جایی برای گفتن دلتنگیها

ماجراهای یک پزشک هنوز عمومی

جایی برای گفتن دلتنگیها

ماجراهای یک پزشک هنوز عمومی

خواهران سوباسا

سلام

چند ماه پیش توی ماه رمضان توی یکی از درمونگاه های نسبتا خلوت روستائی درحال دیدن مریض بودم که موبایلم زنگ خورد. شماره مال خانم ... بود. مسئول داروخانه یکی از درمونگاه های شبانه روزی. گوشی را برداشتم و بعد از سلام و احوال پرسی بی مقدمه پرسید: ببخشید دکتر شما میتونین سرپرستی چندتا دختر جوون را به عهده بگیرین؟!  گفتم: بله؟ خندید و گفت: راستش امشب تیم فوتسال دختران ولایت توی ورزشگاه ... توی لیگ کشوری بازی داره. اما پزشکی که همیشه همراه تیم بوده عذرخواهی کرده و گفته دیگه نمیتونم ادامه بدم. یکی از مسئولین تیم که با من آشناست بهم زنگ زد و سراغ یه پزشکو گرفت. من هم به شما زنگ زدم. گفتم: خب مگه نمیگین تیم دختران؟ اصلا منو راه میدن که برم اونجا؟ گفت: خب دکتر که محرمه! اما بعد از شوخی گفتن اگه خانم دکتر باشه بهتره اما پزشک مرد هم موردی نداره. گفتم: حقیقتش من دیشب شیفت بودم و فردا شب هم شیفتم. اگه امشب هم بخوام برم بیرون که دیگه توی خونه راهم نمیدن! اصلا پول توش هست یا نه؟! گفت: بالاخره زیر نظر فدراسیون فوتباله مگه میشه پول توش نباشه؟ اصلا من شماره شما را میدم به سرپرست تیم تا باهاتون تماس بگیرن. دیگه خودتون میدونین.

چند دقیقه بعد بود که موبایلم زنگ خورد و وقتی گوشی را جواب دادم برخلاف انتظارم با یک صدای مردانه روبرو شدم که خودش را معرفی کرد و از من دعوت کرد که ساعت هفت و نیم عصر برای حضور در محل مسابقه و صرف افطاری (!) برم مجتمع ورزشی .... گفتم: حق الزحمه من چقدر میشه؟ گفت: حقیقتش در جریان نیستم. اگه لطف کنین و رایگان تشریف بیارین که ممنون میشیم! گفتم: رایگانو که شرمنده بخصوص که الان کلی هم بدهی دارم. گفت: پس من با مسئولش صحبت میکنم هرچقدر گفتند میریزم به حسابتون.

خب، حالا رسیده بودیم به مرحله نهائی ماجرا. زنگ زدم به آنی و ماجرا را براش شرح دادم و همون طور که حدس میزدم مخالفت کرد. اما هرطور بود برای حفظ رویه خوش حسابی مون برابر بانک ها و طلبکاران راضیش کردم. بخصوص که فوتسال فقط دو نیمه بیست دقیقه ای داره (البته بیست دقیقه فعال که معمولا بیشتر طول میکشه).

هنوز چند دقیقه به ساعت هفت و نیم مونده بود که با ماشین خودمون دم در مجتمع ورزشی بودم. نگهبان مجتمع اومد جلو و گفت: بفرمائید؟ گفتم: من پزشکم. گفتن برای مسابقه بیام. کدوم طرف باید برم؟ گفت: همین چند دقیقه پیش یه خانم دکتر اومد! گفتم: واقعا؟ پس دیگه منو برای چی خواستن؟ گفت: نمیدونم. حالا بفرمائید تو. بعد هم آدرس داد و در را باز کرد. با ماشین وارد محوطه شدم و رفتم به همون مسیری که نگهبان گفته بود که سر از یه زمین چمن محصور شده درآوردم. از ماشین پیاده شدم و چشمم افتاد به یه آمبولانس خصوصی از استان همجوار. با دونفری که توی آمبولانس بودند سلام و علیکی کردیم و گفتم: مگه مسابقه فوتسال نیست؟ گفتند: نه! فوتباله! بعد هم یکیشون گفت: چطور توی شهر شما آمبولانس خصوصی نیست؟ هربارکه توی این شهر مسابقه هست به ما زنگ میزنن! گفتم: نگهبان دم در گفت چند دقیقه پیش یه خانم دکتر هم اومد. گفت: نه اون پزشکیاره. چون خانمه میتونه بره داخل زمین اما شما نمیتونین. حالا تا بازی شروع نشده برین و صورتجلسه بازیو مهر و امضا کنین. در را باز کردم و وارد پیست دو و میدانی دور زمین فوتبال شدم. بعد خودمو به خانمی که اونجا پشت میز نشسته بود معرفی کردم و صورتجلسه را مهر و امضا کردم. او هم تشکر کرد و گفت: این مهر برای ما خیلی مهم بود. حالا تا ناظر بازی جریمه مون نکرده لطفا برین بیرون! برگشتم بیرون و نشستم توی قسمت عقب آمبولانس. یه لحظه هوس کردم کلا ول کنم و برم اما بعد گفتم شانس که نداریم. کافیه برم. خدا میدونه چی میشه! یه پیامک به آنی دادم و گفتم مسابقه فوتباله نه فوتسال و به این زودی منتظر من نباشه. بعد یه پیام به خانم ... فرستادم و گفتم این که مسابقه فوتباله نه فوتسال! جواب داد: واقعا؟ من اصلا نمیدونستم!

بازی شروع شد. فقط چند دقیقه از شروع بازی گذشته بود که صدای خوشحالی بازیکنان یکی از تیمها و چند نفر انگشت شمار خانمهائی که برای تماشای مسابقه اومده بودند بلند شد و فهمیدم که تیم ولایت گل زده. اما از اون به بعد باتوجه به عکس العمل تماشاگران و سروصدای مربیان به نظر میرسید که تیم حریف بازی را در اختیار گرفته و بعد از دقایقی هم گل مساوی را زدند. بالاخره نیمه اول تموم شد و هم برای ما و هم برای ورزشکاران و کادر فنی دو تیم غذا بردند و همه بین دو نیمه مشغول افطار بودند! نیمه دوم شروع شد و من که مشغول گوشیم شده بودم از فریادهای ناراحتی که به گوشم رسید فهمیدم باز هم گل خوردیم! چند دقیقه بعد و درحالی که مربی تیم ولایت فقط فریاد میزد: عجله نکنید! ما هنوز وقت داریم برای سومین بار فریاد خوشحالی بازیکنان حریف بلند شد. باز هم از این فریادها شنیدیم تا این که بالاخره مسابقه تمام شد!

به محض این که سوت پایان بازی زده شد، دو نفری که توی آمبولانس بودند ماشینو روشن کردند و آماده شدن که برن. من هم از ماشینشون پیاده شدم و وارد زمین شدم تا تکلیف حق الزحمه مو مشخص کنم. دخترهای تیم حریف هنوز داشتند خوشحالی میکردند و بعد هم همه کنار هم ایستادند تا با هم عکس بگیرند اما به محض این که آماده عکس گرفتن شدند همه چراغهای دور زمین خاموش شد و گرفتن عکس به هم خورد! مطمئن نیستم این اتفاق عمدی بود یا نه اما حالشون گرفته شد. من دنبال اون جناب سرپرست تیم میگشتم که دیدم همراه با سرمربی تیم دختران تیم ولایت را روی چمن نشوندن و دارن اشتباهاتشونو بهشون میگن (چهره شونو از روی پروفایل واتس آپشون شناختم). چند دقیقه صبر کردم تا این که بالاخره ایشون به خودشون زحمت دادن و اومدن سراغ من. بعد هم ازم شماره حساب گرفتن و قول دادن فردا پول را به حسابم بریزن.

از زمین بیرون رفتم و رفتم سراغ ماشین. اعضای تیم حریف هم رفتند تا سوار اتوبوسشون بشن و راهی ولایتشون. بعدا شماره پلاک ماشین شونو سرچ کردم و از اونجا اسم شهرشونو پیدا کردم که راه خیلی زیادی تا ولایت ما داشتن و احتمالا همه اون شب را در راه بودن.

تا دو روز بعد صبر کردم و وقتی خبری از پول نشد شروع کردم به زنگ زدن و پیام دادن تا این که بالاخره حدود یک هفته بعد از مسابقه جناب سرپرست تیم توی واتس آپ برام اسکرین شات چتش با مسئول ورزش بانوان ولایت را گذاشته بود که میزان حق الزحمه منو مشخص کرده بودند و همون را هم برام واریز کردند. یعنی دو میلیون و پانصدهزار ریال! مبلغ زیادی نبود اما باتوجه به این که عملا هیچ کاری نکرده بودم خوب بود!

دوهفته بعد و زمان بازی بعدی تیم توی ولایت بود که جناب سرپرست به من زنگ زد و خواست که دوباره برم ورزشگاه اما این بار عذرخواهی کردم. چون بازی تیمشون دقیقا شبی بود که من شیفت بودم. جریان را توی گروه پزشکها نوشتم و یکی از خانم دکترها رفتند اونجا و ظاهرا توافق کرده بودند که بقیه بازی ها را هم تشریف ببرند تا زمانی که بالاخره لیگ تمام شد. اما من آخرش نفهمیدم اگه این دخترها با پوشش اسلامی دارن ورزش میکنن چرا مسابقاتشون نه از تلویزیون پخش میشه و نه برای همسران و برادران و پسرانشون قابل دیدنه؟ گرچه توی مملکتی که خانمها حق ندارند فوتبال آقایون را نگاه کنند شاید دنبال علت موضوعات مختلف بودن یه کار اضافی باشه.

پ.ن1. از صبح بیست و پنجم مرداد مرخصی گرفتم اما هنوز معلوم نیست از صبح بیست و پنجم حرکت کنیم یا غروب بیست و چهارم و برگشتن عسل از کلاس زبان.

پ.ن2. حوالی نیمه شب از منزل یکی از اقوام برگشتیم خونه که متوجه شدیم کوبه در خونه ناپدید شده! توی روزهای بعد که دقت کردیم دیدیم این اتفاق برای همه خونه های کوچه افتاده!

پ.ن3.روز هفدهم مرداد مصادف بود با سالروز تولد یکی از دوستان خوب مجازی که ایشون هم به لطف حرف های خاله زنکی بعضی ها عطای وبلاگستان را به لقای اون بخشیدند و وبلاگشونو تعطیل کردند. برای پارسای عزیز و خانواده اش آرزوی سلامتی و موفقیت دارم و امیدوارم باز هم شاهد آپ شدن دوباره این وبلاگ و سایر وبلاگهای تعطیل شده باشیم.

پ.ن4.  از زمان تعطیل شدن مدارس ساعت خواب و بیداری بچه ها به هم خورده. بچه ها وقتی ما میخوابیم هنوز بیدارند و بعد تا ظهر میخوابند. هرچقدر هم تلاش کردیم این رویه را عوض کنیم تا به حال بی فایده بوده. جالب این که فهمیدم عماد شبها اخبار نقل و انتقالات بازیکنان فوتبالو سرچ میکنه و توی تیمهای پلی استیشن جابجاشون میکنه! البته طبیعتا همه تیمها که غیرممکنه اما تیمهای مهم از دستش درنمیره. من که فقط گفتم: تو چقدر بیکاری!

نظرات 55 + ارسال نظر
لیمو شنبه 12 شهریور‌ماه سال 1401 ساعت 08:35 ق.ظ https://lemonn.blogsky.com/

عههه نه دکتر این چه حرفیه!! من فقط جای خالیتون به چشمم اومد.
این لطف شماست که با تمام مشغله تون به بقیه سر میزنید.
+ الان اینجا دیدم همه روز پزشک رو تبریک گفتن و من جا موندم. با تاخیر زیااااد روزتون مبارک باشه.

سپاسگزارم

زهرا پنج‌شنبه 10 شهریور‌ماه سال 1401 ساعت 03:23 ق.ظ https://doctorche.blogsky.com/

مرسی بابت تذکر به جاتون

ببخشید که توی چیزی که به من مربوط نیست دخالت کردم

دختر مهربون پنج‌شنبه 3 شهریور‌ماه سال 1401 ساعت 02:44 ب.ظ

دکتر سفر خوش میگذره؟
یه پست جدید با عکس میخواااایم

بله ممنون
چشم

ماجد پنج‌شنبه 3 شهریور‌ماه سال 1401 ساعت 01:07 ب.ظ

سلام دکتر جان
پاینده دکتر
خیلی دوست داریم

سلام خواجه
مخ لسیم
و همچنین

طیبه تی تی سه‌شنبه 1 شهریور‌ماه سال 1401 ساعت 11:06 ب.ظ http://parandehdararamesh.blogfa.com/

سلام خدا قوت
روز پزشک
روز دستان شفابخش رو بهتون نبریک میگم.ایشالا پرتوان و پرقوت باشید همراه با همسر عزیز و خانواده گرامی .تا همیشه شادی و آرامشی همراه دلتون

سلام
از لطف شما ممنونم
امیدوارم همه اعضای خانواده شما هم همیشه شاد و سلامت باشید

مریم سه‌شنبه 1 شهریور‌ماه سال 1401 ساعت 03:29 ب.ظ http://mabod.blogsky.com

سلام جناب دکتر
خداقوت و پرتوان باشید
روز پزشک بر شما و بر تمام جامعه ی پزشکی بسیار زیاد مبارک باشه
الهی که همیشه یاری خدا باتن سالم و شاد و عاقبت بخیری به انسان های بیمار و رنجور سال‌های سال خدمت کنید و اجر خدمتتون با پروردگار مهربونمون و در مشهد هم حسابی دعاگوی شما و خانواده ی محترمتون بودم ، و نائب الزیاره بودم و الهی که به زودی زیارت با معرفت و دلچسب نصیب و قسمت شما و خانواده ی محترمتون بشه الهی آمین

سلام
ممنونم
طبق معمول به من لطف دارین.
سپاسگزارم

فری سه‌شنبه 1 شهریور‌ماه سال 1401 ساعت 03:01 ب.ظ

سلام ، مسافرت بهتون خوش بگذره و روز پزشک هم بر شما مبارک باشه

سلام
ممنونم

عاطفه سه‌شنبه 1 شهریور‌ماه سال 1401 ساعت 02:33 ب.ظ

روز پزشک مبارک

ممنونم

شارمین سه‌شنبه 1 شهریور‌ماه سال 1401 ساعت 10:02 ق.ظ http://behappy.blog.ir

سلام آقای دکتر.
روزتون مبارک.
ان‌شالله سفرتون به سلامت و خوشی باشه

سلام خانم دکتر
ممنونم
همچنان منتظر پست های جدید وبلاگی تون هستیم.

مهربانو دوشنبه 31 مرداد‌ماه سال 1401 ساعت 12:09 ب.ظ http://baranbahari52.blogsky.com/

سلام دکتر جان کجایید ؟ ان شالله که سفر هستید و کلی خوش می گذره

سلام
بله
ممنون
ان شاالله وقتی برگشتم ولایت کامل عرض میکنم خدمتتون
از بقیه دوستان هم عذر میخوام که فعلا به کامنتها جواب نمیدم

مریم دوشنبه 31 مرداد‌ماه سال 1401 ساعت 10:16 ق.ظ

سلام
ساعتی ١٢٠ باهاتون حساب کردن که متاسفانه خیلی کمه !
دکتر یه سوال داشتم سایز و فونت نوشته هاتون چیه؟

سلام
بله متاسفانه
اسم فونت را نمیدونم من صفحه نوشتن پست بلاگ اسکای را باز میکنم و شروع میکنم به نوشتن.
شماره اش هم 10 میباشد.

دختر مهربون یکشنبه 30 مرداد‌ماه سال 1401 ساعت 11:14 ب.ظ

سلام
بازم مزاحم شدم با یه سوال ببخشید نمی‌دونم تو حیطه تخصصتون هست یا نه... بهرحال
من چهار روزه دندون عقلمو جراحی کردم و برای اینکه دندونم عفونت نکنه آنتی بیوتیک هایی مثل کوآموکسی کلاو و مترو ماکس نوشتن. گلاب به روتون حالا از عوارض اون قرص ها دچار اسهال شدم ، بنظرتون مصرفشو قطع کنم؟ یا چکار کنم بهتر بشه؟ :(
یه هفته بخورم کافیه؟

سلام
ببخشید که دیر جواب دادم
اگه یک هفته خوردین بله کافیه

لیلا شنبه 29 مرداد‌ماه سال 1401 ساعت 07:56 ب.ظ

سلام
چه خوب که دنبال حقتون بودین و پیگیر شدین. آفرین
من یه بار در بدترین شرایط که یک عمل کوچیک داشتم و ... به درخواست یکی از همکاران که سفر خارجه میرفت ١٠ روز رفتم کلینیک ترک اعتیاد ایشون رو کاور کردم اصلا به روی مبارک نیاورد و هیچ وجهی پرداخت نکرد. با خودم گفتم حتما برام سوغاتی میاره که این کارو هم نکرد. باور میکنین تا دو هفته منتظر موندم اما نه خبری شد و نه من تونستم بهشون چیزی بگم.

سلام
ممنون
عجب
عوضش شما هم برین سفر و ایشونو بگذارین جای خودتون!

معلوم الحال شنبه 29 مرداد‌ماه سال 1401 ساعت 07:25 ب.ظ http://daneshjoyezaban.blog.ir

سلام
همین که تونستید همین پول هم از فدراسیون بگیرید (که مصداق بارز کندن مو از خرسه) خودش غنیمته. لااقل انتقام محدودیت های اعمالی برای زنان رو گرفتین
کمک پزشک نمیخواین آقای دکتر؟ من میام کنارتون وایمیستم. 5 میلیون ریال هم میدم

سلام
دقیقا
منو راه ندادن تو انتظار دارین شمارو راه بدن؟!

لیمو چهارشنبه 26 مرداد‌ماه سال 1401 ساعت 02:13 ب.ظ https://lemonn.blogsky.com/

سلام روزتون بخیر
جاتون توی بلاگستان خیلی خالیه. قبلا هر جا کامنت میذاشتم، کامنت شما قبل از همه اونجا بود.
در کامنتها خوندم که حرکت کردید امیدوارم سفر عالی و شادی در کنار آنی جان و بچه‎هاتون داشته باشین.

سلام ممنونم
گفتم لابد میخواین بگین تو کار و زندگی نداری؟!

فاطمه صاد چهارشنبه 26 مرداد‌ماه سال 1401 ساعت 12:46 ق.ظ http://hich78.blog.ir

سلام
من هر چند وقت دچار یه حالتی میشم که نمی دونم چیه از چند تا پزشک هم پرسیدم ولی با تعجب نگاهم کردن حالا از شما هم میپرسم شاید شما بدونید چیه.
توی گوگل هم سرچ کردم انگار بهش میگن میگرن چشمی
اینجوریه که نمی دونم چشم چپه یه چشم راست یه هاله‌ی گردی میوفته که انگار برفک تلویزیوته یه حالتی که انگار برق افتاده باشه تو چشم نمی دونم چطور توضیحش بدم و این حالت نیم ساعت طول میکشه تا بره و بعدش سردر خیلی شدید و حالت تهوع میاد سراغم که تا سرم با کترولاک نزنم آروم نمیشم.
این چیه واقعا؟چرا اینجوری میشم؟درمانش چیه؟ دو نفر دیگه از اطرافیان رو هم پیدا کردم که اینجوری میشن و اونا هم نمیدونن علتش چیه.

سلام
احتمال میگرن چشمی هست
اما به نظر من فشار چشمتونو هم کنترل کنین

شیرین سه‌شنبه 25 مرداد‌ماه سال 1401 ساعت 05:15 ب.ظ

ممنونم از لطفتون

خواهش
فکر میکنم دیگه جواب منفی تونو هم گرفتین

شیرین سه‌شنبه 25 مرداد‌ماه سال 1401 ساعت 04:05 ب.ظ

سلام وقتتون بخیر
دکتر یه سوال دارم ممنون میشم راهنماییم کنید
یکشنبه قرص پرانول و دیکلوفناک مصرف کردم
اگه چهارشنبه آزمایش عدم اعتیاد بدم مثبت میشه؟؟ اگر آره چند روز بعد برم که مثبت نشه

سلام
با خیال آسوده آزمایش بدین

لیمو سه‌شنبه 25 مرداد‌ماه سال 1401 ساعت 03:17 ب.ظ http://From-m.blogsky.com

من که از وقتی خاطرات شما رو میخونم تمام تصوراتم از پزشکا بهم ریخته ! آخه چطوری برمیدارن دویست و پنجاه هزار تومن میریزن به حساب پزشک مملکت ؟!

پی اس : سفر بهتون خوش بگذره و پر از لحظه های به یاد موندنی باشه

هییییی! میبینین توروخدا؟
ممنونم بله خوش گذشت.

عاطفه سه‌شنبه 25 مرداد‌ماه سال 1401 ساعت 04:28 ق.ظ

سلام به دکتر پولدارمون
همیشه به گردش
انشالله تندرست باشید
اهواز که من هر سری حدود هفتاد تومن دادم سرم وصل کردن با دو سه تا امپول توش
این مدت که کرونا گرفته بودم و چهار بار سرم وصل کردم تا به زندگی برگردم
به نظرم خیلی شهرتون ارزون تر از اهوازه

انشالله که خیلی خوش میگذره و به سلامتی خاطراتتون رو برامون می نویسید.
مخ لسیم


سلام پولدار؟!
ممنونم
یعنی اونجا فدراسیون هم بیشتر پول میده؟
چشم

نسرین* سه‌شنبه 25 مرداد‌ماه سال 1401 ساعت 01:29 ق.ظ

سلام
آقای دکتر، پولدار بودن چه حسی داره؟
میشه از حال و هوای اون لحظه ای که پیامک واریز 250 هزار تومان رو دریافت کردید، برای ما هم بگید.

ولی جدای از شوخی، همین که همین مبلغ رو هم به موقع پرداخت کردند، باز هنر کردند!

سلام
آیم اِ لاکچری کید!
بله واقعا

فریبا دوشنبه 24 مرداد‌ماه سال 1401 ساعت 04:07 ب.ظ

سلام
شاید من به شوخی های جنسیتی حساسم چون هیچکس به تیتر شما اعتراض نکرد.شاید هم اینقدر تحقیر وشوخی وفحش جنسیتی زیاد شده که کسی به نظرش نمی رسد.
به نظر من که در تیترتون یه توهین ومسخره نهفته داره.
درک اینکه خانمها هم به اندازه آقایان حق دارن از هر ورزشی لذت ببرن برای آقایون سخته.یه جورایی مثل رانندگی خانمها که هنوز در جامعه پذیرفته شده نیست.

سلام
من قصد توهین و تمسخر نداشتم
اگه چنین برداشتی کردین ازتون عذر میخوام
درضمن درمورد این که خانمها هم به اندازه آقایان حق استفاده از همه امکانات عمومی را دارند کاملا با شما موافقم
(آخرین کامنتی که پیش از حرکت پاسخ داده شد!)

منجوق دوشنبه 24 مرداد‌ماه سال 1401 ساعت 03:37 ب.ظ http://manjoogh.blogfa.com

فکر کنم اگه یه سرم وصل میکردی بیشتر از این بهت میدادن

نه بابا این خبرها هم نیست

زرگانی دوشنبه 24 مرداد‌ماه سال 1401 ساعت 03:30 ب.ظ

ولی به نظر من مبلغی که بهتون دادن با توجه به اینکه هیچ کاری نکردین خیلی هم غیرعادلانه نیست. ضمن اینکه داور بازی احتمالا فقط کمی بیشتر از شما دریافتی داشته!! حالا اون هیچی،

ممنون از لطف شما
بله ولی خوشبختانه تا چند ساعت دیگه راهی جاده میشیم (بخشی از کامنت از ترس شناخته شدن حذف گردید!)

عمه خانم دوشنبه 24 مرداد‌ماه سال 1401 ساعت 09:31 ق.ظ https://amehkhanoom.blogsky.com

با اینهمه پول میتوانید تمام وامهاتون را تصفیه کنید
کوبه در احتمالا نمادی چیزیه، خواستن که شما از این نمادها استفاده نکنید، وگرنه که کارایی نداره

اصلا فکر کردین ما با کدوم پول داریم میریم سفر؟
بعید نیست

parinaz دوشنبه 24 مرداد‌ماه سال 1401 ساعت 07:35 ق.ظ http://parinaz95.blogfa.com

250 هزاااااار تومن؟؟؟؟چقدر زیاد
ولی باز خداروشکر چون من هی میگفتم اخرم پول بهتون ندادن.
وای وای چقدر کیف داره سفر رفتن،الهی که کلی بهتون خوووش بگذره.

واقعا نمیدونم چطور خرجش کنم
آره خوشبختانه دادن
ممنون

یک عدد مامان یکشنبه 23 مرداد‌ماه سال 1401 ساعت 10:31 ب.ظ http://Kidcanser. Blogsky. Com

من تا لحطه ی آخر منتطر بودم بگین پول رو ندادن
سفر خوش بگذره

چه بدجنس
ممنون

Sara یکشنبه 23 مرداد‌ماه سال 1401 ساعت 03:42 ب.ظ http://15azar59.blogsky.com

با خوندن پست یاد خودم افتادم که یه روز جمعه را از ساعت ۶ صبح تا ۸ شب برای مراقب ازمون کارشناسی ارشد رفتم بعد ازمون بعداز ظهرش را سر جلسه مراقبت قشنگ خوابم برد سرم را گذاشتم روی دستم روی تریبون کلاس و یه یک ساعتی خوابیدم ولی خدایی پول خوبی دادن برای یه روز تازه ناهار و پذیرایی هم بود ولی دیگه توبه کردم مراقب ازمون باشم

عجب
اگه پول خوب بدن که مشکلی نیست

زری.. یکشنبه 23 مرداد‌ماه سال 1401 ساعت 09:01 ق.ظ

سلام
بنظرم دلیل دیگه ای داره فقط می‌خواد شیراز قبول بشه :))))

سلام
یعنی؟
فعلا که اگه این طور درس بخونه بعیده که پیام نور ولایت هم قبول بشه!

آذردخت یکشنبه 23 مرداد‌ماه سال 1401 ساعت 08:40 ق.ظ http://azardokht.blog.ir

سلام آقای دکتر
من وبلاگتون را چند ماه پیش پیدا کردم و از همون ابتدا تا الان تمام پست‌هاتون را خوندم. خوش به حالتون که یه دفترچه خاطرات به این مفصلی دارید و هنوز وبلاگ نویسی را ترک نکردید.
منتظر پست های سفرنامه هستم.
آرزوی سلامتی برای شما و همه خانواده تون دارم.

سلام
خوش اومدین
باورتون میشه بعضی از این خاطراتو دیگه خودم وقتی میخونم یادم نمیاد؟!
چشم حتما
ممنونم و همچنین

سودا یکشنبه 23 مرداد‌ماه سال 1401 ساعت 03:52 ق.ظ

سلام مجدد آقای دکتر
بله فکر می‌کنم که این دستگیره‌هارو اگه بشکنن، می‌برن آب می‌کنن اما بعضیاشون که خیلی سنگینه و پیچ داره، تمیز بازش می‌کنن، حتما می‌فروشنش دیگه

سلام
حتما همین طوره و متاسفانه فکر می کنم این اتفاقات بیشتر هم بشه

دخترمعمولی یکشنبه 23 مرداد‌ماه سال 1401 ساعت 12:35 ق.ظ http://mamoolii.blogsky.com

خیلی قشنگ و بامزه تعریف کرده بودین، داشتم می خندیدم ولی واقعیتش به مبلغش که رسیدم، نمی دونم بگم عصبانی شدم، ناراحت شدم یا چی. اصلا نمی تونم توصیفش کنم.
یعنی واقعا 250 تومن؟!!!
روشون میشه خداییش؟ شما وقتتونو گذاشتین آقای دکتر، چرا میگین هیچ کاری نکردین؟
واقعا خیلی ظلمه آدم بره این همه سال درس بخونه، آخرش این باشه .

سپاسگزارم
خنده تون مستدام
عادت کردیم دیگه

اول شخص شنبه 22 مرداد‌ماه سال 1401 ساعت 10:53 ب.ظ http://vision.blogfa.com/

سلام جناب دکتر
خداقوت
حالتون خوبه؟ شاد و سلامت باشین.

سلام از ماست
ممنونم
به لطف شما

مامان حنا شنبه 22 مرداد‌ماه سال 1401 ساعت 09:39 ب.ظ http://barayehana.blogfa.com

من دور دوم اومدم خوندم متوجه شدم که 250 تومن بوده نه دو و پونصد


شرمنده اگه باعث اشتباهتون شدم

دختر مهربون شنبه 22 مرداد‌ماه سال 1401 ساعت 09:31 ب.ظ

سلام. خدا قوت دکتر
ببخشید من کرونا گرفتم و به پزشک مراجعه کردم و گفتن ده روز ویروس تو بدنم زنده هست. حالا روز یازدهم دوازدهم برم دندانپزشکی برای جراحی دندان عقل بنظرتون مشکلی نداره؟
خدای نکرده ناقل نباشم اونا هم بگیرن؟
البته خودمم حس میکنم خوب شدما

سلام
سری اول ویروس که اومد گفتند تا چهارده روز زنده میمونه اما با هر جهش و خفیف تر شدن بیماری این مدت کمتر شد و حتی به پنج روز هم رسید
اما بعضی دیگه از محققین معتقدند این ویروس هنوز تا چهارده روز زنده میمونه!
پس بستگی داره شما مقلد کدوم دسته از محققین باشید!
اما باتوجه به این که 12 روز گذشته و شما هم علامتی ندارید بعید میدونم مشکلی داشته باشید. الله اعلم!

سهیلا شنبه 22 مرداد‌ماه سال 1401 ساعت 04:12 ب.ظ http://Nanehadi.blogsky.com

دوران نوجوانی،یه حال عجیبی داره.

یادش به خیر

رها شنبه 22 مرداد‌ماه سال 1401 ساعت 02:13 ب.ظ

من ریال رو تومن خوندم
اون 250 تومن و نزدید تو صورتشون چقد بیشعور! پول ی کیلو گوشت حالا ی کم بیشتر
من با 2/5 حساب کردم ک شد 20 تومن بابا!

آهان
پول توی کارت بود. میزدم هم دردشون نمی اومد

مهربانو شنبه 22 مرداد‌ماه سال 1401 ساعت 02:02 ب.ظ http://baranbahari52.blogsky.com/

من دو بار اون مبلغ رو خوندم و به ریالش دقت کردم تا باورم بشه واقعا 250 تومنه ؟؟! چه جالب تازه میگفت میشه رایگان بیاید؟ یعنی همون 250 تومنه هم براشون مهم بوده که ندن .
چند سال پیش کوبه های محل مارو هم برده بودن!
الهی تنشون سلامت باشه بچه ها . ان شالله که تو کنکورشم موفق میشه

باور بفرمائید
عجب پس دزدهای ولایت ما تازه به این مرحله رسیدن
ممنونم

لیمو شنبه 22 مرداد‌ماه سال 1401 ساعت 11:43 ق.ظ https://lemonn.blogsky.com/

سلام و روز بخیر
وقتی وبلاگ رو باز کردم فکر کردم پست جدید سفرنامه است. مشخصه خیلی منتظرم؟
+ همه این حرفها درباره حجاب و محدودیت و ناراحتی خانمها رو هم که بذاریم کنار بنظر من این توهین به آقایون تلقی میشه که انقدر سست عنصر و بی اراده میبیننشون!!
پ.ن 2: کوبه در به چه دردشون میخوره دیگه آخه؟؟!!
پ.ن 4: این دیگه واقعا اقتضای سنشونه آقای دکتر. یه سنی آدم دلش میخواد شب نخوابه و بهش خوش هم میگذره با اینکه به فوتبال علاقه خاصی ندارم اما بنظرم این کار عماد نشون از منظم بودن ذهنش داره. اینکه میخواد دنیای واقعیت با دنیای ذهنیش مطابقت داشته باشه.

سلام
نرفتیم هنوز جلو جلو بنویسم آخه؟
دقیقا و اتفاقا همین کارشون بعضی ها را حریص تر میکنه.
چه عرض کنم؟
اگه خوش میگذره که مشکلی نیست!
ممنون

نسیم شنبه 22 مرداد‌ماه سال 1401 ساعت 10:52 ق.ظ

250 هزار تومن !!!!!!!!

با اجازه تون

هوپ... شنبه 22 مرداد‌ماه سال 1401 ساعت 09:11 ق.ظ

راستش وقتی پستتون تموم شد دیدم ناراحت شدم. هی فکر کردم و متوجه شدم چون حقوق خردادم مونده دست یکی ار کلنییکها که ازش بیرون اومدم و معلوم نیس کی بهم بدن، با خوندن پستتون یادش افتادم و تصمیم گرفتم ز بزنم به دکتر صاحب کلینیک. و چقدر این زنگ زدنه سخته.

عوضش وقتی پولو بگیرین شیرینه

سودا شنبه 22 مرداد‌ماه سال 1401 ساعت 04:37 ق.ظ

سلام جناب دکتر
عجب ماجرایی!!!
اما چرا انقدر حقوقش کم بوده؟!
دخترم آنلاین ۴۵ دقیقه با روانشناسش صحبت می‌کنه که البته بیشترشو خودش حرف می‌زنه و اون گوش میده، ۲۵۰ تومن پرداخت می‌کنه اونوقت این همه مدت برای یک پزشک که در محل حضور داشته ۲۵۰ تومن!!!
سفر به سلامتی و بخیر ان‌شاالله
دستگیره های در ساختمون مارو هم باز کردن!
موفق باشه عماد جون.

سلام از ماست
واقعا
دیگه دکترها پولدارن پول میخوان چکار؟!
ممنونم
آبشون میکنن یعنی؟
ممنون

x جمعه 21 مرداد‌ماه سال 1401 ساعت 10:05 ب.ظ http://Malakiti.blogfa.com

راستش از صراحت رفتارتون که اپل کار پرسیدید حق الزحمه چقدر بوده و پیگیر حق و حقوق تون بودید خوشم اومد

سپاسگزارم

رها جمعه 21 مرداد‌ماه سال 1401 ساعت 07:40 ب.ظ

ن بابا الان با این سهمیه ها همه قبولن! همون دو ماه اخر رو حتی بخونه! دیگه مثل زمان شما نیست!
حتی من از ی دکتری شنیدم تخصص هم خیلی اسون شده !
عجیبه من مطمینم اونا رو نوشتم! جلل الخالق!
چرا اصلا فکر نکردم ک ب اونا میگن کوبه!

چی بگم والا

رها جمعه 21 مرداد‌ماه سال 1401 ساعت 07:05 ب.ظ

الان ک دارم فکر میکنم کلا خیلی نظرم سانسور شده! حتی گفتم چرا همه رو خودتون نرفتید میشد مثلا 10 شب میشد 20 تومن و ی پول مفتی بود برای خودش! چرا این همه سانسور؟

منو یک بار دعوت کردند و رفتم بعدش هم که خانم دکتر رفت.
چطور حساب کردین که شد بیست تومن؟!

رها جمعه 21 مرداد‌ماه سال 1401 ساعت 07:03 ب.ظ

چرا اونجا ک پرسیدم کوبه چیه رو پاک کردید؟
حالا چرا شیراز؟
حقوق و اینا تهران ک بهتره!
شیراز مگه بهتون نزدیکه! ولی اصفهان بهتون نزدیک تر بودا نه ؟

توی بلاگ اسکای اصولا امکان سانسور نظرات وجود نداره مگه این که کلا حذفشون کنیم
من همون چیزی که برام اومده بود تائید کردم
همون چیزی که با دست میگیریم و میزنیمش به در! اسم دیگه ای براش پیدا نکردم!
میگه شیراز بهتره نمیدونم والا! با این سبک درس خوندن که احتمالا از سال دیگه باید شهریه دانشگاه آزاد بدیم!

حرمان جمعه 21 مرداد‌ماه سال 1401 ساعت 03:12 ب.ظ https://mrherman.blogsky.com/

من گفتم با این تیتر خدای نکرده زخمی و ماجرای هالییودی رخ داده یا طنزی پیش رو داریم ...
ولی انصافا من تا الان هرجا گذاشتم به عهده طرف که خودش بیاد با من حساب رو صاف کنه و هی بهش پیام ندم دیدم طرف پشت گوش انداخته، باید مثل چکش که میخ رو میکوبه با بعضی‌هاشون رفتار کرد ....

شرمنده
خیلی فکر کردم تا یک تیتر مناسب پیدا کنم
دقیقا

گیسا جمعه 21 مرداد‌ماه سال 1401 ساعت 11:53 ق.ظ http://gisa12345.blogsky.com

دکتر شما فقط صدای بازی رو داشتین؟
پ.ن4: عماد مگه امسال کنکور نداره؟

بله
چرا فقط هم میخواد حقوق شیراز قبول بشه اما درس ....

sweet جمعه 21 مرداد‌ماه سال 1401 ساعت 09:11 ق.ظ http://sweetheart-n.blogfa.com

سلام
همش منتظر بودم تهش حق الزحمه رو ندن از بس همه دزد شدن و سواستفاده گر
اونم تا بهشون هی سیخونک نزنی نمیدن

سلام
یک هفته ولشون نکردم تا پولو ریختن به حساب!

رها پنج‌شنبه 20 مرداد‌ماه سال 1401 ساعت 10:23 ب.ظ

به امید روزهایی که این نگاه جنسیتی برداشته بشه

آمین
میگم اینجا چندتا رها داریم؟!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد