جایی برای گفتن دلتنگیها

ماجراهای یک پزشک هنوز عمومی

جایی برای گفتن دلتنگیها

ماجراهای یک پزشک هنوز عمومی

خاطرات (از نظر خودم) جالب (241)

سلام

1. به خانمه گفتم: دهنتونو باز کنید. گفت: باید ماسکمو هم بردارم؟!

2. خانمه با شوهرش اومد توی مطب. یک برگ فرم اعزام به متخصص گذاشت روی میز و بعد یک انسولین قلمی هم از کیفش درآورد و گفت: شش تا از این انسولین ها برام بنویس. داروخونه اینجا که نداره میرم از شهر میگیرم. گفتم: میخواین برین پیش متخصص براتون انسولین بنویسه؟ گفت: نه میخوام برام انسولین بنویسی برم بگیرم. گفتم: این برگه مال رفتن پیش متخصصه اگه نسخه میخواین باید برین از پذیرش سرنسخه بگیرین تا براتون بنویسم. گفت: نه من همیشه روی همین ها برام مینویسن میرم میگیرم. گفتم: روی این بهتون با بیمه دارو نمیدنا! شوهرش اومد جلو و گفت: بنویس دیگه! ما همیشه همین جوری میریم دارو میگیریم حالا تو میگی نمیشه؟! من هم نوشتم رفتند!

3. مرده گفت: من هرسال همین مواقع یک سرماخوردگی سخت میگیرم. گفتم حالا تا شروع نشده بیام دارو براش بگیرم توی خونه داشته باشم!

4. به خانمه گفتم: نفس بکشین ... درحال کشیدن نفس بود که دخترش گفت: ماسکتو چرا آوردی پائین؟ خانمه گفت: ولش کن دکتر از خودمونه!

5. خانمه گفت: پسرم چند ماهه داره برای سالک درمان میکنه زخمش هنوز خوب نشده. گفتم: خب درمان سالک طول میکشه طبیعیه. گفت: میشه از داروهاش دور زخم هم زد یا فقط عضلانی میشه بزنه؟ گفتم: نه موضعی به محل زخم هم میتونن بزنن. مشکلی نیست. گفت: آخه زخمش هنوز ترشح داره. دکترش گفت تا وقتی ترشح داره نباید موضعی بزنه. گفتم: خب درست گفتن. اگه ترشح داره فعلا نباید موضعی بزنه. گفت: حالا تو اصلا از درمان سالک سردرمیاری یا داری الکی یه چیزی میگی؟!

6. به دلیلی رفتم توی یک بانک و دیدم رئیس بانک از همکلاسیهای دوران راهنمائی خودمه. گفت: کی بازنشسته میشی؟ گفتم: حدود ده سال دیگه. گفت: نه بابا! من که با دیپلم اومدم توی بانک و تا دو سه سال دیگه هم بازنشسته میشم! گفتم: خوش به حالت!

7. (14+) توی یک مرکز دوپزشکه بودم. آخر وقت که میخواستیم برگردیم شهر رفتم طرف ماشین که دیدم خانم دکتر نشسته توی مطب. به یکی از پرسنل گفتم: خانم دکتر نمیان؟ گفت: نه خانم دکتر همین جا میمونه! تعجب کردم. رفتم دم مطب و گفتم: خانم دکتر ببخشید! شما میخواین بمونین؟ گفت: به شما ربطی داره؟! گفتم: نه! بعد هم مثل بچه آدم رفتم و توی ماشین نشستم. وقتی ماشین راه افتاد همون پرسنل که اول ازش پرسیده بودم گفت: خانم دکتر ازوقتی نامزد کرده گاهی عصر همین جا میمونه!

8. میخواستم نسخه تامین اجتماعی برای مریض بنویسم که سامانه هشدار داد بیمه اش اعتبار نداره. گفتم: ظاهرا دفترچه تون اعتبار نداره. باید اول بیمه تونو تمدید کنین وگرنه آزاد حساب میشه. گفت: اما من دهیار هستما!

9. پرونده داروهای بهداشت روان خانمه را نگاه کردم و گفتم: ظاهرا خیلی وقته که نیومدین قرصهاتونو بگیرین. گفت: آره از دفعه پیش که اومده بودم اینجا دیگه نیومدم!

10. خانمه گفت: من کرونا نگرفتم؟ گفتم: علائمتون به کرونا نمیخوره. توی خونه تون کسی کرونا گرفته؟ گفت: نه متاسفانه!

11. (12+) به مرده گفتم: دهنتونو باز کنید. گفت: یه لحظه صبر کنین. بعد یه صدای بلند بالا کشیدن بینی اومد و بعد ماسکشو برداشت!

12. به خانمه گفتم: یه شربت براتون مینویسم ... گفت: شربت دیفن هیدرامین مینویسین یا دکسترومتورفان؟ گفتم: کدومشونو ترجیح میدین؟ گفت: هیچ کدومو!

پ.ن1. بعد از کانادا و انگلستان یک کشور دیگه هم به تسخیر یکی از همکلاسهای دوران دانشگاه دراومد: ترکیه!

پ.ن2. یکی از اقوام تقریبا همزمان با ما یک تلویزیون جدید خریدند با قیمتی حدودا پنجاه درصد گرون تر از تلویزیون ما. چند روز پیش با یک خانواده دیگه خونه شون بودیم که یکی از مهمون ها از صاحبخونه پرسید: این تلویزیون که این قدر گرون شده خیلی امکانات داره؟ جناب صاحبخونه هم فرمودند: بله خیلی امکانات داره اما ما ازشون سردرنمیاریم!

پ.ن3. یکی دیگه از خاطرات قدیمی عسل که به تازگی کشف شدند!: عسل گفت: دیشب خواب دیدم مار نیشم زد. خوب شد قبل از این که بمیرم از خواب بیدار شدم!

نظرات 49 + ارسال نظر
مینا یکشنبه 8 اسفند‌ماه سال 1400 ساعت 08:08 ب.ظ http://Searchofsmile.blog.ir

چقدر خانم دکترای مرکزتون هولن

لیدا سه‌شنبه 12 بهمن‌ماه سال 1400 ساعت 07:51 ب.ظ

راستی دکتر جان الان بیشتر پزشکای عمومی که میرن دوره های زیبایی مثل بوتاکس و تزریق ژل میبینن و مطب میزنن واسه اینکارا.شما چرا انجام نمیدید؟

ما پزشکهای خانواده حق کار شخصی در ساعات غیر اداری را نداریم به جز شیفتهای عصر و شبی که برامون میگذارن

فرزان دوشنبه 4 بهمن‌ماه سال 1400 ساعت 09:44 ق.ظ

مرسی
نه بین انگشتای پا نیست
چشم ازمایش میدماما امیدوارم از اون نباشه
وحشتناکه

خواهش میکنم
امیدوارم مشکل خاصی نباشه
بله قبول دارم دیابت اصلا بیماری ساده ای نیست

فرزان یکشنبه 3 بهمن‌ماه سال 1400 ساعت 06:17 ب.ظ

سلام
اقای دکتر من دوباره سوال دارم ببخشید


اقای دکتر من انگشتای پام زیاد عفونت میکنه یعنی کنارش ملتهب و قرمز میشه و درد میکنه و وقتی فشار میدم از کنارش چرک میاد بیرون ،بعد یه مدتم خودش خوب میشد
همیشه انگشت شست پام بود اما الان انگشت وسط پام هم اینطوری شد

از کسی پرسیدم گفتند باید قندخون چک بشه

ممکنه قند خونم بالا باشه؟چون من خیلی رعایت میکنم و سابقه خانوادگی هم نداریم و هیچ علائم دیگه ای هم ندارم
حقیقتا یکی از ترسای من دچار شدن به دیابت هست ،این ترس را چندین ساله که دارم و الان این نگرانی بیشتر شده


به نظرتون برای چیه این عفونت؟
ممکنه که ضعف سیستم ایمنی باشه،که از استرسه؟

بازم شرمنده که سوال پرسیدم

سلام
خواهش میکنم
بله ممکنه قندتون بالا باشه چون این زخمها بخصوص توی پا میتونه از علائم قند باشه
البته گاهی هم از عفونتهای قارچی میشه بخصوص اگر بین انگشتهاتونه
بعید میدونم استرس بتونه این قدر تاثیر بگذاره
به هرحال بهتره آزمایش بدین یا به متخصص پوست مراجعه کنین

آلبرتو پنج‌شنبه 30 دی‌ماه سال 1400 ساعت 11:57 ق.ظ https://zirebaran.blogsky.com

خاطرات شیرین و جالبی بود دکتر
خواندنش لذت بخش بود

سپاسگزارم

.. چهارشنبه 29 دی‌ماه سال 1400 ساعت 08:47 ق.ظ

دکتر قسمت درباره من عکس خودتونه؟ خیلی بانمکه

بله
ممنون

نون سین یکشنبه 26 دی‌ماه سال 1400 ساعت 04:03 ب.ظ http://free-like-a-bird.blogsky.com

اره ادمای عجیب اینجا زیاده ولی خب خیلی بروز نمیدن دیگه... یعنی تو طیفی که من میبینمشون خیلی وارد این موضوعات نمیشن و بیانش نمیکنن :)

بله حق با شماست
اونجا مردم درونگراترند

شیرین یکشنبه 26 دی‌ماه سال 1400 ساعت 01:07 ب.ظ

دکتر چقدر عجیب من فکر میکردم دکترها خیلی پولدارن یعنی چی نوشتید کلی قسط میدین؟ پ اینهمه دکتر پولدار از کجا میان چرا میلیاردر نیستی شما پ دکتر

ما هنوز مشغول بازپرداخت بدهی های ساخت خونه هستیم

امیر حسام شنبه 25 دی‌ماه سال 1400 ساعت 04:17 ب.ظ https://bimoghadame.blogsky.com/

سلام؛
ممنونم. لطفاً باز هم از این خاطراتتون بنویسید.
یک روز پیش یک دکتر بیمارستان رفته بودم. قبل از شروع به شرح بیماری گفتم: اصل حالتون چطوره؟ خندید. گفتم شما همیشه از ناخوشی مردم می شنوید. حالا یک نفر هم احوال شما را پرسیده...

سلام
خواهش میکنم
وظیفه است

شنبه 25 دی‌ماه سال 1400 ساعت 02:05 ب.ظ

شماره ۲ بی ادب من بودم کارشو انجام نمی‌دادم
۳ خیلی خوبه
۷ چه بی ادب چه طرز حرف زدن با همکار هست؟

ترسیدم کتکو بخورم!
ممنون
احتمالا چند نفر ازش پرسیده بودن دوست ناشناس من

Sara شنبه 25 دی‌ماه سال 1400 ساعت 11:58 ق.ظ http://15azar59.blogsky.com

سلام
این ماسک ها داستانها دارن برا خودشون چند وقت پیش خواهر زاده منم به پدرش میگفت چرا موقع اب خوردن ماسکتو دراوردی
.
پ.ن عسل منو یاد این انداخت پسربچه از بالای درخت میوفته پایین به دوستش میگه خوب شد نمردم وگرنه بابام منو میکشت

سلام
عجب
بچه های کوچیک که فکر میکنن زدن ماسک از الزامات خارج شدن از خونه است!

تماس بی پاسخ شنبه 25 دی‌ماه سال 1400 ساعت 11:17 ق.ظ http://tamase-b-pasokh.blogfa.com

آقای دکتر سلام من مرض شعر دارم تمامِ شعرهای خوبِ جَهانو مال خودم می خوام. چیکار کنم؟

سلام
ان شاءالله به زودی به جائی برسین که همه آرزوی شعرهای شما را داشته باشند

نبات جمعه 24 دی‌ماه سال 1400 ساعت 08:12 ب.ظ

ممنونم از لطفتون دکتر

خواهش

فرزان جمعه 24 دی‌ماه سال 1400 ساعت 07:49 ب.ظ

وای این پرانول
من حتی شده تا روزی ۳تا
یبارم فشارم افتاده بود وحشتناک
اما الان عین ادم میخورم
روزی یکی
اما همچنان تو خوردن مسکن برا سردرد پیشرو اممیدونمم بده اما خوب....

این هم اظهارات یک شاهد عینی جهت اطلاع خانم نبات

لیلا پنج‌شنبه 23 دی‌ماه سال 1400 ساعت 05:44 ب.ظ

سلام دکتر
این همکار شماره ۷ چه قدر بی ادبه! این چه مدل جواب دادنیه؟!!!! من جای شما باشم شیفت بعدی تمام مربضها رو میفرستم سرش تا حالش جا بیاد

سلام

فکر کنم از بس ازش پرسیده بودن اوقاتش تلخ شده بود

نبات پنج‌شنبه 23 دی‌ماه سال 1400 ساعت 12:50 ب.ظ

سلام
دکتر یه سوال دارم ممنون میشم راهنماییم کنید
بنده دو ماه دیگه امتحان دارم و از طرفی مضطرب هم هستم جوری اضطراب شدید میشه که علائم جسمیم ظاهر میشه با وجود خوندنم بازم از نتیجه آزمون خوف دارم
متوجهم که این مشکل باید ریشه ای حل بشه ولی الان وقت درمان ندارم فقط باید بخونم
میتونم طی این دو ماه روزی ۱عدد پرانول۱۰مصرف کنم؟؟اعتیاد آور نیست؟؟

سلام
همون طور که خودتون هم گفتین این مشکل باید ریشه ای حل بشه اما درمورد اعتیاد آور بودن پروپرانولول خیالتون راحت باشه. فقط ممکنه کمی فشارتونو پائین بیاره.
امیدوارم توی امتحانتون هم موفق باشید

هوپ... پنج‌شنبه 23 دی‌ماه سال 1400 ساعت 08:33 ق.ظ

سلاممم
۱-باورتون میشه من ان بار تالا این حرف رو زدم که میخواین ماسکتون رو دربیارین؟ من؟ تو دندونپزشکی؟!
۵- گفتین سالک یادم اومد زمان طرح یه گروه از مرکز استان واسه اموزش دوره سالک اومدن. رییس مرکز من رو مجبور کرد برم وسط بقیه بشینم چون تعداد پرسنل کم بود. هرچی میگفتم بابا من قد بز نمی فهمم از سالک. مریض دارم. بذار برم. سر یک ساعت بدون اجازه برگشتم سر مریضام.
۷- لااله الا الله. مردم دیگه نامزد بازیم نمیتونن بکنن از دست بقیه!

سلام
بله چرا باورم نشه. خودم دارم میبینم!
کار درستی کردین. مطمئنم از چیزهائی که شنیدین هم چیزی یادتون نموند!
والا!

منجوق چهارشنبه 22 دی‌ماه سال 1400 ساعت 04:37 ب.ظ http://manjoogh.blogfa.com/

1-می گفتی نه فقط می خوام هوا جریان داشته باشه
2-دکتر اینقدر سماجت نکن اونا بهتر میدونن یا تو یه وقت می بینی کف گرگی نوش جون میکنی ها
3- جان خودم این آقاهه یه نسبتی با من داره
4- ای دکتر ناقلا نگفته بودی
5- به مرد مورد دوم میگفتی یه سر بیاد تو مطب
6- می گفتی زوده از حالا بری بشینی تو پارک
7- با این جوابی که بهت داده فهمیدم علاوه بر سوادت قیافتم ایراد داره و گرنه یه خانم دکتر به یه آقای دکتر خوش قیافه که این طوری نمی گه بلکه در این طور موارد لبخند میزنه که تو هم بیا باهم بمونیم
8-می گفتی شرمنده سامانه شعور این چیزارونداره
9- معلوم شد چرا داروهای روان میخورده کلا فیلسوف بوده
10- منظورش مادرشوهر و جاری و خواهرشوهرهاش بوده
11- چه با مهارت مفشو طوری نگه داشته بوده که به ماسک نمالیده و تونسته بکشه بالا
12- براش روغن کرچک مینوشتی تا اون دوتا رو ترجیح بده

7. با هم بمونیم؟ خاک عالم بعد جواب نامزدشو چی میدادم؟!
9. چه جوررر
10. اینو خیلی باحال گفتین
ممنون از لطفتون

رزمیتا چهارشنبه 22 دی‌ماه سال 1400 ساعت 02:37 ب.ظ

اون خانم دکتر و نومزدش فکر نکنم تو درمانگاه مثبت هجده باشن بلاخره دوربین داره نداره؟ بعد این دکتر به عن اخلاقی را کدوم خری گرفته ؟ خدا به فریادش برسه دکتر درامد متوسط متخصص بیهوشی چقدره؟ ما دوستمون یه زن متخصص بیهوشی گرفته نه خونه داره هنوز نه ماشین پ اینقدر میگن درامد دکترا زیاده چیه کجاس؟ فک کنم دک و پزشون زیادتر از قمپزهاشونه

داخل مطب و اتاق استراحت دوربین نداره!
نامزدش پزشک نبود.
درآمد متخصصها رو اصلا خبر ندارم شرمنده اما اون تعریفهائی که شما شنیدین هم کاملا تکذیب میشه. امشب دارم چهارمین شیفت یک شب درمیون را میگذرونم تا چک و دوتا قسط وامی که سی ام داریم پاس بشه!

فرهاد چهارشنبه 22 دی‌ماه سال 1400 ساعت 02:29 ب.ظ http://hamidfarhad.blogfa.com

سالکیه راست میگه اون عملی کارکرده شما شنیدی! واقعا این چیزا هنوزهست؟
خانم دکتر وقتی همه جوره از طرف نامزدش ساپورت میکنه حالشونگیر
ولی دوازده تا پشت هم مینویسی قاتی میشه روزی یکی یا دوسه روز یکی بذار

این هم حرفیه
من کاریش نداشتم به خدا ترسیدم بخواد بیاد و جاش بگذاریم
یعنی هر روز آپ کنم؟ اون هم دردسر خودشو داره آخه.

سینا دال چهارشنبه 22 دی‌ماه سال 1400 ساعت 11:40 ق.ظ

من جای شما بودم یک مجموعه پست تحت عنوان «خاطرات عسل از نظر همه جالب» میداشتم!

شما لطف دارین

سهیلا چهارشنبه 22 دی‌ماه سال 1400 ساعت 09:25 ق.ظ http://Nanehadi.blogsky.com

از خدا جوییم توفیق ادب
بی ادب محروم ماند از لطف حق
اون خانم دکتر بی‌ادب بود.

شاید اعصابش از جایی خرد بوده بیچاره.

یک دکتر ادبیات چهارشنبه 22 دی‌ماه سال 1400 ساعت 12:07 ق.ظ

سلام
حالا دو سه سال با حدود ده سال خیلی هم فرقی نداره ها
برای مورد یازده، فکر کنم من زیر دوازده سالم. دلم را برای چیز بهتری صابون زده بودم.
حالا این خانم دکتر خواست مثلاً یک کار پنهانی بکنه اگر از چشم و گوشش بقیه در نیاوردند! البته نامزددار شدن هم در این دوره زمانه، چیز کمی نیست فکر کنم دور برداشتن هم داره
فکر کنم بیمارها و دکترها از آرامی و خوشرویی شما سوءاستفاده می کنند، هر چیز دلشان می خواهد می گویند!

سلام
هفت هشت سال خودش یه عمره ها!
شرمنده
کاری کردم که همه عالم و آدم باخبر شدن
بالاخره مریضن و معمولا اعصابشون داغون

صبا سه‌شنبه 21 دی‌ماه سال 1400 ساعت 03:28 ب.ظ http://gharetanhaei.blog.ir/

یعنی زیر ۱۲ سال از دماغ بالا کشیدن چندش‌ شون میشه بزرگتر که میشن عادی میشه واسه شون
ولی واسه اون خانم دکتر باید می زدین +7، اون نحوه جواب دادن واسه بچه ها بیشتر بدآموزی داره!!


خب حالا شما به بزرگواری خودتون ببخشین

شادی سه‌شنبه 21 دی‌ماه سال 1400 ساعت 01:43 ب.ظ http://setarehshadi.blogsky.com/

اون 12+ بدجوری زد تو ذوقم خودم رو برای ماجرای باحال تری آماده کرده بودم
چقدر مردم راحت به دکترشون رک می‌گن که سر در میاری یا نه، من بعضی موقع دلم می‌خواد یه چیزی به دکترم که می‌دونم دور از جون شما داره چرت می‌گه بگم ولی ادب نمی‌ذاره

شرمنده
شما لطف دارید

ارمیتا سه‌شنبه 21 دی‌ماه سال 1400 ساعت 10:14 ق.ظ

دکتر شما هم خوب حرف دربیاری ها بابا یه وقت میخواد با نامزدش حرف و بحثهای خصوصی کنن عجب جماعت حرف دربیاری هستین حتما که قضایا +99 سال نباید اتفاق بیفته اخه
دیگه ببین چقدر گوشه کنایه بش زدن که اینجوری با پرخاش جواب داده طفلی! این روزا خونه خالی را همه دارن! نیاز به درمونگاه نیست


مسئله اینه که خانم دکتر اهل ولایت نبود شبها میرفت توی یه پانسیون

نسرین* سه‌شنبه 21 دی‌ماه سال 1400 ساعت 09:42 ق.ظ

سلام دکتر، ممنون بابت پست جدید احساس کردم کامنت های این پست رو خیلی با حوصله جواب داده بودین
مورد 7 هم که هیچی

سلام
ممنون از لطف شما
واقعا هیچی

شقایق سه‌شنبه 21 دی‌ماه سال 1400 ساعت 06:10 ق.ظ

دکتر یه چیزی بگم امیدوارم بهتون برنخوره اما نمیدونم چه سرّی در کاره که قشر پزشک و داروساز خیلی قسی القلب و عوضی و بی تربیت هستن! یعنی این حالت تو هیچ کدوم رشته های دیگه نیست این حالت تکبر و عوضی بودن البته بلانسبت شما و اون تعداد اندک و معدود ادم‌خوبی که وجود داره ولی واقعن اکثریت را باید سیفون کشید روشون الان این مورد شماره هفت قشنگ باید واکسن هاری میزد بیچاره بیمارها باید جوابش را میدادی میگفتی بله شنیدیم تا نامزد کردید اینجا را کردین لانه فحشا و فساد تا حالش جا میاومد
در هرحال شما بهترین دکتری هستید که دیدم مهربون و خودمونی و بدون عقده

منو هم از نزدیک ندیدین چه جونوری هستم. خون آنی و بچه ها را کردم توی شیشه
اما خارج از شوخی همه قشرها هم آدم خوب دارن هم آدم بد نمیشه به صرف شغل یا محل تولد یا ... درمورد افراد حکم صادر کرد

نسرین سه‌شنبه 21 دی‌ماه سال 1400 ساعت 12:21 ق.ظ https://yakroozeno.blogsky.com/

سلام دکتر گرامی
هر روز معمولا بهتون سر میزنم دو روز که نزنم می بینم دو روز عقب افتادم!
1. پ نه پ!
2. واقعاً با همین لحن باهاتون صحبت می کنند؟ عامیانه و مفرد؟! اگه بله، باید بگم جای تاسفه که دیگه احترامی وجود نداره. البته می دونید که چقدر لجم می گیره میان بهتون میگن چی بنویسید چی ننویسید.
3 و 4. واقعا موندم چی بگم.
5. چه بی ادب و نفهم! مگه نمی دونست اومده مطب دکتر؟
6. چقدر بده آدم کارشو دوست نداشته باشه و روز شماری کنه روزهای کاریش تموم بشن.
7. چه اعصاب خوردی داشته بی ادب، باید براش یه نسخه می نوشتید
8. پیش خودش فکر کرده کی به کیه اینجا، چرا من سواستفاده نکنم؟
9. لابد جای دیگه رفته.
10. عجب!!!
11. شاید نمی خواسته بعد از برداشتن ماسک نفس بکشه تو صورتتون.
12. تنوع می خواسته از اون دوتا خسته شده بوده
بهش یاد دادین از سیستم تلویزیونش چطوری استفاده کنه؟ منهم تو این چیزا خیلی تنبلم و مزدک تلافی میکنه.
عسل هیشه کارها و حرفاش شیرینه. حتی تو خواب دیدن سلامت و شاد باشه

سلام
شما همیشه به من لطف داشتین ممنونم
برای وقتی که صرف نوشتن این کامنت کردین هم سپاسگزارم. امیدوارم امروز کمتر حوصله تون سر رفته باشه

صفا دوشنبه 20 دی‌ماه سال 1400 ساعت 10:53 ب.ظ http://Mano-tanhae-va-omid.blogsky.com

امان از این ماسک و مشکل آبریزش بینی در زمستان .
چه خانم دکتر بی اعصابی فکر کنم شما چندمین نفری بودین که می‌پرسیدین.
زنده باشن عسل خانم گل با این خاطرات شیرین ولی واقعا چه خواب ترسناکی دیده.

امان
به احتمال فراوان

Zahrana دوشنبه 20 دی‌ماه سال 1400 ساعت 06:36 ب.ظ

چرا من نمیتونم مثل خانوم دکتر با صراحت جواب بدم؟؟ واقعا بعضی وقتا توی محیط کار اذیت میشم چون نمیخوام طرف مقابل رو ناراحت کنم از طرف دیگه نیازی نیست طرف مقابل از کارام سردربیاره
مثل خانوم دکتر بودن بده یا خوب؟؟ حالا نه به شدت ایشون

رک بودن خوبه ولی گستاخ بودن نه
به قول دوستان میتونست بگه کار دارم همین جا میمونم

ویرا بانو دوشنبه 20 دی‌ماه سال 1400 ساعت 06:23 ب.ظ

مورد 7 :|
رئیس بانک هم جالب بود خوش بحالشون واقعا

ممنون
واقعا خوش به حالش

نرگس دوشنبه 20 دی‌ماه سال 1400 ساعت 06:15 ب.ظ http://joqdebaroonkhorde.blogfa.com

من بعد منو بدید بگید دیفن هیدرامین یا دکسترومتورفان؟ =)) یا اصلا بگید هرچی صلاح خودتونه:))
به نظرم آدمای زیادی هستن که میرن دکتر تا بگن نه اینکه بشنون=)) اینجوری بیشتر حال میده:))

واقعا باید همین کار را بکنم
ممنون

زری.. دوشنبه 20 دی‌ماه سال 1400 ساعت 05:14 ب.ظ http://maneveshteh.blog.ir

سلام،
خانم دکتر شماره هفت چقدر بی ادبه! واقعا گفت به شما ربطی داره؟ حالا من نکته ی موندنش و مثبت 14 رانفهمیدم؟! خب یعنی چی؟ احتمالا نامزدش بیاد دنبالش و با هم بروند منظورتون اینه؟
اون همکلاسی رییس بانک، قشنگ داشته بهتون پز میداده که من زودتر بازنشست میشم خخخ من بودم بهش میگفتم من اینقدرررررررر عاشق کارمم که اصلا همین ده سال دیگه هم زوده برام :))
به خانم شماره پنج میگفتید عه قبول نیست تو فهمیدی الکی یه چیزی میگم :))
چه حس بدی داشت آقای شماره 2 چرا مردم دوست ندارند گوش بدهند؟واقعا خیلی وقتها خودمون باعث ضررهای خودمون هستیم.
دکتر من تو کفِ این تعیین رده ی سنی خاطراتت موندم :))

سلام
نمیدونم شاید چند نفر دیگه هم ازش پرسیده بودن مسئله اینه که نامزدش میومد و با هم نمی رفتن
واقعا

ترسیدم ادامه بدم و کتکم بزنه

نون سین دوشنبه 20 دی‌ماه سال 1400 ساعت 04:55 ب.ظ http://free-like-a-bird.blogsky.com

این بیماران شما هم بانمکن ها :) بامزه اس اینطوری باهاشون درگیرید :)

بله دیگه
اصلا توی سوئد چنین آدمهایی پیدا میکنین؟!

یک عدد مامان دوشنبه 20 دی‌ماه سال 1400 ساعت 04:00 ب.ظ http://Www.Kidcanser. Blogsky

جدی وقتی از امکانات یک چیزی استفاده نمی کنیم چرا می خریمش. همیشه این برام سوال بوده
انگار فقط دنبال آخرین مدل بودن اون دستگاه هستیم و برامون مهم نیست که واسه شخص ما کارایی داره یا نه

البته یکی از عللش هم پز دادنه

پگاه دوشنبه 20 دی‌ماه سال 1400 ساعت 03:28 ب.ظ

سلام، مرسی از خاطرات با مزه تون.
میگم به اینایی که بهتون میگن از فلان چیز اصلا سر در میارید یا الکی میگید، چه جوابی می دید؟
اون خانوم دکتره هم، بیا و خوبی کن. باید میذاشتید همونجا بمونه، گرگ بیاد بخورتش

سلام خواهش
چی میشه گفت اصلا؟
فکر کنم قرار بود یکی دیگه بیاد بخوردش

مریم دوشنبه 20 دی‌ماه سال 1400 ساعت 02:50 ب.ظ http://mabod.blogsky.com

سلام جناب دکتر
خدا قوت و پرتوان باشید
مورد سه منو یاد شانزده سالگی خودم انداخت و من اون موقع می خواستم پیشگیری کنم از دل درد و قبلش سه تا قرص ژولفن را باهم خوردم
ای جانم عسل چقدر عالی که دارید خاطرات قدیمی شیرین عسل رو کشف می کنید

سلام
عجب و نکنه باعث معده درد خودتون شدین؟
باور کنید از هر چندتا که نوشتم یکی شونو میتونم بخونم! بقیه شون از شدت کم رنگ شدن قابل خوندن نیستن

لیدا دوشنبه 20 دی‌ماه سال 1400 ساعت 02:16 ب.ظ

مگه نامزد خانم دکتر هم تو همون ده بود؟

نه ولی ماشین داشت!

شارمین دوشنبه 20 دی‌ماه سال 1400 ساعت 02:14 ب.ظ http://behappy.blog.ir

سلام.


۴ و ۵. دیگه مردم خیلی دارن با پزشک‌ها خودمونی می‌شن‌ها!

۷. واقعا گفت به شما ربطی داره؟! اعصاب نداشته گویا! خب همین طور می‌گفت بله من می‌مونم

سلام
خیلی!
باور بفرمایید ظاهرا اعصابش از جای دیگه ای خرد شده بود

امید دوشنبه 20 دی‌ماه سال 1400 ساعت 12:37 ب.ظ

این خانم دکتره چه بی ادبه
یعنی عصر ها با نامزدش تو مطب خلوت میکنه یا برای اینکه با نامزدش روبرو نشه اونجا رو ترک نمی کنه؟

اون روز نمیدونم چش شده بود
مورد اول صحیح است

نیلی دوشنبه 20 دی‌ماه سال 1400 ساعت 12:34 ب.ظ

سلام.
یه سوال برام پیش اومد،مگه پزشکای عمومی بازنشست میشن؟

سلام
من استخدام دولتم
و طبیعتا بعد از سی سال کار بازنشسته میشم
اما بعد تا هروقت که بخوام میتونم مطب بزنم که البته تا بیاد بگیره اون هم میون این همه متخصص دیگه باید جناب عزرائیل را ویزیت کنم

پریمهر دوشنبه 20 دی‌ماه سال 1400 ساعت 11:12 ق.ظ https://parimehr.blogsky.com/

1: با اشعه معاینه کنید دکتر
2: شما فقط بگو چشم
6: مثل همسر من، چند ساله بازنشست شده
7: خانم دکتر مشکوک میزد :خنده
10: دوست داشته کرونا بگیره، شاید به استعلاجی نیاز داشته
عسل جان

چشم
باز هم چشم
به سلامتی
ناجور!
احتمالا
ممنون

مهربانو دوشنبه 20 دی‌ماه سال 1400 ساعت 10:07 ق.ظ http://baranbahari52.blogsky.com/

سلام آقای دکتر
دارم فکر میکنم چقدر تو این حرفه ؟آدم باید جنبه ش بره بالا که از شنیدن یا دیدن یه چیزیایی از کوره در نره و آرامش خودش رو حفظ کنه . البته بحث پزشکی نیست فقط ، کار با ادما در کنار شیرینی های خاص خودش ، خیلی هم سخته
جاانم عسل الهی تن درست باشه

سلام
ممنون از لطف شما
اول کلی فکر کردم تا بفهمم چرا نوشتین تو این حَرفه؟!

فرزان دوشنبه 20 دی‌ماه سال 1400 ساعت 09:50 ق.ظ

سلام

مورد اول حق داشتهمنم از وقتی کرونا اومده وقتی میرفتم دکتر فقط دعا میکردم نگه ماسکتا بردار
به دو دلیل:
۱.اینکه خودم کرونا داشته باشم منتقل کنم
۲.دکتر کرونا داشته باشه منتقل کنه بهم

خلاصه که درگیر بودم شدید

مگه دکترا هم بازنشسته میشننن؟؟
من فک میکردم بازنشستگی ندارن و تا هر وقت بتونن میرن سر کار

مورد ۳__منم همیشه اول مهر و فروردین سرما میخورم فک کنم باید اخرای اسفند برم جلو جلو دارو بگیرم


حالا مگه واقعا دکترا از خودمون نیستند؟؟؟


مرسی بابت نوشته ها روحمونا شاد میکنیدشایدم جسممون ؟؟

سلام
حق دارین
از خدمت دولتی بازنشسته میشم ولی امکان کار خصوصی را دارم
مگه تا به حال این کار را نمیکردین؟!
پ نه پ
خواهش

ترانه دوشنبه 20 دی‌ماه سال 1400 ساعت 04:55 ق.ظ http://taraaaneh.blogsky.com

شماره 1 و9و 10 بامزه بودند. و البته خاطرات مربوط به عسل، مثل همیشه. برای عسل.

ممنونم

صبا دوشنبه 20 دی‌ماه سال 1400 ساعت 03:25 ق.ظ http://gharetanhaei.blog.ir/

چرا برای دماغ بالا کشیدن باید بالای ۱۲ سال بود؟

گفتم شاید بعضی ها چندششون بشه!

موناسرابی دوشنبه 20 دی‌ماه سال 1400 ساعت 02:23 ق.ظ

سلام،وقتتون بخیر.دقت کردین ملت جدیدا چقدر بی اعصاب شدن و آستانه تحملشون به کف رسیده؟! درهر گروه سنی و هر قشری که باهاشون سرو کار داریم چشم بچرخونی،پاچه مخاطبشون رو میدرن!!
باخوندن خاطره پایان شیفت شما،یاد موارد مشابه افتادم!

سلام
کاملا موافقم
یعنی شما هم دیدین؟!

نگار دوشنبه 20 دی‌ماه سال 1400 ساعت 12:54 ق.ظ

این ماسک هم خیلی سوژه خنده شده.
طفلی خانم دکتر...

بله بله
چرا طفلی؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد