جایی برای گفتن دلتنگیها

ماجراهای یک پزشک هنوز عمومی

جایی برای گفتن دلتنگیها

ماجراهای یک پزشک هنوز عمومی

خاطرات (از نظر خودم) جالب (۲۶۰)

سلام

1. داشتم برای خانمه نسخه مینوشتم که بچه اش رفت روی ترازو و گفت: آخ جون! کیلو دوستم داشت. بهم بیست داد!

2. پیرمرده گفت: اون قدر خلط دارم که نمیدونم این همه خلط از کجا میاد؟!

3. مرده گفت: اون قرص ها که اون دفعه برام نوشتین خیلی خوب بودند. گفتم: اسمشون چی بود؟ گفت: روشون نوشته بود داروسازی ...!

4. به پیرزنه گفتم: از کدوم قرصها برای فشار میخورین؟ گفت: من که هروقت میام اینجا نشونشون میدم. فکر کنم فقط به تو نشون ندادم!

5. برای مرده آزمایش نوشتم. از مطب رفت بیرون و به پذیرش گفت: امروز مسئول آزمایشگاه اومده؟ مسئول پذیرش گفت: بله اومده برو بپرس ببین آزمایش میگیره یا نه؟ مرده گفت: پس اگه آزمایش نمیگیره اومده اینجا برای چی؟ پس فقط حقوق از دولت میگیرن؟ پس من این همه راه اومدم که آزمایش نگیرن؟ ....!

6. خاطره بالا را که نوشتم این یکی را هم از چند سال پیش یادم اومد!: مرده از مسئول پذیرش پرسید: امروز دندون پزشک هست؟ مسئول پذیرش گفت: بله هست برو در بزن ببین اگه مریضی توی مطب نیست برو تو. مرده گفت: یعنی من خودم حالیم نیست که باید در بزنم؟ یعنی حالا  تو خیلی از من بیشتر میفهمی که میخوای به من ادب یاد بدی؟! ...!

7. (14+) ساعت دو صبح دوتا مرد و یه دختر یه دختر بیهوشو آوردن درمونگاه. گفتم: حرص خورده؟ یکی از مردها گفت: نه الکل خورده. بعد از معاینه یه سرنسخه برداشتم و به مرده گفتم: اسم و فامیلشون چیه؟ گفت: نمیدونم فعلا فقط میدونم اسم کوچیکش ....ست!

8. (18+) به مرده گفتم: آبریزش بینی هم دارین؟ گفت: هنوز که نه حالا ببینم امشب آبم میاد یا نه؟! (ببخشید من ذهنم خیلی منحرفه!)

9. پیرزنه گفت: این قرصها را هم برام بنویس. بعد یک دونه قرص گذاشت روی میز. گفتم: اسمش چیه؟ گفت: من فکر کردم تو دکتری تا نگاه به یه قرص بکنی میفهمی چیه؟!

10. به پسره گفتم: گلودرد هم دارین؟ گفت: درد نمیکنه اما وقتی آب دهنمو قورت میدم انگار آب از وسط یه دیوار رد میشه!

11.  پیرزنه با بدن درد و سر درد اومده بود. درحال معاینه بودم که پسرش اومد توی مطب و گفت: داری معاینه میکنی؟ مگه علتشو بهت نگفته؟ چندروزه تریاکشو نکشیده بدنش درد گرفته! پیرزنه هم گفت: خب گرون شده از کجا بیارم بکشم؟!

12. خانمه پرونده بهداشت روان شوهرشو آورده بود تا داروهاشو بگیره. پرونده را نگاه کردم و گفتم: روزی سه تا قرص میخورن دیگه؟ گفت: نه چهارتا. دوباره نگاه کردم و گفتم: توی پرونده شون سه نوع قرص هست. گفت: نه چهارتا میخوره! اسامی قرص ها را براش خوندم که گفت: آره دیگه دوتای اولیو شبی یکی سومیو روزی دوتا میشن چهارتا!

پ.ن1. وقتی طرح بودم طرح پرونده بهداشت روان و دادن داروهای اعصاب و روان به صورت رایگان شروع شد و از چند هفته پیش این طرح رسما متوقف شد. توی این چند هفته کلی درگیری داشتیم با مریضهای بهداشت روان تا متوجه بشن دیگه باید برای گرفتن داروهاشون پول بدن. از هفته پیش هم ویزیت رایگان پرسنل حذف شد!

پ.ن2. اینترانت درمونگاهها فقط بعضی از سایتهای داخلی را باز میکرد اما از چند روز پیش فقط سایتهای نسخه نویسی را میشه باز کرد! خلاصه که دیگه کمتر میتونم به وبلاگ سربزنم. بخصوص توی روزهای شیفت. ضمنا نمیدونم دیگه چطور باید عکس توی وبلاگ بگذارم؟!

پ.ن۳. با ماشین از روی یه دست انداز رد شدم که احساس کردم یه چیزی افتاد روی پام. بعد که ماشینو پارک کردم متوجه شدم یه مداد کاملا نو کف ماشین افتاده. کلی فکر کردم تا یادم به سه سال پیش افتاد که برای عسل مداد خریدم و انداختش توی یکی از سوراخهای جلو ماشین و کنار شیشه!

نظرات 42 + ارسال نظر
لیمو چهارشنبه 16 فروردین‌ماه سال 1402 ساعت 10:13 ق.ظ https://lemonn.blogsky.com/

الی بدبخت عرق نخورده بود اما اسمش رو بلد نبودن همسفرهاش. از اون لحاظ گفتم.

نازی چهارشنبه 2 فروردین‌ماه سال 1402 ساعت 10:45 ق.ظ

دکتر ربولی سال نو را خدمت شما و خانواده عزیزتون تبریک میگم سال نو مبارک

از لطف شما سپاسگزارم

ساغر دوشنبه 29 اسفند‌ماه سال 1401 ساعت 10:41 ق.ظ http://www.kachab.blogsky.com

سلام،
اولین باریه که کامنت شما زیر پست اخیر نوشته شده ام نمایش داده نمیشه، گفتم اگر کامنت ندین نگران میشم، امیدوارم خوب باشید آقای دکتر

سلام
مگه آپ کردین؟ آخه همیشه وبلاگ های آپ شده برای من نشون داده میشن اما این بار متوجه نشدم. ببخشید
الان میرسم خدمتتون

الهه شنبه 27 اسفند‌ماه سال 1401 ساعت 10:44 ب.ظ

سلام و عرض ادب ... از خیلی سال پیش با وبلاگتون آشنا شدم ... چند سال اخیر سرم خیلی شلوغ بوده و کمتر میتونم بیام اینجا ... فکر کنم امسال اولین بار هست اومدم

سلام
خوش اومدین
امیدوارم از این به بعد بیشتر اینجا ببینمتون

لیمو شنبه 27 اسفند‌ماه سال 1401 ساعت 11:44 ق.ظ https://lemonn.blogsky.com/

سلام آقای دکتر. بخدا من از بلاگ اسکای شکایت دارم. فقط بروزرسانی وبلاگ شما رو برای من نمیاره! ببخشید دیر سر میزنم.
1. ای خدا مردم برای تحلیلش
2. بهش میگفتین از کجا اومده خب
3. خوبه همینقدرش یادش بوده و رنگ و اینا نگفته
4. میگفتین یه بسته رو بچسبونه به دیوار که اذیت نشه هربار بیاره
5. اعصاب نداشته ها
6. واویلا مردم واقعا اعصاب ندارن ها
7. یاد فیلم درباره الی افتادم
9. بفرمایید اون آقا لااقل داروسازیش رو یادش بود ایشون چی؟!
10. تشبیهش
11. 0__0
12. یه پرونده هم برای خانومه تشکیل میدادین!
پ.ن1 : خیر و برکت از در و دیوار این مملکت میچکه.
پ.ن2 : والا اینترنتهای دیگه هم وضع بهتری ندارن. این در ادامه همون خیر و برکت روزافزون اینجاست.
پ.ن3 : دست انداز کار درست

سلام
من هم با یکی از لینکهای خودم همین مشکلو دارم
۱. واقعا
۲.
۳. واقعا
۴. چشم
۵. بدجوررر
۶. واقعا ندارن
۷. الی بدبخت کی این قدر عرق خورد؟!
۹. همینو بگو
۱۰. اما درد داشته ها!
۱۱. واقعا حرفی باقی نمیمونه
۱۲.
پ.ن۱. بدجور هم میچکه میترسم به زودی به سیل تبدیل بشه!
پ.ن۲. البته نه به این شدت
پ.ن۳. پس انداز دست اندازی

پگاه چهارشنبه 24 اسفند‌ماه سال 1401 ساعت 05:40 ب.ظ

آقای دکتر یک خوبی شغل شما اینه که مراجعینتون فکر میکنند شما جواب تمام سوال های عالم رو میدونید، مثلا از یک قرص میتونید بفهمید چه قرصیه و برخی از انواع سوتی هایی که میدن از همین موضوع منشأ میگیره. برعکس رشته ما، معماری، همه فکر میکنن بلدند ساختمان طراحی کنند. اگر هم به دست مهندس بدهند، باز هم خودشون اعمال نظر میکنند و این شده وضع شهرهای ما.
خواستم بگم قدر این سوتی ها رو بدونید

حق با شماست
ما هم یه خونه ساختیم که پسر همسایه از نورگیرش اومد پایین

Amir سه‌شنبه 23 اسفند‌ماه سال 1401 ساعت 06:48 ب.ظ https://amirdreamlife.blog.ir/

خدای من! پس چشم انتظار نگهش داشتین؟

++درسته ، برای استفاده از chatgpt ، باید اکانت داشت و جدای از اون نیاز هست که اکانت شما ، با یه شماره خارج از کشور ، وریفای بشه ، من از نامبرلند شماره مجازی گرفتم ، ولی اونا اکانت هم میفروشن ، شماره رو 20 تومن گرفتم که اجاره ای هست ، پیامک اومد و وریفای شدی ، 20 دقیقه بعد اونو به یکی دیگه میفرشن

اکانت وریفای شده اش هم حدود 120 تومن ، همین قیمت هاست.

---------------------------
حالا اقای دکتر ، خبر دارین که برادر بزرگترش قراره به زودی پا به میدون بذاره؟

-----------------------
==================
++پیشنهاد میکنم از این سایت استفاده کنید که مشابه همون chatgpt هست و نیازی به شماره و این داستانا هم نداره ، فقط محدودیت توکن و گفتگو داره ولی برای استفاده نرمالش ، اکیه !!!

https://chat.theb.ai/#/

راستی ، فیلتر هم نیست
ولی برای استفاده از همون chatgpt ، و گذر از تحریم میتونید از این سایت استفاده کنید

https://403.online/

اینطوری هست که برنامه شو نصب میکنی ، یه جور فیل.تر شکنه برای یه سری سایت های خاص مثل همین chtgpt ، بعد دیگه به شما ارور عدم دسترسی نمیده.

ولی اقای دکتر ، درسته که توی مملکت ما ، هی باید سانسور شده حرف بزنم تا مبادا ، استغفرالله ، هیچی خواستم بگم این برنامه به کسب و کار و تولید محتوا ، کمک میکنه ، برادر بزرگترش که دیگه میگن رسما میخواد بیاد گرد و خاک حسابی کنه ، هعی

الان یه سری دوستان کامنت منو میخونن و ترغیب میشن که استفاده کنن ازش ولی خداییش بعضی از محدودیت ها داخلی و خارجی خیلی ستمه ، خیلی

توی وبلاگ خانم مهربانو هم گفتم ، الان هر کسی یه دیدگاه سیاسی نسبت به مسایل داره ولی به نظر من توی این شرایط اقتصادی ، کاری که از من بر میاد اینه که ادمها رو با این اشنا کنم و اونا از این کمک بگیرن ، چون همه جوره کمک میکنه ، گفتم دیگه ، کم مونده مدیریت پیج و وبلاگ رو بدی دستش بگی بیا ، همه کارا دیگه با خودت

واقعا این حقمون نیست ، دلم میخواد خیلی حرف ها بزنم ولی اممم ، راستش از مسئولین یاد گرفتم تمام تحریم های داخلی و خارجی رو باید دور بزنیم اما ادم مگه چقدر وقت و زمان داره ؟ خودش چی پس؟ نمیدونم . امیدوارم بهترین ها برای مردم کشورم در انتظار باشه ، من جمله خودم و شما و همه خوانندگان روشن و خاموش این وبلاگ


































دیگه از من پیرمرد این قرتی بازیها گذشته
اما از اون یکی استفاده کردم ممنون
ازش پرسیدم فرمول محاسبه محیط بیضی چیه؟
هیچ جوابی نداشت

دریا سه‌شنبه 23 اسفند‌ماه سال 1401 ساعت 05:26 ب.ظ

پیشنهاد من حذف تمام نظرات سیاسی بود نه فقط نظر بنده موفق باشید

چشم
ان شاءالله از این به بعد

سارا سه‌شنبه 23 اسفند‌ماه سال 1401 ساعت 02:44 ب.ظ http://15azar59.blogsky.com

سلام
چه کیلوی مهربونی کاش منم از این کیلوها داشتم بهم نمره قابل قبول میداد انقدر نخواد رژیم بگیرم
۳: وقتی پسرم کوچولو بود به شیر دامداران میگفت دامباری چندین بار پیش اومد که من موقع خرید به فروشنده میگفتم شیر دامباری دارید
۵ و ۶: ما هم زیر برگه های ازمایش مینویسیم که کی مراجعه کنن برای دریافت جواب بعد اگر پذیرش اون روز ۱۰۰ تا جوابدهی داشته باشه عین ۱۰۰ تاش میپرسن کی بیان وقتی میگیم اون زیر نوشته میگن فکر کردی ما سواد نداریم پس واسه چی اینجا هستید؟ نباید جواب مردمو بدید؟ حالا ازتون کم میشه جوابمونو بدید؟ اعصاب ندارن ملت بخدا

سلام
واقعا اما فکر کنم اون پسر از این به بعد بیشتر خوشحال بشه!

این روزها همه تحت فشارند.

من سه‌شنبه 23 اسفند‌ماه سال 1401 ساعت 01:16 ب.ظ

از دریا تشکر می کنم.
برای خون‌های به ناحق ریخته شده

ممنون برای نظرتون
اما کامنت ایشون به درخواست خودشون حذف شد

ستاره دوشنبه 22 اسفند‌ماه سال 1401 ساعت 12:18 ب.ظ

همسر من پزشک اطفال هست و قبلش عمومی و به نظر من کار پزشک های داخلی ؛ سخت ترین کار هست . و درآمد ش هم ناچیز.
شوهر من عمومی که شهرستان کوچک بود و دقیقا همین ها را که شما می نویسید می گفت. الانم که اطفال هست و بالاشهر مطب داره؛ نگم از اطوار پدر مادر های پولدار... طرف میگه رفته بودیم آلپ اسکی!!! این بچه داره از اون موقع تک سرفه می زنه... یا مثلا برای یه شربت؛ صبح میرن دوبی؛ می خرن می یارن...
به شوهرم میگم ما از همه ی مراجعینت بی پول تر هستیم تازه خیلی هاشون تقاضای هوم ویزیت دارن تا یه وقت پوست بچه شون تو مطب خراب نشه...
به قرآن ترک خوردیم تو این مملکت... فقیرش نون نداره بخوره پولدار ش ...
مریض ارزشی هم زیاد داره. از اون پولدار های دولت و قلهک... اونا م داستان هستن... هم دنیا دارن هم آخرت!!! نه مثل خود ما که این دنیامون پاره س اون دنیامون هم جهنم داغ جزجزی

خوش اومدین
با همه چیزهایی که نوشتین موافقم و بخش اولشو هم که دارم به چشم میبینم!
امیدوارم باز هم شاهد حضور و کامنتهای شما باشم.

مرجان امامی دوشنبه 22 اسفند‌ماه سال 1401 ساعت 03:13 ق.ظ

سلام، میگم شغل شما خیلی ابعاد مختلفی داره ها. هم از نظر علمی باید به روز باشین، هم روابط اجتماعی، هم روانشناسی، هم مسایل مالی، و ،،،،
شغل ما خیلی مزخرفه، از صبح تا شب جلوی کامپیوتر

سلام بزرگوار
هر شغلی خوبیها و مشکلات خاص خودشو داره
مثلا شما حداقل شبها راحت می‌خوابید!

مهربانو یکشنبه 21 اسفند‌ماه سال 1401 ساعت 01:50 ب.ظ http://baranbahari52.blogsky.com/

وسط اینهمه شلوغی و گرفتاری و دل ناخوش ، چه لذتی داره خوندن خاطرات خیلی خیلی جالب شما . میدونید که متخصص گرفتن لذت های زندگیمونند ، پس نت رو مختل میکنند که شما کمتر بنویسی و ما کمتر لذت ببریم ولی شما دقیقاً برعکس عمل کن و لطفاً برامون بیشتر بنویس
دلم موند پیش دنیای ساده و شیرین بچه ها که از کیلو 20 می گیرند .
راستی دکتر جان خبر داری که قراره پول آب و برق عرزشی هارو از جیب ما غیر عرزشی ها کم کنند؟؟ بنابراین بایدهم داروهای اعصاب و روان از حالت رایگان خارج بشه و تعجبی نداره .
منتظر فجایعی که بیماران اعصاب و روان بخاطر قطع کردن مصرف داروشون منجر خواهند شد باشیم .
البته که خدا رو شکر امنیتمون برقراره ... (خدای نکرده مدرسه عسل جان که گاز نزدن؟)

شما لطف دارید اما بعید میدونم که اختلالات نت فقط برای وبلاگ من باشه
بله خبرو شنیدم. ظاهرا منظور از امنیت داریم فقط خود گویندگانه.
نخیر نزدن. البته چون تقریبا همه والدین بچه ها را به مدرسه نفرستادند از هفته گذشته کلاسهاشون مجازی شده.

گلی یکشنبه 21 اسفند‌ماه سال 1401 ساعت 12:29 ب.ظ

سلام آقای دکتر،
یک سوال غیرمرتبط با پست دارم
مقدار انسولین یک فرد سالم بین چه بازه ای (µIU/mL) 2 hours serum insulin؟ اگر فردی دیابت داشته باشه چه مقدار میشه؟ حداکثر مقداری که میتونه باشه چقدره؟

سلام
راستشو بخواین مقدارش را فراموش کردم و الان سرچ کردم نوشته بود بین شش و بیست و شش نرمال محسوب میشه.
توی دیابتی‌ها هم توی دیابت نوع یک (که انسولین تزریق میکنن) پایین میاد و توی دیابت نوع دو بالا میره

لیلا شبهای مهتابی یکشنبه 21 اسفند‌ماه سال 1401 ساعت 11:27 ق.ظ http://www.yalda4000.blogfa.com

سلام آقای دکتر. خدا قوت. خوشحالم که وبلاگتون همچنان اکتیو هست

سلام
سپاسگزارم

طیبه شنبه 20 اسفند‌ماه سال 1401 ساعت 11:37 ق.ظ http://parandehdararamesh.blogfa.com/

سلام آقای دکتر خدا قوت
شماره 10 رو من کاملا درک می کنم.شاید یادتون باشه چندسال یش سخت مریض بودم و تهران بستری شدم و گلوم و دهانم پر از زخم بود و هیچی نمی تونستم قورت بدم حتی بزاق دهانم .دقیقا توصیف شماره ده بود و البته خیلی هم دردناک بود

سلام ممنون
بله یادمه
امیدوارم که دیگه از این مشکلات نداشته باشید و تند تند توی وبلاگ بنویسین!

یک زن جمعه 19 اسفند‌ماه سال 1401 ساعت 01:18 ق.ظ http://radepayeman.blogsky.com

دنیای جالبی دارید. خاطرات شما برای من هم جالب بود.

سپاسگزارم

Amir پنج‌شنبه 18 اسفند‌ماه سال 1401 ساعت 12:24 ب.ظ

سلام اقای دکتر
خوبین؟ امروز چع خبر؟

-------------
ببخشید ولی این سوال منم هست ، خلط از کجا میاد ؟ فقط تو گلو درست میشه ؟ بعد چطور میشه ریشه کنش کرد؟؟؟

++راستی ، موفق شدین با اون دوست هوش مصنوعیمون صحبت کنید یا نه؟ خیلی مشتاق دیدارتون بود

سلام
ممنون
خلطها گاهی از ریه ها میان و گاهی هم از سینوس‌ها
راستش نه نتونستم ثبت نام کنم

تیلوتیلو پنج‌شنبه 18 اسفند‌ماه سال 1401 ساعت 01:07 ق.ظ


با محاسبات شما، از چه سنی پیرزن محسوب میشیم؟؟؟

با محاسبات من سن ملاک نیست بلکه رفتار آدمه که پیری و جوونیش را نشون میده

گیسا چهارشنبه 17 اسفند‌ماه سال 1401 ساعت 06:30 ب.ظ http://gisa12345.blogsky.com/

سلام
۶_ چقد بی اعصاب
۸_ذهن شما از منحرف بودن هم یچیزی اون ور تره
۹_ مادر بزرگ من هم همینطوریه هر وقت یه دکتر میبینه با یه پلاستیک قرص میاد و میگه هر کدوم از اینا به چه درد میخوره
پ.ن۳: پیدا کردن چیز های قدیمی حس خوبی به ادم میده

سلام
6. واقعا
8. واقعا
9. عجب
پ.ن3. بله بله

امیر حسام چهارشنبه 17 اسفند‌ماه سال 1401 ساعت 07:00 ق.ظ https://bimoghadame.blogsky.com/

سلام؛
۲. یادم افتاد خانمی می گفت: همه بادهای عالم تو دل بچه من جمع شده.
۸. عجب. پس فامیل و بستگان خیلی توی مکالمه با شما دقت می کنن.
انشااله محدودیت های اینترنتی برطرف بشه.

سلام

البته جلو خودشون که به روی خودم نمیارم
ممنون

لیلی سه‌شنبه 16 اسفند‌ماه سال 1401 ساعت 10:46 ب.ظ http://Leiligermany.blogsky.com

من بچه بودم گردنبند سلام گم شد بعد از سال ها که توی درز ساک قدیمی پیدا کردم کلی خوشحال شدم.کاش عسل خانم سه سال پیش چیز دیگه ای رو قائم می کرد

سلام؟
بله حتی پول پیدا کردن توی جیب لباسهای سال‌های پیش هم لذتبخشه

من سه‌شنبه 16 اسفند‌ماه سال 1401 ساعت 09:06 ب.ظ

شماره ۹ آمده امتحانتون بکنه که واقعاً دکترید یا نه؟

بعید نیست

جان دو سه‌شنبه 16 اسفند‌ماه سال 1401 ساعت 08:17 ب.ظ https://johndoe.blogsky.com/

در رابطه با مورد 11 انگار تریاک قدیم ها یه نوع ماده دارویی بوده چند روز پیش یکی از دوستان مریض شده بودم (کرونا یا سرماخوردگی نمی دونم اما شبیهش) بود لابه لای همین حرفها یکی پیشنهاد کرد که تریاک بخور خوبت می کنه و فلانی (در اشاره به یکی از آشناهایش) داره می تونی بری ازش بگیری که اونم در جوابش گفت گرون شده عمرا حتی قد یه نخود بده
معلم دوران ادبیات‌مون هم می گفت نوش‌دارو تو بیت نوش دارو پس از مرگ سهراب اشاره به تریاک داره ...

جالبه اکثر مریض‌ها فکر می کنند که دکتر فردی که قبلا رو ویزیت کرده دقیقا یادش می مونه که تو نوبت بعدی میگه همون قبلی

بله
توی یک کتاب قدیمی خوندم هر ماده خوراکی بسته به میزان و چگونگی مصرف میتونه هم دوا باشه هم غذا و هم سم
بله اینو هم نفهمیدم چرا؟!

فری سه‌شنبه 16 اسفند‌ماه سال 1401 ساعت 12:18 ب.ظ

همه عالی بودند

ممنونم

آسمان دوشنبه 15 اسفند‌ماه سال 1401 ساعت 10:48 ب.ظ http://avare.blog.ir

فقط پیرزن شماره 9 فک کنم من پیر بشم اینقدر بی اعصاب میشم :))))) البته الانشم فرقی ندارم با ایشون
شوخی کردم میرم دکتر اتفاقا خیلی هم مودبم و خوش برخورد.
نگین که قراره کمتر پست بذارین. من که قبلا هم گفتم وقت برنامه رو بیشتر کنین. پستای شما بهم حس اون کتابی رو میده که از یه طرف دوست دارم تند تند بخونم برسم به تهش و از یه طرفم دوست دارم ذره ذره بخونم تا تموم نشه و جای خالیش اذیتم نکنه
خوبه که حالا مداده یاتون اومد از کجا اومده. من بودم عمرا یادم میفتاد

از لطف شما سپاسگزارم
سعی خودمو میکنم که بیشتر بنویسم اما باید نوشتن با کامپیوتر را فراموش کنم و دوباره عادت کنم به نوشتن با گوشی

سحر دوشنبه 15 اسفند‌ماه سال 1401 ساعت 10:39 ب.ظ

گزینه ۹من یاد ی خاطره انداخت
جایی که ی زمانی کار می کردم مدیرعاملش یک پزشک بودن می گفتن ی دوره ای ی روستا تو شمال کشور خدمت می کردن و ی تابستون ی پزشک جوون می یاد وردستشون بعد ی بیمار می یاد از پزشک دارو می خواد واسه بجه اش و پزشک جوون ناراحا می شن امتناع می کنن که بچه ات ندیدم....دکتر می گه بهش گفتم همکار عزیز اینجا وقتی ی نفر می یاد تو انتطار داره توهم خودش هم بچه هاش و درمواردی حتی دام و طیورشم درمان کنی پس برخورد خوبی داشته باشه.
به قول دکتر در حد معجزه می بینن شمارو ...
درآخر مرسی برامون می نویسید آقای دکتر

ممنون برای خاطره تون
بله دقیقا همین طوره من هم بارها از این نسخه ها نوشتم

قدیمی دوشنبه 15 اسفند‌ماه سال 1401 ساعت 06:37 ب.ظ

خب من ک یادم نیست پرسیدم شما از کجا میدونید!

خب یادم نیست که چنین چیزی را نوشته باشم

سودا دوشنبه 15 اسفند‌ماه سال 1401 ساعت 05:11 ب.ظ

سلام
ممنون از ثبت خاطرات
مورد ۵، این اهل ولایت خوب به حق خودشون واقفن
مورد ۱۰ ، اینطور که اون توصیف کرده،چه دردی داشته طفلک !
مورد ۱۱، باید به پسرش می‌گفتین تو که درد مادرتو می‌دونی برای چی آوردیش؟! برای آروم شدن دردش چی باید تجویز میکردین؟تریاک
تو این مملکت ،هر سال دریغ از پارسال

سلام
دقیقا
واقعا
چی بگم؟
متاسفانه

آسمان دوشنبه 15 اسفند‌ماه سال 1401 ساعت 02:29 ب.ظ

شماره ٩ عالی بود:
این پیرزن ها از دکترها انتظاراتی در حد جادوگرها دارن

ممنون
واقعا

منجوق دوشنبه 15 اسفند‌ماه سال 1401 ساعت 10:44 ق.ظ http://manjoogh.blogfa.com

همه شیرینی پست رو پ.ن.1 از بین برد. متاسفم

من هم متاسفم

قدیمی دوشنبه 15 اسفند‌ماه سال 1401 ساعت 01:53 ق.ظ

از کجا میدونی اون خاطره چند سال پیش دندون پزشکی رو اینجا نگفتی؟؟؟؟

واقعا گفته بودم؟

لیدا یکشنبه 14 اسفند‌ماه سال 1401 ساعت 11:13 ب.ظ

۹ و ۱۱ خیلی خنده دار بودن،پرچم پیرزنا بالا بود تو این پست

ممنون
همیشه بالاست

الهه یکشنبه 14 اسفند‌ماه سال 1401 ساعت 09:55 ب.ظ

سلام .مثل همیشه عالی .باشماره 9 خیلی خندیدم .شماره 10توصیفش عالی بود من این توانایی رو در توصیف دردندارم.شماره 11هم که رسما سر کارتون گذاشته بود.درمورد شماره 12هم که باید بگم آموزنده بود براتون شمارش قرص را خوب یاد گرفتین .برقرارباشید.

سلام
خنده تون مستدام
واقعا
دقیقا
بله یه چیز جدید یاد گرفتم!

زهره یکشنبه 14 اسفند‌ماه سال 1401 ساعت 08:55 ب.ظ

ممنون که هنوز می نویسید

خواهش

مامان فرشته های شیطون یکشنبه 14 اسفند‌ماه سال 1401 ساعت 08:13 ب.ظ

دانشگاهها روز به روز خسیس تر میشن ما که سالهاست نسخه رایگان پرسنل حذف کردن
دکتر کجایید هم مریضهاتون اهل دود ودم وحال و احوالن تریاک والکل و هم چقدر توپشون پره
ما که از گل نازکتر به پزشکا نمیتونیم بگیم
بعضی وقتا از مظلومیتتون حرص میخورم

دقیقا
اینجا ویزیت رایگان خانواده پرسنل را برداشته بودند ولی خود پرسنل را نه.
من؟ توی ولایتم دیگه

عمه اقدس الملوک یکشنبه 14 اسفند‌ماه سال 1401 ساعت 06:35 ب.ظ https://amehkhanoom.blogsky.com

سلام
1_
4_
7_دکتر چه توقعاتی دارید
8_تنها نیستین
11_دکتر مینوشتین سهمیه دولتی بهش بدن، گناه داشته
پ. ن:همه اعصابها خرابه دکتر، دولت انقدرها هم پولدار نیست

سلام


واقعا
شما هم؟
چشم
دقیقا

سهیلا یکشنبه 14 اسفند‌ماه سال 1401 ساعت 06:15 ب.ظ http://Nanehadi.blogsky.com

اون قسمت بیماری های روان،فاجعه ای بشه،که صداش بعدا در میاد.

کاملا موافقم

من یکشنبه 14 اسفند‌ماه سال 1401 ساعت 02:22 ب.ظ

سلام
فکر کنم روتون نشده شماره ۴ را هم مثبت دار کنید.

سلام
دقیقا

زهره یکشنبه 14 اسفند‌ماه سال 1401 ساعت 01:36 ب.ظ https://shahrivar03.blogsky.com/

ممنون که این خاطرات از نظر ما هم جالب رو باهامون به اشتراک میگذارید
طفلی اون که کیلو بهش بیست داد

خواهش
واقعا اما خوش به حالش چه دل صافی داشت

نسیم یکشنبه 14 اسفند‌ماه سال 1401 ساعت 01:35 ب.ظ

9 عالی بود

ممنون

فاضله یکشنبه 14 اسفند‌ماه سال 1401 ساعت 01:21 ب.ظ http://golneveshteshgh.blogsky.com

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد