جایی برای گفتن دلتنگیها

ماجراهای یک پزشک هنوز عمومی

جایی برای گفتن دلتنگیها

ماجراهای یک پزشک هنوز عمومی

خاطرات (از نظر خودم) جالب (252)

سلام

1. داشتم برای خانمه داروهای بهداشت روانشو از روی پرونده اش مینوشتم که گفت: این داروها قبلا رایگان بود. حالا پولی شدن؟ گفتم: نه هنوز رایگانند. گفت: پس چرا دفعه پیش از من پول گرفتن؟ آقای مسئول پذیرش را صدا زدم و گفتم: ایشون میگن دفعه پیش برای این داروها ازشون پول گرفتن! گفت: اونی که توی داروخونه است نوه خودشه بره ازش بپرسه چرا ازش پول خواسته!

2. به مرده گفتم: وقتی راه میرین درد کمرتون بهتر میشه یا بدتر میشه؟ گفت: اگه راه برم بهتر میشه اما اگه وَرجه وورجه کنم بدتر میشه!

3. داشتم مریض میدیدم که دیدم صدای خنده آقای مسئول پذیرش بلند شد. بعد که خلوت تر شد ازش پرسیدم: چی شده بود؟ گفت: پسره اومد ازم قبض برای آمپول بگیره. بهش گفتم به اسم کی بزنم؟ گفت: یعنی چی؟ گفتم: یعنی کی میخواد آمپولو بزنه؟ گفت: یه دقیقه صبر کنین. بعد رفت توی تزریقات و برگشت و گفت: اینی که آمپول میزنه اسمش خانم ... ه ازش پرسیدم!

4. داشتم برای مرده نسخه مینوشتم که گفت: راسته که کرونا دوباره داره جون میگیره؟ گفتم: بله اما بعیده که به اون شدت قبلیش برسه. گفت: خداروشکر الان دو ساله که عروسیم به خاطر کرونا عقب افتاده حالا که قراره هفته آینده عروسیم باشه میگن دوباره داره زیاد میشه!

۵. مسئول پذیرش از مرده پرسید: بیمه تون چیه؟ گفت: بیمه حضرت عباس. هار هار هار!

۶. برای پیرزنه نسخه نوشتم که گفت: برام آزمایش قند و چربی هم بنویس. نوشتم و دوتا برگه را دادم دستش. گفت: حالا با هم قاطی نشن!

7. مرده گفت: پسرم برای تب فقط شربت بروفن میخوره اون هم فقط بروفن موزی! گفتم: من توی نسخه تامین اجتماعی فقط میتونم بنویسم بروفن. دیگه طعمشو خودتون توی داروخونه بگین. بعدا از خانم مسئول داروخونه پرسیدم: بروفن موزی بهش دادی؟ گفت: اینجا فقط انگوری و پرتقالی داشتیم.وقتی به مرده گفتم  یه کم فکر کرد و بعد گفت: جهنم! انگوری شو بده!

8. خانم مسئول تزریقات کد ملی شو داد تا براش دارو بنویسم. وقتی نوشتم تصادفا روی خانواده اش کلیک کردم و متوجه شدم امروز تولد شوهرشه. از مطب رفتم بیرون که دیدم ایستاده و داره با مسئول پذیرش صحبت میکنه. گفتم: آخه آدم روز تولد شوهرش میاد سر کار؟ گفت: واااای فکر نمیکردم هنوز با شوهرم در ارتباط باشین! گفتم: با شوهرتون؟ گفت: بله وقتی برای پایان نامه تون میرفتین آزمایشگاه اونجا کار میکرده!

9. توی یک مرکز دوپزشکه بودم و اواخر وقت درمونگاه حسابی خلوت شده بود. به حدی که خانم دکتر گفت: من مجبورم اینجا بمونم و آخر وقت انگشت بزنم اما شما که اینجا انگشت نمیزنین. اگه دوست دارین تشریف ببرین. اومدم لب جاده و هرچقدر برای ماشینها دست بلند کردم سوارم نکردند. تا این که چند دقیقه بعد یه ماشین سنگین از راه رسید. گفتم: اینو که عمرا براش دست بلند نمیکنم! همون طور ایستادم که دیدم اومد و نگه داشت و راننده اش گفت: دکتر! بیا سوارشو ... نشناختی؟ نگاه کردم و دیدم همون قوم و خویش ساکن کیشه که دوباره برگشته ولایت!

10. اول صبح اومدم توی درمونگاه که دیدم کامپیوتر روشن نمیشه. کلی بهش ور رفتم و یکی از پرسنل را هم صدا زدم تا بالاخره روشن شد. در همین حین این بعضی از جمله هایی بود که می شنیدیم:

-: تا حالا که نبودین حالا هم که اومدین کامپیوتر روشن نمیشه!

-: آخه اینا که چیزی حالیشون نیست فقط اسما میان اینجا که ساعت‌های کاریشونو پر کنن!

-: اینا کامپیوتر را نمیتونن روشن کنن چطور میخوان مریض ببینن؟!

-: ...

۱۱. پیرزنه آستینشو زد بالا و گفت: ببین! اینجام ورم کرده. بیا دست بزن ... نه صبر کن! بعد آستینشو آورد پائین و گفت: حالا بیا دست بزن!

12. خانمه گفت: من اون قدر برای پادردم آمپول زدم که دیگه خودم خجالت میکشم!

پ.ن1. جلسات رادیوتراپی (پرتو درمانی) خواهر گرامی شروع شده ولی چون قراره اواخر ماه بریم سفر و درنتیجه شیفتهام حسابی فشرده شده فرصت نکردم برم سراغشون.

پ.ن2. گزینه های سفر یکی یکی حذف شدند تا این که نهایتا فقط یکی از گزینه های من باقی موند و یکی از گزینه های آنی. و حتما میتونین حدس بزنین نهایتا گزینه کی انتخاب شد . خلاصه این که قراره مثل سه سال پیش اول چند روز تهران گردی کنیم و بعد چند روز بریم شمال (توی آخرین سفر نوشتم دیگه شمال خیلی تکراری شده اما ظاهرا دیگه چاره ای نیست). قرار شد این بار به شهرهائی سر بزنیم که قبلا نرفتیم. وقتی سرچ کردم دیدم عملا غیرممکنه همه شمالو توی این سفر بگردیم. فعلا دارم چندتا از جاهای دیدنی که تقریبا به هم نزدیک هستند توی اینترنت بررسی میکنم.

پ.ن3. جشن تولد عسل اواخر تیرماه برگزار شد. آخر شب میگه: باورم نمیشه که سنم دورقمی شده. میگم: ده ساله هم که بودی سنت دورقمی بود دیگه! میگه: آخه اون وقت یکی شون صفر بود!

نظرات 46 + ارسال نظر
امیلی آنا دوشنبه 7 شهریور‌ماه سال 1401 ساعت 07:35 ب.ظ http://www.shahrghese.blogsky.com

سلام اقای دکتر عالی بود خاطرات به زیبایی می نویسید ..........بله من هم می نوشتم الان ه حسش تیست! به امید خدا می نویسم خواهرتان چطور هستند؟ ایشالا سلامتی شونو بدست می ارند خبرگزاری مهر نوشته است عمل جراحی برداشت"تومور کاروتید بادی" برای اولین‌بار با موفقیت در یاسوج انجام شد. پزشک متخصص جراحی بیمارستان شهید بهشتی یاسوج پیش از ظهر یک شنبه در این خصوص به خبرنگاران گفت: طی این عمل، تومور کاروتید بادی از یک خانم 60 ساله در بیمارستان شهید بهشتی یاسوج با موفقیت برداشته شد.

دکتر اردوان شهبازی افزود: این عمل جراحی برای نخستین بار در کهگیلویه و بویراحمد انجام شده است. ولایت شما کجاست نمی دونم ! اما اصفهان خواهرتون بردید یاسوج هم این بیماری درمان شد

سلام
از لطف شما سپاسگزارم
تومور خواهرم عمل شده بود اما عود کرده و چون به عصب چسبیده قابل جراحی نیست

آذر سه‌شنبه 1 شهریور‌ماه سال 1401 ساعت 01:04 ب.ظ

سلام دکتر من از خواننده های خاموش هستم

اومدم روز پزشک رو بهتون تبریک بگم

انشالله همیشه سالم و موفق باشید

سلام بر شما و همه خوانندگان محترم
از لطف شما سپاسگزارم

دانشجو چهارشنبه 26 مرداد‌ماه سال 1401 ساعت 05:41 ب.ظ

مطالبتون مثل همیشه جالبند. میگن ه رو وقتی آخر کلمه اضافه می کنن که جایگزین است بشه مثلا هوا سرده. هر بار که در وبلاگ کلمه مرده رو می بینم اما م رو با ضمه میخونم و بعد میفهمم فتحه است.

ممنون
عجب! یعنی باید بنویسم مردِ اومده بود؟

x جمعه 21 مرداد‌ماه سال 1401 ساعت 10:07 ب.ظ http://Malakiti.blogfa.com

چه جالب
من نمیدونستم بروفن طعم داره :))

همه شون که نه
ولی طعم دارش هم هست

من چهارشنبه 19 مرداد‌ماه سال 1401 ساعت 09:43 ب.ظ

پی نوشت ۳: فکر می کنید خانمها به همین راحتی قبول می کنند سنشون بالاتر رفته؟

دقیقا
ضمن این که متوجه شدم این یه مسئله ذاتیه

رها سه‌شنبه 18 مرداد‌ماه سال 1401 ساعت 07:34 ق.ظ

چقد خوب محل سکونت من رو یادتونه اما تغییر کرده دیگه اونجا نیستم
حالا چرا نمیگید شما کجاها رو گفتید
حالا ایشاالله تور افریقا! فک کنم برا همه تون هیجان انگیز باشه!

ما اینیم دیگه
هروقت که پولش برسه چشم

سهیلا یکشنبه 16 مرداد‌ماه سال 1401 ساعت 03:25 ب.ظ http://Nanehadi.blogsky.com

به به،چه بزرگ شده ماشاءالله عسل خانم،از قول منم تبریک بگید،ماشاءالله به این همه نکته سنجی.

بله
ممنون از لطف شما

آنی شنبه 15 مرداد‌ماه سال 1401 ساعت 12:30 ب.ظ

عسل امسال شمع ۱۰ را فوت کرد چه جوری قبلا دو رقمی بوده ؟؟

ده را تموم کرد دیگه

مرضیه شنبه 15 مرداد‌ماه سال 1401 ساعت 09:10 ق.ظ http://because-ramshm.blogfa.com/

یاد سفر شمال قبلی بخر.. آنی جان هم توو وبلاگشون توضیحات کلی نوشتن و چه دردسری شد توو وبلاگ:))
سلام

حالا هم که تعداد شهرهای قرمز داره زیاد میشه!

رها جمعه 14 مرداد‌ماه سال 1401 ساعت 07:16 ب.ظ

حالا زیر لفظی میخواید برای گفتن گزینه هاتون

آخه قرار شد سفر بعدی به گزینه من باشه البته اگه اتفاق خاصی نیفته
ضمنا محل سکونت شما نیست

گیسا پنج‌شنبه 13 مرداد‌ماه سال 1401 ساعت 08:51 ب.ظ http://gisa12345.blogsky.com

دیروز وبلاگ همسرتون رو دیدم قلم خوبی داره حیف که دیگه نمینویسه
دکتر عکس گوشه وبلاگ مال چند سالگیتونه؟

ممنونم
دیگه تصمیمیه که خودش گرفته
اگه اشتباه نکنم چهار سالگی

مهربانو پنج‌شنبه 13 مرداد‌ماه سال 1401 ساعت 03:02 ب.ظ http://baranbahari52.blogsky.com/

عه پس عسل جان هم مثل من و مهردخت ، تیرماهیه مبارکش باشه الهی
اون خانوم مسن که استینشو زد پایین گفت بیا دست بزن خیلی حرف داشت والااا

ممنونم
این که چیزی نیست من خودم هم تیرماهی هستم
واقعا البته به اعتقادات دیگران باید احترام گذاشت تا جائی که برای دیگران مشکلی ایجاد نکنه

رها چهارشنبه 12 مرداد‌ماه سال 1401 ساعت 10:57 ب.ظ

من ی نظر گذاشته بودم ک توش گفتم کجاها بری تو شمال و پرسیدم گزینه های سفر شما چی بود اما نیست چرا؟!

من فقط یک کامنت توی این پست از شما داشتم که تائیدش کردم
همونی که نوشته بودین دیگه مطالبم جذاب نیست

ترانه چهارشنبه 12 مرداد‌ماه سال 1401 ساعت 08:12 ب.ظ

مثل همیشه خوندنی بود
تواد عسل جان مبارک و سفر هم خوش بگذره

ممنونم
سپاسگزارم

Marjan Emami چهارشنبه 12 مرداد‌ماه سال 1401 ساعت 11:18 ق.ظ

سلام مجدد.
منتظر سفر نامه جدید هستیم. همیشه خوندنی و پر از نکته های جالبن

سلام
چشم

یک مادر چهارشنبه 12 مرداد‌ماه سال 1401 ساعت 09:03 ق.ظ

سلام اقای دکتر روزتون پر ازخوشی وسلامتی.واقعا دلم میخواد بهتون تبریک بگم بابت اخلاق وروحیه خوبتون.در زمانه ای که خیلی از دکترها به مریض بعنوان مشتری نگاه میکنند ویا براش وقت نمیزان ویا به حرفاش گوش نمیدن (مخصوصا در کلینیک)ومیخوان فوری نسخه رو بنویسن.این اخلاق شما جای تشکر داره.معلومه با حوصله بهشون گوش میدید که بعد نکات طنزش رو هم پیدا میکنید.ارامش پزشک واقعا استرس بیمار رو هم کم میکنه.ماهم از نکات طنزش لذت میبریم .روزیتون پر برکت باشه

سلام
شما لطف دارید
شاید یکی از عللش این باشه که حقوق من ثابته

پریمهر سه‌شنبه 11 مرداد‌ماه سال 1401 ساعت 10:11 ق.ظ https://parimehr.blogsky.com

ما یه سفر رفتیم از این سر شمال به اون سر شمال، حدودا ده دوازده روز وقت گذاشتیم، آخرش هم به این نتیجه رسیدیم که بهتر بود فقط به یه استان شمال سفر میکردیم
دختر من هم منتظره دو رقمی بشه، چند روز پیش تولد نه سالگیشو جشن گرفتیم

واقعا اگه آدم بخواد کل شمالو خوب بگرده بیشتر از این حرفها زمان میخواد
ما فعلا داریم بین کل یک استان و نصف یک استان تصمیم میگیریم!

شادی سه‌شنبه 11 مرداد‌ماه سال 1401 ساعت 07:31 ق.ظ http://setarehshadi.blogsky.com/

آره همه یا میرن شمال یا جنوب

سودا سه‌شنبه 11 مرداد‌ماه سال 1401 ساعت 04:42 ق.ظ

سلام مجدد جناب دکتر
نمی‌دونم چرا ناقص اومده کامنتم
مفصل بود اما دقیق یادم نیست
در هر صورت ممنون برای نوشتن پست‌های جالب. تولد عسل جون هم مبارک
سفرتون هم به خیر و خوش بگذره
فکر کنم تو تهران سعدآباد و کاخ گلستان و
باغ نگارستان رو رفته باشید!

سلام
خواهش میکنم
ممنون
اتفاقا هیچ کدوم را ندیدیم

دختر قوی دوشنبه 10 مرداد‌ماه سال 1401 ساعت 10:09 ق.ظ http://bacheyetalagh.blogfa.com/

سفرتون بی خطر

ممنونم

.. دوشنبه 10 مرداد‌ماه سال 1401 ساعت 10:05 ق.ظ

سلام
1-اصلا چه بسا همین جور آدمای دور و برش باعث نیاز به این داروها شدن...

سلام
بعید نیست

شادی دوشنبه 10 مرداد‌ماه سال 1401 ساعت 09:56 ق.ظ http://setarehshadi.blogsky.com/

امیدوارم سفر بهتون خوش بگذره، ما که اگه دور دنیا هم بگردیم همسرم باید شمال هم بره انگار شمال رفتن جدا از بقیه سفرهاست.

ممنونم
میگم دقت کردین کسی نمیگه مثلا میرم شرق یا غرب؟!

Marjan Emami دوشنبه 10 مرداد‌ماه سال 1401 ساعت 05:26 ق.ظ

سلام مجدد.
بله بله پروژه پایان نامه.
و دکتر mahram می باشد - البته اکثریت دکتر ها و نه همه شون
و بله انشالله هر سال براش کیک بگیرین و یا خودتون بپزین.
و آرزوی سلامتی هر چه سریعتر برای خواهرتون دارم

سلام
ممنون برای روشنگری

سودا یکشنبه 9 مرداد‌ماه سال 1401 ساعت 01:01 ق.ظ

سلام آقای دکتر
۱- عجب ! واقعا چرا از نوه‌اش نپرسیده؟!
۲- خوب یکی بگه برادر من ورجه وورجه نکن!
۳-

سلام
ممنون از لطف شما
چرا ناتمام مونده؟!

الهه شنبه 8 مرداد‌ماه سال 1401 ساعت 10:47 ب.ظ

سلام .خدا قوت .سفر هم پیشاپیش خوش بگذره البته اگر این دفعه دوباره برنامه اسباب کشی نچیده باشن براتون .انشاءالله هر چه زودتر خبر سلامتی خواهر عزیزتونو بدین .تولد گل دخترتون هم مبارک .

سلام ممنون
نه ظاهرا این بار فقط خودمون هستیم!
سپاسگزارم

باران شنبه 8 مرداد‌ماه سال 1401 ساعت 09:16 ب.ظ http://www.withmygod.blogfa.com

منظورم از گلی کلی بود

منو که میشناسین دیگه

من و ببخش ولی واسم سواله شنبه 8 مرداد‌ماه سال 1401 ساعت 01:57 ب.ظ

سلام
ببخشید قصد فضولی ندارم ولی واسم سواله، اگر دوست داشتید جواب بدید
چرا اینقدر با خانواده آنی صمیمی هستید و نسبت به خانواده خودتون بی اعتنا.
همیشه از بودن با خانواده آنی می‌نویسید و در واقع خانواده آنی اولویت شما هستن اما خانواده خودتون نه.
اسباب کشی خونه باجناغ مهم بود، و رفتید و به قول آنی نمیتونست به خواهرش نه بگه اما بیماری تنها خواهرتون چندان اهمیت نداره و حالا چون اگر به دیدنش برید ممکنه یه روز سفرتون این ور اونور بشه، دیدن خواهرتون رو کنسل می کنید.
خدایی نکرده اگر خواهرتون چیزیش بشه و ندیده باشید‌ دلتون نمیسوزه؟
از سمت دیگه روحیه و شادی خواهری که نه مادر داره نه خواهری که دلسوزش باشه و با دیدن شما و برادرانتون دلش شاد میشه و انگیزه میگیره مهم نیست.
ببخشید قصد فضولی ندارم فقط واسم سواله

سلام
خواهش میکنم
من با خانواده آنی صمیمی تر هستم چون همسایه هم هستیم و طبیعتا بیشتر با هم برخورد داریم.
اما باور کنید به خانواده خودم هم بی اعتنا نیستم. روز پنجشنبه اونجا بودم و باور کنید در این روزها امکان رفت و آمد زیاد را ندارم چون از یک طرف شیفت‌های این روزهام واقعا فشرده اند به حدی که فقط امکان خواب توی خونه را دارم و از طرف دیگه پدر و خواهر فعلا هردو مبتلا به کرونا هستند و طبیعتا مسائل دیگه ای هم وجود داره که امکان ثبتشون توی وبلاگ نیست
موفق باشید

لیلی شنبه 8 مرداد‌ماه سال 1401 ساعت 12:01 ب.ظ http://Leiligermany.blogsky.com

به عسل بانو بفرمایید ۱۱ هم دو رقمی حساب نمیشه چون یکجوره
تهران گردی خودش کلی سفر حساب میشه

این هم حرفیه
بله حق با شماست

فریبا شنبه 8 مرداد‌ماه سال 1401 ساعت 10:17 ق.ظ

سلام.اگر از جاده هراز به شمال میرید به پلور که رسیدید وارد جاده رینه لار بشید. هم می تونید دشت لار رو ببینید که تا ساعت چهار بعد از ظهر بازه.بعد به سمت رینه بیاین تقریبا هفت کیلومتری رینه یه پارکینگ است که از اونجا صعود دماوند شروع می شه.منظره دماوند از اونجا قشنگه.
آبگرم لاریجان هم آب داغ خوبی داره.
در ضمن با 450تومن می تونید یه ماشین بگیرید تا ارتفاع3000متری برید

سلام
امسال از اون طرف نمیریم اما برای سفرهای بعدی یادم میمونه.
ممنون

باران شنبه 8 مرداد‌ماه سال 1401 ساعت 12:43 ق.ظ http://www.withmygod.blogfa.com

سلام آقای دکتر عزیز
چقدر حالم خوب شد پستتون رو خوندم...
ای جانم دخترتون ۱۱ سالش شد؟ خدا حفظش کنه
راستی امیدوارم رادیوتراپی خواهرتون هم به خوبی انجام بشه و زودی حالشون خوبه خوب بشه.
به آنی جان کلی سلام برسونید.
سفر گلی خوش بگذره بهتون

سلام خانم دکتر
سپاسگزارم
بله زمان خیلی زود میگذره
ممنونم
آنی دیگه توی وبلاگ نمینویسه چشم بهش میگم
ممنون فقط گلی کیه؟

امیر حسام جمعه 7 مرداد‌ماه سال 1401 ساعت 11:13 ب.ظ https://bimoghadame.blogsky.com/

سلام؛
1-نوه بی اخلاق؛
2-عجب!
3-چطور اون خانم اسمش را گفته؟
4- چند ساله بود؟
5-عجب!
6-آخ. امان از پیری؛
7-این طعم ها هم برای پدر و مادر بعضی موقع ها چالشی میشن؛
8- دفاع کردن پایان نامه مهمه . چطور دفاع کردنش مهم نیست؛
9-خیلی وقته سوار نشدم؛
10-خسته از همه چیز و همه کس؛
11-امان از پیری؛
12-بنده خدا؛
-آرزوی سلامتی و شفا برای همه بیماران دارم.
-اتفاقاً تهران هم جای دیدنی زیاد داره. خود کسانی که تهران ساکنن، اطلاعی ندارند. شما در وبسایت ها، جاهای دیدنی تهران را سرچ کنید. اگر وقت داشتید چسبیده به تهران هم جاهای دیدنی زیاد هست. روستای کَمَرد، روستای وردیج و واریش، ایگل و ...
تولد دخترخانم شیرین زبونتون هم مبارک باشه. ماشااله.

سلام
3. نمیدونم احتمالا گفته پذیرش پرسید!
4. فکر کنم حدود بیست و پنج
8. من هم نگفتم مهم نیست
10. واقعا
بله توی سفر قبلی فقط چندتا از دیدنی های تهرانو دیدیم. کلا همه جای ایران جاهای دیدنی زیاد داره
ممنونم

حرمان جمعه 7 مرداد‌ماه سال 1401 ساعت 10:22 ب.ظ https://mrherman.blogsky.com/

سلام
اقا فکر کنم نوه دل پری از مادربزرگه داشته که تصویه حساب کرده، انتقام‌گیری
مورد ۳ هم گمانم هنوز سیستم کامل روشن نشده بود و بالا نیومده بوده گیج کرده بوده یا شایدم هم اصلا گذرش به مرکز درمانی نخوره بوده نابلد بوده
این بیمه حضرتی قبلا مخصوص کامیون و تریلی سوارها بوده و وارد مراکز درمانی نشده بود که شد ...

سلام
اما لو رفت!
مورد اول که منتفیه چون هوا درحال تاریک شدن بود!
تا کجا پیش بره خدا میدونه!

زهرا پنج‌شنبه 6 مرداد‌ماه سال 1401 ساعت 11:18 ب.ظ http://pichakkk.blogsky.com

سلام.
تولد عسل جان مبارکا باشه

سلام
سپاسگزارم

عمه اقدس الملوک پنج‌شنبه 6 مرداد‌ماه سال 1401 ساعت 08:13 ب.ظ https://amehkhanoom.blogsky.com

اسم پایان نامه میاد، میخوام خودمو بزنم
من تا حالا حتی اندک تصوری از پایان نامه نوشتن دکترها نداشتم
تولد عسل بانو مبارک، انشاالله سه رقمی بشه سال تولدش
خواهرتون هم انشاالله بسلامتی کامل برسند
من شمال دوست ندارم، عاشق جنوبم، بخصوص ماهی های خوشمزش

حق دارین
وا چرا؟
ممنون
ممنونم
توی این گرما آخه؟

رها پنج‌شنبه 6 مرداد‌ماه سال 1401 ساعت 07:17 ب.ظ

نمیدونم فشار روزگار روی من زیاد شده یا افسردگی گرفتم یا مزه پستای شما رفته ک اصلا و ابدا خندم نمیگیره

شاید هم ترکیبی از همه شون!

زری.. پنج‌شنبه 6 مرداد‌ماه سال 1401 ساعت 05:46 ب.ظ

سلام، مسوول پذیرش به اقای شماره پنج باید میگفت شما تشریف ببرید امامزاده:)
عه دکتر چرا برای ماشین سنگین دست بلند نکردی؟ من عاشق این ماشین سنگینهام:) اصلا بچگی ‌دوست داشتم راننده ماشین سنگین بشم:)


دست بلند نکردم اما ظاهرا قسمت بود سوارش بشم. باورتون میشه به زور خودمو کشیدم بالا؟!

Marjan Emami پنج‌شنبه 6 مرداد‌ماه سال 1401 ساعت 01:05 ب.ظ

سلام، تولد عسل جان مبارکه. صد سال با سلامتی تولد بگیره انشالله.
چه پروژه پر دردسری داشتین.حتی خوندنش هم استرس زا بود.
سفر خوش بگذره
و دکتر محرمه. چقدر بعضی ها عجیبن

سلام ممنونم یعنی تا صد سال هی برم براش کیک بگیرم؟!
پروژه؟ آهان برای پایان نامه
ممنون. mahram یا moharram؟
واقعا

زهره پنج‌شنبه 6 مرداد‌ماه سال 1401 ساعت 07:51 ق.ظ

مریم چهارشنبه 5 مرداد‌ماه سال 1401 ساعت 05:26 ب.ظ http://mabod.blogsky.com

الهی که به رودی خبر سلامتی کامل خواهر و پسر پسر خاله ی گرامی رو بدید و خوشحالم که حقوق عقب افتاده پرداخت شد و الهی که همه ی گرفتاران مالی و غیر مالی مشکلاتشون حل بشه و همه ی مریضان لباس عافیت بر تن بکنند ، ان شالله علاوه بر تهران ، به یه جای دنج دیگه هم سفر کنید و حسابی از سفر لذت ببرید و سفرنامه اش رو بنویسید تا ماهم لذت ببریم

طبق معمول شرمنده کردید
ممنونم

مریم چهارشنبه 5 مرداد‌ماه سال 1401 ساعت 05:11 ب.ظ http://mabod.blogsky.com

والهی که عسل جانم ۱۲۰سال عمر پر برکت و با عزت داشته باشه ، ان شالله شما و آنی خانوم شاهد موفقیت های روز افزونش و عاقبت بخیریش وجشن فارغ التحصیلیش و جشن عروسیش باشید الهی آمین

سپاسگزارم

لیدا چهارشنبه 5 مرداد‌ماه سال 1401 ساعت 05:03 ب.ظ

یعنی با این نوشته های آبی مارو میبرین به سالها پیش ،اون پستو میخونیم دوباره برمیگردیم اینجا.یه جورایی انگاری سفر در زمانه:چقدر هم نوشتنتون قشنگتر شده دکتر ،عسل جان هم حرفاش خیلی جالبه.تولدش هم مبارک باشه.کلا پستاتون خوبه اما گاهی وقتا حوصلم نمیشه برگردم ببینم هر کدوم شمارش چند بوده که دربارش بگم مثلا بیشتر خندیدم.

کمی فکر لازم بود تا منظورتون از نوشته های آبی را بفهمم!
از لطف شما سپاسگزارم
پس حالا صبر کنین و ببینین چه سفرنامه ای بنویسم

مریم چهارشنبه 5 مرداد‌ماه سال 1401 ساعت 04:59 ب.ظ http://mabod.blogsky.com

سلام جناب دکتر
خدا قوت و پرتوان باشید
تولد عسل جون با تاخیر بی نهایت بار مبارک باشه و از خدا براش یه عالمه اتفاق مثبت و شاد و رنگارنگ و همیشه موفق و سالم و عاقبت بخیر و خوشبخت باشه و بهترین و زیباترین هدیه ها رو از خالق مهربونش بگیره الهی آمین

سلام
ممنونم
چندبار چندبار برای یه پست نظر میگذارین؟

منجوق چهارشنبه 5 مرداد‌ماه سال 1401 ساعت 02:18 ب.ظ http://manjoogh.blogfa.com

وای خدای من دکتر تو این گرما و محرم میخوای بیای تهران!!!!؟؟؟؟
به آنی بگو این چه کاریه آخه

دیگه حکم حکومتی صادر شده
چشم

گیسا چهارشنبه 5 مرداد‌ماه سال 1401 ساعت 01:43 ب.ظ http://gisa12345.blogsky.com

سلام
8-خوب بعد از کار میره تبریک میگه دیگه
10-دیگه ازش نخوایید براتون کاری کنه چون دفعه بعد شاید چیزای بدتری بشنوید
پ.ن2- شمال حتی تکراریشم خوبه

سلام
حتما
تقصیر اون بنده خدا چیه؟
واقعا

لیمو چهارشنبه 5 مرداد‌ماه سال 1401 ساعت 12:51 ب.ظ https://lemonn.blogsky.com/

سلام
1. اینم از مغز بادوم
2. اینهایی که قبول نمیکنن پیر شدن خییییلی خوبن.
3. مریض بوده بنده خدا، رد داده بوده
10. این دسته از افراد بانمکن. دو دقیقه بعد که کارشون دستتونه میان تملق میگن باز
11. ممنونم که موجبات گناه و معصیت رو فراهم نکرد
پ.ن 1: امیدوارم بهتر باشن.
پ.ن2: انتخاب آنی جان بسی پسندیده است. نمیدونم چطوریه که صد جا میریم بازم دلمون با شماله
پ.ن3: گفته بودم عاشق استدلالهای دخترتونم دکتر؟

سلام
1. فکر کنم یه جنگ و دعوای فامیلی درست کردم!
2. واقعا
3. ناجور
10. دقیقا
11. الحمدلله!
پ.ن1. ممنونم
پ.ن2. همیشه حق با خانمهاست
پ.ن3. نه نگفته بودین

نسیم چهارشنبه 5 مرداد‌ماه سال 1401 ساعت 12:03 ب.ظ

تولد عسل خانوم پیشاپیش مبارکککک
هزار ساله باشه دختر زیبا
سفر خوش بگذره

ممنون اما تولدش تموم شد پیشاپیش؟
ممنون

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد