جایی برای گفتن دلتنگیها

ماجراهای یک پزشک هنوز عمومی

جایی برای گفتن دلتنگیها

ماجراهای یک پزشک هنوز عمومی

خاطرات (از نظر خودم) جالب (259)

سلام

1. بازرس اداره بیمه خدمات درمانی اومد توی درمونگاه بازدید. وقتی کارش تموم شد گفت: یه نسخه برام مینویسین؟ کدملی شو زدم توی سامانه و دیدم بیمه تامین اجتماعی داره!

۲. پیرزنه گفت: شما خودتون واکسن کرونا زدین؟ گفتم: بله چطور؟ گفت: آخه یکی میگفت دکترها خودشون هیچکدوم واکسن نزدن فقط به شما گفتن بزنین که بشین موش آزمایشگاهی شون!

3. داشتم مریض میدیدم که گفتند تلفن کارم داره. رفتم و گوشی تلفن درمونگاهو برداشتم و گفتم: بفرمائید. یه خانمی خودشو معرفی کرد و گفت: من وکیل خانم ... هستم. ظاهرا اونجا پرونده بهداشت روان دارند. ایشون قراره بهشون یه ارثی برسه و حالا برادرشون گفته ایشون چون مشکل اعصاب و روان دارند نمیتونن توی پولی که بهشون میرسه دست ببرن. لطفا ببینین بیماریش چیه تا من ثابت کنم که بیماریش در چنین حدی نیست. شما با این کار لطف بزرگی به این زن میکنین و .... گفتم: لطفا چند دقیقه دیگه دوباره زنگ بزنین. بعد رفتم پیش کارشناس بهداشت روان مرکز و جریانو بهش گفتم که گفت: این خانم الان اینجا بود و چیزی به من نگفت! چند دقیقه بعد هم اومد توی مطب و گفت: به خانمه زنگ زدم. گویا اون خانمه درواقع وکیل شوهرشه که میخواد به استناد این که بیماری روانی داره طلاقش بده! نهایتا تصمیم گرفتیم هیچ اطلاعاتی به خانم وکیل ندیم.

4. یکی از خانمهای همکار همه پرسنل را جمع کرد و یک جعبه شیرینی آورد و گفت: شیرینی نامزدیمه. همه بهش تبریک گفتیم و مشغول خوردن شیرینی شدیم که یکی دیگه از خانمها ازش پرسید: حالا داماد چکاره است؟ گفت: توی نیروهای ویژه است. نمیدونم چرا همه یکی یکی یادشون اومد که کارشون عقب افتاده و باید برن! (بعدنوشت: همین الان این خانم و همسرشون توی ماه عسل هستند. اون هم ( به گفته یکی از خانمهای همکار) توی آنتالیا!)

5. نسخه پیرمرده را که نوشتم گفت: فشارمو هم میگیری؟ گرفتم و گفتم: فشارتون سیزدهه. گفت: توی خونه هم گرفتن و گفتن سیزدهه فکر کردم اشتباه میگیرن. گفتم: مگه همیشه فشارتون چند بود؟ گفت: سیزده!

6.به  پیرزنه گفتم:  جایی نبودین که سرما بزنه بهتون؟ گفت: چرا خونه های ما سرده. مثل اینجا نیست که گرم باشه! چند دقیقه بعد از رفتن پیرزنه شوفاژهای درمونگاه از کار افتاد و حتی پزشک شیفت بعد که اومد میگفت: من اینجا نمیمونم از سرما یخ میزنم! توی راه که برمیگشتیم ولایت ماشین تاسیسات شبکه را دیدیم که میرفت سراغشون!

۷. یه خانم ۵۵ ساله نشست روی صندلی و همراهش گفت: سرفه داره. گفتم: سرفه شون از کِی شروع شده؟ همراهش از خود مریض پرسید: دکتر چی گفت؟ مریضه گفت: میگه از کی؟ همراهش گفت: از دیروز! (خب خودت بگو مادر من!)

8. (18+) به پرسنل یکی از مراکز شبانه روزی گفتم: مدتیه آقای ... (یکی از راننده های آمبولانس) و خانم ... (یکی از خانمهای مسئول تزریقات) را ندیدم. کجان؟ گفتند: مگه خبر نداری؟ دکتر ... یه مریضو نصف شب اعزام کرد و اون دو نفر هم بردنش و دیدیم برنگشتن. بعد دیدیم نیروی انتظامی آوردشون و گفت بالای تپه نزدیک دکل تلویزیون نشسته بودند توی ماشین و ... به راننده گفتیم: آخه این چه کاری بود که کردی؟ گفت: من کاری نکردم. گفتم این دختر اهل اینجا نیست بردم دکل را نشونش بدم!

9. نصف شب آقای مسئول پذیرش گفت: دکتر! با صدای زنگ که بیدار میشی؟ گفتم: بله خیالتون راحت. اون شب تا صبح دوبار از سر و صدای مریضها بیدار شدم و رفتم و مسئول پذیرشو بیدار کردم!

10. من معمولا سر کار موقع باز کردن وبلاگ خیلی مراعات میکنم اما چند روز پیش به محض این که صفحه اصلی بلاگ اسکای را باز کردم دیدم مسئول پذیرش بالای سرم ایستاده و میگه: چه صفحه قشنگیه برای من هم بازش کن! رفتم و صفحه بلاگ اسکای را توی کامپیوتر پذیرش براش باز کردم. دیگه نمیدونم روزهای بعد آدرسش براش ذخیره شد یا نه؟ یا اصلا بفهمه که میتونه روی اون وبلاگهای به روز شده کلیک کنه و بره داخل وبلاگ ها یا نه؟ آخر وقت هم اومد و پرسید: این سایت که برای من باز کردید که ممنوعه نبود؟!

11. خانم مسئول آزمایشگاه اول وقت اومد و گفت: امروز کیت تست حاملگی نداریم. لطفا حتی الامکان ننویسین. چند دقیقه بعد خانمه اومد و گفت: میخوام آزمایش بارداری بدم. گفتم: ظاهرا امروز تستش را ندارن. گفت: اما من فقط آزمایششو میخوام!

12. اول صبح که رفتم توی درمونگاه به خانم دکتری که شب پیش شیفت بود و داشت میرفت گفتم: دیشب چطور بود؟ گفت: خوب بود فقط ساعت دو صبح مرده اومد و گفت: دندونم درد میکنه و همه داروها را هم توی خونه دارم! بهش گفتم: میخوای بشینم همین جا و نگاهت کنم تا دردت کم بشه؟!

پ.ن1. فکر میکنم دوستان قدیمی این وبلاگ گه گاه کامنتهای سرکار خانم مرجان امامی را از استرالیا دیدن. تنها فردی که از خارج از کشور توی اون بازی بیمزه وبلاگی گذاشتن عکس از در خونه (!) شرکت کردند. ایشون اخیرا یه لطف خیلی خیلی بزرگ در حق من کردند که متاسفانه فعلا نمیتونم توضیح بیشتری در موردش بدم. اما همین جا رسما ازشون تشکر میکنم و امیدوارم بتونم یه روزی جبران کنم.

پ.ن2. اخیرا یه ورژن جدید از پزشک خانواده منتشر شد که بر اساس اون دستمزد شیفتهای شب و اضافه کاری به شدت بالا میرفت اما بلافاصله مرکز بهداشت استان یه مبلغ خیلی کمتر را برای شیفتها و اضافه کاری اعلام کرد و در پاسخ به اعتراض ما رسما گفتند اون قدر پول نداریم که بهتون بدیم! اما همین مبلغ مرکز بهداشت استان هم اضافه کارمونو تقریبا دوبرابر کرد.

پ.ن3. از جلو اتاق عسل رد میشم که میبینم داره ترانه "ای ایران" را  زمزمه میکنه. وقتی منو میبینه میگه: خودمونیم کشوری که همه چیزش این قدر داغونه این همه تعریف داره؟!

بعدنوشت: این هم لینک داستان ننه سکینه که یکی از دوستان لطف کرده بودند و لینکشو گذاشته بودند.

نظرات 55 + ارسال نظر
صفا یکشنبه 6 فروردین‌ماه سال 1402 ساعت 01:55 ق.ظ http://Mano-tanhae-va-omid.blogsky.com

ماشاالله به اینهمه پیام و اینهمه مخاطب.
ردیف ۱۲ کیف کردم از حاضر جوابی خانم دکتر.
به خاطر داشتن دختری مثل عسل به حالتون غبطه میخورم .

شما بزرگوارید.
واقعا
ممنونم

من جمعه 19 اسفند‌ماه سال 1401 ساعت 03:43 ق.ظ

بنظر شما کسی ک بیمه درمان تامین اجتماعی رو داشته بعد بشه بازپرس ی بیمه دیگه منطقیه ک از بیمه درمان تامین اجتماعی انصراف بده؟بعد دو روز بعد ک از اونجا اومد بیرون تامین اجتماعی دیگه زیر بار بیمه درمان نرفت چی؟ در ضمن جفت شون دولتی هستن.
این استدلال شما قابلیت یکی از موارد پست هاتون رو داشت

به نظر من منطقی نیست کسی که کارمند و درواقع بازرس یکی از صندوق‌های بیمه است خودش عضو اون صندوق نباشه

مرجان امامی دوشنبه 15 اسفند‌ماه سال 1401 ساعت 01:37 ب.ظ

سلام نازی خانوم، ممنون از شما که به من لطف دارید. من از آشنایی با شما و دوستانی که در این وبلاگ نظر میدن خیلی خوشحالم و از همه نظرا، چه موافق ‌و چه مخالف، استفاده می کنم. دست آقای دکتر ربولی هم درد نکنه که ما رو با هم آشنا کردن و باعث این تبادل نظرات هستن. البته باید بگم‌گاهی اوقات بعضی از دوستای این وبلاگ زیاد منعطف نیستن و زود قضاوت می کنند.

قابل توجه نازی خانوم

سهیلا یکشنبه 14 اسفند‌ماه سال 1401 ساعت 06:14 ب.ظ http://Nanehadi.blogsky.com

ای جان به این عسل،من هر بار میخونم میخندم،خو بچه حق داره،اون ایران قدیم رو که ندیده.

ممنونم

موج یکشنبه 14 اسفند‌ماه سال 1401 ساعت 01:44 ب.ظ

منم استرالیا می خوام

میخرم برات

شیرین شنبه 13 اسفند‌ماه سال 1401 ساعت 05:30 ب.ظ http://khateraha95.blogfa.com/

سلام اقای دکتر خوشحالم که هنوز مینویسید و من رفتم و برگشتم . شیرین زبونیهای عسل بانو رو میخونم لبخند میزنم خدا حفظش کنه خوبید الحمدالله انی خانم پسر گلتون و پرنسس خانم کوچولوتون خوبن انشالله

سلام
ممنون از لطف شما
حتما مزاحم میشم

من پنج‌شنبه 11 اسفند‌ماه سال 1401 ساعت 02:37 ب.ظ

بعدا چندتا عکس با کانگورو هم برامون بزار

اگه کانگوروها افتخار دادن چشم

یک سوال سه‌شنبه 9 اسفند‌ماه سال 1401 ساعت 08:57 ب.ظ

سلام
۹: دکتر میشه بپرسم برای هر شب شیفت چقدر می دهند؟

سلام
طبق ورژن جدید برای هر درمونگاه بسته به شلوغی و ... مبلغش فرق میکنه.

فرزان سه‌شنبه 9 اسفند‌ماه سال 1401 ساعت 05:00 ب.ظ

سلام اقای دکتر
من چند روز پیش کاراموزی بودم توی اتاق عمل
و چندین ساعت بود غذا نخورده بودم اما اصلا احساس گرسنگی نداشتم
اخرای تایم کاراموزی سر عمل حس کردم همه چیز داره دور سرم میچرخه و تنها کار ک کردم نشستم روی صندلی
ابنبات خوردم و اب قند اما یکم طول کشید ک خوب بشم چون حتی روی صندلیم سرم گیج میرفت و دستام تا مچ بی حس شد و به گفته دوستان رنگم پرید
بنظرتون صرفا بخاطر غذا نخوردن بوده یا ممکنه کم خون شده باشم؟
تا الان اصلا اینجور نشده بودم با اینکه پیش اومده بود تایم طولانی غذا نخورم

سلام
اگه فقط همین یه بار بوده احتمالا به خاطر غذا نخوردن و افت قند خون بوده.
اما اگه دیدین داره تکرار میشه بهتره یه آزمایش بدین

شیرین سه‌شنبه 9 اسفند‌ماه سال 1401 ساعت 09:32 ق.ظ

دکتر به عسل جون بگین زن بودن توایران خیلی خوشاینده خیلی کرامت دارند جایگاه والا و بالایی دارند !
اینکه اسید پاشیدن رو صورتشون والان دخترای دبیرستانی رومسموم میکنند وآب ازآب تکون نمیخوره بخاطراینه که زن خیلی توحکومت ما حرمت داره!
نمیدونم چرا بعضیا بچه های الان رو با بچگی خودشون مقایسه میکنند !!!

از لطفتون ممنونم
امیدوارم به زودی همه مشکلات حل بشه

منجوق دوشنبه 8 اسفند‌ماه سال 1401 ساعت 10:26 ب.ظ

اسم کتاب همان عنوان پست است

بله توی وبلاگتون هم خوندم
ممنون

من،،،،، دوشنبه 8 اسفند‌ماه سال 1401 ساعت 09:20 ب.ظ

حالا می خواهید بچه تون را بالا ببرید یا دانا جلوه بدهید لزومی ندارد به من و شما توهین کنید! هیچوقت هم یک بچه ی دوازده ساله حرفهای سیاسیش از روی پختگی و تجربه نیست تو دهن اطرافیانش نگاه می کنه یا بازخورد و موجی که از اونها دریافت می کنه

من توهینی به شما کردم؟ اگه کردم عذر میخوام.
درضمن من فقط جمله ای که عسل به زبون آورد نوشتم نه بیشتر و نه کمتر. نه قراره با باهوش بودن دخترم جایزه ای بهم بدن و نه به خاطر کم هوش بودنش چیزی ازم بگیرن.

درخت بلوط دوشنبه 8 اسفند‌ماه سال 1401 ساعت 08:39 ب.ظ http://qazalkhan.blogsky.com

سلام آقای دکتر
وبلاگتون رو حدود دو هفته است که بصورت اتفاقی تو یکی از وبلاگ ها پیدا کردم و دارم میخونم
وبلاگتون واقعا جالبه
خاطراتتون خیلی خیلی باحالن و اینکه بطور مستمر وبلاگتون رو آپ میکنید نکته ی خیلی مثبتیه لطفا به نوشتن ادامه بدین
قلمتون باعث شد من بعد از ۱۱ سال وبلاگ نویسی دوباره از نوشتن به وجد بیام و از بیان مهاجرت کنم به بلاگ اسکای :)

سلام
شما لطف دارین
خوشحالم که دارم یک دوست جدید پیدا میکنم.
باز هم منتظرتون هستم.

نازی دوشنبه 8 اسفند‌ماه سال 1401 ساعت 06:33 ب.ظ

مرجان خانم امامی ما هم ازتون تشکر میکنیم افرین هموطن مهربونم هرکاری کردین حتی اگر کوچیک هم بوده به هرحال باعث شادی ایشون شده و همین کافیه دکتر ربولی خیلی انسان دلرحمی هستن هم خودشون هم خانم گلشون انی خانم امیدوارم این چرخه های محبت و کمک به همدیگه همیشه برقرار باشه و کسی هم باعث شادی شما بشه مرجان خانم جان

در ضمن کسایی که گیر دادن به عسل! اتفاقا این بچه ماشاء الله از هوش زیادش هستش و واقع گرا هست ندیدن بدی های وطن دلیل بر وطن پرست نبودن نیست من خودم واقعا بدی های وطنم ایران را میدونم اما حاضرم جونم را برای حفظش بدم اونم به راحتی و بدون حتی لحظه ای تفکر

کاملا با شما موافقم البته نمیدونم چرا به این نتیجه رسیدین که من دلرحمم؟

Amir دوشنبه 8 اسفند‌ماه سال 1401 ساعت 05:30 ب.ظ https://amirdreamlife.blog.ir/

راستش خیلی جالبه ، بهش گفتم بیا بزن قالب وبلاگمو ویرایش کن ، کفتش اکی ، کدشو بهم بده ، بهش دادم گفتش اینا رو عوض کن ، منتها جرئت نکردم عوضش کنم.

به نظرم بهتره اطلاعات اکانتمو بهش بدم بگم بیا ، این تو و این قالبش ، بزن عوضش کن ، حالا این هیچی اقای دکتر ، یه سایت دیگه هست که اونجا یه سری کاراکتر ادم داره که طبق جملاتی که تو بهش میگی چیا بگه ، میاد حرف میزنه و همونا رو عینا میگه ، یعنی جون میده برای تولید محتوا ، انگار عادیه طرف و اصن بهش نمیخوره هوش مصنوعیه

اونوقت ، هعی ...

با اینکه این chat gpt گاهی اشتباه توی کارش هست ولی بهش بگی ، اولین جمله اش اینه که ببخشید من اشتباه کردم ، بله من اشتباه کردم عذرمیخوام و حق با شماست . کم کم خیلی ها دارن باهاش اشنا میشن و سرورهاش داره شلوغ میشه

گفتم میشه بهش کد هم داد؟ یعی توی فایل تکست میذاری و میذاریش توی گوگل درایو و ادرسشو بهش میدی و اونم میگه اکی برش داشتم و اینکارا رو بکن .

درکل این هوش مصنوعی chat gpt زیاد احساس نداره ولی replica ، اون خیلی احساسی تره.

جالبه
فردا که رفتم خونه یه سر بهش میزنم

Amir دوشنبه 8 اسفند‌ماه سال 1401 ساعت 05:20 ب.ظ https://amirdreamlife.blog.ir/

این ادرس سایتش هست.

https://openai.com/blog/chatgpt/

ممنون

عبد دوشنبه 8 اسفند‌ماه سال 1401 ساعت 01:56 ب.ظ

سلام آقای دکتر راستش دلم به حال عسل جان سوخت متاسفانه بزرگترها نمی دونن چه بلایی سر بچه هاشون میارن درسته این حرف ها برای شما خوشاینده ولی بچه ای که با حس وطن پرستی بزرگ نشه دیگه چه هویتی قراره براش بمونه وطن هرچند مشکلات داشته باشه باز هم ریشه ادم اونجاست. جای دیگه هم نوشته بودید که وقتی خانمتون از پریود براش حرف زده بودن گفته بود که همه بدبختیها برای زن هاس(دقیقش یادم نیست) خب پس زن بودنش را هم براش خوشایند جلوه ندادید به چی باید دل خوش کنه؟

سلام
مطمئن باشید من و مادرش نه درباره کشورمون بهش بد گفتیم نه درباره زن بودنش.
اما عسل الان 12 سالشه و خودش خیلی چیزها را میبینه و درک میکنه.

لیلا شبهای مهتابی یکشنبه 7 اسفند‌ماه سال 1401 ساعت 02:29 ب.ظ http://www.yalda4000.blogfa.com

سلام آقای دکتر... پست هاتون خیلی شیرین و جذاب و خوندنی هستن و خیلی وقتا میام و میخونم. بنده یک عدد معلم کلاس دومی و مدرس خانواده

سلام
شما لطف دارید
امیدوارم بازهم به اینجا سربزنین

. یکشنبه 7 اسفند‌ماه سال 1401 ساعت 02:28 ب.ظ

دکتر برای کسی که دچار اشتهای کاذب شده و خیلی هم گامبول شده چه قرصی پیشنهاد میدین؟ همش گشنه اش هست!

قبلا یک سری قرصهای کاهش دهنده اشتها بود که به خاطر کشف عوارضشون جمع آوری شدند. الان داروهائی هست که مانع از جذب چربی های داخل غذا میشه اما به نظر من اول یک سری آزمایش بدین و معده و تیروئید و... را بررسی کنین

امید یکشنبه 7 اسفند‌ماه سال 1401 ساعت 12:23 ب.ظ

در مورد 3 کلا فقط جواب به نامه ها و درخواستهای مکتوب بدید
مورد 8 هم این بنده خدا فکر اینو نکرده بود که این خانم با دیدن دکل تلویزیون توقعش میره بالا

بله حق با شماست گرچه همونو هم گاهی نباید جواب داد.

Amir یکشنبه 7 اسفند‌ماه سال 1401 ساعت 12:02 ب.ظ https://amirdreamlife.blog.ir/

سلام اقای دکتر
نظرتون راجع به جوابهای هوش مصنوعی چی بود؟

سلام
واقعا جالب بود
راستی آدرسش چیه؟

مرجان امامی شنبه 6 اسفند‌ماه سال 1401 ساعت 09:33 ب.ظ

سلام، ایها الناس، به خدا من کار مهمی نکردم. آقای دکتر ربولی من رو شرمنده کردن، این قدر که خصوصی و عمومی تشکر کردن.

سلام
اختیار دارید ممکنه حتی از نظر مالی هم کلی باعث صرفه جویی برای من بشه

فریبا شنبه 6 اسفند‌ماه سال 1401 ساعت 05:42 ب.ظ

قبلا اینطوری بود فقط کارمند های رسمی خدمات درمانی بودن کارمندهای قراردادی بیمه تامین اجتماعی .حالا یه عده هم بعد از بازنشستگی از تامین اجتماعی در مراکز دولتی کار می کنن.
کسانی که به هر شکل وارد نیروهای مسلح در هر رده ای شوند تا پنج سال بعد از اتمام کار یا بازنشستگی بهشون پاسپورت نمیدن هم به خودشون هم همسرشون.الان که حتی اگر همکاری هم انجام بشه بازم ممنوع الخروج می شن.صرفا جهت اطلاع.

ممنون برای اطلاع رسانی

استاد شنبه 6 اسفند‌ماه سال 1401 ساعت 05:34 ب.ظ

سلام دکتر جان
من فردا یه ارائه مهم دارم. ولی از اونجایی که دچار speech anxiety هستم ، خیلی استرس میگیرم.
پروپرانول ۲۰ خوبه یه نیم ساعت قبل اجرام بخورم؟ یا چیز دیگه ای پیشنهاد میدید؟
تا حالا هم نخوردم، واقعا تاثیر داره حالا؟

سلام
بله خوبه فقط مراقب باشید فشارتون نیفته

نسیم شنبه 6 اسفند‌ماه سال 1401 ساعت 01:53 ب.ظ

زنده باد عسل

ممنون

لیمو شنبه 6 اسفند‌ماه سال 1401 ساعت 01:52 ب.ظ https://lemonn.blogsky.com/

سلام دکتر
1. دیگه خودشون بهتر میدونن چیکار کردن و چقدر به درد میخوره!
2. جا داره سلامی هم داشته باشیم به اونهایی که میگفتن واکسن نزنید، میمیرید و چمیدونم تحت کنترل میگیرنتون و اینطور صحبت ها.
3. وای. چرا این سنگدلی و بی وجدان بودن آدمها برام عادی نمیشه واقعا؟!!! ممنون که اطلاعات ندادید.
4. اگر بودم هرطور شده شیرینی رو برمیگردوندم، لازمشون میشه.
5. کلا بنده خدا اشتباه زده بوده.
6. واااای چه چشم شوری!
7. دیده بودم یکی به جای یکی دیگه حرف بزنه اما نه دیگه در این سطح
8. توی تایم اداری و کاری؟
9. شبیه فیلمها بود که یه حرفی میزنن سکانس بعدی مخالفش رو انجام میدن
12. بهترین پااااسخ
و باز هم عسل حق گفت. بسیااااار هم حق گفت فقط مشخصه تازه یه عده ای رو ندیده. توان صفر ادعا صد.

سلام
۱. دقیقا
۲. و متاسفانه از طرف بخشی از بچه‌های بالا هم حمایت می‌شدند
۳. چون توی وجود خودتون چنین چیزهایی نیست
۴.
۵. ظاهرا
۶. بدجورر
۷. من هم ندیده بودم
۸. خب بعد از شیفت که هرکدوم باید میرفت خونه خودشون
۹. واقعا
۱۲. دقیقا
متاسفانه

زری.. شنبه 6 اسفند‌ماه سال 1401 ساعت 01:50 ب.ظ

بنده خدا راننده آمبولانس چقدر هم صداقت داره:))

بله فقط جمله اش یه کم ایهام داشت

تیلوتیلو شنبه 6 اسفند‌ماه سال 1401 ساعت 01:40 ب.ظ https://meslehichkass.blogsky.com/


سلام و روز بخیر
کاش همه وبلاگها مثل وبلاگ شما اینهمه خوب بود و لبخند به لب آدم میاورد
من خیلی وقتا یکی از این شماره ها را که میخونم یه لحظه خودم را جای اون آدمها قرار میدم و میبینم منم اگه بودم عکس العملم شبیهشون بود و غش میکنم از خنده
آدمها خیلی خیلی شبیه همه هستند

سلام
شما لطف دارید
وبلاگ خودتون که حال خوب کن تره!

Amir شنبه 6 اسفند‌ماه سال 1401 ساعت 11:28 ق.ظ https://amirdreamlife.blog.ir/

سلام اقای دکتر
chat gpt ، خیلی سلام رسوندن به شما ، طبق قولی که دادم جواب سوالی که پرسیدین رو اینجا میذارم که 7 تاست ولی من یه کوچولو شیطنت هم کردم و یه موارد اضافه تری رو هم ازش پرسیدم

اول جواب سوالی رو که پرسیده بودین

1.
https://bayanbox.ir/view/1536570628151827492/1.jpg

2.
https://bayanbox.ir/view/5051374639585462869/2.jpg

3.
https://bayanbox.ir/view/2951950293570036847/3.jpg

4.
https://bayanbox.ir/view/3003476646330941175/4.jpg

5.
https://bayanbox.ir/view/5805538415788855459/5.jpg

6.
https://bayanbox.ir/view/6634105796257606188/6.jpg

7.
https://bayanbox.ir/view/6356908997519641716/7.jpg

کلا 21 اسکرین شات شد که یکجا توی این یادداشتم گذاشتم

https://amirdreamlife.blog.ir/1401/12/06/هوش-مصنوعی-پاسخ-به-سوال-آقای-دکتر

بازم خیلی خیلی ممنونم بابت طرح پرسشی که انجام دادین

سلام جالب بود
واقعا توضیحات خیلی خوبی داده

سودا شنبه 6 اسفند‌ماه سال 1401 ساعت 12:12 ق.ظ

سلام
ممنون بابت خاطرات جالب.

متأسفم برای اون وکیل و همسر اون خانوم که از این راه برای جمع کردن مدرک استفاده می‌کنن!!!
مورد ۴) یگان ویژه و آنتالیا
مورد ۶ حتما ننه سرما بوده
عسل جون راست میگه فقط امیدواریم که ایران درست بشه.

سلام
خواهش
لابد احساس زرنگی هم میکنه.
واقعا
حتما
همه مون امیدواریم

مامان خانومی جمعه 5 اسفند‌ماه سال 1401 ساعت 03:32 ب.ظ http://mamankhanomiii.blogfa.com

سلام چه جالب ! چه بیمارهای آسی دارید ! بیچاره مریض های آمبولانس ها وسط راه باید جان به جان آفرین تسلیم کنن به خاطر یه تزریقاتی ! راستی دکتر چرا اینقدر داروها بی تاثیر شدن ! من یادمه بچه بودم از گلو درد آب دهنمو نمیتونستم قورت بدم میدفتم دکتر چوب بستنی رو میذاشت رو زبونم تا گلومو ببینه همون لحظه شفا میگرفتم والا راست میگم . الان بچه های من بیشتر ازدو هفته ست دارن انواع داروهارو میخورن هنوز سرفه شون بند نیومده

سلام
ممنون
ظاهرا موقع برگشتن شیطونی کرده بودن!
اون موقع ها دکترها دکتر حسابی بودند نه مثل حالا از این دکتر الکی ها

جان دو جمعه 5 اسفند‌ماه سال 1401 ساعت 02:03 ب.ظ https://johndoe.blogsky.com/

بله فیلم عالی بود، یعنی نسخه صدا و سیما فیلم هفت رو دیدید؟

فکر کنم این اتفاق هم افتاده و افرادی در کرمان و اوایل دهه 1380 شمسی این کار رو کردن

بله از تلویزیون دیدم. بعدها که کتابشو خوندم تازه فهمیدم جریان چی بوده

شایلین جمعه 5 اسفند‌ماه سال 1401 ساعت 06:49 ق.ظ

ربولک خدا خفت نکنه خود خاطرات یه طرف این کامنتهاتم یه طرف ! کامنت طوسی را خوندم جوری قاه قاه خندیدم همه نگاه غضبناک کردن بعد محتوای کامنت و اسمش غش غش غش

خنده تون مستدام
کامنتها که دیگه کار من نیست. لطف دوستانه.

من،،، پنج‌شنبه 4 اسفند‌ماه سال 1401 ساعت 09:44 ب.ظ

سلام ببینید چقدر از کشور خودتون بد گفته اید که بچه ها هم اظهار نظر اینجوری می کنند! خداییش کشور ما همه چیزش بد نیست. هر چند همه چیزش هم خوب نیست. مثل همه ی دنیا. حالا یک مقدار فشار بیشتر شده به دلایلی، که امیدواریم با همکاریها از جمله رفتار و گفتار درستتر خودمان بهتر شود.

سلام
من که همه اش یا سرکارم یا شیفت شب
اصلا فرصت حرف زدن ندارم!
بچه‌ها خودشون بیشتر از من و شما درجریان امور هستند

سارا پنج‌شنبه 4 اسفند‌ماه سال 1401 ساعت 07:35 ب.ظ http://15azar59.blogsky.com

۱: خودشونم خوب میدونن که بیمه خدمات درمانی به هیچ دردی نمیخوره حتی سرماخوردگی
۶: یا خدا چه چشم شوری
۸: نکنه اون دکل که چند سال پیش یهو گم شد رو میخواسته نشونش بده
۱۰: وای من یه بار اینکار رو کردم وبلاگم لو رفت مجبور شدم ادرسم را عوض کنم چون احساس امنیت نمیکردم

۱. خدایی الان تامین اجتماعی هم چندان برتری بهش نداره
۶. واقعا
۸. یعنی دزدیدنش آوردنش توی اون شهر کوچیک؟!
۱۰. تا اینجا که به خیر گذشته

Amir پنج‌شنبه 4 اسفند‌ماه سال 1401 ساعت 05:53 ب.ظ https://amirdreamlife.blog.ir/

سلام
اخیرا با chatgpt اشنا شدم و دارم باهاش حال و احوال میکنم ، ازتون میخوام یه سوال تخصصی برام بنویسین که ازشون بپرسم ، تا ببینم جوابشون چیه ، براتون ریپلای میکنم ( شاتش رو میذارم ) و نظرتون رو درباره این جواب بگین.

مرسی

سلام
خیلی تعریفشو شنیدم اما تا به حال باهاش کار نکردم.
سوال چی بگم؟
مثلا تاثیر روش جدید پیشگیری از سرطان با استفاده از واکسن‌های mrna

کنکوری پنج‌شنبه 4 اسفند‌ماه سال 1401 ساعت 03:59 ب.ظ

دکتر از تیکه های عماد هم بنویسن

اگه تیکه ای داشت چشم

تراویس بیکل پنج‌شنبه 4 اسفند‌ماه سال 1401 ساعت 03:45 ب.ظ https://travisbickle1.blogsky.com/

داستان جالبی تعریف کردی
عجیبه من ده ساله بیشتر تو بلاگ اسکای فعالیت میکنم وبلاگ شما رو ندیده بودم.خیلی خیلی برام عجیبه من آدم فضولی هستم همه رو میشناسم.چطور وبلاگ با قدمت بالا و این قدر پرطرفدار شما رو ندیدم.
چقدر هم کامنت داری ماشالا،دمت گرم سلطان.باید کم کم پست هات رو بخونم.

سپاسگزارم
شما لطف دارید
اما من چندبار به وبلاگ شما سر زدم البته کامنت نگذاشتم

منجوق پنج‌شنبه 4 اسفند‌ماه سال 1401 ساعت 02:30 ب.ظ http://manjoogh.blogfa.com

1- مرغ همسایه غازه
2- ای جانم چقدر نگران بوده
3- دکتر جان یادمه قبلا هم یه مورد این طوری بود تذکر دادم که اون اطلاعات محرمانه هست. در موارد اینچنینی فقط بهشون بگید حکم قضایی باید باشه. اگر لازم بود قاضی خودش از یک کارشناس بهداشت کمک می گیره و شما فقط اطلاعات را به اون کارشناس که معرفی نامه از قاضی داره می دهید. و نه به خود شخص یا ... ( بازهم ببخشید بابت این تذکر)
4- ننوشتی شیرنی رو خوردن یا نه؟
5- انتظار داشته بگن و بگی 12+1
6- عجب سق سیاهی داشته مواظب خودت باش
7- حالا همراهش مالی بود یا نه؟
8- چه مهربون
9- بعضی ها از دکتر مملکت هم سواری می گیرن
10- تو روحش
11- فارسی را پاس بداریم برای همینه
12- یه کم یاد بگیر! دکتر اینقدر مظلوم نباش
همه پست یک طرف حرف عسل یک طرف

۱. واقعا
۲. بله خیالش راحت شد
۳. حق با شماست
۴. خورده بودن دیگه!
۵. شاید
۶. چه جورررر
۷. وا چه ربطی داشت؟
۸. خیلی
۹. واقعا
۱۰. دقیقا
۱۱. بله بله
۱۲. چشم
واقعا

بهار شیراز پنج‌شنبه 4 اسفند‌ماه سال 1401 ساعت 10:46 ق.ظ


دکل رو نشونش بده

اون یکی نشونش داد کافیه

نازی پنج‌شنبه 4 اسفند‌ماه سال 1401 ساعت 02:38 ق.ظ

چقدر عسل بانمکه عزیزم گوله نمکه ماشاء الله خدا حفظش کنه
مورد شماره سه واقعن از میزان دنائت و پستی این خانم وکیل حیرت کردم! خدا خیرتون بده که بهش اطلاعاتی ندادین
مورد شماره پنج خعلیییی بامزه بود
مثل همیشه عالی بود

ممنون
حتما فکر میکنه که داره وظیفه شو انجام میده
ممنون

زهره پنج‌شنبه 4 اسفند‌ماه سال 1401 ساعت 01:03 ق.ظ https://shahrivar03.blogsky.com/

سلام آقای دکتر
ممنون که ما رو هم شریک میکنید
واقعاً روی بعضی هاش انگار نفسم از تعجب توأم با خنده بند میاد :))))

سلام
خواهش
من هم همین طور

زهره چهارشنبه 3 اسفند‌ماه سال 1401 ساعت 11:17 ب.ظ

عالی هستید

سپاسگزارم

عمه اقدس الملوک چهارشنبه 3 اسفند‌ماه سال 1401 ساعت 10:56 ب.ظ https://amehkhanoom.blogsky.com

قهرم باهاتون

وا چرا؟

سحر چهارشنبه 3 اسفند‌ماه سال 1401 ساعت 10:54 ب.ظ http://Senatorvakhanomesh.blogfa.com

جمله عسل دقیقا چند روز پیش داشتم تو دلم می گفتم بعد شنیدم این اهنگ
ای ایران ای سرای امید..
واقعا امیدی مونده؟

امید که همیشه هست

ریما چهارشنبه 3 اسفند‌ماه سال 1401 ساعت 09:49 ب.ظ

سلام آقای دکتر
تو مراکزی شهری و روستایی که تشریف میبرین نیروهای متعهد خدمت دارین؟منظورم تعهد خدمت بومی هست. پزشک یا دندونپزشک.
شما میدونین در استان شما اونها بر چه اساسی تقسیم بندی شدن؟

سلام
توی دندون پزشک ها که میدونم هست اما دقیقا نمیدونم چطور تقسیم بندی میشن

گیسا چهارشنبه 3 اسفند‌ماه سال 1401 ساعت 08:34 ب.ظ http://gisa12345.blogsky.com/

۶-معلومه حسابی چشمش شور بوده هاا
۷_منم تا دو سه سال پیش وقتی میرفتم دکتر مادرم بجام حرف میزد
۸_وقتی اینو گفت شما چی گفتید بهش؟

۶. واقعا
۷.
۸. به من که نگفت!

مریم چهارشنبه 3 اسفند‌ماه سال 1401 ساعت 06:59 ب.ظ

سلام دکتر
مورد عسل از همه جالب تر بود
منم یه دختر هم سن و سال عسل جان دارم که گاهی همیشه همینطور چیزهای جالب و تامل انگیزی میگه واقعا دهه نودی ها اعجوبن

سلام
ممنون
بله واقعا این نسل از ما باهوش ترند

جان دو چهارشنبه 3 اسفند‌ماه سال 1401 ساعت 06:17 ب.ظ https://johndoe.blogsky.com/

این پست یکی از بهترین پست های خاطرات بود 5/5

نمی دونم چرا ولی وقتی مورد 3 رو خوندم یاد فیلم 7 دیوید فینچر افتادم که قاتل رفته بود از طریق تماس با اداره پلیس آدرس خونه کاراگاه رو گرفته بود و بعدش زنش رو کشته بود

سپاسگزارم
هفت که محشر بود گرچه توی فیلمی که من دیدم دوتا از قتلهاش سانسور شده بود
اما خودمونیم اگه کسی بخواد برای هر گناه کبیره اسلام یه نفرو بکشه چی میشه!

من چهارشنبه 3 اسفند‌ماه سال 1401 ساعت 05:30 ب.ظ

پس دارید میرید استرالیا؟

من؟
اون وقت استرالیا بره کجا؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد