جایی برای گفتن دلتنگیها

ماجراهای یک پزشک هنوز عمومی

جایی برای گفتن دلتنگیها

ماجراهای یک پزشک هنوز عمومی

خاطرات (از نظر خودم) جالب (۲۱۴)

سلام

۱. یه روز بهم گفتند باید امروز بری مرکز درمان مبتلایان به ایدز. گفتم: من نمیدونم اونجا باید چکار کنم! گفتند: هم پرسنل اونجا میدونن باید چکار کنن هم خود مریضها! رفتم و بعد از مدتی یه خانم اومد توی مطب، آزمایش همراهشو نگاه کردم و گفتم: خداروشکر آزمایشتون خوبه. دیدم همون طور نشسته روی صندلی. گفتم: دیگه کاری داشتین؟ گفت: خانم دکتر هربار فشارمو هم می گرفت. فشارشو گرفتم و دیدم هنوز نشسته. گفتم: باز هم کاری داشتین؟ گفت: خانم دکتر هربار گوشی هم میگذاشت روی سینه ام. سینه شو هم معاینه کردم و دیدم هنوز نشسته. گفتم: دیگه امری داشتین؟ گفت: خانم دکتر هربار وزنم میکرد! وزنش هم کردم و دیگه خداروشکر رفت!

۲. نشسته بودم توی مطب که صدای صحبت یه پیرزنو با خانم مسئول پذیرش شنیدم:

-: یه قبض آمپول بده.

+: کارت دارین؟

-: بله

+: بدینش..... رمزش چنده؟ 

-: رمز دیگه چیه؟ 

+: رمز یه عدد چهار رقمیه که شما میگین من میزنم اینجا تا از کارتتون پول بردارم.

-: من که تا حالا چنین چیزی نشنیدم! حالا از کجا باید آورد؟ 

+: از بانک برین بانک بگین من رمز ندارم.

-: نمیدونم والله تا حالا نشنیده بودم.

+: خب پول نقد دارین؟

-: بله

+: خب دو هزار تومن بدین

-: بفرمائید 

+: این هم قبضتون

-: پس هم پول می گیری هم کارت؟!

+: خب رمز کارتو که نداشتین؟

-: رمز دیگه چیه؟ 

....‌‌‌‌..........!!

۳. مرده تا نشست روی صندلی گفت: ببین! من سرما خوردم اما نه قرص میخورم نه شربت الکی ننویس من فقط اومدم که دوتا پنی سیلین برام بنویسی. دفترچه شو باز کردم و دوتا آمپول توش نوشتم و دفترچه رو دادم دستش. بعد که رفت بیرون به همراهش گفت: این دیگه چه دکتری بود؟ اصلا بهم نگاه نکرد!

۴. از یک تا چهار صبح یه خانم سه بار اومد درمونگاه. هربار با فشار خون نسبتا بالا و تپش قلب و لرزش و تکرار این جمله که میترسم کرونا بگیرم! در حالی که هیچ کدوم از علائمشو هم نداشت. هربار فشارشو آوردم پایین و براش توضیح دادم و آخرین بار دیگه آرام بخش نوشتم که دیگه نیومد!

۵. (۱۸+) خانمه دخترشو آورده بود و میگفت: نمیدونم چرا از وقتی عقد کرده مرتب عفونت میگیره؟!

۶. مادره بچه شو آورده بود و گفت: دلش درد میکنه، به آقای دکتر بگو کجای دلت درد میکنه. بچه هم سرشو بالا برد و گفت: خودش باید بفهمه!

۷. مرده دفترچه خانمشو آورده بود تا قرصهای قندشو براش بنویسم. وقتی داشت میرفت گفت: میخوام تا ماه دیگه که داروهاش تموم میشه سالم شده باشه ها!

۸. پیرزنه گفت: این قرصو فقط موقعی که فشارم میره بالا میخورم. گفتم: پس هرروز نمیخورینش؟ گفت: چرا! خب هرروز فشارم میره بالا دیگه!

۹. پیرزنه گفت: یادم رفت پوسته قرص فشارمو بیارم برام بنویس. گفتم: قرصتون چند میلی بود؟ گفت: نه چند میلی نبود. گرد بود یه خط هم وسطش بود!

۱۰. پیرزنه اومد توی مطب و گفت: منو ببین دخترم داره نوبت میگیره الان دفترچه مو میاره، بنویس پول هم ازم نگیرن الان پول ندارم یه چیزی بخرم براشون ناهار درست کنم. چند لحظه بعد دخترش با دفترچه بیمه اومد توی مطب و گفت: آقای دکتر! هر داروئی لازمه براش بنویسین پولش اصلا مهم نیست!

۱۱. یه خانمی تقریبا هر سه هفته یک بار می اومد توی درمونگاه و به تک تک اتاقها سر میزد و میگفت: بدبختم، پول ندارم، دوتا دختر بزرگ توی خونه دارم فقط میتونم بهشون نون خالی بدم ............... و هربار از هرکدوم از پرسنل یه مبلغی می گرفت و میرفت. یه روز باز اومده بود و آخر کار به همه گفته بود: یه مدتی کار دارم و نمیتونم بیام اینجا، این شماره کارتمه، خودتون همون مبلغ همیشگی رو بریزین به حسابم!

۱۲. (همین الان که سر کار داشتم اینهارو می نوشتم این مریض اومد. به جای این که بنویسم روی کاغذ و چند پست دیگه بنویسمش توی وبلاگ همین جا نوشتمش) پیرزنه گفت: فشارم بالا رفته، البته قبلا هم بالا میرفت مشکلی هم نبود اما حالا به خاطر این مریضی ترسیدم که بره بالا!

پ.ن۱: چند شب پیش تولد عماد بود و به همین مناسبت بعد از مدتها مهمون داشتیم و یکی از خاله های عماد با بچه‌هاشون اومدن خونه ما (باجناق گرامی حتی برای تولد هم قرنطینه رو نقض نکرده بود و نیومد) حالا یکی از دوستان محترم وبلاگی که متوجه شدند مهمون داشتیم توی تلگرام پیام دادن که عجب رفت و آمدو قطع کردین! باباجان یه شب بود به خدا! اون هم فقط سه نفر بدون هیچ گونه علائم بالینی!

پ.ن۲: صبح عمادو بیدار کردم تا بره سراغ درس های شبکه آموزش و خودم رفتم سر کار. ظهر که برگشتم خونه میگه: امروز یکی از آرزوهای من برآورده شد. گفتم: چطور؟ گفت: از اول تا آخر کلاس معلم به من نگاه میکرد و درس میداد و من با خیال راحت خوابیده بودم!

پ.ن۳: اگه اتفاق خاصی نیفته تا سال دیگه پست نمی گذارم. پیشاپیش سال نو مبارک باشه. امیدوارم سال آینده مشکلات خیلی کمتری داشته باشیم.

نظرات 42 + ارسال نظر
شاداب شنبه 23 فروردین‌ماه سال 1399 ساعت 03:49 ب.ظ http://www.rival.blog.ir

سلام سال نوی خودتون و آنی خانوم و عسل و عماد مبارک

شماره 2 خیلی باحال بود :)) گوگولی
من شماره 5 رو متوجه نشدم، یعنی شوهرش نظافت رو رعایت نکرده یا بیماری مقاربتی داشته؟

عه مرکز ایدز فقط یک روز رفتین؟ کنجکاو بودم بیشتر بدونم درموردش

سلام ممنون عید شما هم مبارک
ممنون
هر دو نوعش ممکنه
حقیقتش باز هم رفتم
اما عملا بیکار بودم. داروهای ایدزو از کارشناسهای مرکز میگرفتن و میرفتن.
من فقط به اونهایی که همزمان اعتیاد هم داشتن متادون میدادم!

مینو یکشنبه 10 فروردین‌ماه سال 1399 ساعت 01:37 ق.ظ http://milad321.blogfa.com

سلام.سال نو مبارک.
خدا همه کادر درمان را در این روزهای سخت حفظ کند.
تولد آقا عماد مبارک.
با توجه به سن من، پیرزن محسوب میشوم.با خواندن پست های شما ، فکر میکنم نکند من هم خرفت شده باشم.

سلام سال نو شما هم مبارک
ممنون
سپاسگزارم
پیرزنهایی که پیش من میان خرفت نیستند گاهی تصادفا یه اشتباه میکنند همون طور که گاهی خودمون هم اشتباه میکنیم شما که اصلا پیرزن هم نیستین
شاید باورتون نشه اما چند سال پیش یه سوتی از مامان خدابیامرز هم قاطی سوتی بیماران نوشتم و همه هم کلی بهش خندیدند

سین شنبه 9 فروردین‌ماه سال 1399 ساعت 01:51 ب.ظ

سلام آقای دکتر
سال نو مبارک
ممنون که خنده به لب خواننده هاتون میارید.

سلام
سال نو شما هم مبارک
سپاسگزارم

مریم پنج‌شنبه 7 فروردین‌ماه سال 1399 ساعت 11:39 ق.ظ http://mabod.blogsky.com

سلام جناب دکتر
خدا قوت و پرتوان باشید
در وبلاگم یه متن گذاشتم اگه دوست داشتین تشریف بیارید و تفکر کنید تا زمانی که من از دوران سکوت بر گردم
این روزها درگیر سکوتیم که گویا از هر فریادی واجب تر است

سلام
مزاحم میشم

مریم چهارشنبه 6 فروردین‌ماه سال 1399 ساعت 05:36 ب.ظ http://mabod.blogsky.com

خداوندا آرامشی عطا بفرما
تا بپذیریم آنچه را که نمی توانیم تغییر دهیم
وشهامتی عطا بفرما
که تغییر دهیم آنچه را که می توانیم تغییر دهیم
دانشی که تفاوت این دو را بدانیم
امین

آمین یا رب العالمین

سودا سه‌شنبه 5 فروردین‌ماه سال 1399 ساعت 10:14 ب.ظ

سلام مجدد خدمت آقای دکتر
خدمت رسیدم عیدرو‌ بهتون تبریک بگم، امیدوارم سال خوب و پر از شادی و سلامتی و برکت باشه براتون در کنار خانواده ی گرامی.
در ضمن جناب دکتر من تا به حال وبلاگ نداشتم و فقط تنبلی اجازه نمیده وگرنه خیلی دلم می خواست می نوشتم.اگه روزی وبلاگ بزنم مطمئنا اول شمارو مطلع می کنم.

سلام
ممنون
آخه یه سودای وبلاگ نویس هم داشتیم
کاش دوباره شروع میکرد به نوشتن
و همین طور شما

مریم سه‌شنبه 5 فروردین‌ماه سال 1399 ساعت 09:27 ب.ظ http://mabod.blogsky.com

سلام جناب دکتر
خدا قوت و پرتوان باشید
خدا بهتون اجر مضاعف بده عاقبت بخیر دوعالم باشید

سلام
ممنونم
و همچنین

خلیل دوشنبه 4 فروردین‌ماه سال 1399 ساعت 10:13 ب.ظ http://tarikhroze4.blogsky.com

سلام،

چه معلم خوبی برای عماد!

سلام
واقعا

عاطفه یکشنبه 3 فروردین‌ماه سال 1399 ساعت 07:28 ب.ظ http://www.ati-91.blogfa.com

سلام سال نو مبارک

سلام
سال نو شما هم مبارک

امیر یکشنبه 3 فروردین‌ماه سال 1399 ساعت 02:42 ب.ظ http://yahazratzahra.blogfa.com/

سلام دکتر عزیز...
عید رو خدمتتوت تبریک میگم....
اولین سالی هم هست که مادر عزیزتون نیست...روحشون شاد واقعا

سلام
سال نو شما هم مبارک
از لطف شما ممنونم

Ghazaleh_ghs یکشنبه 3 فروردین‌ماه سال 1399 ساعت 03:58 ق.ظ

سلام آقای دکتر من دوسال پیش خیلی سر به وبلاگتون میزدم اون موقع زمان کنکورم بود و هر موقع میومدم و خاطراتتون و میخوندم روحیه ام عوض میشد ولی الان بعد از دوسال خیلی ناگهانی یاد شما افتادم و در کمال تعجب آیدی وبلاگ و بلد بودم و میخواستم ازتون تشکر کنم مرسی که هنوز پابرجاست

سلام
از لطف شما ممنونم
امیدوارم توی کنکور هم موفق شده باشید

دانشجو یکشنبه 3 فروردین‌ماه سال 1399 ساعت 01:03 ق.ظ

خاطرات جالبی هستند. همشون هم قابل درکند. همین مردم دوروبر ما، همین خودمون.... بعضی قرص ها شاید خیلی مشخص هستند مثلا همین که بگی گرد و یک خط وسط واسه برخی از مریضی ها دکترها سریع متوجه میشن.... مشکل من اینه که اصلا یادم نمی مونه قرصه چه رنگیه و چه شکلیه.... یه کمی هم در مورد استعلاجی بنویسین. چرا من هر بار با سخت ترین سرماخوردگی ها هم برم دکتر برام استعلاجی نمی نویسه و مرخصی استحقاقیم رو استفاده می کنم اما همکارم هر بار با ساده ترین بیماریها هم بره استعلاجی میگیره؟

ممنون از لطف شما
گرفتن استعلاجی خودش یه هنره!
البته به دکترش هم بستگی داره

زری شنبه 2 فروردین‌ماه سال 1399 ساعت 11:41 ق.ظ http://maneveshteh.blog.ir

سلام، سال نو مبارک آقای دکتر، انشاالله برای همگی سالی باشه پر از سلامتی.
وااای طفلک اون خانمه که یک تا چهر صبح چند بر اومده! طفلک از زور استرس هم فشارش میرفته بالا و هم نمیتونسته بخوابه. چه کار خوبی کردید بهش آرامبخش دادید اگر کرونا اون را نکشه استرس میکشته :(
وااای شماره ی یازده! واقعا جدی؟
تولد گل پسرتون را تبریک میگم انشاالله تولد صد و بیست سالگی اش

سلام
سال نو شما هم مبارک
ممنون از لطف شما

ساناز جمعه 1 فروردین‌ماه سال 1399 ساعت 07:47 ب.ظ http://www.sanaz2020.blogsky

سلام،
سال نوی شما و خانواده محترم هم مبارک باشه، انشالله سالی خوب و پر از موفقیت در انتظار همه باشه.

سلام
سپاسگزارم
عید شما هم مبارک

بی مار پنج‌شنبه 29 اسفند‌ماه سال 1398 ساعت 06:28 ب.ظ

سلام
سال نوتون مبارک و خوش

سلام
سپاسگزارم
بر شما هم مبارک باشه

اسحاقی پنج‌شنبه 29 اسفند‌ماه سال 1398 ساعت 02:30 ب.ظ

بیایید با هم دعا کنیم
سال جدید برایمان ،
سالِ اتفاقاتِ خوب باشد ...
بادهایِ بهار ،
همدلی و عشق را همه جا پخش کنند ...
و ابرها ، مهربانی بر سرِ این مردم ببارند ...
آنقدر که انسانیت ، جانی
دوباره بگیرد !
آرزومندم سالِ پیشِ رو ،
بهترین سالِ زندگیمان شود ...
سالی که تنها اشکِ جاری از چشم ها ، اشکِ شوق باشد ...
سالی که همگی خوشبخت باشیم ...
سالی که ...
دلمان نیاید تمام شود
یا دافعَ البلیات
ای دور کننده ی بلاها
دفع بلا کن
آمین یا رب العالمین

آمین
ممنون از لطف شما

اسحاقی پنج‌شنبه 29 اسفند‌ماه سال 1398 ساعت 02:29 ب.ظ

وای کامنتم که همش نیومده

امیدوارم این بار همه اش اومده باشه

اسحاقی چهارشنبه 28 اسفند‌ماه سال 1398 ساعت 11:33 ب.ظ

سلام دکتر سال نو تون مبارک پیشاپیش
بیایید با هم دعا کنیم

سلام
ممنون
چشم

M.f سه‌شنبه 27 اسفند‌ماه سال 1398 ساعت 11:47 ب.ظ

سلام دکتر
سال نو پیش پیش مبارک
پ‌.ن۲:وای نمیدونید چقد خندیدم یاد خاطرات خودم افتادم سلامت باشه عماد ک انقد منو خندوند

سلام
ممنون
خنده تون مستدام

بهار سه‌شنبه 27 اسفند‌ماه سال 1398 ساعت 11:25 ب.ظ http://Searchofsmile.blog.ir

خب کی میتونیم مریض و از قرنطینه دربیاریم

اگه دو هفته گذشت و فرد مشکوک هیچ علائمی از ابتلا نشون نداده که اصلا مبتلا نبوده
کسی هم که مبتلا میشه و خوب میشه (اگه اشتباه نکنم چون مطمئن نیستم ) تا حدود ده روز احتمال انتشار ویروسو داره پس باید احتیاط کنه

ویرا بانو سه‌شنبه 27 اسفند‌ماه سال 1398 ساعت 07:19 ب.ظ http://bano-vira.blog.ir/

نه آقای دکتر واسه داماده:|

آهان از اون لحاظ

بهار سه‌شنبه 27 اسفند‌ماه سال 1398 ساعت 07:17 ب.ظ http://Searchofsmile.blog.ir

آهان در ضمن تولد گل پسرتونم مبارک انشالله جشن دامادی بگیرین براش

ممنون

بهار سه‌شنبه 27 اسفند‌ماه سال 1398 ساعت 07:16 ب.ظ http://Searchofsmile.blog.ir

عجب بساطی شده کرونا
سوال .آقا کرونا رو از روزی که مبتلا میشیم ۱۴ روزش حسابه یا از روزی که از بیمارستان مرخص میشیم یا از روزی که ۱۴ روز اول تموم میشهواقعا این الان برای من خیلی مهم شده.

واقعا
از روزی که ویروس وارد بدن میشه ممکنه تا چهارده روز هیچ علامتی نداشته باشه

لیلا سه‌شنبه 27 اسفند‌ماه سال 1398 ساعت 01:37 ب.ظ

همه عااالی

ممنون

افق سه‌شنبه 27 اسفند‌ماه سال 1398 ساعت 11:34 ق.ظ http://ofogh1395.blogsky.com

تفلد عید شما مبارک


ممنونم عید شما هم مبارک

Motahareh سه‌شنبه 27 اسفند‌ماه سال 1398 ساعت 03:55 ق.ظ

سلام
امیدوارم سال جدید، سالی پر از آرامش، شادی و سلامتی برای شما و خانواده تون باشه...
تولد گل پسرتون هم مبارک..
چه انتقام خوبی از این نظام آموزشی گرفته...

سلام
ممنونم
امیدوارم برای همه همین طور باشه

ویرا بانو سه‌شنبه 27 اسفند‌ماه سال 1398 ساعت 12:56 ق.ظ http://bano-vira.blog.ir/

سلام
5: من هیچ من نگاه:|
6:بچه شیطون
ای جان آقا عمادآقا این بچه ها همیشه یه ره حلی دارن واسه موقعیتی که توش هستن

سلام
به خاطر مادره؟
واقعا
اون هم چه راه حلی

امیر دوشنبه 26 اسفند‌ماه سال 1398 ساعت 11:41 ب.ظ http://yahazratzahra.blogfa.com/

سلام دکتر جان ، برادر جان ، عزیز جان
وبلاگتون مث همیشه عالیه...
خیلی دوست دارم وبلاگتون رو....
البته همه حرف های بالا تکراری حساب میشه..ولی نمیدونم چی بگم

پیشاپیش سال نوتون مبارک

سلام
وای خاک‌ عالم کلی خجالت کشیدم

آیدا دوشنبه 26 اسفند‌ماه سال 1398 ساعت 09:48 ب.ظ

سلام
۱.کجاها که شما رو نمیفرستن!!!
۳.کار خوبی کردین باهاش بحث نکردین درسته از لحاظ اخلاق پزشکی میگن باید مریضو قانع کنید ولی این کار شما رو بیشتر پسندیدم اون یارو هم اگه سره سوزنی عقل داشنه باشه که میگه این امپولارو که من گفتمو نوشت برام نکنه بلایی سرم بیاد و نمیزهه اگرم که همچنان شاسکول باشه که هیچ عواقب کارش پای خودشه البته از اون حرفی که آخر زد مشخصه که توی سرش آپشنی به نام مغز نداره و پوچه
۶. بچه پرروووو!!!!
پ.ن ۱تولد اقا عماد هم مبارک باشه
پ.ن.۲ به عماد بگید تازه اول راهه صبر کنه انشالله بره دانشگاه ساعت ۸صبح سره کلاس دوساعتی عمومی کسل کننده ،اون موقع میفهمه میشه رفتو اون ته نشست با هندزفری اهنگ گوش داد فیلم دید و حتی میشه خوابید.
سال نو شماهم پیشاپیش مبارک

سلام
ممنون برای وقتی که گذاشتید و کامنت طولانی تون

سودا دوشنبه 26 اسفند‌ماه سال 1398 ساعت 03:12 ب.ظ

سلام
ممنون از خاطره نویسی ها
تولد عماد جون مبارک، ان شاالله خدا حفظش کنه.
تو این شرایط خیلی مراقب خودتون باشین.

سلام
خواهش میگردد
ممنون
وبلاگ شما یادش به خیر

مهربان دوشنبه 26 اسفند‌ماه سال 1398 ساعت 09:36 ق.ظ

مورد اول رو انتظار داشتم دفعه ی آخر بگه بوس هم میخام....دکتر هم که محرم
اقا این مریضایی که میگن فقط آمپول بنویس بعد طلبکارانه از داروخانه برمیگردن و میگن شربت و کفسول ندادی ...چرا منقرض نمیشن؟

HIV هم که با بوس منتقل نمیشه
زیاد دیدم ازشون البته این یکی اون طوری نبود

طیبه یکشنبه 25 اسفند‌ماه سال 1398 ساعت 09:06 ب.ظ http://almasezendegi.mihanblog

سلام دکتر مهربون
من به شدت با حرفای بچه ی مورد ۶ و پیرمرد مورد ۷ موافقم.
درباره شماره ۱ هم یه شوخی می خواستم باهاتون بکنم روم نشد.بی خیال
تولد آقاعماد گل هم مبارک.چندساله شد ماشالا؟
منم سال نو رو بهتون تبریک میگم و امیدوارم برای همه ی جهان سال زیبایی باشه

سلام
واقعا موافقین؟!
امیدوارم شوخی تون همون چیزی که حدس میزنم نباشه
ممنون کلاس نهمه الان
ممنون و همچنین

دختر پاییز یکشنبه 25 اسفند‌ماه سال 1398 ساعت 06:33 ب.ظ http://razautumngirl8.blogfa.com

سلام
ان شالله که سال99واسه هممون سال خوب و بیادماندنی باشه

سلام
ممنونم
و همین طور برای شما

مهرسا یکشنبه 25 اسفند‌ماه سال 1398 ساعت 05:46 ب.ظ https://www.soorban.com

سلام آقای دکتر
خسته نباشید

وای بعضی خاطرات اصلا باورکردنی نبودند! حتما توی اون شرایط خیلی خندتونم گرفته

و سال نو هم پیشاپیش مبارک

سلام
ممنون
دقیقا
بر شما هم مبارک باشه
این آدرس سایت مال خودتونه؟

سحر یکشنبه 25 اسفند‌ماه سال 1398 ساعت 05:44 ب.ظ https://sofreaghd.blogsky.com/

سلام آقای دکتر
خدا قوت

خیلی خاطرات باحالی بود

سلام
ممنون
اوه اوه
هم سایت دارین هم وبلاگ!

رافائل یکشنبه 25 اسفند‌ماه سال 1398 ساعت 09:13 ق.ظ http://raphaeletanha.blogsky.com

سلام آقای دکتر.
یعنی شماره ی ۲ و ۱۱ آخرش بودند. مثل شماره ی ۱۱ رو زیاد دیدم.
ولی اون پیرزن شماره ۲، طفلکی خیلی خیلی ناآگاه بود. من همش فکر میکنم اونی که براش کارت گرفته چرا وقت نگذاشته همه چیز رو کامل بهش توضیح بده، یا شاید هم فراموشی داره!
پیشاپیش عیدتون مبارک، امیدوارم سال آینده برای تمام مردم دنیا سالی بهتر و شادتر باشه.

سلام
همین الان یاد یه خاطره ای افتادم میخواستم بنویسمش بعد گفتم میگذارمش شماره یک پست بعدی!
موافقم بیشتر به فراموشی میخورد
سپاسگزارم
حضور شما در اینجا مایه افتخار منه

par شنبه 24 اسفند‌ماه سال 1398 ساعت 09:23 ب.ظ http://doctorakk1664.blogfa.com

سلام ،خوبید آقای دکتر¿
(2)چه باحال بوده شایدم آلزایمر داشته
(10,11) درک کردنی نیستن بعضیا واقعا سودجو ان
(12) همه رو دچار فوبیا کرده
+تولد عماد مبارک باشه خدا نگهش داره براتون و شما رو برا عماد حفظ کنه
+از دست این عماد
+سال نو شما و خونواده ی محترم هم پیشاپیش مبارک امیدورام به خوبی و خوشی و قشنگی شروع شه برای شما و همه

سلام
ممنون از لطف شما
عید شما هم مبارک

ما و تربچه مون شنبه 24 اسفند‌ماه سال 1398 ساعت 08:13 ب.ظ http://torobchenoghli.blogfa.com

سلام آقای دکتر
خدا قوت

انشالا اتفاقا خوب خوب بیفته شما ترغیب بشین به نوشتن:))

شادی قرین همه لحظات زندگیتون باشه

سلام
ممنون
واقعا امیدوارم

مریم ک شنبه 24 اسفند‌ماه سال 1398 ساعت 07:12 ب.ظ

سلام
خسته نباشید
مورد سه یه جوری بود ،یعنی واقعا ؟در کمال خونسردی؟!
امیدوارم ارزوتون برآورده بشه،من دیگه دارم کم میارم.خدانگهدار شما و خانواده و دوستان و البته بیماران تون

سلام
ممنون
من یا اون؟!
امیدوارم

زرگانی شنبه 24 اسفند‌ماه سال 1398 ساعت 07:07 ب.ظ

سلام!
به خانم شماره ۵ باید می‌گفتین چراشو باید از دامادت بپرسی!
ولی به نظر من باجناق‌تون از ترس اینکه شما ناقل کرونا باشین نیومدن!

سلام
خاک عالم
بعید نیست

منجوق شنبه 24 اسفند‌ماه سال 1398 ساعت 06:21 ب.ظ http://manjoogh.blogfa.com/

مورد 9 خود منم اصلا اسم دارو یاد نمیگیرم
ایشالا که شما هم سال خوبی همراه با سلامتی در پیش داشته باشید
خیلی مواظب خودتون باشید

من هم ناچارم حفظشون کنم
امیدوارم
سال نو شما هم مبارک
و همچنین

fatemeh شنبه 24 اسفند‌ماه سال 1398 ساعت 02:50 ب.ظ

سلام آقای دکتر
مورد یازده واقعی بود عجب آدمایی پیدا می شن!!!
واقعا شما چه طور خندتونو کنترل می کنید جلو بیمارا ؟؟؟؟؟؟
ایشالا تولد ۱۲۰ سالگی عماد جان زیر سایه شما و همسر محترمتون

سلام
باور کنید
به سختی
ممنونم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد