

شرمنده اما اون تاخیری معمولا در مورد چیزهایی مثل اسپری و .... به کار میره که توی بعضی از رابطه ها استفاده میشه
ممنون از لطف شما

مریم ک دوشنبه 12 اسفند‌ماه سال 1398 ساعت 01:00 ق.ظ

خسته نباشید جناب دکتر،این قائله که تموم شد یه پست بگذارید همه خاطره بنویسیم،ولی خودم یکی شو الان بگم شنبه اعلام شد ملاقات در مرکز ممنوع ،به محض اطلاع رسانی یکی از بیماران بشدت حالش بد شد و تمام علایم پرخطر رو نشون داد ،بماند که بر ما و او چه گذشت یا چند روز پیش یکی از بیماران ترخیصی با التماس ازم ماسک می خواست و می گفت پولشو میدم واقعا دعا می کنم این روزا تموم شه

سلامت باشید
امیدوارم زودتر تموم بشه

مریم یکشنبه 11 اسفند‌ماه سال 1398 ساعت 11:06 ب.ظ http://mabod.blogsky.com

سلام
از مریضها بود فکر کرد دوست جدید پیدا کرده ، ‌و دم در جلوم رو گرفت
الهی که خدا تمام مریضها ی روحی و جسمی رو در پناه خودش شفا ی عاجل و کامل عنایت کند
الهی امین

سلام
عجب
آمین

طیبه یکشنبه 11 اسفند‌ماه سال 1398 ساعت 11:00 ب.ظ http://almasezendegi.mihanblog

سلام مجدد
راستی چرا عسل جان و بچه های دهه نودی اینقدر بزرگتر از خودشون هستند.ادم دلش می سوزه که زیاد می فهمند.
من گاهی که نیکان از تخیل درمیاد و حرفای گنده گنده می زنه و غصه می خوره با خودم میگم ای کاش بچه ام اینقدر نمی فهمید

سلام
حالا ما هم اون قدر گاگول نبودیم اما درمجموع بله حق با شماست

مریم یکشنبه 11 اسفند‌ماه سال 1398 ساعت 07:23 ب.ظ http://mabod.blogsky.com

سلام جناب دکتر
خدا دخترتون رودر پناه خودش سلامت و شادخیلی حفظ کنه و عاقبتش رو ختم بخیر کنه
برای اینکه آدم تو زندگی از دغدغه ها دور باشه حتما وجود یکی مثل عسل خیلی لازم است
ممنون که تو این شرایط خنده رو به لب مخاطبان میارید خدا خیرتون بده
راستی یک خاطره هم من تعریف کنم
یکدفعه گفتم برم ملاقات مریضها ی زن بیمارستان روانپزشکی روزبه
خب اون موقع مریضها تو حیاط بودند ، دیگه خواستم برگردم یه خانمی جلوم رو گرفت گفت خوش اومدی دوست من کجا میری ؟

سلام
ممنون از لطف شما
حالا از مریضها بود یا از پرسنل؟!

منجوق یکشنبه 11 اسفند‌ماه سال 1398 ساعت 07:13 ب.ظ http://manjoogh.blogfa.com/

همه موارد یه طرف پی نوشت دو یه طرف
ایشالا که سالم و سلامت باشید اقای دکتر و خداقوت

ممنون از لطف شما

طیبه یکشنبه 11 اسفند‌ماه سال 1398 ساعت 05:37 ب.ظ http://almasezendegi.mihanblog

سلام دکتر مهربون
با ۴ مورد اول کلی خندیدم.بقیه هم بامزه بود
یه سوال: اون طرف هم کرونا اومده؟
من که دیگه اداره هم نمیرم چون مجبور بودم نیکان رو هم ببرم
اینجا که می دونید اوضاع خیلی خراب تر از آمار واقعی هست
عمه ی نیکان که نرس هست و مستقیم با بیماران از روز اول کرونا که تو بیمارستان اونا فوت کرد در تماسه میگه اینجا نمونه ازمایش می گیرن ولی حتی به نرس ها هم جواب آزمایش رو نمیگن و ما تو بیمارستان پر از بدحال(قرنطینه) نمی دونیم کدوم مریضمون آنفلوآنزاست کدوم کرونا ، حتی بعد از فوت بیمار هم نمیگن که علت چی بوده و پرونده ها رو از دم مرگ به علت آنفلوآنزا کامل می کنند
امان از مغزهای پوسیده که غالب هستند بر شهر ما و اگر نمازشون جماعت نباشه ایمانشون رو ناقص می دونند و یا نقره های حرم رو ضد کرونا می دونند .امان از قشر ملبس به لباس روحانیت که غالبه و قشر روحانی مسلک ها که دین رو خلاصه در بوسیدن ضریح می دونند .
جدیدا هم چالش بسیار زشت و موهن لیسیدن حرم راه افتاده و فیلمش رو در فضای مجازی پخش می کنند.
اونا که گمون نکنم تغییر کنند خدا ما رو برداره ببره یه کشور اروپایی با عقاید بهتر

سلام
کلیپ افراد مبتلا داره دست به دست می چرخه اما مقامات میفرمایند اشتباه میکنیم!
بله اون فیلمها رو هم دیدم
حداقلش اینه که توی اسلام اومده نباید خودمونو دستی دستی توی خطر بندازیم

یک عدد مامان یکشنبه 11 اسفند‌ماه سال 1398 ساعت 05:18 ب.ظ http://kidcanser.blogsky

عزیزم عسل
طفلی بچه ها , گناه دارن واقعا

ممنون از لطف شما

fatemeh یکشنبه 11 اسفند‌ماه سال 1398 ساعت 03:04 ب.ظ

سلام دکتر خسته نباشید
طفلی دختر مورد هشت چه چشم و گوش بسته بوده
مورد نه آقاشون سرسلسله صفویان بودن که نگران انقراض نسلشونن

سلام سلامت باشید
واقعا
خب شاید سرسلسله یه سلسله جدید باشه کی میدونه؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد