جایی برای گفتن دلتنگیها

ماجراهای یک پزشک هنوز عمومی

جایی برای گفتن دلتنگیها

ماجراهای یک پزشک هنوز عمومی

خاطرات (از نظر خودم) جالب (249)

سلام

1. به خانمه گفتم: ساکن کجا هستید؟ گفت: روستای .... گفتم: اونجا که خودش پزشک داره چرا اومدین اینجا؟ گفت: شوهرم گفت دکترهای اینجا بهترند گفت وقتی توی اون درمونگاه سرماخوردگی منو تونستن خوب کنن حتما اسهال تو را هم میتونن خوب کنن!

2. به مرده که بچه شو آورده بود گفتم: کپسول میخوره براش بنویسم؟ گفت: این سنگ هم براش بنویسین میخوره فقط بهش نگین آمپول بزن!

3. (14+) دوتا سرباز نیروی انتظامی اومدند و یکیشون گفت: با ماشین پلیس توی خیابون گشت میزدیم که دلم درد گرفت. بعد از معاینه بهش گفتم: آمپول میزنین براتون بنویسم؟ گفت: نه نمیزنم. اون یکیشون گفت: خب یه آمپول میزدی ما هم یه سیاحتی میکردیم!

4. خانمه گفت: یبوست دارم. هفته ای یک بار میرم دستشوئی و فقط چندتا نقل می‌گذارم کف دستشوئی!

5. به پسره گفتم: سرفه هم دارین؟ گفت: دارم ولی خیلی کم. برادرش که همراهش اومده بود گفت: خیلی کم؟ تو دیشب تا صبح پدر منو درآوردی نگذاشتی بخوابم حالا میگی خیلی کم؟!

6. به بچه گفتم: سرفه هم کردین؟ گفت: بله. پدرش گفت: من از صبح تا حالا کنار تو بودم. تو کی سرفه کردی که من نفهمیدم؟ بچه گفت: همون موقع که تو سرت توی گوشی بود!

7. نسخه بچه را که نوشتم مادرش گفت: پوست لبش را هم می کَنه. چکار کنم؟ گفتم: چندوقته؟ گفت: از وقتی فهمیده به این میگن لب و به اینجاش میگن پوست داره پوستشو می کَنه!

8. نسخه پیرزنه را که نوشتم گفت: قرصهای فشارمو هم بنویس. گفتم: از کدوم قرصها میخورین؟ گفت: از همونها که میخورم!

9. داشتم برای یک بچه نسخه مینوشتم که گفت: این خطهائی که روی کاغذ میکشین علامتهائی هستن که فقط شما و داروخونه تون ازش سردرمیارین درسته؟

10. قرار بود برم به یکی از مراکز دوپزشکه. صبح سوار ماشین شدم و بعد رفتیم دم خونه خانم دکتری که تازه اومده بود طرح و من تا به حال ندیده بودمش. بعد با هم رفتیم توی درمونگاه و هرکدوممون رفتیم توی مطب خودمون. یکی دو ساعت بعد دیدم خانم دکتر اومد توی مطب. گفتم: بفرمائید خانم دکتر! گفت: فقط میخواستم عرض ادب کنم! ببخشید اون موقع که من سوار ماشین شدم شما رو نمیشناختم!

11. خانمه با دخترش اومده بود. بهش گفتم: آمپول میزنین؟ به دخترش گفت: به بابا زنگ بزن بگو میخواد آمپول بنویسه. بزنم؟!

12. (15+) مامای مرکز اومد پیشم و گفت: یک خانم باردار اومده و میخواد این آمپولو بزنه اشکالی نداره؟ گفتم: نه هیچ عارضه ای توی بارداری نداره. گفت: البته یک عارضه داره. گفتم: چی؟ گفت: آدم ک..ش سوراخ میشه! (اون قدر فکر کردم تا یه چیزی یادم بیاد و این پست را کامل کنم که این خاطره از زمان طرح یادم اومد! این خانم ماما هم بعد از طرح استخدام شد و الان یک پست مهم توی شبکه داره (البته توی یک شبکه دیگه)

پ.ن1. بعد از مدتها دوتا فیلم خوب دیدم اون هم تقریبا پشت سر هم. متری شش و نیم (ایرانی) و انگل (کره ای) گرچه پایان فیلم انگل خیلی برام عجیب و غریب بود اما درمجموع از فیلم خوشم اومد.

پ.ن2. یک فروند یاکریم اومد و توی تراس خونه لونه ساخت. خیلی سعی کردیم زیاد توی تراس نریم اما گاهی لازم بود که بریم. پرنده بیچاره هم معمولا تخمشو رها نمیکرد. تا این که تخمش جوجه شد و جوجه بزرگ شد و بالاخره پرواز کرد و رفت. بعد دیدیم چوبهای لونه اش داره کمتر و کمتر میشه و چند روز بعد فهمیدیم توی تراس خونه باجناق دوم لونه شو برپا کرده!

پ.ن3. توی خونه ما معمولا روز دختر را جشن نمیگیریم. اما امسال که یکی دوتا از دوستان مجازی یادآوری کردند موقع برگشتن از سر کار رفتم دو سه تا قنادی تا یه کیک بگیرم اما تموم کرده بودند. تا این که بالاخره توی یک قنادی یک کیک کوچیک پیدا کردم. گفتم: لطفا این کیکو بدین. فروشنده گفت: کدوم یکی؟ گفتم: یکی که بیشتر نمونده! کیکو گرفتم و رفتم خونه و چند دقیقه بعد دیدم عسل ازش عکس گرفته و با گوشی قدیمی خودم توی واتس آپش استوری کرده و ازم تشکر کرده! بعد هم گفت: هرسال من این عکسهای این طوریو میدیدم و حسرت میخوردم! حالا یه کم اونها حسرت بخورن! تا چند روز هم کیک توی یخچال بود و دلش نمیومد کیکو بخوره!

نظرات 51 + ارسال نظر
معلم زیست چهارشنبه 5 اردیبهشت‌ماه سال 1403 ساعت 08:36 ب.ظ

سلام. چقدر خوشحال شدم از این وبلاگ با این سابقه طولانی و آپدیت شدنش. مستدام باشید.

سلام
خوش اومدین
امیدوارم باز هم اینجا تشریف بیارین

حیران چهارشنبه 8 تیر‌ماه سال 1401 ساعت 01:57 ب.ظ http://aligohar.blogfa.com/

سلام
آقا وبلاگ خیلی خوبی دارید و نوشته هاتون رو خیلی دوست دارم و دارم سعی می کنم برم کل نوشته های وبلاگتون رو از اول بخونم چون تا الان نزدیک ده صفحه رو یکسر خوندم و خیلی خوشحال شدم که خیلی تصادفی به وبلاگ شما رسیدم و عجب تصادف گوارایی. عالی بود.

سلام
خوش اومدین
امیدوارم باز هم تشریف بیارین

مِلیـ ـچَک دوشنبه 6 تیر‌ماه سال 1401 ساعت 07:17 ب.ظ http://eshkaft.blog.ir/

9 . منم همینجور فکر میکردم بچه که بودم

عجب

نیوشا شنبه 4 تیر‌ماه سال 1401 ساعت 12:18 ق.ظ

سلام خیلی این پستتون خنده دار بود آقای دکتر

سپاسگزارم

نازی جمعه 3 تیر‌ماه سال 1401 ساعت 05:20 ق.ظ

دکتر ربولی من باز مزاحمتون شدم متاسفانه عضلات گردنم گرفته نمیدونم چی بزنم؟ یا چه قرصی بخورم؟

واقعن اگر شما نبودین تو این کشور غریب بدون بیمه نمیدونستم چه کار کنم؟

خب داروهای اینجا و اونجا با هم فرق داره
اما اینجا قرص باکلوفن و تیزانیدین هست
متوکاربامول هم که هم قرصش هست و هم آمپولش

نیلو پنج‌شنبه 2 تیر‌ماه سال 1401 ساعت 05:54 ب.ظ http://nil-nil.blogfa.com

دکتر بسیار متعجب شدم که واسه روز دختر برای عسل کاری نمی کردین! اونم عسل دوست داشتنی! چه خوب که براش کیک گرفتین

کلا از جمله مراسمی بود که توی خونه ما برگزار نمیشه

ساکن ماه چهارشنبه 1 تیر‌ماه سال 1401 ساعت 06:01 ب.ظ http://mymoon74.blogfa.com

سالها قبل میخوندمتون گاهی کامنت هم میگزاشتم
خیلی خوب بود فکر میکردم دیگه با وحود اینستا و تلگرام و توییتر کسی اینجا نمیاد

خاطراتتون

کار خوبی کردین که باز هم تشریف آوردین
انصافا هنوز چیزی نتونسته برام جای وبلاگو بگیره

ساکن ماه چهارشنبه 1 تیر‌ماه سال 1401 ساعت 04:48 ب.ظ http://mymoon74.blogfa.com

ینی هنوز کسی هست اینجا وبلاگ نویسی کنه
اشک ذوق

اینجا که فقط من هستم اما توی وبلاگ های دیگه هست!

امیر حسام چهارشنبه 1 تیر‌ماه سال 1401 ساعت 09:54 ق.ظ https://bimoghadame.blogsky.com/

سلام؛
- با توجه به کامنت اخیر دوستان، یکبار من علایم سرما خوردگیم را روی کاغذ نوشته بودم برای دکتر شرح بدم، از من پرسید واقعاً شما مریضی یا مریض کسی دیگه هست؟
- آقای دکتر شما براتون فرقی می کنه بیماری با شما مشورت کنه و برای استفاده از نظر پزشک دیگری هم استفاده کنه؟ برخی از پزشکان و متخصصانی که من مراجعه داشتم، تا صحبت از همکارشون میشه، بر آشفته میشن. البته به نظرم دکتر دکتری هم در درمان بیماری خوب نیست و تداوم پیگیری بیماری با یک پزشک بیش تر نتیجه میده.
- آمپول زودتر و بهتر روی من اثر داره امّا من ترجیح میدم پزشک از من بپرسه و من نظری ندم. بنابراین اینکه شما از بیماران سؤال می کنید بسیار روش مناسبی هست.

سلام
عجب
من که خوشحال میشم دست کم اگه شکایت بشه شریک جرم دارم
ممنون

زرگانی چهارشنبه 1 تیر‌ماه سال 1401 ساعت 12:11 ق.ظ

یعنی زنگ بزن از بابات بپرس آمپول می‌زنه یا نه! مریض واقعی شوهرش بوده

بعید نیست

سودا سه‌شنبه 31 خرداد‌ماه سال 1401 ساعت 10:03 ق.ظ

سلام جناب دکتر
خسته نباشین.
مورد ۱: شوهرش چه استنتاجی کرده؟!!!
مورد۴: دیگه حالم از نقل بهم خورد
مورد ۶: یه زمانی پدر و مادرا به بچه‌ها می‌گفتن گوشی‌رو بذار کنار، حالا بچه‌ها به بزرگ‌ترا می‌گن
فیلم کره ای ژاپنی چینی نمی‌تونم ببینم مگر قبلا همه سفارش کنن که خوبه
چه کار خوبی برای عسل جون انجام دادین، بچه‌ها به این توجه‌ها اهمیت میدن و تو شکل گیری شخصیتیشون در آینده تأثیر داره.
اینارو دخترم که الآن نزدیک ۳۰ سالشه توضیح میده و میگه که چطور بعضی رفتارا تو ذهنش مونده، چه خوب چه بد!

سلام
ممنون از لطف شما
بله خیلی از کارهای کوچک پدر و مادرهامون هم هنوز از یاد ما نرفته

مینا سه‌شنبه 31 خرداد‌ماه سال 1401 ساعت 07:44 ق.ظ http://Searchofsmile.blog.ir

هیچ مناسبتی مثل روز دختر رو اعصابم نیست ... مخصوصا که توی فضای کار آقایون علنا مفهوم رو میرسونن و به دخترای مجرد تبریک میگن

خب عوضش روز زن را به شما تبریک میگن

زرگانی دوشنبه 30 خرداد‌ماه سال 1401 ساعت 10:50 ب.ظ

من حس می‌کنم اون خانمه که به دخترش گفته زنگ بزن از بابا بپرس آمپول بزنم یا نه، درواقع شوهرش مریض بوده ایشون رو جای خودش فرستاده دکتر!! مردا از این کارا می‌کنن

یعنی؟

هوپ... دوشنبه 30 خرداد‌ماه سال 1401 ساعت 02:54 ب.ظ

سلام
به اون نقل خیلی خندیدم.
من با روز دختر زاویه دارم اگه فقط منظور روز دختر مجرد باشه. ولی هر سال کادو میدن والدین. امسال گفتم اگه سال دیگه متاهل بودم و بهم باز کادو دادین میگیرم وگرنه نمیخوام!.

راجع به خصوصیتون هم باید از دوستم بپرسم خبرتون میکنم.

سلام
خنده تون مستدام
درک می کنم
ممنونم

امیلی آنا یکشنبه 29 خرداد‌ماه سال 1401 ساعت 04:48 ب.ظ http://www.shahrghese.blogsky.com

سلام آقای دکتر خوب هستین من بعد مدتها به وبلاگ ارزشمند تان سر زدم دلتنگ خاطرات قشنگ شدم مدتی هست که نمی نویسم بقول برو بچ حسش نیست !!! فیلم کره ای دوست دارید سریال کره ای ما همه مرده ایم عالی بود قطار پوسان هم دوست داشتید ببینید ..........دلم ضعف رفت برای عسل جان،خدا برای هم حفظتون کنه 

سلام خوش اومدین
واقعا حیفه که با این قلم دیگه ننویسین
منتظر پستهای جدیدتون هستم

آسمان جمعه 27 خرداد‌ماه سال 1401 ساعت 11:18 ب.ظ http://Avare.blog.ir

بله بله
انگل فقط یه کمی چندش بود

بله
بیشتر آخرش

من جمعه 27 خرداد‌ماه سال 1401 ساعت 05:06 ب.ظ

ولی اگر از نگاه یک آقا باشه که یک چیزی تو مایه ی +۱۸ است. یعنی دوست دارید به تعداد زیادی دختر، تبریک بگویید؟ هر سال؟ چشم همسر و دخترتان روشن

من جمعه 27 خرداد‌ماه سال 1401 ساعت 04:49 ب.ظ

آهان از نظر شما بله. پدر و مادرها که عشقند. ولی از طرف بقیه آن هم بعد از سالها

بله متوجه شدم

من جمعه 27 خرداد‌ماه سال 1401 ساعت 11:24 ق.ظ

دکتر منظورم را نگرفتی
خوب نباید هم بگیرید. دختر نیستید و نبوده اید برای سالها

شما هم منظور منو نگرفتی

من جمعه 27 خرداد‌ماه سال 1401 ساعت 01:51 ق.ظ

سلام
از یک جایی دیگه دوست نداری روز دختر را بهت تبریک بگند‌، حس می کنی دارند فحشت میدهند. هعععی

سلام
ما که دوست داریم هر سال به تعداد زیادی تبریکش بگیم

فرزان چهارشنبه 25 خرداد‌ماه سال 1401 ساعت 11:00 ب.ظ

ممنون اقای دکتر
اکثرا توی خانواده ها به دختر خانم هایی هم که ازدواج کردن تبریک میگن
البته از طرف پدر و مادر
هر چی باشه هنوز دختر اون خونن

خب این که بله

sweet چهارشنبه 25 خرداد‌ماه سال 1401 ساعت 10:26 ب.ظ http://sweetheart-n.blogfa.com

منی که از شنبه طرحم عملا شروع میشه و حتی توی خواب هم کابوس میبینم مریض جلوم نشسته و سامانه سیب کار نمیکنه و موندم چکار‌ کنم
این چه بدبختی بود ؟!دفتربیمه چه مشکلی داشت دقیقا؟با نتی که مدام قطعه و من تازه کار و یه مرکز فوق شلوغ .خدا به دادم برسه
اقای دکتر توصیه ای چیزی ندارید به من بکنید برای شروع کار ؟ نمیدونم طبیعیه این حجم از نگرانی

خیلی زود بهشون عادت میکنین
همین طور به انجام صدور کارت بهداشت برای مشاغل و انجام کارهای بهداشتی و ...
خدا به دادتون برسه

فرزان چهارشنبه 25 خرداد‌ماه سال 1401 ساعت 03:49 ب.ظ

سلام
نمیدونم (یک عدد مامان) عزیز کامنت ها را میخونن یا نه
اما اگه میخونن برام جالبه بدونم چرا خیلی موافق روز دختر و این قبیل مراسم ها نیستند

سلام
یک بار یک نفر میگفت این که بخوان دخترها را با کسانی که دیگه دختر نیستند از هم جدا کنند درست نیست
دیگه نمیدونم منظور ایشون هم همینه یا نه؟

عطیه چهارشنبه 25 خرداد‌ماه سال 1401 ساعت 02:01 ب.ظ

خوشحالم هنوز چراغ اینجا روشنه.
روشن و گرم بمونه، صاحبخونه هم شاد و سلامت

خوشحالم که دوستان قدیمی هنوز هم اینجا را فراموش نکردن

شادی چهارشنبه 25 خرداد‌ماه سال 1401 ساعت 09:25 ق.ظ http://setarehshadi.blogsky.com/

همه موارد خیلی باحال بودن مخصوصا اون خانوم ماما و نظرشون و نوع اظهار نظر

سپاسگزارم
همین که با این اعصاب خردی این روزها بهم سر زدین جای سپاسگزاری داره

یک عدد مامان چهارشنبه 25 خرداد‌ماه سال 1401 ساعت 09:03 ق.ظ http://Www.Kidcanser. Blogsky

عزیزم عسل
بچه ها دنیای خاص خودشون رو دارن و هرچی بخوای توصیح بدی که مثلن به این روز اعتقادی نداری یا نماد جنسیتی هست بازم فایده نداره
برای اونا مهم جشن گرفتن هست

ممنون
دقیقا همین طوره
بعضی از دوستان ساکن اون ور آب هم دقیقا به همین دلیل هرسال کریسمس را جشن میگیرن

لیدا چهارشنبه 25 خرداد‌ماه سال 1401 ساعت 01:00 ق.ظ

ای جونم به عسل.دخترها خیلی جشن گرفتن رو دوس دارن.من یادمه دخترم کوچیک بود هر بار که کیک میپختم معمولا ماهی دو تا سه بار،حتما باید یه شمع میذاشتم و اون فوت میکرد و براش دست میزدیم.تولدش هم هر سال باید جشن میگرفتیم اونم شلوغ.کادوی شب یلدا و عید نوروز و روز دختر هم که همیشه یادآوری میکنه.

ممنون
خدا شما و دخترتون را هم حفظ کنه

ارغوان سه‌شنبه 24 خرداد‌ماه سال 1401 ساعت 09:52 ب.ظ

سلام
من نمیدونم چندوقته که پزشکان سوال میپرسن که آمپول میزنی؟
قبلترها که ما بچه بودیم اصلا دلبخواهی نبود

سلام
راستش اون اوایل نمیپرسیدم.
بعد مثلا برای یکی آمپول مینوشتم بعد می اومد میگفت من به آمپول حساسیت دارم چرا نوشتی؟
برای اون یکی نمینوشتم می اومد میگفت من تا آمپول نزنم خوب نمیشم چرا ننوشتی؟
خلاصه که حکایتی داشتیم!
الان دیدم برای کامنتی که توی پست خاطرات 222 گذاشته بودین جوابی ننوشتم! نمیدونم چرا اما الان نوشتم شرمنده

مینو سه‌شنبه 24 خرداد‌ماه سال 1401 ساعت 08:44 ب.ظ http://milad321.blogfa.com

در مورد شماره یک، بعضی وقت ها این سوال بعضی پزشکها بدتر آدمو عصبی میکنه.من حدود پنج سال قبل به چشم پزشکی مراجعه کردم که شماره لنز عینکم را مشخص کنه.اون پزشک هم مشکوک شد وگفت برو عکس بگیر وعکس هم که بهش نشون دادیم فوری به یک جراح شبکیه نامه دادو اون هم به دلیل سوراخ شدن شبکیه اورژانسی عمل کرد.یکماه قبل دو باره چنین قضیه ای پیش اومد.بیمارستانی که عکس گرفتم متخصص شبکیه هم داشت.پنج ساعتی در نوبت نشستم که عکس را ببینه ومعاینه کنه.شروع کرد به داد وهوار کردن که وقتی قبلا یکی دیگه چشمت را عمل کرده ، چرا به من مراجعه کردی.بدون توجه به اینکه دو سه ساله من بخاطر استفاده از ویلچیر ، نمیتونم به هر مطبی مراجعه کنم.
نمیدونم بخشنامه ای چیزی در این مورد هست؟خب شاید من بخوام نظر یک متخصص دیگه را هم بدونم.

شما حق دارین اما مسئله اینه که ایشون درواقع پزشک نزدیک تر را رها کرده بود و اومده بود سراغ من
هر دو نفر ما هم پزشکان عمومی بودیم و به جرات میتونم بگم کار پزشک خودشون هم اگه از من بهتر نبود دست کم بدتر هم نبود.
درضمن به دلیل اختلالاتی که به دلیل این مراجعه های بین روستائی در پرداخت کارانه پزشکان پیش اومده الان گفتن دیگه ویزیت این قبیل بیماران به صورت آزاد محاسبه بشه!

نسیم سه‌شنبه 24 خرداد‌ماه سال 1401 ساعت 10:54 ق.ظ

نقل عالی بود!

نسرین* دوشنبه 23 خرداد‌ماه سال 1401 ساعت 07:30 ب.ظ

در همین حد که گفتید فیلم رو دوست داشتید یا نه، راضی هستیم.

بله واقعا حق دارید، فرصت کافی می خواد، اکثرا 16 قسمته هستند که 16 ساعت وقت می خواد. برای من که این سریال ها و یه مقدار فضای مجازی مثل اومدن به وب شما، شده تنها تفریحم.

عجب
چشم

نسرین* دوشنبه 23 خرداد‌ماه سال 1401 ساعت 05:49 ب.ظ

سلام
بعضی سوتی ها واقعا نوبرند

اگر یه وقت خواستید سریال های کره ای ببینید، ممنون می شم نظرتون رو راجع بهشون بنویسید. خیلی وقته دارم سریال کره ای می بینم، برام جالب شد نظر شما رو هم بدونم.

سلام
واقعا
حالا مگه خیلی نظرمو درباره این فیلم‌ها نوشتم؟!
چشم اما من زیاد اهل سریال دیدن نیستم چون فرصت دنبال کردنشونو توی یک زمان طولانی ندارم

لیمو دوشنبه 23 خرداد‌ماه سال 1401 ساعت 05:07 ب.ظ http://from-m.blogsky.com

یه سوالی شما خنده تون نمیگیره اونجا ؟ چطوریه ؟ جز سوگندنامه ی بقراطه که نباید به مریض بخندین حتی اگه حرف خنده داری زد ؟‌
چون من اگه مثلا تو موقعیت شماره ی چهار / شش / هشت / نه یا حتی یازده بودم واقعا نمیتونستم خودمو کنترل کنم

خدا حفظ کنه دخترتونو

دیگه بعد از این همه سال عادت کردم. دست کم تاوقتی مریض توی مطبه جلو خودمو میگیرم
ممنون

زرگانی دوشنبه 23 خرداد‌ماه سال 1401 ساعت 04:50 ب.ظ

ما هم تو خونه مون یاکریم داریم، البته ما بهش میگیم قمری! متری شش و نیم رو ندیدم اما انگل رو چرا. جالب بود. پایانش رو خیلی دوس نداشتم. یعنی عسل کیک رو خودش تنهایی خورد!؟ من جای عماد بودم به همین مناسبت با کل خانواده قطع رابطه می‌کردم!! (از حیث اینکه به من کیک ندادن!)

خب ما هم به یه اسم دیگه میشناسیمش!
من هم در مورد انگل با شما موافقم
نخیر نهایتا با هم خوردیمش کیک بیاد توی خونه و ازش نخوریم؟

مریم دوشنبه 23 خرداد‌ماه سال 1401 ساعت 11:57 ق.ظ http://mabod.blogsky.com

سلام مجدد جناب دکتر
الهی که همه ی پدرها حتی شده با یه شاخه گل روز دختر رو به دخترهای گلشون تبریک بگن تا هیچ دختری حسرت تبریک نگفتن و جشن نگر فتن روز دختر به دلش نمونه ، و شما هم بسیار کار زیبایی برای شیرین عسل گلم انجام دادید ،
من روز چهارشنبه در قسمت تماس با من از شما یک سوال پرسیدم ، نمی دونم رسید یا نه ؟

سلام
ممنون از لطف شما
بله و همون روز براتون ایمیل زدم

سارا وحشی دوشنبه 23 خرداد‌ماه سال 1401 ساعت 09:38 ق.ظ http://www.saravahshi.blog fa.com

با باجناق محشور شی الهی


خدایی بدی ندیدم ازشون

امید دوشنبه 23 خرداد‌ماه سال 1401 ساعت 08:10 ق.ظ

این مورد 12 یعنی چی
مگه بطور طبیعی سوراخ نداره
منظورش چی بود

بله ولی آمپولو اونجا نمیزنن

آسمان دوشنبه 23 خرداد‌ماه سال 1401 ساعت 06:30 ق.ظ http://avare.blog.ir

هر دوی این فیلمها را دیدم قبلا

از نظر شما هم قشنگ بودند؟

مریم دوشنبه 23 خرداد‌ماه سال 1401 ساعت 01:44 ق.ظ http://mabod.blogsky.com

سلام جناب دکتر
خداقوت و پرتوان باشید
چند سال پیش هم تو نوجوانی پشت پنجره ی اتاقم من شاهد لانه سازی و تخم گذاری دوتا یاکریم و از تخم درآوردن جوجه ها و پروازشان بودم ، یکی از دیدنی ترین و زیباترین صحنه های عمرم بود
شیرین عسل گلم بوس به لپ های ناز شیرین عسل

سلام
بله واقعا دیدنی بود
ممنون

رعنا یکشنبه 22 خرداد‌ماه سال 1401 ساعت 04:41 ب.ظ

سلام آقای دکتر
خاطراتتون مثل همیشه جالب بودند.
من عادت دارم وقتی فیلمی می بینم، نقدهایی که در موردش نوشته شده رو هم میخونم. معمولا توی سایت های فارسی زبان کمتر نقد خوب می بینیم و اکثرا خلاصه داستان رو به عنوان تحلیل فیلم می نویسند. در مورد فیلم انگل، این تحلیل به نظرم خیلی جالب بود، نمیدونم ترجمه شده یا نوشته خود نویسنده است، ولی شاید کمک کنه فیلم رو بهتر متوجه بشید:
https://www.zoomg.ir/movie-tv-show-review/307471-parasite-movie-review/

خانواده فقیر داخل زیرزمین رو نماد کره شمالی، خانواده خدمتکار رو نماد کره جنوبی و خانواده ثروتمند رو نماد آمریکا دونسته که فکر می کنم هدف اصلی سازندگان فیلم هم همین بوده. اگر فرصت کردید بخونید، جالبه.

سلام
ممنون از لطف شما
برم بخونم ببینم چی نوشته!

منجوق یکشنبه 22 خرداد‌ماه سال 1401 ساعت 03:55 ب.ظ http://Manjoogh.blogfa.com

متشکرم برای پاسختان
حالا مشکلی نیست اگر دلتان میخواهد کامنتم را علنی کنید.

خواهش
چشم

امیر حسام یکشنبه 22 خرداد‌ماه سال 1401 ساعت 01:52 ب.ظ https://bimoghadame.blogsky.com/

سلام؛
شماره ۴ بیمار وضعیت را خوب توصیف کرده!
شماره ۶ حاضر جواب...
شماره ۷ واقع گرا.
شماره ۹ شما خوش خط هستید؟
شماره ۱۲ چطور روش شُد این حرف را به شما بزنه؟ جل الخالق!
- اون دو تا فیلم را به محض انتشار دیدم. یکی داخل سینما و دیگری خانه.
- چه خوب که برای فرزندتون کیک خریدید. برای بچه ها خیلی مهمه(ایضاً خانم ها).

سلام
خیلی هم عالی!
دقیقا
واقعا
نه
از اون خانمهای نازنازی نبود فکر کنم برای همین خودشو بالا کشیده
حق داشتین قشنگ بودند
بله واقعا خوشحال شد

فرزان یکشنبه 22 خرداد‌ماه سال 1401 ساعت 01:13 ب.ظ

خوب درسمم تموم شد و حالا بیام نظر بدم و برم
۲منمهرچی بخورم حتی سنگ اما امپول نه
وای مورد ۵دقیقا برام پیش اومدم بچه بودم دکتر ازم پرسید سرفه میکنی گفتم نهمامانم گفت پس دیشب همسایه سرفه میکرد صداش نزاشت ما بخوابیم
یاکریم توی تراس ما هم اومد لونه ساخت و دو تا تخمم گذاشت اما دقیقا روی یکی از وسایل و مجبور شدیم اون وسیله را استفاده کنیم برای همین لونه را گذاشتیم اون طرف تر اما رفت و تخم هاش موندخیلی بد بود
هیچ راهی نبود استفاده نکنیم اما فکرشم نمیکردیم وقتی دست بزاریم بره
ای جانم عسلخداحفظش کنه

درخدمتم
انگار خیلی از خاطراتمون مشترکه
ممنون

.. یکشنبه 22 خرداد‌ماه سال 1401 ساعت 01:02 ب.ظ

یادش بخیر قدیما هیشکی دلش نمیخواست کس دیگه حسرتش رو بخوره و کلی سر این قضیه همه رعایت میکردن الان کلا هممون در حال خودنمایی و تلاش برای حسرت خوردن دیگران هستیم شاید خودمونم حواسمون نیست ولی متاسفانه بعضی فرهنگ های درستمونو خراب کردیم.

بله
متاسفانه در خیلی از موارد فرهنگمون عوض شده

parinaz یکشنبه 22 خرداد‌ماه سال 1401 ساعت 12:29 ب.ظ http://parinaz95.blogfa.com

4-خدایااا حالم بهم خورد
6-به این میگن انتقام هاااا
8-کاملا منطقی بوده آقای دکتر چطور تعجب کردید؟

متری شش و نیم رو چندین بار نگاه کردم و هیچوقت از دیدنش سیر نشدم.عالی بوده

وای که چقدر دلم ضعف رفت برای عسل جان،خدا برای هم حفظتون کنه

حق دارین
دقیقا
بله کاملا منطقی بود
بله واقعا قشنگ بود
ممنون

فرزان یکشنبه 22 خرداد‌ماه سال 1401 ساعت 11:37 ق.ظ

سلام .اقای دکتر در مورد پستتون بعدا نظر میدم چون تا دو مین دیگه تایم استراحتم تموم میشه و باید برم سر درس
اما در مورد عسل یچیزی بگم
البته جسارت نباشه
چون خودم دخترم میگم
یکاری که شاید عسل خیلی دوست داشته باشه مخصوصا الان که داره بزرگ میشه اینه که دوتایی برید بیرون .مثلا کافه یا سینما .بدون پسرتون و آنی خانم
البته با اون ها هم برید اما در حد ماهی یبار با عسل تنها برید
من هر وقت با بابام تنها میرفتیم بیرون قند تو دلم اب میشد .خدایی امنیت و عشقی که یه دختر از پدرش میگیره را از هیچکس دیگه نمیتونه بگیره
البته اگه از این کارا نمیکردید قبلا

سلام
درخدمتم
کافه که رفتیم ولی دوتایی نه
ممنون چشم

عمه اقدس الملوک یکشنبه 22 خرداد‌ماه سال 1401 ساعت 11:32 ق.ظ https://amehkhanoom.blogsky.com

1_دکتربازنشست شدین، مطب زدین، بالای مطب تابلو بزنید شفا دهنده اعظم
9_واقعا خطهاتون را فقط خودتون متوجه میشین:پوزخند10_برید ببینید چی پشت سرتون بهش گفتن، خیلی مهمه
از یاکریم باردار خوب پذیرایی نکردین، از خونتون رفت
دست عسل درد نکنه که بیادتون بیاره روز دختر برای همه دخترها مهمه و باید جشن گرفته بشه، کانهو روز مادر که مهمه شما برای خانمتون کادو بخرید تا رستگار بشید

ظاهرا شفا توی اون درمونگاهه نه نسخه های من!
اون که بعله
از کی بپرسم؟
تخمدار درواقع
واقعا

عابر یکشنبه 22 خرداد‌ماه سال 1401 ساعت 10:18 ق.ظ

سلام.
شماره ۴ چرااااا آخه
شماره ۹ هم خیلی خوب بود و اماااا عسل ، مبارکش باشه خوددار بوده که تا حالا نگفته، خیلی حس خوبی بود

سلام
خب یبوست داشت دیگه
ممنون
بله دقیقا

منجوق یکشنبه 22 خرداد‌ماه سال 1401 ساعت 10:14 ق.ظ http://manjoogh.blogfa.com

لطفا این کامنت را علنی نکنید و جواب را برایم در وبلاگم بدهید
آیا کامنت هایی که من برایتان می گذارم شما را ناراحت، عصبانی یا آزرده می کند؟
خواهش می کنم بی رودربایستی و بدون ملاخظه کتری بفرمایید.

با اجازه خودتون علنی شد
نه
جواب کامل تر را توی وبلاگ خودتون گذاشتم

طیبه یکشنبه 22 خرداد‌ماه سال 1401 ساعت 09:11 ق.ظ http://parandehdararamesh.blogfa.com

سلام آقای دکتر
محل کار هستم و اتاق ساکته .با شماره 4 بلند خندیدم یه دفعه.خداروشکر همکارم سرش به گوشیش گرمه و هیچی هم ازم نپرسید

عسل عزیزم.چه کار خوبی کردین پس براش

سلام
یادش به خیر اون زمانها که توی اتاقتون همکار نداشتین.
اما خودمونیم یکی درحال وبلاگ خوندن و یکی سر گوشی سر کار
خنده تون مستدام

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد