جایی برای گفتن دلتنگیها

ماجراهای یک پزشک هنوز عمومی

جایی برای گفتن دلتنگیها

ماجراهای یک پزشک هنوز عمومی

خاطرات (از نظر خودم) جالب (۲۲۲)

سلام

۱. توی یه مرکز دو پزشکه شیفت صبح بودم که چندتا دانشجوی پزشکی برای کارآموزی اومدند. اون یکی آقای دکتر که اونجا بودند دانشجوهارو صدا کردند و شروع کردند درباره مبحث آب و الکترولیت ها براشون توضیح دادن و ازشون سوال پرسیدن. من متعجب مونده بودم که ایشون (که سابقه شون از من هم بیشتره) چطور این مبحث سنگین که عملا کاربرد چندانی هم برای یه پزشک عمومی نداره توی ذهنشون مونده؟ یکی دو ساعت بعد که رفتم توی اتاق استراحت متوجه جزوه آمادگی امتحان تخصص متعلق به اون آقای دکتر شدم که روی میز باز بود. درست وسط مبحث آب و الکترولیت ها!

۲. (۱۶+) یه روز شبکه ماشین کم داشت. ظهر موقع برگشتن از سر کار من جلو ماشین بودم و چهارتا خانم دکتر هم عقب ماشین. وسط راه به راننده زنگ زدند که یه نفر دیگه را هم سوار کنه. راننده گفت: من دیگه جا ندارم. یکی از خانم دکترها گفت: عیبی نداره سوارش کنین بعد ما خانمها این پشت هی عقب و جلو میکنیم! (به ترتیب نوک صندلی یا عقب صندلی مینشینیم)

۳. نسخه پیرمرده را که نوشتم گفت: نمیشه همش خودت بیایی اینجا؟ چندتا دختربچه و پسربچه ریختن اینجا و میگن ما دکتریم!

۴. توی یه مرکز دو پزشکه بودم. خانمه با بچه اش اومدن توی مطب و تا خانمه چشمش به من افتاد گفت: ای وای شماره نگرفتم. و برگشت و رفت بیرون. بچه اش گفت: تو که شماره گرفتی! خانمه درحال بیرون رفتن آروم گفت: بیا بریم این به درد نمیخوره! البته چند دقیقه بعد با جمله صد رحمت به همین برگشتن پیش خودم!

۵. درحال دیدن مریض بودم که از توی دندون پزشکی صدای داد و فریاد بلند شد. رفتم ببینم چه خبره. مَرده گفت: آقای دکتر! من اومدم میگم دندونمو بکش این خانم دکتر نمی کشه میگه باید عصب کشی کنی! خانم دکتر گفت: دندونی که میشه درستش کرد من نمی کشم! مرده گفت: خانم دکتر من پول ندارم که عصب کشی کنم، دندون خودمه میخوام بکشمش. گفتم: خانم دکتر خب نمیتونه عصب کشی کنه، میخواد بکشه. خانم دکتر گفت: اون وقت بعدا که رفت شکایت کرد گفت دندونمو که میشد درستش کنه کشیده شما جواب میدین؟! (واقعا شکایت میکنن خانم دکتر؟)

۶. خانمه گفت: چند روزه که پام درد میکنه. دردش هم درست مثل وقتیه که آدم گلودرد میگیره!

۷. خانمه گفت: برام آزمایش کامل بنویس. نوشتم و رفت. بعد یه خانم دیگه اومد و دفترچه شو گذاشت روی میز و گفت: برای من همون چیزیو بنویس که برای اون خانم نوشتی!

۸. نسخه خانمه را که نوشتم گفت: برام متورال هم بنویس. گفتم: چندتا بنویسم براتون؟ گفت: همون قرص مربعی ها هستنا! گفتم: میدونم، چندتا دونه براتون بنویسم؟ گفت: همون ها که صورتین!

۹. خانمه گفت: وقتی که از جام بلند میشم گوشم میگیره! گفتم: اون وقت چقدر طول می کشه تا خوب بشه؟ گفت: از در خونه مون تا برسم درمونگاه!

۱۰. پیرزنه گفت: دکتر این قرصهارو برام نوشته گفته شبی نصف قرص بخور، اما من هیچ وقت قرصهارو نصف نمیکنم. یه قرص ضعیف تر بنویس شبی یکی بخورم!

۱۱. به خانمه گفتم: دهنتونو باز کنید. گفت: شما توی دهنو هم میبینین؟ دکتر خودمون از وقتی که کرونا اومده اصلا گلو نمی بینه میگه میترسم!

۱۲. نسخه یه زن و شوهرو نوشتم. مرده گفت: شرمنده از ترس کرونا بچه مونو نیاوردیم درمونگاه براش دارو مینویسین؟ گفتم: باشه دفترچه شو بدین. گفت: شرمنده من فکر کردم وقتی خودشو نیاوردیم دفترچه شو هم نباید بیاریم!

پ.ن۱: کرونا داره روز به روز حلقه محاصره را تنگ تر میکنه. علاوه بر بعضی از دوستان وبلاگی و تلگرامی، اول خبر ابتلای بعضی از اعضای خانواده خاله گرامی رسید. بعد کل خانواده عموی گرامی، بعد کل خانواده اخوی گرامی(ساکن ولایت) و بعد خاله آنی(که توی تابستون یه شب خونه شون نزدیک تهران خوابیدیم) البته خونه اخوی را از عید نرفته بودیم و خونه بقیه را که حتی برای عید هم نرفتیم (گفتم شاید همچنان نگران رفت و آمدهای ما باشید)

پ.ن۲: من در اینجا رسما داشتن همسری به نام نسیم و با مدرک پزشکی و فرزندی به نام علی را تکذیب می نمایم! (اگه نفهمیدین جریان چیه این پستو یه نگاهی بندازین!)

پ.ن۳: اول سال تحصیلی عماد سه تا از کتابهاشو آورد و گفت: درباره اینها یه توضیحی بهم بده من چیزی ازشون نمیدونم گفتم: من هم چیزی ازشون نمیدونم! به هر حال شروع کردن یه جریان تازه این مشکلاتو هم داره (کتابهای اقتصاد، منطق و جامعه شناسی)

نظرات 42 + ارسال نظر
فرزانه سه‌شنبه 6 آبان‌ماه سال 1399 ساعت 06:17 ب.ظ

سلام
من اومدم
ازم فاصله بگیرید
مشکوکم به کرونا

سلام
خوش اومدین
چرا؟
وا مگه از راه وبلاگ هم منتقل میشه؟

مریم سه‌شنبه 6 آبان‌ماه سال 1399 ساعت 01:25 ق.ظ

سلام از دکتری که اسم وبلاگش
وبلاگ یک دانشجوی پزشکی(مهربان)بود خبر ندارین؟واقعا نگرانشم بیشتر از ۲۰ روزه خبری ازش تو وبلاگ اش نیست.

سلام
متاسفانه نه
به جز وبلاگ رابطه ای با ایشون ندارم

منجوق سه‌شنبه 6 آبان‌ماه سال 1399 ساعت 12:51 ق.ظ

بعله
بیا بهم نمره هم بده دکتر جان

شما که نمره تون همیشه بیسته

دخترمعمولی دوشنبه 5 آبان‌ماه سال 1399 ساعت 09:11 ق.ظ http://mamoolii.blogsky.com

2- :D. حالا چرا مثبت 16؟! اینکه مثبت 18 به نظر میرسه .
9- این درد و مرضا که فقط تا وقتی هستن که آدم به دکتر نرسیده، خیلی بدن خداییش! دکتر هر چی معاینه می کنه، هیچی نیست ولی تا برمی گردی خونه، دوباره درده شروع میشه!

۲. چرا؟ من که جلو ماشین بودم
۹. واقعا البته منظورم بیشتر واحد زمانی بود که انتخاب کرده بود

ارغوان دوشنبه 5 آبان‌ماه سال 1399 ساعت 06:57 ق.ظ

آقای دکتر سلام
ببخشیدکاش میشد اون آقایی که هزینه عصب کشی رو نداشت رو پیداش کرد کمکش کرد که دردنکشه
خیلی حالم بدشد
میشه؟

سلام
مسئله اینه که این نوع افراد یکی دوتا هم نیستند

من یکشنبه 4 آبان‌ماه سال 1399 ساعت 06:27 ب.ظ

انشاء الله 4444

من شنبه 3 آبان‌ماه سال 1399 ساعت 11:38 ب.ظ

222 عدد جالبیه

به پای 333 نمیرسه!

نیلو شنبه 3 آبان‌ماه سال 1399 ساعت 07:25 ب.ظ http://nil-nil.blogfa.com

سلام دکتر. مثل همیشه خاطرات جالب و بامزه ای بودن. ولی چقدر زشت که اون خانم علنا می گه بریم این دکتر به درد نمی خوره و دوباره هم با کمال ... برمی گرده. با چه آدمهایی سروکار دارین. فقط عاشق اون پیرمرده شدم که می گه یه مشت دختربچه و پسربچه اسمشون رو گذاشتن دکتر:پوزخند و خودت همیشه بیا

سلام
اوایل خیلی ناراحت میشدم اما دیگه عادت کردم
مردم اینجا همینن کاریش هم نمیشه کرد

مریم پنج‌شنبه 1 آبان‌ماه سال 1399 ساعت 10:14 ب.ظ http://mabod.blogsky.com

سلام جناب دکتر
میگم من دیشب خواب دیدم می خوام قلبم رو اهدا کنم ، روحم قشنگ بالای سرم بود ، بعد روحم برای پزشکا در حین عمل آب می آورد ، با دستمال عرق پیشانی پزشکا رو پاک می کرد ، خلاصه پنس و موارد مورد نیاز جراحی رو در اختیار پزشکا قرار می داد. ، خلاصه دستیار پزشکی شده بوده بودم واسه خودم
بعد آخر که عمل تموم شد دکتر بهم گفت ، برو شربت زعفرون درست کن برای همیگیمون خستگی‌مون در بیاد
خلاصه تو خواب دکترها از روحمون کار کشیدند حسابی
راستی این روزها خدا قوت میگم به خودتون و همکاران لطفا مراقب سلامتی خودتون هم باشید زیاد

سلام
چه دکترهای پررویی بودن هم قلبو برداشتن هم کار کشیدن ازتون

M.f چهارشنبه 30 مهر‌ماه سال 1399 ساعت 10:17 ب.ظ

اخی مرسی دکتر انشالله به زودی

منتظریم

طاهره چهارشنبه 30 مهر‌ماه سال 1399 ساعت 06:38 ب.ظ

خب
حالا متوجه شدم که چرا وقتی اقا عماد کتاب اورد، شما نتونستین جواب بدین
ولی احسنت به شما
بعضی باباها براشون سخته بگن بلد نیستم یا نمیدونم

از این خاطرات مثبت ها رو کم گذاشتین
بیمارهاتون تیزبین شدند یا که فهمیدن اقای دکتر ما سوتی هاشون مینویسه؟

من که همون جا توضیح دادم
باز هم هست اما نمیخوام همه رو توی یه پست بنویسم

منجوق چهارشنبه 30 مهر‌ماه سال 1399 ساعت 04:27 ب.ظ

مثل همیشه عالی بود دست شما درد نکنه

ممنونم
بیام ببینم کامنتهاتونو تایید کردین یا نه؟

ویرا بانو چهارشنبه 30 مهر‌ماه سال 1399 ساعت 01:22 ق.ظ http://bano-vira.blog.ir/

سلام
وای خانم دکتر مورد 2 چه تلاشیم میکرد توضیحاتشو تکمیل کنه
منم خیلی سریع این سوتی ها رو متوجه میشم چقدر منحرفم منم
نسیم و علی:چه مردم تخلیاتشون قویه

سلام
بیچاره توضیحی نداد اون عبارت داخل پرانتز مال خودمه!
درک میکنم!
ظاهرا دوتا وبلاگو با هم اشتباه گرفته بودن

طاهره چهارشنبه 30 مهر‌ماه سال 1399 ساعت 12:19 ق.ظ

سلام اقای دکتر
خوبین؟
اقای عماد رشته انسانی می خونن؟
از عسل خانم چه خبر؟
این روزها خیلی مراقب باشین لطفا

ان شاء الله سایه شما و همه همکارهاتون بر سر عزیزانشون برقرار باشه و سلامت این دوران سپری کنن

سلام
ممنون
بله
خوبه ممنون
سپاسگزارم شما هم همین طور

Marjan سه‌شنبه 29 مهر‌ماه سال 1399 ساعت 11:04 ق.ظ

سلام، وای که شما چقدر خوب می نویسید. من که خیلی حسودیم‌ میشه. فکر میکردم شاید شما هم باید می رفتین رشته علوم انسانی.
از نوشته هاتون خیلی لذت می برم. در عین اینکه خنده دار هستن ولی توهین آمیز نیستن.
من یه زمانی کار های بامزه پسرم رو یادداشت میکردم، حالا که برمیگردم که یه نگاهی بهشون بندازم، می بینم که طرز بیان من شیرین‌کاری اون طفلکی رو‌حسابی خراب کرده.
همیشه موفق باشید

سلام
شما دیگه زیادی به من لطف دارین
ممنون
مطمئن باشید پسرتون در آینده قدردان زحمات شما خواهد بود

افق بهبود سه‌شنبه 29 مهر‌ماه سال 1399 ساعت 09:48 ق.ظ http://ofogh1395.blogsky.com

پدر مادرا به تعداد بچه هاشون دیپلم میگیرن چند سال دیگه شما هم یه دیپلم انسانی تمام عیار میشین البته بیشتر مادرا!

من هم دارم با عسل دوباره دوره دبستانو میگذرونم!

M.f دوشنبه 28 مهر‌ماه سال 1399 ساعت 11:44 ب.ظ

سلام دکتر
۵.برای کشیدن دندون عقل رفتم یه خانم امده بود دندونش رو بکشه دکتر گفت اصلا نمیکشم چون بعدا میرن پیش همکارا میگن یعنی نتونسته بود درست کنه دندونی رو که راه درست کردن داره کشیدتش..‌‌.
مادربزرگم که ۹۵ سالشه کرونا گرفت یه مدت بیمارستان بود خداروشکر به سلامتی مرخص شد و چند ماه خونس...انشالله که همه بیمارها شفا پیدا کنن...آمین

سلام
یعنی برای این بوده؟ عجب
آمین
همچنان منتظر وبلاگ جدیدتان هستیم

زری .. دوشنبه 28 مهر‌ماه سال 1399 ساعت 06:06 ب.ظ http://maneveshteh.blog.ir

با اینکه سعی کردم نظر عماد را از وکالت برگردونم و موفق نشدم اما بهش بگید بیاد از خودم همه ی سوالاتش را بپرسه:)) تعریف از خود نباشه من حافظه ی خوبی دارم
اره همینطوره این دایره ی کرونا هی تنگ تر میشه و انگار شدیدتر
مرسی دکتر برای پست های خنده دارتون واقعا بهشون نیاز داریم.

نهایتا تصمیمو گذاشتم با خودش
از لطف شما ممنون

یک عدد مامان دوشنبه 28 مهر‌ماه سال 1399 ساعت 08:20 ق.ظ http://Www.Kidcanser. Blogsky

نسیم و علی
کاش آنی جان اون پست رو بخونن و جدی بگیرن

اتفاقا بهش نشون دادم
با هم کلی بهش خندیدیم

صفا یکشنبه 27 مهر‌ماه سال 1399 ساعت 09:04 ب.ظ http://Www.mano-tanhae-va-omid.blogsky.com

چه پست جالبی . عجب خاطراتی ... واقعا شما هنوز دهان بیماران را هم نگاه میکنید؟ کرونا همه کارها رو ترسناک کرده !!!
وبلاگم به روزه خوشحال میشم سر بزنید و نظرتون رو بنویسید.

ممنون از لطف شما
بله گاهی چاره ای نیست!
مزاحم میشم

ندا یکشنبه 27 مهر‌ماه سال 1399 ساعت 07:32 ب.ظ http://diyazpame10.blogfa.com

خواهش میکنم خوشحال میشم. به نظر حقیر توی حوزه علوم انسانی اگه مطالبی رو درک نکردی باید یکی مفصل تر یا تحلیلی ترش رو بخونی

باز هم از لطف شما سپاسگزارم

رافائل یکشنبه 27 مهر‌ماه سال 1399 ساعت 02:25 ب.ظ http://raphaeletanha.blogsky.com

سلام آقای دکتر.
من موندم اون خانمها چوری میخواستند پن نفری بشینند. احتمالا رو دست باربی بلند شدند.
اون قرص صورتی ها بالاخره معلوم شد چندتا باید باشه؟
کرونای زشت پلید! ای کاش هرچه زودتر تموم بشه

سلام
یه مشت دختر بچه اند دیگه
آخرش پرسیدم روزی چندتا میخوری؟
آمین

مرضیه یکشنبه 27 مهر‌ماه سال 1399 ساعت 12:48 ب.ظ http://because-ramshm.blogfa.com/

سلام
آقای دکتر فقط خانمها که میان ویزیت بشن خیلی خوشمزه ان و خنده دار
6 و 9
انشالله سلامت باشید

سلام
ممنون
یعنی آقایون تلخن؟!

نسرین* یکشنبه 27 مهر‌ماه سال 1399 ساعت 12:37 ق.ظ

سلام
ممنون بابت پست جدید در این شرایط کمبود سوتی
مورد سوم خیلی خوب بود

در خصوص مورد پنجم هم، بله واقعا شکایت می کنند، البته هنوز دانشجوی ترم 13 هستم و بیرون کار نمی کنم ولی اساتید و دوستانی که کار می کنند، می گویند زیاد پیش میاد که مریض ها خودشون می گویند بکش بعد شکایت می کنند که ما نمی فهمیدیم دکتر چرا قبول کرد و اینا، البته بستگی به شهر و شرایط فرهنگی هم داره.

سلام
خوش اومدین خانم دکتر
خواهش
ممنون از لطف شما
اون که البته

هوپ... شنبه 26 مهر‌ماه سال 1399 ساعت 03:31 ب.ظ http://be-brave.blog.ir

سلام
مورد دو- همینه که وقتی توی جمع مختلط هستم و میخوام حرفی بزنم قبلش کلی فکر میکنم تا برداشت بد ازش نشه :-//

مورد سه و چار- این جریان کرونا و پوشش حداکثری ما خوبیش اینه سن کممون مشخص نیست. اوایل خیلی بیشتر گیر میدادن بهم ولی یاد گرفتم چطور رفتار کنم که اعتمادشون جلب شه و به سنم نگاه نکنن. البته مثل شما خیلیا میان معاینه میشن و میرن پیش چند تا دکتر دیگه و اکثرا برمیگردن پیش خودم! :-)))

مورد پنج- بله میتونن به راحتی شکایت کنن و بگن دندون سالمم رو کشید و دیه بگیرن. برای همین من به هیچ وجه دندون قابل نگه داری رو نمیکشم. اونایی که میکشم هم عکسشون رو دارم. اگه ببینم درد دارن و میخوان حتما بکشن ارجاع میدم به دکترایی که میدونم همههه دندونی رو میکشن.

یازده- اینو گفتین یادم اومد ما همیشه مریضامون دهنشون بازه و سرمون تو حلقشون! خدا رحم کنه.

پ.ن٢- اتفاقا اول اون پست رو خوندم کلی متعجب شدم!!

سلام
حق با شماست
دقیقا
عجب پس حق داشت خانم دکتر
بله از این نظر وضع شما خیلی بدتر از ماست
من هم همین طور!

زن شنبه 26 مهر‌ماه سال 1399 ساعت 03:11 ب.ظ http://memorieslife.blogfa.com

والا منم همیشه پست هاشونو میخونم
وقتی خوندم نسیم و علی گفتن
گفتم عه به کشفیات جالبی در مورد دکتر رسیدم
همه موردها بامزه بودن

عجب!
فکر کردین زیرآبی رفتم

الی شنبه 26 مهر‌ماه سال 1399 ساعت 01:52 ب.ظ http://mamanemicrooei.blogfa.com

شما اقایون چرا انقدر منحرفیییییییید( مورد۲)
البته خواهر شوهرمم مثل شما اقایون منحرفه و هرررررررچی بگی یه چیز از بغلش درمیاره برات

شرمنده

باشماق شنبه 26 مهر‌ماه سال 1399 ساعت 08:34 ق.ظ

با درود
لذت بردم
اصلا من آدمهای با ذوق را دوست دارم
که قلم را زمین نمی گذارند هم نسخه می پیچند و هم قلمفرسایی می کنند

با سلام
ممنون
من هم مثل شما این افرادو دوست دارم
کاش میتونستم جزء این افراد باشم

سمانه مامان صدرا وسروناز شنبه 26 مهر‌ماه سال 1399 ساعت 12:17 ق.ظ http://samane-saba.blog.ir

من همسرم متخصص ترمیم و زیبایی دندانپزشکی. هستند
متاسفانه غالب جامعه(در اطراف بنده به وفور دیده شده) برای خوراک و پوشاک(مقصودم تامین ضروریات نیست) و حتی مسافرت و گردش بی باکانه هزینه می کنند اما در جهت سلامت دهان و دندان (که از نظر وجه اجتماعی بسیار با اهمیت است) زورشون می آید هزینه کنند و می گویند هزینه ها بالاست. یا آن را می کشند یا در جهت کم کردن هزینه ها روش‌های غیر اصولی را انتخاب می کنند که تا پایان عمر تاوانش را می دهند.
برای کتاب هم دقیقا همین مصداق است.
فرهنگ غلط جا افتاده است و ریشه هاش چنان در هم تنیده شده که رهایی گویی امکان پذیر نیست.

کاملا با شما موافقم
مسئله اینه که درنهایت صرف هزینه برای سلامتی مقرون به صرفه تر از خوراکه

مصطفی جمعه 25 مهر‌ماه سال 1399 ساعت 11:59 ب.ظ

سلام
چقدر خوب مینویسید، از خوندنشون لذت بردم
ممنون

سلام
شما لطف دارین
سپاسگزارم

دانشجو جمعه 25 مهر‌ماه سال 1399 ساعت 11:52 ب.ظ http://mywords97.blogfa.com

مورد ۹ جالب جواب داده... من خیلی از خانومها رو دیدم که روی واژه ها حساسند و میگن این کلمه رو نگو و اون کلمه رو نگو که فلان برداشت میشه و جالبه که این مساله در هیج لغتنامه ای نوشته نشده که بده و ممکنه چنین معانی ای هم داشته باشه. اینها رو آدم کم کم در جامعه میفهمه و اگه یه دختر یا پسر خیلی سربراه باشه (اسمش رو بگذارم سربراه)‌هیچ وقت (شاید حداقل تا قبل از تاهل) این معانی رو نمی فهمه. بهرحال فکر می کردم الکی میگن اما با حساسیتی که شما روی واژه ها دارین میفهمم که برای آقایون مهمه.

واقعا
البته همه هم مثل من این قدر منحرف نیستن

انه جمعه 25 مهر‌ماه سال 1399 ساعت 07:28 ق.ظ http://manopezeshki69.blogsky.com

سلام...خیلی از فامیل ما هم مبتلا شدن اول عمم و بعد این عمه خانم بقیه فامیل رو الوده کرد جالبه هنوزم میگه فکر نکنم کرونا داشتم
انشاا...که پسرتون موفق باشن تو خونه ما هم وضع همینه برادرم حقوق خونده اون یکی مهندسی کامپیوتر کلا رشته هامون هیچ ربطی به هم نداره و هیچکدوم درکی از رشته اون یکی نداریم ولی فکر کنم اگه همه تو یه رشته باشن بهتره

سلام
امیدوارم همه مبتلایان هرچه زودتر بهبود پیدا کنن و به امید کشف درمان یا واکسن موثر
دقیقا

یک دکتر ادبیات پنج‌شنبه 24 مهر‌ماه سال 1399 ساعت 08:57 ب.ظ

سلام
فکر کنم منظور مورد ۶ این بوده که مثل وقتی آنفولانزا می گیرم و از کار و زندگی می افتم، حالا هم این درد من را از پا انداخته .
اثرات تصحیح متون و شرح اشعاره

سلام
چه عرض کنم؟

عابر پنج‌شنبه 24 مهر‌ماه سال 1399 ساعت 07:09 ب.ظ

اون پیرمرد شماره سه منم . میرفتم دندان پزشکی کار دکتر هم خوب بود تا زمانی که فهمیدم متولد ۵۸ دیگه نرفتم پیشش فکر کردم فقط دو سال ازم بزرگتره تجربه اش کمِ

عجب
سن خودتون هم مشخص شد

معلوم الحال پنج‌شنبه 24 مهر‌ماه سال 1399 ساعت 04:43 ب.ظ http://daneshjoyezaban.blog.ir

سلام آقای دکتر
5. فکر نمیکنم کسی توی این اوضاع شکایت بکنه. وقتی نون نیست دندون به چه دردی میخوره؟ :) تازه کلیه و قرنیه اضافیشونم ملت دارن رد میکنن.
12. واقعا همینجوری ندیده نسخه مینویسید؟ احتمالا خسته شدین از دست غرغرای مردم
مراقب خودتون باشید. کرونا دیده ما از رو نمیریم داره خشن تر حمله میکنه

سلام
همون حکایت آن یکی نان داشت .... دیگه!
دقیقا اونهایی که میان هم خودشون سفارش میدن که چی میخوان!
چشم شما هم همینطور

پیشاگ پنج‌شنبه 24 مهر‌ماه سال 1399 ساعت 08:41 ق.ظ

حساسمون کردین . با خودم میگم نکنه دکترایی که رفتم وبلاگ نویس بودنو و از سوتیامون نوشتن
کلا دیدم به دکترا عوض شد
واقعا منظور شماره 6 چی بوده !!

خب داروی حساسیت بخورین
نه بابا همه که ربولی نمیشن!
چه عرض کنم؟

صبا پنج‌شنبه 24 مهر‌ماه سال 1399 ساعت 01:13 ق.ظ http://gharetanhaei.blog.ir/

ما که نفهمیدیم حالا شما دکتر خوبه هستید یا چی ؟

ما هیچ نیستیم و اصلا در این میان نیستیم

ترانه ی باران چهارشنبه 23 مهر‌ماه سال 1399 ساعت 11:48 ب.ظ http://razautumngirl8.blogfa.com

همشون:))
ینی یه لحظه فکر کردم مراجعین فک کردن اومدن بقالی مخصوصا مورد4 :/
مورد 6گلودرد وپادرد :))

ممنون
اتفاقا بعضی شون دقیقا همین تصور را دارند

طیبه چهارشنبه 23 مهر‌ماه سال 1399 ساعت 09:49 ب.ظ http://almasezendegi.mihanblog

سلام آقای دکتر مهربون
من که خوب شدم خداروشکر و خفیف بود انگار ،اما توی بیمارستان که بودم هربار، فقط به اون پزشک و پرسنل فکر می کردم که چه ریسکی دارن که تو این محل پر از ویروس مشغول کار هستند.ما که عددی نیستیم وزیر بهداشت قربونتون بره( به قول همکارم حبیب)

ایشالا همه اقوامتون زودتر خوب بشن و شر این ویروس دیوونه زودتر کنده بشه بره، فعلا که خواهرم هم گرفته انگار و بستریه، خواهرم معاون مدرسه است، اونم نمی دونه کجا گرفته و فقط مدرسه میره و میاد و البته به شدت هم بدمریضه

سلام
خداروشکر
ممنون از لطف شما
امیدوارم هرچه زودتر همه شفا پیدا کنن

سارا چهارشنبه 23 مهر‌ماه سال 1399 ساعت 07:19 ب.ظ Http://15azar59.blogsky.com

منم به پسرم فقط توی درس شیمی میتونستم کمک کنم هر وقت سوال داشت میگفتم ببییین اگرررر تجربی خونده بودی الان معلم خصوصیت میشدم
شماره ۶
شماره ۱۰ پدربزرگ منم خدابیامرز هر وقت دکتر براشون شربت مینوشت کل شیشه رو توی همون داروخونه سر میکشید

پس همدردیم!
ممنون
بله ما هم از این موارد داشتیم

ندا چهارشنبه 23 مهر‌ماه سال 1399 ساعت 05:41 ب.ظ http://diyazpame10.blogfa.com

با سلام. اون اقتصاد خیلی سخته و فراتر از سطح درک دانش آموزیه که تا حالا اقتصاد نخونده باشه.
در مورد منطق، کتاب منطق مظفر شاید بتونه به درک منطق دوم دبیرستان کمک کنه و مفصل تره.

سلام
از لطف شما ممنونم
ببینم پیداش میکنم
گرچه فکر نکنم اهل خوندنش باشه

مریم چهارشنبه 23 مهر‌ماه سال 1399 ساعت 01:01 ب.ظ http://mabod.blogsky.com

سلام جناب دکتر
الهی که همه ی کرونایی ها ی جهان به لطف الله مهربون شفای عاجل و کامل بگیرند و تمام مریضان چه کرونایی و چه غیر کرونایی لباس سبز عافیت رو به زودی بر تن کنند الهی امین
من دکتر به هم گفته بود قرص ریتالین ۳۶ بخور به دکتر گفتم تپش قلب دارم گفت ۱۸ بکنش بعدش برمی داشتم ۳۶ رو نصف می کردم و می خوردم اخه کلی قرص دوز ۳۶داشتم حیف بود که بعد گفت دکتر با این کار اثر قرص رو از بین بردی
دیگه خواستم اسراف نشه دیگه

سلام
امیدوارم
عجب بله بعضی از داروها اگه محتویات داخلشون با اسید معده تماس پیدا کنن غیرفعال میشن

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد