جایی برای گفتن دلتنگیها

ماجراهای یک پزشک هنوز عمومی

جایی برای گفتن دلتنگیها

ماجراهای یک پزشک هنوز عمومی

خاطرات (از نظر خودم) جالب (۲۲۳)

سلام

اولا شرمنده برای تاخیر

امروز هم چون به یکی از محترم ترین دوستان مجازی قول دادم دارم سر کار با کامپیوتری که اصلا موس نداره (چون موسش خرابه) و فعلا به صورت لمسی کار میکنه آپ میکنم.

۱. خانمه اومد توی مطب و دید من نشستم پشت میز. گفت: کاش یه چیز بهتر از خدا خواسته بودم!

۲. (۱۸+) خانم مسئول داروخونه گفت: دکتر شنیدی؟ میگن توی شهر .... عروسی گرفتن. بعد عروس کرونا داشته و کسی نمیدونسته. میگن اون شب عروس به همه د*ده!

۳. نسخه پیرزنه را که نوشتم گفت: ایشالا خدا اون قدر پول بریزه روی سرت که هی از این ور و اون ور بریزن و گم بشن!

۴. خانمه گفت: رفتم پیش دندون پزشک این نسخه را نوشت گفت ببر بده به یه دکتر بنویسه توی دفترچه ات! نگاه کردم و دیدم یکی از دندون سازان محترم تجربی نوشته آمپول ۸۰۰/۱۰۰۰ چهار عدد!

۵. مرده پدرشو آورده بود. داشتم براش نسخه مینوشتم که پیرمرده گفت: اون قرصه که اون دفعه نوشتی اصلا خوب نبود. گفتم: کدوم قرص؟ مرده گفت: این دکتر که نبود بابا. اون دفعه دور از جون آقای دکتر یه زن اینجا بود! (من شرمنده ام!)

۶. خانمه گفت: مدتیه اصلا اشتها ندارم یه قرص اشتها آور هم برام بنویس. چند دقیقه بعد مسئول داروخونه اومد و گفت: دکتر قرص اشتهاآور برای این خانمه نوشتین؟ گفتم: بله. گفت: خب این که چاقه!

۷. خانمه پسر شش هفت ساله شو آورده بود و میگفت: اینو بردم پیش دندون پزشک میگه باید دندونشو عصب کشی کنی. بیا بهش بگو این که تا چند سال دیگه میفته همین حالا بکشش بره!

۸. خانمه بچه شو آورده بود و گفت: سرفه میکنه سرفه هاش خشکه خلطش هم زرد رنگه!

۹. به پیرزنه گفتم: از کدوم قرص ها برای قند میخوری؟ گفت: اگه از کوچیکها گیرم بیاد روزی دوتا میخورم. اگه از بزرگها بهم بدن روزی یکی!

۱۰. نسخه خانمه را که نوشتم گفت: دوتا شربت دیفن هیدرامین هم برام بنویس. یکی برای این که توی خونه داشته باشم یکی هم به همسایه بدهکارم!

۱۱.  یه زن و شوهر نوزادشونو برای معاینه اولیه آوردن. دیدمش و گفتم: مشکلی نداره. پدرش گفت: دیگه تا کِی واکسن نداره؟ گفتم: دو ماهگی. گفت: اون وقت از کجا بفهمیم دو ماهش شده؟!! (خدائی یه لحظه شک کردم درست شنیدم یا نه؟!)

۱۲. خانمه گفت: دفترچه مو مهر کن برم پیش دکتر چشم ..... وای حواس منو ببین میگم دکتر قلب! بزن برای دکتر گوارش!

پ.ن۱: قسطهای سنگین ترین وامم بالاخره تموم شد و چون منبع درآمد غیرمنتظره ای که یکی از دوستان وبلاگ نویس بهم وعده داده بود محقق نشد (!) مجبور شدم یه وام دیگه بگیرم که خوشبختانه قسطش حدودا ماهی هفتصد هزار تومن کمتر از قبلیه.

پ.ن۲: دیگه کم کم دارم برای یک دانشجوی پزشکی نگران میشم. مدتهاست که حتی نظراتشونو هم تائید نکردن. متاسفانه راه تماسی هم باهاشون ندارم.

پ.ن۳: توی جمع و جور کردن خونه یه برگه پر از کلمات قصار عسل پیدا کردم که از مدتها پیش مونده بودن و انداختمشون. چون این حرفها برای یه بچه سه چهار ساله جالبه اما نه برای دختری که میدونین الان کلاس سومه! اما دوتاشونو اینجا مینویسم چون از بقیه جالب تر بودن یکی شونو توی این پست و یکی هم پست بعد. (دیگه اگه بخوام هم نمیتونم بقیه شونو بنویسم چون انداختمشون!):

یه شب عسل تا دیروقت نخوابید. من هم باید صبح میرفتم سر کار و خوابم میومد. رفتم و خوابیدم. چند دقیقه بعد عسل اومد و به آنی گفت: پس بابا امشب برام قصه نمیگه؟ آنی گفت: نه دیگه دیروقته بابا هم خوابیده. عسل اومد بالای سرم و چند بار گفت: بابا بیدار شو! هر چقدر سعی کردم چشمهامو باز کنم دیدم حالشو ندارم. یکدفعه دیدم عسل ایستاده بالای سرم و میگه: قوقولی قوقوووووو!

نظرات 38 + ارسال نظر
عرفان شنبه 15 آذر‌ماه سال 1399 ساعت 06:11 ق.ظ

تو آذر پست گذاشته اون وبلاگ

بله
آدرس جدیدشونو هم دارم
ممنون

عاطفه پنج‌شنبه 6 آذر‌ماه سال 1399 ساعت 07:16 ق.ظ

با نمک بود

ممنون
اگه بدونین پرچم کدوم کشورو برای محل زندگی تون زده!

نیلی چهارشنبه 5 آذر‌ماه سال 1399 ساعت 03:48 ب.ظ

سلام.
در مورد وبلاگ اقای مهربان دانشجوی پزشکی فک کنم دلیلش اینه که میهن بلاگ از کار افتاده و گفته که از ۱۵ اذر تمام سرورامون خاموش میشه دیگه بعید میدونم حتی وبلاگای میهن بلاگ باز بشن.
ایشون اگر هنوز علاقه داشته باشن به وبلاگ نویسی باید تغییر ادرس بدن حالا اگر پیدا کردم میام میگم‌.باید از بین وبلاگایی که لینکش تو وبلاگ خودشونه ببینیم بهشون ادرس جدیدو دادن یا نه!

سلام
ممنون از توضیحات شما

سودا دوشنبه 3 آذر‌ماه سال 1399 ساعت 08:27 ب.ظ

سلام جناب دکتر
ممنون از پست جالب تون، زحمت کشیدید.
ماشاالله به عسل جون، خدا حفظش کنه.
خدارو شکر که پرداخت وام تون تموم شد، برای این یکی هم خدا بزرگه.
امیدوارم با دل خوش تو خونه ی جدید مستقر بشین ان شاالله.

سلام
از لطف شما سپاسگزارم
ممنون

شیرین دوشنبه 3 آذر‌ماه سال 1399 ساعت 12:45 ب.ظ http://khateraha95.blogfa.com

سلام
خداییش با قوقولییی قوقو بیدار شدید یا نه؟؟؟

سلام
بیدار شدم ولی خودمو به خواب زدم تا دیگه یاد بگیره شبها زود بخوابه

پگاه شنبه 1 آذر‌ماه سال 1399 ساعت 11:20 ب.ظ

خدا خیرتون بده تو این وضعیت خنده بر لبان ما میارید.

خنده تون مستدام

منجوق شنبه 1 آذر‌ماه سال 1399 ساعت 11:15 ب.ظ http://manjoogh.blogfa.com/

1- جانم به این صداقت
4- حالا این آمپول چی هست؟
6- فکر کنم این خانومه میخواسته تو مسابقه خوردن شرکت کنه
7- واقعا منم همین فکرو میکنم خب دندون شیری عصب کشی و پر کردن میخواد ؟
9- فداش
10 عاشق این طور همسایه هام مطمینم شما که قرص اشتها برا یه خانم چاق مینویسی حتما اینم نوشتی . دستت طلا
11- شاید بچه رو پیداش کردن منم چون زردالو رو پیدا کردم دقیقا نمیدونم چند ماهشه

واقعا
آمپول پنی سیلین هشتصد هزار واحدی
اینو دندون پزشکها باید جواب بدن
ممنون
درست حدس زدین
بچه آدم بودا!

عاطفه شنبه 1 آذر‌ماه سال 1399 ساعت 09:56 ب.ظ

خیلی ممنون بابت خندیدنهام

قوقولی قوقو عااااالی بود

خواهش
خنده تون مستدام

سارا شنبه 1 آذر‌ماه سال 1399 ساعت 09:28 ب.ظ Http://15azar59.blogsky.com

سلام
دخترتون
پسر منم اون وقت که ۴ ۵ ساله بود وقتی میخواستم برم دانشکده اون خواب بود صبح ها بعد خودش بیدار میشد میرفت پایین پیش مادرم اینا یه بار ازش پرسیدم صبح رفتی پایین؟ اونم گفت آره مثل گرگ بیچاره( گرگ میگ میگ رو میگفت) رفتم پایین (منظورش این بود خیلی سریع رفتم پایین

سلام
ممنون
گرگ بیچاره

ماوی جمعه 30 آبان‌ماه سال 1399 ساعت 10:36 ب.ظ http://www.i-write.blogfa.com

ای بابا یعنی چی عسل کلاس سومه
من اصلا تو کتم نمیره!
این بچه وقتی به دنیا اومد من یادمه.
جدی جدی داریم پیر میشیما :(

شرمنده
میخواین بگم امسال مردودش کنن
من هم یادمه اتفاقا
بله متاسفانه

مریم جمعه 30 آبان‌ماه سال 1399 ساعت 10:34 ب.ظ http://mabod.blogsky.com

سلام جناب دکتر
خدا قوت و پرتوان باشید
میگم الان من رسیدم ، به اون قسمت از پزشک دهکده که دکتر مایک برای اولین بار داره جراحی پلاستیک رو روی یک فردی که بر اثر تصادف قطار صورتش از بین رفته رو انجام میده ، مردم به اون مرد هیولا میگند ، چون فیلم مربوط میشه به زمان های دور و گویا قبل از این آقا یه خانم فقط جراحی پلاستیک شده و این دومین جراحی پلاستیک هست
هر وقت پزشک دهکده رو می بینم کلی یاد شما می کنم
مثلا اون موقع برای دیفتری و انفولانزا قرنطینه می کردندوکلی آدم در اثر دیفتری و انفولانزا جانشون رو از دست می دادند و الان برای کرونا
و نسلهای بعد برای چیزهای دیگه احتمالا قرنطینه می کنند

سلام
ممنون از لطف شما
سالی من کیه؟!

بهار جمعه 30 آبان‌ماه سال 1399 ساعت 08:37 ب.ظ http://Searchofsmile.blog.ir

آقا از بس ملت شماره میزنن موقع خوندن کامنتا هی میرم پست و دوباره چک میکنم

من هم همین طور!

M.f جمعه 30 آبان‌ماه سال 1399 ساعت 08:31 ب.ظ

سلام دکتر
خداروشکر که قسط سنگینا تموم شده...بسلامتی...
الهی عسل خانم

سلام
آره شکر خدا
ممنون
از وبلاگ جدید چه خبر؟

م.ح.(خواننده خاموش) پنج‌شنبه 29 آبان‌ماه سال 1399 ساعت 01:59 ق.ظ

سلام داداش خوبی . چند روز پیش اومدم یه سر به صفحه ات بزنم که فهمیدم یکی از بستگان زن داداش فوت شده . رفتم براش سرسلامتی بنویسم دیدم همشیره ناراحته و از نظرات گلایه داره . اومدم صفحه خودت که ببینم جریان چیه که یهو دیدم یکی با اسم مستعار خواننده خاموش کلی حرف زشت برات نوشته . درسته که من سواد زیاد ندارم ولی اینقدر تربیت دارم که بدونم نباید تو کار مردم دخالت کنم . خواستم بدونی اون پیام از من نبود الانم محض گل روی خودت اینا رو برات توضیح میدم. سرت سلامت باشه داداش . این پیام رو برای همه منتشر نکن ولی اینو بدون ما مخلص شما و خانواده هستیم .

هوپ... سه‌شنبه 27 آبان‌ماه سال 1399 ساعت 10:23 ب.ظ

خب درسته که وقتی جرمگیری کردین بعدش باید روند بهداشت دهان رو جوری تغییر بدین که از تشکیل جرم جلوگیری کنه ولی جرمگیری اصولی و از روی نیاز از اتفاق خودش عامل جلوگیری از تحلیل لثه است!
منظور دکترتون این بوده که اجازه ندین دیگه جرم تشکیل بشه چون جرم باعث تحلیل لثه میشه، احتمالا اشتباه متوجه شدین.

حتما حق با شماست
ممنون از توضیحتون

آریانه سه‌شنبه 27 آبان‌ماه سال 1399 ساعت 10:44 ق.ظ

سلام
این دست از خاطراتتون رو که میخونم،یاد سیامک انصاری میوفتم که عاقل و دانای برره بود و اتفاق عجیب و غریب میوفتاد،خیره میشد به دوربین...گاهی اوقات حس میکنم واقعا خیره میشید به دوربین!:-)

سلام
دیگه جایی که عاقلشون من باشم ببینین چیه؟

بهار سه‌شنبه 27 آبان‌ماه سال 1399 ساعت 12:18 ق.ظ

خوب مینویسید و دلنشین.

ممنون.
چقدر شیطون بلاست این عسل شما.
خدا حفظش کنه.

ممنون از لطف شما
سپاسگزارم

شیرین سه‌شنبه 27 آبان‌ماه سال 1399 ساعت 12:12 ق.ظ http://Www.memorieslife. Blogfa.com

دخترتون عالی بود

ممنون

امیر دوشنبه 26 آبان‌ماه سال 1399 ساعت 11:30 ب.ظ http://yahazratzahra.blogfa.com

سلام دکتر عزیز...
خوبین؟
اقا دکتر من بعنوان تنها مرد کامنت گذار وبلاگ واقعا همه پست ها رو میخونم...
ولی نمیدونم چرا کامنت نمیزارم

عماد پس رفت رشته انسانی اخرش....کاش نمیرفت...

ساخت خونتون تموم شد؟

چقدر خوبه یکی از وام هاتونم تموم شده ، خوشحال شدم...

سلام
ممنون
شما لطف دارین اما شما تنها مرد کامنت گذار نیستینا !
گذاشتم خودش انتخاب کنه تا بعدا به ما غر نزنه
تقریبا تموم شده دارن کناف میزنن و منتظریم کابینت ها ساخته بشن
ممنون اما یکی دیگه شروع شده

هوپ... دوشنبه 26 آبان‌ماه سال 1399 ساعت 11:02 ب.ظ http://be-brave.blog.ir

سلام
اون ٨٠٠/١٠٠٠ رو یادمه اولین بار تو وبلاگ من گفتین. شما که دیرتر من این طور پست ها رو می نویسین که.
دشمنتون شرمنده دکتر! بالاخره درست میشه فرهنگ این مرز و بوم.
با اجازتون از این جمله که دندون شیریه بکشینش بارداااارم! :-)))))) بعد از توضیح جرمگیری ضرر نداره و دندون نکروز با اینکه درد نداره عصب کشی میخواد، این جمله سومین جمله ایه که باید واسه مردم زبون بذارم تا قانعشون کنم، در حد خشک شدن حلق و زبان!

حیف بوده خاطرات عسل رو پاک کردین.

سلام
بله بله شرمنده فرصت نشد
امیدوارم به عمر من قد بده
واقعا جرم گیری ضرر نداره؟ آخه وقتی جرم گیری کردم دندون پزشکم گفت سعی کن دیگه کار به جرم گیری نرسه چون هربار لثه ها چند میلی متر میره بالاتر
پاک نکردم پاره شون کردم روی کاغذ بودن

رافائل دوشنبه 26 آبان‌ماه سال 1399 ساعت 01:09 ب.ظ http://raphaeletanha.blogsky.com

سلام آقای دکتر.
چه کار خوبی کردید که نوشتید. دلمون برای پست های شما و شیوه ی بیانتون تنگ شده بود .
۱_گاهی ناشکری کردن هامون همینقدر ساده و پیش پا افتاده اتفاق میفته. اونی که داده رو نمیبینیم، به اونی که ندادهدفکر میکنیم
در خصوص شماره ۷ برای منم سواله که چرا دندون شیری رو که قراره بیفته تعمیر میکنند؟!
در مورد ۱۱ فکر کنم اینا بچه رو از جایی قرض گرفته بودند
در خصوص مورد ۳ هم بگم که مادربزرگم همبشه میگفت درست دعا کنید! امیدوارم خدا اونقدر پول بهتون بده که هرچقدر خرج کنید ازش کم نشه.
بچه ها وقتی کوچیکند شیرینیهاشون خیلی بزرگه!

سلام
شما لطف دارین
البته من که کوچک تر از اون هستم که برای کسی نعمت باشم
دوستان دندان پزشک میگن تا جایی که ممکنه باید دندونو نگه داشت
بعید نیست
خدا رحمتشون کنه کاملا درست می گفتن حیف که نمیشه موردی که توی ذهنم هست بنویسم!
واقعا

الی دوشنبه 26 آبان‌ماه سال 1399 ساعت 01:07 ب.ظ http://mamanemicrooei.blogfa.com

سلام
کم پیش میاد با خوندن مطلبی واقعا بلند بخندم، ولی ۱۱ و ۱۲ خییییییلی جالب بودن
از کجا بفهمه دو ماهش شده، (فقط استیکره که رو زمین خوابیده و مشت میکوبه زمین جوابه)

سلام
خنده تون مستدام
خدایی خودم هم یه لحظه هنگ کردم

معلوم الحال دوشنبه 26 آبان‌ماه سال 1399 ساعت 11:30 ق.ظ http://daneshjoyezaban.blog.ir

باحال ترین خاطره همون خاطره عسل بود

نگران آقای مهربان نباشید. دیشب داشتم باهاش صحبت میکردم. علائم حیاتی داشت.

ممنون

افق بهبود دوشنبه 26 آبان‌ماه سال 1399 ساعت 09:23 ق.ظ http://ofogh1395.blogsky.com

اون درآمد گروه تلگرامی رو میگین؟
اینترنت سرشار از تبلیغات درآمد فراوانه ولی نمیدونم چرا همه اینقدر درآمد در نمیارن

نه کلا یه چیز دیگه است
اگه به نتیجه رسید عرض میکنم

دانشجو یکشنبه 25 آبان‌ماه سال 1399 ساعت 11:28 ب.ظ http://mywords97.blogfa.com

مورد ۱۱ خیلی جالب بود! مردم اینقدر اضطراب و نگرانی و دغدغه دارند که همه چی یادشون میره.... برای مورد ۷ ناراحت شدم. از بی پولیه. عصب کشی خیلی هزینه داره.... مورد ۵ رو هیچی بهش نگفتین؟! ... آخی بچه ها! همه تلاشش رو کرده که شما رو بیدار کنه!

واقعا
موافقم
چی میگفتم؟
بچه ها که نبود فقط عسل بود

ویرا بانو یکشنبه 25 آبان‌ماه سال 1399 ساعت 10:09 ب.ظ http://bano-vira.blog.ir/

سلام
حالا چرا دور از جون مورد 5 رو متوجه نشدم
شماره 10 مبادله دارو به دارو داشتن
الان وزات بهداشت (شخص دکتر نمکی)واسه کرونا پیامک زده خدایی دلم واسش سوخت دیگه از مجبوری گفته بذار اسم خودمم بنویسم شاید شرایط بهتر بشه
از یه طرف دلم واسه مدافعان سلامت میسوزه از طرف دیگم واسه خیلی از مردم که از مجبوری میرن بیرون
مراقب خودتون باشید آقای دکتر

سلام
ظاهرا خجالت میکشید منو با یه خانم مقایسه کنه!
کاش یه کم خجالت میکشید حق و حقوق ما رو میداد! اضافه کارمونو تا آذر سال پیش گرفتیم!

کانین یکشنبه 25 آبان‌ماه سال 1399 ساعت 07:03 ب.ظ

اقای دکتر منم ی خاطره میخوام بگم با اجازه تون
سال کنکورم برای جوشام رفتیم دکتر پوست وقتی ک نسخه رو نوشتن و تموم شد ماامانم یهو ناغافل مقنعه مو کشید از سرم گفت اقای دکتر این بچه موهاشم میریزه بدون هیچ هماهنگگی با من
من ک گریه م گرفته بود ولی نمیدونم دکتر چطور خنده ش نگرفت چون برا کنکورم تقریبن کچل کرده بودم

بفرمائید
پس شما بودین که مقنعه شو برداشتن؟
شوخی کردم
چی بگم؟ لابد عادت داشته دکترش!

زری .. یکشنبه 25 آبان‌ماه سال 1399 ساعت 03:24 ب.ظ http://maneveshteh.blog.ir

وااااای اعتماد بنفس دکتر تجربی! :))
به باباهه میگفتی شما ذهنت را درگیر نکن، مامانش میفهمه کی دوماهش میشه
کلا این پست همه اش خوب بووود مررررسی

واقعا
خدا همه مادرها رو حفظ کنه
ممنون

ترانه ی باران یکشنبه 25 آبان‌ماه سال 1399 ساعت 02:31 ب.ظ http://razautumngirl8.blogfa.com

پیرزن مورد3 ،گم بشن:))
خانم مورد12 منو یاد خانم شیرزاد ساختمان پزشکان انداخت :))

خدا کنه اون قدر روی سرمون پول ریخته بشه!
واقعا

ریزوریوس ❤:) شنبه 24 آبان‌ماه سال 1399 ساعت 09:15 ب.ظ http://risorius.blog.ir/

سلام، من تو توییتر آقای مهربان رو دنبال میکردم. تا چند روز پیش خبر دارم که بودن و فعالن.

سلام
ممنون
خب پس حداقل خیالم راحت شد که حالشون خوبه

مریم شنبه 24 آبان‌ماه سال 1399 ساعت 08:11 ب.ظ http://mabod.blogsky.com

سلام جناب دکتر
خدا قوت و پرتوان باشید
خدا عسل جون رو در پناه خودش سالم و عاقبت بخیر و شاد و موفق خیلی حفظ کنه الهی امین
آقای دکتر ، تو این اوضاع و احوال خیلی مراقب خودتون باشید
و من دیروز پرستاری رو دیدم که با وجود بارداری تو بخش کرونا کار می کرد الهی که خدا حافظ خودش و بچه اش باشه و حافظ تمام مدافعان سلامت جهان باشه الهی امین

سلام
ممنون از لطف شما
ما همچنان کارمونو انجام میدیم و مسئولین هم کار خودشونو

صبا شنبه 24 آبان‌ماه سال 1399 ساعت 03:25 ب.ظ http://gharetanhaei.blog.ir/

سلام.

خب واقعا شما از کجا می فهمید بچه دوماهش شده؟
مثل تنه درخت می برینش، لایه هاش رو می شمرید؟؟

جوابتون به پیام خصوصی خیر، من بجز چند تا وبلاگ در و همسایه هیچ جا کامنت نمی گذارم.

سلام
کجاشو ببریم آخه؟
ممنون

یک دکتر ادبیات شنبه 24 آبان‌ماه سال 1399 ساعت 02:52 ب.ظ

کاشکی یک چیز بهتر از خدا خواسته بودم.

نون سین شنبه 24 آبان‌ماه سال 1399 ساعت 12:34 ب.ظ

خیلی بامزه بودن.. خصوصا گل دخترتون...
تنها سوالی که برام پیش میاد اینه که ایا رنگ خلط مهم نیس؟ نباید ذکرش کرد؟
خدا میدونه خود من چقدر از این سوتیا دادم و دکترا تو دلشون بهم خندیدن

ولی مرسی که بالاخره نوشتید:)

ممنون
مهمه اما وقتی سرفه خشکه خلطش کجاشه؟
خواهش

م شنبه 24 آبان‌ماه سال 1399 ساعت 12:20 ب.ظ

سلام
مورد 11 به تنهایی کار یه پست مطلب رو میکنه ، مردم از خنده
مورد 12 میتونه از عوارض کرونا باشه ،جدی میگم، تاثیرش روی سیستم اعصاب مرکزی و اختلال جافظه واختلال شناخت تایید شده

سلام
باور کنید یه لحظه هنگ کردم
اتفاقا کاملا حق با شماست اما در مورد اون خانم فکر نمی کنم

parinaz شنبه 24 آبان‌ماه سال 1399 ساعت 12:16 ب.ظ http://parinaz95.blogfa

ای خدا چقدر هم خنده ام میگیره به این پیرزن و پیرمرد ها هم دلم براشون یه طوری میشه.الهی همیشه سالم باشن
چقدر خوب که پست گذاشتید من هر روز میومدم چک میکردم وبلاگتون رو

ممنونم
شما لطف دارین

طیبه شنبه 24 آبان‌ماه سال 1399 ساعت 10:59 ق.ظ http://almasezendegi.mihanblog

سلام دکتر مهربون
همه موارد بامزه بودند.و لبخند گنده زدم بعضی هاش خندیدم
فقط یه چیز: عسل جان او شب موفق شدن با قوقولی قوقو شما رو بیدار کنند و براشون قصه بخونید؟

روز و هفته تون خوش

سلام
خنده تون مستدام
ممنون
خیلی جلو خودمو گرفتم که بلند نشم تا یاد بگیره دیگه تا دیروقت بیدار نمونه

شیرین شنبه 24 آبان‌ماه سال 1399 ساعت 09:18 ق.ظ

سلام دکتر
خاطراتتون منویادفیلمهای صمد میندازه..
منظورم سادگی مردمه

سلام
صمدآقا!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد