جایی برای گفتن دلتنگیها

ماجراهای یک پزشک هنوز عمومی

جایی برای گفتن دلتنگیها

ماجراهای یک پزشک هنوز عمومی

یادداشت سکه ای

سلام

الان سر کارم. توی یه درمونگاه به شدت خلوت که اهالیش معتقدند اگه اول هفته برن دکتر تا آخر هفته باید برن! پس طبیعتا خلوت تر هم میشه.

همچنان خشکسالی خاطرات داریم گرچه به اندازه یک پست جمع شده. حقیقتش توی هفته های اخیر کلی از خاطراتو برای خودم یادداشت نکردم و بعد از یکی دو روز یادم رفتند. نمیدونم چرا. انگار اصلا حوصله شو نداشتم. اما الان خیلی بهترم. ضمنا باتوجه به پست اخیر این وبلاگ اصلا به خودم اجازه نوشتن پست خاطرات نمیدم. دست کم این بار.

این موارد بی مزه که الان میخوام بنویسم قرار بود به عنوان پی نوشتهای سکه ای آخر یکی از پستها بنویسم اما با وضعیت فعلی به عنوان یک پست مینویسم. میدونم جالب نیستند و به زودی آمار بازدید از وبلاگ پائین میاد. شرمنده.

1. از بچگی به جمع کردن چیزهای مختلف علاقه داشتم. زمان بچگیم کلی تمبر جمع کردم و چون آلبوم مخصوصشو نداشتم همه شونو توی دوتا دفترچه چسبوندمشون! الان هم اصلا یادم نیست کجا هستند! یکی دیگه از چیزهائی که جمع کردم سکه است. الان تقریبا از همه انواع سکه هائی که بعد از انقلاب توی ایران ضرب شده یه دونه دارم. که باز هم چون آلبوم مخصوصشو نداشتم همه شونو توی یک پلاستیک ریختم. پلاستیکی که هربار از آنی میپرسم الان کجاست؟ میگه: زیر وسیله ها، موقع اسباب کشی بهت میدمشون! علاوه بر اون تعدادی از سکه های پیش از انقلاب را هم دارم و چند نوع سکه دیگه که الان بهشون اشاره میکنم.

2. سالها پیش (چند سال پیش از به وجود اومدن پول واحد اروپائی (یورو)) توی میدون نقش جهان  اصفهان قدم میزدم که یه سکه پیدا کردم. از اون موقع تا به حال اونو به چندین صرافی نشون دادم. از ولایت بگیر تا اصفهان و تهران و حتی استانبول. اما هیچکدوم نفهمیدند مال کجاست. من هم اونو توی جیب مخفی کیف پولم گذاشتم و بهش میگفتم سکه شانس! چند هفته پیش وقتی به اصرار آنی کیف پولمو که دیگه درحال احتضار بود (!) عوض کردم چشمم بهش افتاد و به آنی گفتم: آخرش نفهمیدیم این سکه مال کجاست. آنی گفت: گوگل هم نفهمید؟ گفتم: اصلا هیچ وقت گوگلش نکردم! بعد نوشته های روی سکه را توی سایت گوگل نوشتم و خیلی راحت فهمیدم این سکه مال کجاست! و نمیدونم چرا زودتر این کارو نکردم؟ خلاصه که بعد از حدود سی سال الان میدونم سکه ای که دارم ده "اوره" است که میشه معادل یک دهم کرون سوئد! خیالم راحت شد. انگار یکی از معماهای بزرگ زندگیم حل شده باشه! میخواستم عکسشو هم بگذارم که الان سر کار نمیتونم. خودتون سرچ کنین!

3. یکی دیگه از سکه هام سکه یک افغانی از کشور افغانستانه. البته متعلق به دوران حکومت کمونیستی این کشور که البته الان اون هم توی همون پلاستیک کذائیه. این سکه از یه راه غیرمنتظره به دستم رسید. از طریق یکی از اقوام که کارمند اداره مخابرات بود و اونو از یکی از تلفنهای عمومی که اون زمان با سکه دو ریالی کار میکردند درآورده بود.

4. وقتی در جریان سفر تایلند توی فرودگاه ابوظبی بودیم به آنی گفتم: سکه شانسو ببرم به این صرافی ها نشون بدم ببینم مال کجاست؟ گفت: ولش کن اینها هم نمیدونن حتما. یکدفعه دیدم عسل میگه: بیا بابا من هم مثل تو پول پیدا کردم. ازش گرفتم و دیدم صاحب یک سکه یک پنسی انگلستان شدم!

5. به هر کشوری که رفتم، سعی کردم از هر سکه ای شون یه دونه نگه دارم. یکی از حسرتهام مال آخرین سفر به ترکیه است که توی یکی از پاساژها یه مجموعه کامل از سکه های قدیمی این کشورو میفروختند (پیش از حذف صفرهای پولشون) و نخریدم. میدونم که حتی اگه یه روزی دوباره برم اونجا قیمت خریدشون برای من با این وضعیت اقتصادی و ارزش پول کشور وحشتناک خواهد بود.

6. توی خیابون راه میرفتم که یه کارت هدیه پیدا کردم. نمیدونم چرا اما تصمیم گرفتم بگذارمش توی یه عابربانک و سه بار رمز اشتباه بزنم تا دستگاه کارتو بخوره! برش داشتم و گذاشتم توی یه عابربانک و رمزو زدم 1111 که دیدم درسته!! نگاه کردم و دیدم دقیقا سیصد و هفده تا تک تومانی وجه رایج مملکتی توشه. رفتم دم یه مغازه و یه شکلات سیصد تومنی باهاش خریدم!

7. چند هفته پیش توی خیابون یه سکه یک تومنی پیدا کردم. چند روز بعد یه سکه پنج تومنی، چند روز بعدش یه بیست و پنج تومنی، چند روز بعدش یه صد تومنی و چند روز بعد یه سکه دویست تومنی. اما به محض این که به آنی گفتم همه چیز قطع شد! فکر کنم اگه چیزی بهش نگفته بودم تا الان به ربع سکه بهار آزادی هم رسیده بود!!

پ.ن1: باور کنید تقصیر مریضهاست که سوتی نمیدن نه من!

پ.ن2: بعد از سالها یه دستی به سر و روی لینکهای وبلاگم کشیدم و بعضی از وبلاگهائی که مدتها بود آپ نشده بودند حذف کردم و چند وبلاگو که از مدتها پیش دنبال میکردم لینک کردم که ظاهرا بیشترشون از اون وبلاگ نویس هائی هستند که هر چند ماه یک بار آپ میکنند! و البته لینک وبلاگ دکتر روژین که همیشه سر جای خودش باقی خواهد موند.

پ.ن3: به شماره 4 مراجعه شود (این بار میخواستم یه چیز از عماد بنویسم که دیدم با بزرگ تر شدن عسل خاطرات این دوتا بچه که قابل نوشتن باشن دارن کمتر و کمتر میشن. پس باید ازشون استفاده بهینه کرد!)

نظرات 62 + ارسال نظر
نسرین شنبه 27 دی‌ماه سال 1399 ساعت 04:11 ب.ظ https://yakroozeno.blogsky.com/

ممنون از جواب

خواهش میکنم

نسرین شنبه 27 دی‌ماه سال 1399 ساعت 10:56 ق.ظ https://yakroozeno.blogsky.com/

میشه بگید چرا؟ کنچکاو شدم فقط وگرنه هر جور راحتید.

شما لطف دارین
اما نمیتونم قبول کنم که دوستان به خاطر من به دردسر بیفتن

نسرین شنبه 27 دی‌ماه سال 1399 ساعت 02:09 ق.ظ https://yakroozeno.blogsky.com/

اگه باز هم به ایران بیام حتما براتون سکه های استرالیایی میارم. بعد اگه تهران و شیراز نبودید براتون پست می کنم

سپاسگزارم
اما نمیتونم قبول کنم

من سه‌شنبه 23 دی‌ماه سال 1399 ساعت 12:34 ب.ظ http://this4me.blogfa.com

قبلا که خاطراتتونو میخوندم با خودم میگفتم مگه میشه! اما الان میدونم که میشه چون هر روز داریم این کیس هارو میبینیم...

عجب!
پس بالاخره به درد من دچار شدین!

گندم پنج‌شنبه 6 آذر‌ماه سال 1399 ساعت 11:04 ب.ظ http://40week.blogfa.com

مورد 7 خیلی خوب بود .
همسر همکارم اسکناس نو جمع م یکنه همکارم 10 سال پیش برای تولدش یک دسته هزاری نو با شماره سریال پشت سرهم بهش هدیه داده بود نزدیک بود ذوق مرگ بشه

ممنون
حق داشته!

پاییز شنبه 26 مهر‌ماه سال 1399 ساعت 05:23 ب.ظ http://salhayezendegieman.blog.ir

سلام و ادب
راستش در جذابیت این پستتون چیزی کم نداشت :)

علیکم السلام و ادب
سپاسگزارم

سپیده سه‌شنبه 22 مهر‌ماه سال 1399 ساعت 02:00 ق.ظ

سلام دکتر جان
چه جالب سکه ده اوره حتما از جیب یک توریست سوئدى افتاده! راستى یه ده سالى هست که اوره از سوئد جمع شد و الان سکه ها هم فقط کرون هستند!
درضمن اسم اون میدون هم میدون نقش جهان میباشد! اسمهاى باستانى قابل تغییر نیستند!!!

سلام
حتما همین طوره
پس اونجا هم تورم دارند
ممنون از یادآوری شما
الان تصحیحش میکنم

شیرین سه‌شنبه 22 مهر‌ماه سال 1399 ساعت 12:27 ق.ظ http://khateraha95.blogfa.com

اتفاقا خیلی هم جالب بود
و یه چیز جالبتر اینکه منم سالها پیش مثلا 20 سال شایدم بیشتر یه کیف پول کوچولوی زنانه پیدا کردم چند تا سکه توش بود که نمیدونم مال کجاست و همچنان دارمشون و حتی سرچ هم نکردم ببینم برای کدوم کشوره و الان به عنوان یکه سفره هفت سین لزشون استفاده میکنم

ممنون
پس من تنها نبودم

عاطفه دوشنبه 21 مهر‌ماه سال 1399 ساعت 11:07 ق.ظ http://www.ati-91.blogfa.com

سلام اقای دکتر
من جای نوک اتود جمع میکردم چه علاقه ای بود خودمم نمیدونم

سلام
جالب بوده

منجوق جمعه 18 مهر‌ماه سال 1399 ساعت 01:16 ب.ظ

دانمارک؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟بلاگفا رسما قاطی کرده

بله
البته این بار پرچم ایرانه
اما چه ربطی به بلاگفا داشت؟!

Marjan دوشنبه 14 مهر‌ماه سال 1399 ساعت 12:27 ب.ظ

سلام، ممنون از لطف شما. سلامت و موفق باشید

سلام
خواهش
موفق باشید

زن یکشنبه 13 مهر‌ماه سال 1399 ساعت 02:24 ب.ظ http://memorieslife.blogfa.com

منم عاشق کلکسیون یه سری چیزام
مثل ماگ
منم کلکسیون ماگ دارم
ولی حالا که فکر می کنم کلکسیون سکه چیز دیگریست

خیلی هم عالی
آره کمتر جا میگیره

یک دکتر ادبیات شنبه 12 مهر‌ماه سال 1399 ساعت 10:59 ب.ظ

سلام
جالب بود.
ولی این «پست اخیر» را امروز باز کردم و کلّی باهاش گریه کردم. چقدر دردناک بود مرگ ناگهانی(؟) برادر جوان این خانم. و چقدر دلتنگی آزار دهنده ای داشت نبودن برادر عزیزش.
امیدوارم خدا بهشون صبر بده و حکمت این کار را از طرف خدا بدونند و به زندگی عادیشون برگردند. هر چند گفتن این واژه ها آسان ولی درکش خیلی سخته.
اما خوب، خاصیت این دنیا همینه، هر کس را به شیوه ای داغدار و پریشان می کند تا ایمان بیاوریم که ما اینجایی نیستیم و اینجا آخرش نیست. ولی به هر حال باید زندگی کرد. عمر ایشان اینقدر به دنیا بوده و نمیشه چیز دیگری گفت.

سلام
ممنون
حق با شماست اما ترک ناگهانی برادر برای خواهرش واقعا سخته

ریزوریوس ❤:) شنبه 12 مهر‌ماه سال 1399 ساعت 08:22 ب.ظ http://risorius.blog.ir/

آلبوم این سکه ها رو درست کنید. بعدا با فروششون، بچه هاتون شاید پولدار شدن. خدا رو چه دیدید.

چشم
انشاءالله بعد از ساخت خونه و کمتر شدن خرجها

ریزوریوس ❤:) شنبه 12 مهر‌ماه سال 1399 ساعت 08:20 ب.ظ http://risorius.blog.ir/

پستی که لینک کرده بودید رو خوندم و با تصور اینکه اگر خواهر کوچکم بخوابد و دیگر بیدار نشود، فرو ریختم ... فقط آرزوی صبر دارم برای اون خانواده.

خدا نکنه
واقعا خدا صبرشون بده

سودا جمعه 11 مهر‌ماه سال 1399 ساعت 04:19 ق.ظ

سلام
پیدا کردن سکه ها حتما همراه با کراماتی بوده، نباید می گفتین تا قطع نشه.

سلام
احتمالا
متاسفانه دیر متوجه شدم

ترانه ی باران جمعه 11 مهر‌ماه سال 1399 ساعت 12:14 ق.ظ http://razautumngirl8.blogfa.com

من نیز کلکسیون پول دارم
بسی کار جالبیست:D

آری چنین است

لیلی چهارشنبه 9 مهر‌ماه سال 1399 ساعت 11:42 ب.ظ http://leiligermany.blogsky.com

حالا بدون اومدن به ولایت ناشناخته شما میتونم پست هم بکنم براتون

شما لطف دارین ممنون

طیبه چهارشنبه 9 مهر‌ماه سال 1399 ساعت 11:22 ب.ظ http://almasezendegi.mihanblog

سلام دکتر مهربون
خیلی هم عالی
اما مورد ۶ و ۷ خیلی عالی تر
و پی نوشت ۳ که فوق العاده
من از وقتی عقد کردم اوایل سال ۸۰ ( ۱۷ ربیع الاول)و دیگه به ما کارت عروسی و تولد و مکه ای و ...جدا می دادند و دعوت می کردند، هیچ کارت دعوتی رو ننداختم بره و این کلکسیون من محسوب میشه به اضافه ی این که تا به حال( کل زندگیم) هیچ نامه ای به جز نامه ی پسر همسایه مون محمد در ۱۷ سالگیم که انداخت جلوی پام و من از ترس اینکه اگه من برندارم یکی از همسایه ها برداره و اسمم توش باشه برداشتم و رفتم خونه تو حیاط با خواهرم که از من دوسال بزرگ تر بود خوندیم و بعد از یکی دوروز منهدمش کردیم و البته اصلا طرف اسم من رو نمی دونسته و نوشته بود محبوبه جانم

خلاصه هیچ نامه ای به جز اون رو تا به حال دور ننداختم و یه عالمه نامه از خیلی کوچیکیم و ابتدایی بودنم تا داتشگاه تا بعد از ازدواج تا یه یادداشت کوچیک که دوست وبلاگی مشهدیم همراه کادوش برام پست کرده رو دارم ، من کلکسیون هام خیلی عاطفی هستند.
ولی برادرم کلکسیون تمبر داشت که نمی دونم الان داره یا نه
برای شارمین عزیز آرزوی سلامتی و بقای عمر دارم.خیلی سخته، خیلی

سلام
آفرین بر شما محبوبه خانم
امیدوارم همیشه شاد و پیروز باشید

هوپ... چهارشنبه 9 مهر‌ماه سال 1399 ساعت 11:21 ب.ظ

سلام
پدر من هم یه آلبوم دارن همه پول ها و سکه های قدیمی ایران و خیلی از کشورهای دیگه رو جمع کردن. من فلسفه و لذتش رو خیلی درک نمیکنم.
چقدر سکه پیدا کردین، احتمالا ازروی علاقه به جمع اوریشون حواستون بیشتر جمعه!

سلام
خب سلیقه ها متفاوته
یه مقدار هم مال سربه زیر بودنمه

ویرا بانو چهارشنبه 9 مهر‌ماه سال 1399 ساعت 11:02 ب.ظ http://bano-vira.blog.ir/

نه شهر دانشجویی
هیچ بعید نیست میخواید یه نگاه بندازید ببینید پلاستیکه هست یا نه شهر دانشجویی
بیشتر سکه هاش قبل انقلابی بودن(ولی سوراخ دار )فکر کنم مامان منم داشته باشه (لچک ریالی نمیدونم شنیدید یا نه)
و خارجی هاشم نگاه نکردم ببینم دقیق واسه کدوم کشوره البته نگاه هم میکردم متوجه نمیشدم
واسه بعد انقلاب هم داشت که اینقدر بی ارزشه به خودم اجازه ندادم ببینم چیا داره

آهان اونجا
بله شنیدم
یعنی این قدر بی ارزشند؟ (که خب هستند متاسفانه)

لیلی چهارشنبه 9 مهر‌ماه سال 1399 ساعت 04:14 ب.ظ http://leiligermany.blogsky.com

خب پس منم اعتراف کنم کلکسیون سکه و تمبر دارم.هم ایرانی و هم خارجی.بابام هر جا صرافی میدید برام میگرفت و بعد خودم که رفتم از ایران تو کشورهای کهسفر کردم جمع کردم و بعد از بازگشت هم که گاهی سفر خارجی میرفتم بهش اضافه میکردم و الان هم اون وری ها که میان سکه هاشون رو میگیرم ولی همه رو تو پاکت نگه میدارم،پارسال که آقای همسر از ژاپن اومده بود سکه سوراخدار هم به مجموعه ام اضافه شد.دو تا سکه ژاپنی هم تکراری بود که گذاشتم تو کیف پولم تا به کسی که کلکسیون جمع میکنه بدم،آدرس بدین برای شما بفرستم

حالا چرا اعتراف؟
سرگرمی به این خوبی
عکس سکه های ژاپنی رو دیدم ولی از نزدیک نه
هروقت دوست داشتین تشریف بیارین ولایت درخدمتیم

ویرا بانو چهارشنبه 9 مهر‌ماه سال 1399 ساعت 03:09 ب.ظ http://bano-vira.blog.ir/

چند روز پیش کنار خیابون یه آقایی رو دیدم که سکه و اینا میفروخت هم خارجی هم ایرانی، جالب بود واسم که آیا این آقا قبلا هم اینجا بوده یا اینکه پست شما باعث شد بهش توجه کنم؟!
خلاصه دنبال سکه خاصی هستید بگید ببینم داره یا نه

توی ولایت؟
نکنه سکه های توی پلاستیک من بودن؟
من سکه هایی که دارم نوشتم به جز اونها چی داره؟!

منجوق چهارشنبه 9 مهر‌ماه سال 1399 ساعت 11:50 ق.ظ

همشون جالب بودن
یادمه دهه 60 تو یکی از سالگردهای 22 بهمن به حضار که تو جشن بودن یه سکه دوتومنی داده بودن که مختص سالگرد همون سال ضرب شده بود مامانم اونو بهم داد بعدا که بابام اونو دید ازم گرفت و پس نداد و سالها گذشت و من فکر کردم بابام اونو خرجش کرده. تا بعد از فوت بابام که وقتی کمد شخصیشو باز کردیم سکه اونجا بود و حالا من نگهش داشتم

ممنون
چندتا از این سکه ها دارم
مثلا یه سکه یک تومنی که روش نوشته oh moslems unit unit!
راستی این دومین باره که کامنت شما با پرچم دانمارک برام میاد!

M.f سه‌شنبه 8 مهر‌ماه سال 1399 ساعت 11:33 ب.ظ

سلام دکتر چه خوبه شما زود به زود پست میذارید مرسی

سلام
به نظر خودم که خیلی هم زود به زود نیست
همچنان منتظر بازگشت شما هستیم

شلغم لبوزاده سه‌شنبه 8 مهر‌ماه سال 1399 ساعت 10:41 ق.ظ

کامنت عابر رو دیدم یاد یه داستانی افتادم، یکی از فامیلامون یه آلبوم بزرگ واسه کلکسیون سکه هاش داشت که گذاشته بودش توی چمدون، وقتی دزد خونه‌شونو زد آلبوم سکه هم از دست رفت...
چن روز بعدش، توی خ جمهوری آلبوم‌شونو دست یه دست‌فروش دیدن که گذاشته بوده واسه فروش

سلام
عجب
امیدوارم دزدو با همین سرنخ گرفته باشن
چند سال پیش تلویزیون پدر بزرگوارو از توی تعمیرگاه دزد برد اما چون یه مدل خاص بود موقع فروشش دزدها رو گرفتند

parinaz سه‌شنبه 8 مهر‌ماه سال 1399 ساعت 08:19 ق.ظ http://parinaz95.blogfa.com

نه دکتر چون نفر قبلی که اونجا زندگی میکرد (خیلی خاطرم نیست)از این آدمایی بود که تو کار عطیقه و اینا بود و یه مدت هم زندان بودش اونجوری که خانوادش میگفتن و مرتب هم سفر بوده.
بذارید دلخوش باشم ما هم گنج پیدا کردیم

آهان از اون لحاظ
همون یه سکه هم الان احتمالا کلی قیمت داره

خورشید سه‌شنبه 8 مهر‌ماه سال 1399 ساعت 07:45 ق.ظ

سلام
پست متفاوت و جالبی بود.
من یه قوطی سوهان، پاک کن داشتم. یادش بخیر نمیدونم اصلا چی شد.
یه قلک هم توی خونه داشتیم، از اون سکه پنج تومنی زردها می ریختیم توش، البته اولها بعد که زیاد شد فقط همون قلکه موند. چند وقت پیش توی جابجایی پیدا شد. دیدیم به دردمون نمیخوره، دادیم به بنده خدایی که کلکسیون سکه داشت. بعدش سرچ کردیم دیدیم خ جمهوری کیلویی میخرن. بدو بدو رفتیم از بنده خدا پَس گرفتیم
یکی دوسالی گذشته، هنوز توی کمده. حکایت اون ضرب المثل که * نه خود خورد نه کَس دهد،گَنده کند ......*
کامنت رافائل هم در مورد صدقه دادن پدرشون ( خدا رحمتشون کنه) جالب بود. فکر کنم خطه شمال یه نکته ای چیزی وجود داشته باعث این مدل پول بیرون انداختن شده، چون من هم یه خاطره کمرنگی از این اتفاق توی ذهنم هست
در پناه خدا

سلام
ظاهرا کلکسیون پاک کن هم کم طرفدار نداشته
خب چرا نبردین کیلوئی بفروشین؟
واقعا

Marjan سه‌شنبه 8 مهر‌ماه سال 1399 ساعت 05:47 ق.ظ

سلام، بله کلکسون چاقو. یادمه هر وقت عازم‌ تبریز بودیم - یادش به خیر - سر راه تو زنجان یه توقف دو سه ساعته داشتیم و از این مغازه های چاقو فروشی دل نمی کند. من هم داشتم کم کم علاقمند میشدم. خیلی هم‌چاقو‌های قشنگی جمع کرده بود. از دسته شاخی بگیر تا چاقوی جیبی، بزرگ و کوچک و بیشتر هم‌کار زنجان. از هیچ کدوم هم‌استفاده نمی کرد. ولی خوب چاقو خوب چیزی نیست. تفریح همسر ما رو ببین
جالب اینه که پسرم هم که بعد از گم شدن چاقو ها به دنیا اومده خیلی به چاقو علاقه داره
کیهان ورزشی های من هم که نابود سد. ولی به قول شما اشکالی نداره

سلام
امیدوارم همیشه شاد و پیروز باشید چه با چاقو چه بی چاقو!

عابر دوشنبه 7 مهر‌ماه سال 1399 ساعت 01:03 ب.ظ

منم کلکسیون پاک کن داشتم ولی نمیدونم چرا گذاشته بودمش تویِ کیف رمزدار نتیجه اینکه دزد به خونمون زد و اون کیف رو هم برد حالا چقدر فحش داده به من

شاید هم آقادزده هنوز داره کلکسیونتونو کامل تر میکنه

دخترمعمولی دوشنبه 7 مهر‌ماه سال 1399 ساعت 12:55 ب.ظ http://mamoolii.blogsky.com

ببخشید، فکر کردم 370 تومن توش بوده. 317 تومن بوده. 17 تومنش حیف شده .

خواهش میکنم

نون سین دوشنبه 7 مهر‌ماه سال 1399 ساعت 12:28 ب.ظ http://free-like-a-bird.blogsky.com

بگم که من خودمم تا حالا اوره رو ندیدم و حتی تازگی فهمیدم واحد پول خوردشون اوره هست! از بس که اینجا ما کلا پول نقد رو نمیبینیم! الانم یاد گرفتم چون دارن روی کیسه های پلاستیکی پول میگیرن الان و این باعث شده یاد بگیریم واحد کمترشون اینه!

در مورد مریض ها هم سخت نگیرید. زندگی واقعی همینه دیگه. انتظار نمیره غیر از این هم باشه در واقعیت...

یه چیز دیگه راجع به گوگل... یه اپلیکیشنی داره گوگل به اسم لنز! شما از هرچیزی عکسشو بگیرید و نشونش بدید توی دیتا بیسش میگرده و بهتون میگه چیه و اینا... دوست داشتید تستش کنید:)

ما هم دیگه کمتر پول میبینیم بخصوص سکه چون عملا سکه ها هیچ ارزشی ندارند
چشم
ممنون

شلغم لبوزاده دوشنبه 7 مهر‌ماه سال 1399 ساعت 10:58 ق.ظ

سلام دکتر
من یه دوستی دارم که کلکسیون پاک‌کن داره
بعید میدونم اینجا کسی پاک کن به ذهنش رسیده باشه...
با این که علاقه چندانی به کلکسیونری ندارم، ولی دیدن کلکسیون دوستم داشت متقاعدم میکرد که بیفتم پاک‌کن جمع کنم

سلام
جالبه خدائی به ذهنم نرسیده بود
اتفاقا سرگرمی خوبیه

دخترمعمولی دوشنبه 7 مهر‌ماه سال 1399 ساعت 10:04 ق.ظ http://mamoolii.blogsky.com

4- عسل پیدا کرد، چرا شما صاحب یه سکه ی یه پنسی شدین؟
6- ای بابا، هفتاد تومنش حیف شد که .
7- فکر کنم اونا رو آنی گذاشته، ببینه کی میاین بهش میگین؟
--
ما توی پولامون - واقعا نمی دونم به چه دلیلی- یه سکه ی 5 ریالی داریم!!! اینکه اینو کی داشتیم و اصلا چرا از ایران با خودمون آوردیم واقعا نمیدونم!

به همون دلیلی که هرسال عیدی هاشو براش نگه میداریم
کدوم هفتاد تومن؟
نه بابا فکر نکنم این قدر اهل جاسوس بازی باشه
یه بار یکی از اساتیدمون گفت: اگه میخواین وضعیت اقتصادی یک کشورو بفهمین ببینین با یک واحد پولش چقدر میشه خرید کرد؟

parinaz دوشنبه 7 مهر‌ماه سال 1399 ساعت 08:25 ق.ظ http://parinaz95.blogfa.com

اتفاقا خیلی هم پست جالبی بود دکتر.
این اعتقاد مردمی که میگید رو همکارای منم دارن ولی به یه شکل دیگه،یه خانمی هست میگه من شنبه به کسی پول نمیدم ،بدهیام نمیدم چون تا آخر هفته هی باید پول خرج کنم.
ما هم وقتی به خونه جدیدمون اسباب کشی کریدم به طور خیلی اتفاقی داخل دریچه لوله بخاری یه سکه پیدا کردیم که بیشتر شبیه این عطیقه جات ها بود خواهرم با عکس یه سکه دو.ران ساسانیان تطبیقش داد
نمیدونم آخر چی شد ولی کاش اون زمان گوگل کرده بودمش.

ممنون
عجب
یعنی خونه تون ساخت زمان ساسانیانه؟!

Marjan دوشنبه 7 مهر‌ماه سال 1399 ساعت 06:07 ق.ظ

سلام آقای دکتر. همسر من هم یک کلکسیون کبریت و‌یک‌ کلکسیون‌ چاقو داشت. وقتی جا به جا شدیم‌، گذاشت خونه مادرش و بعدش هم‌ گم شد.
من هم‌چند تا سکه چینی و‌عربی و زمان اول انقلاب دارم. دوست دارم بدونم اصلا ارزشی دارن یا نه.
ضمنا من مجله کیهان ورزشی رو از سال ۶۱ تا ۶۷ جمع کرده بودم و سری کاملش رو داشتم. گذاشتم شون خونه مامانم اینا و اونا هم بعد از چند سال ریختنشون دور!!

سلام خانم مهندس
کلکسیون چاقو؟ دعا کنید بچه ها پیداشون نکنن!
این که یه چیزیو که آدم بهش علاقه داره میریزن دور واقعا عذاب آوره اما بعد از مدتی آدم میبینه انگار هیچ اتفاقی هم نیفتاد!

Zari دوشنبه 7 مهر‌ماه سال 1399 ساعت 03:52 ق.ظ http://maneveshteh.Blog.ir

چه غم بزرگی داشت اون دوستمون که لینکش را گذاشته بودید. نمیدونم چرا نتونستم اونجا برایش چیزی بنویسم.
من هم عاشق جمع کردن سکه هستم و هی اینطرف اونطرف چندتایی سکه دارم. از احمد شاه قاجار هم سکه دارم:)

واقعا دلداری دادنش هم ساده نیست
آفرین بر شما

فاطمه دوشنبه 7 مهر‌ماه سال 1399 ساعت 02:58 ق.ظ

ببخشین چرا گفتین هر کدومو انتخاب کنم (پزشکی یا دارو) نهایتا پشیمون میشم؟؟!

یه نگاه به این پست بندازین
http://mennomen.mihanblog.com/post/694
و بعد به کامنت من

مهربان یکشنبه 6 مهر‌ماه سال 1399 ساعت 11:12 ب.ظ http://daneshjoyepezeshki.mihanblog.com/

سلام
آقا اون شیشمی خودش یه پست کامل ارزش داشت

سلام
مخ لسیم

سین یکشنبه 6 مهر‌ماه سال 1399 ساعت 04:56 ب.ظ

سلام
من کلکسیون برچسب دارم. زیاد نیستن ولی دوستشون دارم و فکر میکنم یادگاری های خوبی از دوران کودکی هستن بنابراین قطعاً از کارهای شما حمایت می کنم.

سلام
کلکسیون برچسب؟ جالب بود
ممنون از حمایتتون

پ یکشنبه 6 مهر‌ماه سال 1399 ساعت 02:53 ب.ظ

خودمم وقتی که با چشم گریون کد رشته های معلمی رو مینوشتم آرزو کردم که در آینده بفهمم این همون چیزی بوده که خدا برام خواسته نه اینکه بخاطر کم کاری من اتفاق افتاده باشه
مرسی که انقد زود جواب دادین:))

امیدوارم در ادامه زندگی موفق باشید
شاید تا چند سال دیگه معلم نوه های من بشین

معلوم الحال یکشنبه 6 مهر‌ماه سال 1399 ساعت 02:22 ب.ظ http://daneshjoyezaban.blog.ir

ممنون بابت لینک :)
بعدا اگه تمبرهاتون رو پیدا کردین به من بگین تمبرهای چه سالهاییو دارین تا این سری اگه رفتم تهران و گذرم به خیابون جمهوری خورد براتون یه آلبوم بگیرم. حیفه تمبرهاتون بدون جلد و سرگردون باشن. چسب تمبر حساسه.
من خودم یه آلبوم ساده برای تمبرهای پدرم خریدم. یه آلبوم عکس دار برای تمبرهای خودم (چون تمبرها رو بصورت مرتبط جمع آوری میکردم). یه کتاب هم هست به اسم "راهنمای تمبرهای ایران" نوشته آقای فریدون فرحبخش که فکر میکنم هنوزم توسط فرزندانش آپدیت میشه. توی این کتاب عنوان، تاریخ انتشار و ارزش ریالی تمبرها و عنوانشون (از قاجار تا جمهوری اسلامی) اومده. راستی اگه تهران رفتید حتما در کنار موزه ملک (برای سکه) یه سری به موزه پست و تلگراف بزنید. آرشیو تمام تمبرهای چاپ شده اونجا هست. تازه کنار بعضی تمبرها تصاویر اصلی که طراح کشیده هم گذاشتن. خیلی جالبه. میشه چند ساعتی رو بین تمبرها گذروند.

خواهش
مال سالهای اول انقلاب بودند
نمیدونم بشه بعد از این همه سال از کاغذ جداشون کرد یا نه

پ یکشنبه 6 مهر‌ماه سال 1399 ساعت 01:16 ب.ظ

سلام من همیشه میام و مطالبتون رو میخونم :) ولی هیچوقت کامنت نذاشتم
من یه دختریم که عشق پزشکی بود چند بار کنکور دادم ولی قبول نشدم و نمیشم الان میخوام از شما به عنوان یک پزشک بپرسم که بنظر شما رشته های پیراپزشکی رو انتخاب کنم یا اینکه معلم شم؟ به هیچکدومم علاقه ندارم من جای دخترتون به عنوان یه پدر راهنماییم کنید لطفا
ممنون

سلام
متاسفم
شاید بعدها بفهمید که پزشکی مناسب شما نبوده و خدارو شکر کنین
اما در پاسخ سوالتون باید بگم هردوشون ارزشمند و قابل احترامند اما انتخاب یکی از اینها بیشتر به شخصیت شما برمیگرده.
اگه بودن در کنار بیماران باعث میشه خودتونو توی کادر درمان احساس کنید و ناراحتی تون کمتر بشه انتخابش کنین اما اگه با دیدن بیماران یا پزشکان داغ دلتون تازه میشه و ناراحت تر میشین بهتره برین دنبال معلمی
موفق باشید

صبا یکشنبه 6 مهر‌ماه سال 1399 ساعت 12:32 ب.ظ http://gharetanhaei.blog.ir/

اون موقع ها کلکسیون داشتن مد بود! یه عده هم کبریت جمع می کردن!

ایشالله بعد از اسباب کشی سکه ها رو تو آلبوم خاص خودش بگذارید و از مرورشون لذت وافر ببرید.

اون طرف فکر کنم از لجش کارتش رو انداخته بود دور

بله
دائیم سالهاست که سیگار جمع میکنه
از کشورهائی که رفتم هم براش سیگار سوغات آوردم!
احتمالا

تیلوتیلو یکشنبه 6 مهر‌ماه سال 1399 ساعت 11:21 ق.ظ https://meslehichkass.blogsky.com/

من هر از گاهی میام اینجا و عین یه مجله جالب و دوست داشتنی چند بار پستها را میخونم و میرم ... اما این بار این لینک اول پست قلبم را آتیش زد...
دلم میخواست منم از سکه هام بنویسم ولی انگار انرژی برام نموند

شما لطف دارین
شرمنده که باعث ناراحتی شما شدم

رافائل یکشنبه 6 مهر‌ماه سال 1399 ساعت 11:14 ق.ظ http://raphaeletanha.blogsky.com

سلام آقای دکتر. من این پست رو خیلی دوست داشتم. من رو یاد پدرم انداختید.
پدر من عادت داشت صبح که سوار ماشین میشد تا بره جایی، یه سکه از شیشه مینداخت بیرون به عنوان صدقه
یه بار بهش گفتم الان که با این سکه ها نمیشه چیزی خرید! گفت باعث شادی بچه ای که پیداش میکنه که میشه!
خوشم میاد عسل سکه پیدا کردنش هم با کلاسه!

سلام
ظاهرا که باعث خوشحالی آدم بزرگها هم میشه

دانشجو یکشنبه 6 مهر‌ماه سال 1399 ساعت 09:29 ق.ظ http://mywords97.blogfa.com

هستی = جهان = universe میگن اگه میخواین چیزهای جدید وارد زندگی بشن باید چیزهای قدیمی رو مصرف کنین یا دور بندازین و فضا خالی کنین تا چیزهای جدید وارد بشن. حالا من این رو در مورد خاطرات شما بکار بردم. خاطرات قدیمی رو بیان کنین، جهان خاطرات جدیدی رو براتون رقم خواهد زد.

آهان
از اون لحاظ
چشم

ریحانه یکشنبه 6 مهر‌ماه سال 1399 ساعت 09:24 ق.ظ

بله! الان هم آلبوم تمبرم را دارم. یه قاب درست کردم و به شیوه بسیار ناسالم! تمبرها را چسبوندم به قاب و زدم توی پذیرایی خونمون.

شیوه ناسالم هم یعنی با چسب نواری عادی چسبوندمشون!

من که حتی یادم نیست الان کجان!

فاطمه یکشنبه 6 مهر‌ماه سال 1399 ساعت 03:26 ق.ظ

من تو انتخاب رشته گیر کردم
پزشکی بزنم یا دارو ؟

سوالتون خیلی کلیه و نه تنها من که هیچ کس دیگه نمیتونه بهتون جواب بده به جز خودتون
مطمئن باشین هرکدومو انتخاب کنین نهایتا پشیمون میشین!

معلوم الحال شنبه 5 مهر‌ماه سال 1399 ساعت 11:37 ب.ظ http://daneshjoyezaban.blog.ir

سلام آقای دکتر
پستتون اونقدرا هم بد نشد. اتفاقا من هم کلی سکه و تمبر جمع کردم. پدرم چون یک زمانی همسایه اداره پست بود کلی تمبر داشت که من از سر ناآگاهی یک تعداد از تمبرهای مهمش (مثل تمبرهای فردوسی) رو خیس کردم و چسبوندم توی یک دفتر. اما بعدها که بزرگتر شدم رفته رفته تمبرهای سالیانه رو جمع آوری کردم. فکر میکنم از سال 84 تا سال 92 رو صورت کامل دارم. بعدشم رفتم دانشگاه و همه چی رها شد. میخواین عکس تمبرهام رو براتون بفرستم؟ د:

راجع به سکه هم ما کلی سکه قبل انقلاب داشتیم که خانواده پدریم میدادن سوراخ میکردن برای تزئین لباسای سنتی اینا. الان اون سکه های سوراخ کلی ارزش دارن. من بیشتر سکه هام سکه های بعد انقلابن که ریختن تو یه قلک تلفنی. یه سکه عربی هم دارم که روش شکل این ظرفای قهوه کشیدن.

بنظرم این یادگاریاتونو از دست خانمتون نجات بدین. زنا چشم دیدن یادگاریای ما رو ندارن نمونه ش مادر من. دفترایحضور غیاب سالهای اول تدریسشم داره. ولی آلبوم تمبر و کتابهای من رو اضافی میدونه.

فروشنده بهتون نگفت دکتر چرا از این 300 تومن نگذشتی؟ :)

سلام
ممنون
پس انگار همه توی دفتر میچسبوندن فقط من نبودم
اون سکه عربی احتمالا مال امارات باشه
خوشم میاد زنها رو پیش از ازدواج شناختین!
حالا که آدرس اصلیتونو نوشتین میزنمش توی لینکها!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد