جایی برای گفتن دلتنگیها

ماجراهای یک پزشک هنوز عمومی

جایی برای گفتن دلتنگیها

ماجراهای یک پزشک هنوز عمومی

خاطرات (از نظر خودم) جالب (261)

سلام

1. خانم مسئول داروخونه برای کاری اومد توی مطب و بعد رفت روی وزنه. به شوخی گفتم: وای وای وای ... چقدر هم چاق شدین! گفت: خدا از زبونت بشنوه دکتر! من که هرچی میخورم دریغ از یک کیلو اضافه شدن وزنم!

2. رفتم توی یکی از درمونگاه های روستائی که پزشکش نیومده بود. خانمه اومد توی مطب و گفت: امروز تو اومدی خدمتمون؟!

3. نسخه پیرزنه را نوشتم توی کامپیوتر و کد پیگیری شو دادم بهش تا بره داروخونه. گفت: پس من این همه پول ویزیت دادم برای یه عدد؟!

4. مرده دخترشو با دل درد آورده بود. گفتم: کجای دلش درد میکنه؟ مرده از دخترش پرسید: کجا دلت درد میکرد؟ دختره هم گفت: توی خونه مون!

5. نسخه مرده را که نوشتم گفت: ببخشید من میتونم یه نصیحتی بهتون بکنم؟ گفتم: بفرمائید. گفت: من توی کویت کار میکنم. پارسال وقتی اومدم ایران یکی از دوستهای کویتیم را هم با خودم آوردم. اینجا مریض شد و آوردمش درمونگاه و دکتری که اینجا بود انگلیسی بلد نبود. دوستم عربی برای من میگفت و من برای دکتر ترجمه میکردم. وقتی رفتیم بیرون دوستم گفت: چطور ممکنه یه دکتر انگلیسی بلد نباشه؟ من هم کلی خجالت کشیدم. حالا میخواستم خواهش کنم اگه زبان بلد نیستین برین یاد بگیرین!

6. یه زن و شوهر حدودا ۶۵ ساله اومدن توی مطب و مرده یکی یکی اسم داروهائی که میخوردن گفت تا من بنویسم. بعد هم گفت: دیگه از بس خوردیمشون اسمشونو حفظ کردیم. پیرزنه گفت: من که نتونستم حفظ کنم اما شما از بس ماشاءالله حافظه تون خوبه حفظشون کردین! 

7. خانمه بچه ده ماهه شو آورد و گفت: سرفه میکنه. البته نمیدونم واقعا مریضه یا فیلمشه؟!

8. مرده گفت: یه فرم ارجاع بهم بده. میخوام برم پیش دکتر ... متخصص عفونی. گفتم: من دکتر ... را میشناسم. متخصص کلیه است نه عفونی. گفت: خب من بیسوادم نمیدونم برای هر دکتری که میدونین باید برم بنویسین. گفتم: اصلا مشکلتون چی هست؟ گفت: میخوام برم بواسیرمو عمل کنم!

9. برای یه بچه نسخه نوشتم و نوشتم: نصف آمپول توی نصف سرم. چند دقیقه بعد دیدم داد و فریاد مادر بچه توی تزریقات بلند شد. رفتم و گفتم: چی شده؟ مادره گفت: شما گفتین نصف آمپول را بریزن توی نصف سرم. حالا این خانم همه آمپولو ریخته توی همه سرم و میخواد نصفشو خالی کنه! گفتم: خب چه فرقی میکنه؟ گفت: چه فرقی میکنه؟ خب همه آمپولو بریزه غلظتش بیشتر میشه یا نصفشو بریزه؟!

۱۰. پسره گفت: چند روزه که بدنم لرزش داره و شبها خوابم نمی‌بره. گفتم: داروی خاصی مصرف میکنین؟ گفت: دو سه روزه که الکل را ترک کردم. گفتم: روزی چقدر میخوردین؟ گفت: تقریبا یک لیتر!

۱۱. رفتم سر شیفت و خانم دکتر رفت توی اتاق استراحت برای وسایلش که یکدفعه شروع کرد به جیغ زدن! همه مریضهای توی درمونگاه پشت در جمع شدند و من و آقای مسئول پذیرش رفتیم توی اتاق تا ببینیم چی شده که دیدیم خانم دکتر ایستاده و به جنازه یه عنکبوت که روی زمین افتاده اشاره میکنه!

12. برای یه بچه نسخه مینوشتم که پدرش گفت: ببخشید من میتونم یه سوال شخصی بپرسم؟ گفتم: بفرمائید. گفت: از دیروز سرم درد میکنه چکار کنم؟!

پ.ن۱. باز هم از همدردی همه دوستان تشکر میکنم. این دردها که فراموش شدنی نیست. اما زندگی ادامه داره.

پ.ن2. توی اسفندماه آخرین قسط یکی از وامهامو دادم. خوشحال بودم که حدود دو میلیون تومن از اقساط ماهانه مون کم شده و دیگه راحت تر زندگی میکنیم که یه اتفاق خاص افتاد و ناچارم تا حدود یک سال تقریبا همون مبلغ را به طور قسطی بپردازم!

پ.ن3. عماد فقط چند هفته برای کنکورش خوب درس خوند و از چند هفته پیش کلا بی خیال درس شده! هرچقدر هم بهش میگم فقط میگه: من شاگرد دوم کلاسمونم! واقعا نگران آینده اش هستم بخصوص که معدل دیپلم هم تاثیر زیادی توی ورود به دانشگاه پیدا کرده و ظاهرا از سال آینده دروس عمومی هم به کنکور برمیگردن. فکر میکنم زمانی متوجه بشه که دیگه خیلی دیر شده.

نظرات 45 + ارسال نظر
نگین جمعه 12 خرداد‌ماه سال 1402 ساعت 09:34 ب.ظ http://sweetheart-n.blogfa.com/

امان از کنکوری ها و لجبازی هاشون
امان از امتحان نهایی ها
ما هم یدونه داریم .خدا بخیر بگذرونه امسالو

واقعا امان!
وقتی میفهمن اشتباه میکنن که دیگه فایده ای نداره

مریم :) چهارشنبه 20 اردیبهشت‌ماه سال 1402 ساعت 09:28 ق.ظ

در مورد پ.ن 2 : دقیقا همین اتفاق واسه ماهم افتاد و تو اسفند آخرین قسط وام رو دادیم و گفتم بالاخره یه نفسی میکشیم
که از فروردین بجا 3 میلیون، 3.500 اضافه شد بهمون

این هم از شانس مایه

مهندس کوچولو شنبه 16 اردیبهشت‌ماه سال 1402 ساعت 06:49 ق.ظ

سلاااام روبولی
وای بعد از سال ها اومدم یه سری به وبلاگ خودم بزنم رمزاشو بزور یادم آوردم ، تو لینکایی که سیو کرده بودم داشتمت. ماشالااااا♡♡♡چقد عماد عزیز بزرگ شده،، ای خودااااااا یادمه عسل تازه جمله یاد گرفته بود بگه ، خیلی خوش حالم برای خانواده سبزت زنده و پاینده باشین دکتر جونم

سلام
ریولی شنیده بودم اما کسی تا حالا بهم روبولی نگفته بود
کاش آدرستونو هم گذاشته بودین یادم رفته

مریم پنج‌شنبه 14 اردیبهشت‌ماه سال 1402 ساعت 02:27 ق.ظ http://mabod.blogsky.com

سلام جناب دکتر
خداقوت و پرتوان باشید
ان شالله عماد خان حتی اگه دانشگاه هم قبول نشد ، عزمش رو جزم بکنه که یک مهارت فنی و حرفه ای یاد بگیره و در هم مهارت حسابی خبره بشه که بسیار آینده داره در مملکت انجام دادن کارهای فنی و حرفه ای
و اما مورد یازده ، برای این جوان و تمام جوانان دعا کردم که دلشان با یاد خدا و معصومین ع به آرامش حقیقی و محض برسه که دیگه به سراغ الکل و مواد دیگه نزند
الهی آمین
به برکت صلوات بر محمدص و آل محمدص:
اللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

سلام
ممنونم
من هم امیدوارم
یازده ربطی به الکل نداشت که

رها سه‌شنبه 12 اردیبهشت‌ماه سال 1402 ساعت 02:43 ب.ظ

خب باشه
نهایتش تا ۲۵ سالگی این سبکی میره جلو و بعد ی روزی ب خودش میاد!
البته ک مسلما عماد اینجوری نیست

امیدوارم

رها دوشنبه 11 اردیبهشت‌ماه سال 1402 ساعت 11:25 ب.ظ

واقعا شما دارید این حرف رو درباره عماد میزنید؟!
دقیقا چی و قراره از دست بده ؟
شما ک همون اول رفتید دانشگاه چی شد؟!
بیخیال دکتر اصلا زندگی ارزش این فکرا رو نداره ....
در ضمن رهای بی ادب پستای قبل من نبودم حوصله نداشتم اون موقع پیام بدم !

من مشکلی با دانشگاه نرفتنش ندارم. به شرطی که اون قدر جربزه داشته باشه که بتونه یه کار یاد بگیره. اما میترسم اگه نره دانشگاه از صبح تا شب فقط درحال گوش کردن به آهنگ و بازی پلی بشه!
ممنون از رهای باادب

نیلو یکشنبه 10 اردیبهشت‌ماه سال 1402 ساعت 07:46 ب.ظ http://nil-nil.blogfa.com

مثل همیشه جالب بود آقای دکتر، بخصوص اونی که دنبال دکتر کلیه بود واسه عمل بواسیر

سپاسگزارم

مینو شنبه 9 اردیبهشت‌ماه سال 1402 ساعت 10:49 ب.ظ http://milad321.blogfa.com

مورد ۷ خیلی جالب بود.بچه ده ماهه و فیلم بازی کردن؟
اینقدر رشته های تخصصی پزشکی متنوع شده که واقعا گاهی آدم نمیدونه به چه متخصصی باید مراجعه کنه.( مورد ۸)

چه عجب به فقرا سر زدین
ممنون از لطفتون

نیکدخت پنج‌شنبه 7 اردیبهشت‌ماه سال 1402 ساعت 09:52 ب.ظ

خداوکیلی پست بیمزه ای بود

ممنون از لطف شما

یکی مثل تو پنج‌شنبه 7 اردیبهشت‌ماه سال 1402 ساعت 11:53 ق.ظ

یه همکار " تهرانی " داشتیم . یه روز رئیس بهش گفت شروع به کارت ،هفته قبل بود ،نیومدی من مجبورم برات غیبت بزنم ،همکارم گفت ،ما هفته قبل تشریف آوردیم شما نبودید......فکر کردم یا هول شده یا......چند وقت بعد داداشش از یکی از همکاران خواستگاری کرد ،بهش گفت پس ما جمعه شب تشریف میاریم خونتون.


مقصر فقط همین تعارفات و پیچیدگی های زبان فارسیه

پگاه چهارشنبه 6 اردیبهشت‌ماه سال 1402 ساعت 12:06 ق.ظ

ان شاالله نتیجه چیزی باشه که میخواین، من فکر کردم سال دیگه کنکور داره

ممنونم

پگاه سه‌شنبه 5 اردیبهشت‌ماه سال 1402 ساعت 11:34 ق.ظ

سلام، خیلی عالی بودن، ممنون
در مورد عماد چه کار خوبی کرده که رفته انسانی، ان شاالله حقوق قبول میشه. حقوق بعد از فارغ‌التحصیلی یه آزمون وکالت باید بدن که عضو کانون وکلا بشن و بعد از اون، وضع درامدشون خیلی خوب میشه. خیلی هم ربطی به دانشگاه نداره، دیدم افرادی از پیام نور هم با تلاش زیاد قبول شدن.امیدوارم عماد هم نتیجه بگیره و زحمات شما رو پاسخ بده. حتما بهش بگید که سطح توقعش رو پایین نیاره ، نهایتا دانشگاه رو پایین تر انتخاب می‌کنه. هرچند همینم حیفه و دانشگاه خوب مزایای زیادی داره. بنظر من تابستون بیاید تهران و چندتا دانشگاه خوب رو با هم ببینید، مثلا دانشگاه تهران که دانشکده حقوقش از قدیمی هاست و کلاس خاصی داره، شهید بهشتی و ... که انگیزه بگیره برای اومدن به این فضاها. اصلا هم بهش نگید برای انگیزه گرفتن میرید‌ . چون میدونید که بچه ها مثل دیوی برعکس عمل میکنن

سلام ممنونم
همون تیرماه باید کنکور بده. مسافرت زودتر از اون هم چندان امکان پذیر نیست

نگار سه‌شنبه 5 اردیبهشت‌ماه سال 1402 ساعت 03:09 ق.ظ https://zanekhoshbakht.blogsky.com/

خیلی خوب بودند.

سپاسگزارم

ماوی دوشنبه 4 اردیبهشت‌ماه سال 1402 ساعت 10:56 ب.ظ http://www.i-write.blogfa.com

یادمه زمانی که دانش آموز بودم هر موقع دلزده و بی حوصله بودم میومدم خاطرات شما رو می خوندم و همیشه شده برا چند دقیقه می خندیدم و حالم خوب میشد،
الآن بعد سالها بازم همینه! لبخند زدم با این نوشته. ممنونم

خنده تون مستدام
الان چکار میکنین؟

نسیم دوشنبه 4 اردیبهشت‌ماه سال 1402 ساعت 02:10 ب.ظ

12 عالی بود
امیدوارم عماد خان در آینده یه فرد موفق و مفید مثل پدرش بشه

سپاسگزارم
ممنونم

خانم مهندس شنبه 2 اردیبهشت‌ماه سال 1402 ساعت 10:29 ب.ظ https://msengineer.blogsky.com/

در مورد اون دکتری که انگلیسی بلد نبود به نظرم واقعا جای تاسف داره . آخه شما اکثر اصطلاحتتون انگلیسی یه محاوره ریز اضافه میکرد حل بود .
قسط دقیقا همینه قانون انرژی از بین نمیره بلکه از وامی به وام بعدی تبدیل میشه
سال کنکور واقعا سخته ولی با توجه به اینکه پسرتون انسانیه و پسره و منطقه ۲ هم حساب میشه فکر نمیکنم خیلی کار سختی داشته باشه
ولی واسم جالب بود با اینکه خودتون پزشکی هستین راضی شدین پسرتون بره رشته انسانی

خب مسئله همون محاوره است
واقعا
امیدوارم
اتفاقا به همین دلیل خوشحال شدم که مثل من بدبخت نشد

هستی شنبه 2 اردیبهشت‌ماه سال 1402 ساعت 11:00 ق.ظ

وای باورم نمیشه پسرتون کنکور داره
انگار هنوز کوچولو بود و عسل به دنیا نیومده بود

بله زمان خیلی سریع میگذره

به حبه انگور شنبه 2 اردیبهشت‌ماه سال 1402 ساعت 09:16 ق.ظ

اینطور که شما میگید یعنی همه پزشکهای دنیا،چه عمومی و چه متخصص زبان انگلیسیشون خیلی خوبه؟مثلا همه پزشکهای ترک یا عرب یا فرانسوی و ... به انگلیسی مسلط هستن؟
و اینکه حق با شماست که به اینجا میگید خراب شده. چون اگه خراب شده نبود آدمهایی رو بار نمی آورد که در مورد جایی که خودشون و خانوادشون و هشتاد میلیون دیگه توش زندگی میکردند و میکنند با توهین و تحقیر صحبت نکنند.

همه کشورها را نمیدونم اما توی خیلی از کشورها هر فرد دیپلمه ای میتونه خیلی راحت انگلیسی صحبت کنه.

حبه انگور شنبه 2 اردیبهشت‌ماه سال 1402 ساعت 04:16 ق.ظ

سلام دکتر امیدوارم خوب باشین
اگه امکانشو دارین پسرتونو بفرستین خارج از ایران.اینجوری آیندش تضمین تره. در مورد زبان هم هر روز برنامه ریزی کنید چند تا لغت یاد بگیرید.مثلن پنج تا.واقعن زمانی نمیبره.بعد تو اوقات بیکاری از یوتیوب گرامر یاد بگیرین.البته فارسی نباشه.کم کم زبانتون خوب میشه.واقعن دکترا چون باید آپدیت بمونن و مقالات روز دنیا بخونن باید زبانشون بنظرم خیلی خوب باشه.ولی خب تو اون خراب شده متاسفانه همه چی برعکسه.موفق باشید دکتر جان

سلام ممنونم
مسئله اینه که جسارت چنین کاری را نداره
بله حق با شماست ممنون از لطفتون

دیادیا بوریا شنبه 2 اردیبهشت‌ماه سال 1402 ساعت 01:40 ق.ظ http://Verach.blogsky.com

سلام دکتر
تو مورد پنجم باید بهش می گفتیم در عوض یک دکتر ایرانی می شناسم که فقط در حال زبان های مختلف یاد گرفتنه تا بتونه کار بکنه اینجا هم دکتراش حداقل به ظاهر وانومود می کنن که انگلیسی و اصلا هیچ زبان دیگری به غیر از المانی بلد نیستن و کلی هم افتخار می کنن البته نه همه ها ولی بیشترین شون
و اینکه دکتر،چقدر پیر شدیم یا بچه ها زود بزرگ شدن ، عماد جان ،کنکوری شد واقعا بعد به دنی نگاه می کنم امسال شانزده سالش میشه اصلا پیر شدیم رفت دکتر من که هنوز اندر خم یک کوچه ام

سلام
شما که کارتون درسته. همیشه یکی از الگوهای من بودین و هستین
واقعا

درخت بلوط جمعه 1 اردیبهشت‌ماه سال 1402 ساعت 01:47 ب.ظ http://Qazalkhan.blogsky.com

سلام دکتر
2. منو یاد یه خاطره ای انداختید
دوره لیسانس یه استادی که بهمون درس میداد از اساتید معروف ایران تو این رشته بود و کلی اختراع و علم و ...
یکی از همکلاسیامون میخواست یه سوال بپرسه که استاد درست نشنید سوال رو ، بهش گفت خانم فلانی چیزی فرمودید؟
این دوستمونم هول شد گفت استاد جلسه ی پیش "عرض کردید که ..."
ما وقتی کلمه ی عرض کردید رو شنیدیم فقط سعی کردیم خودمون رو کنترل کنیم و نخندیم که برای این بنده خدا بد شه .

سلام
بله پیش میاد
درواقع مشکل از پیچیدگی های زبان فارسیه

گیسا جمعه 1 اردیبهشت‌ماه سال 1402 ساعت 12:23 ب.ظ http://gisa12345.blogsky.com/

1_باور کنید اضافه کردن وزن هم به اندازه کم کردن وزن درد سر داره اینو یه زخم خورده بهتون میگه
پ.ن3:منم شاگرد اول کلاس بودم اما کنکور با مدرسه فرق میکنه بچه هایی بودن که تو مدرسه سطح پایین تری نسبت به من داشتن اما رشته های خیلی بهتر قبول شدن ، عماد الان متوجه نیست اما اگه با بی خیالی ادامه بده بعدا متوجه میشه چقدربه خودش ظلم کرده

قبول دارم
میدونم اما فایده نداره

سیمین جمعه 1 اردیبهشت‌ماه سال 1402 ساعت 09:29 ق.ظ

شماره ۲ درست گفت دیگه. شما خدمات دهنده هستین و مریض و مراجع خدمات گیرنده. پس شما اومدین به اونها خدمت کنین. من نمیفهمم مشکل کجاست؟ اونهایی که به ۲ خندیدن احتمالا باید برن یک دور دوباره فارسی مدرسه رو بخونن

از نظر لغوی حق با شماست اما معمولا کسی این طور صحبت نمیکنه.

ندا جمعه 1 اردیبهشت‌ماه سال 1402 ساعت 02:33 ق.ظ

بله خواهش میکنم شیطون تر میشن نینیای هر دهه. البته نمیدونم اقتضای دهه هست یا تاثیر حجم انبوه ویتامین‌هایی که بهداشت به مادرای باردار میده؟

چه عرض کنم؟

عمه اقدس الملوک پنج‌شنبه 31 فروردین‌ماه سال 1402 ساعت 04:08 ب.ظ https://amehkhanoom.blogsky.com

دکترجان بهشون بگید ورودی تهران رسیدن بعد تعطیلات من همون بغل بساط دارم
بعد اون قلبی که اومده تا کارم به گیس کشی با انی بانو نرسبده، اشتباهی اومده، من نبودم
به عماد بگید حقوق به درد نمیخوره، حسابداری بخونه که از همون ترمهای اول بره سرکاررفقای من که حسابداری خوندن از ترم دو و سه کارشناسی همه دستشون تو جیب مبارک بود و راحت هم استخدام شدن

چشم
قابل توجه آنی
چشم

عمه اقدس الملوک پنج‌شنبه 31 فروردین‌ماه سال 1402 ساعت 01:20 ب.ظ https://amehkhanoom.blogsky.com

1_خوشبحالش،بیاد من چربی زیاد دارم بهش میدم
2_چقدر خوب که شما رفتین خدمتشون
5_حالا دکتر زبانتون در چه حده؟ are u from iran?
10_یک لیتر؟؟؟؟
11_شما مرد هستید، این مورد را درک نمیکنید
الان نگرانش نباشید آقای دکتر، منم برادرکوچیکم زیاد نخوند اما معدل خوبی داشت و دانشگاه نسبتا خوبی هم تو رشته خوبی قبول شد، عمده نگرانیتون را بزارید برای وقتی دانشجو بشه، چون نمیخونه و مشروطی و... معضلی که ما با برادرم داریم و حرف توی کله مبارکش نمیره!!!

1. چشم آدرس بدین بفرستمش بیاد (همین الان هم درخدمتشونیم!)
2. واقعا
5. در حد I am a blackboard!
10. بله ماشاءالله!
11.
مسئله همون معدله دیگه!

ونوس پنج‌شنبه 31 فروردین‌ماه سال 1402 ساعت 11:06 ق.ظ http://calmdreams.blogfa.com

سلام
رشته حقوق بدون کنکور هم قبول میشن
دختر من با وجودیکه تجربی بود ولی چون معدلش خوب بود حقوق و میکروبیولوژی و شیمی و تربیت بدنی و رشته های این مدلی می تونست دانشگاه بدون کنکور ادامه بده.
در کل خیلی رشته هست که فقط با شرط معدل میتونن ادامه بدن..
خاطراتتون هم عالی و بامزه..

سلام
ممنون اما با این وضع درس خوندن به معدلش هم امیدی نیست!

مرجان امامی پنج‌شنبه 31 فروردین‌ماه سال 1402 ساعت 05:38 ق.ظ

سلام، من نمی دونم چرا مکان من رو متفاوت نشون میده. جالبه.
الان که خاطرات شما رو‌ می خونم می بینم پزشک شدن کار هر کسی نیست. خیلی resilience می خواد.
یعنی اگه یه چیزی برامون پیش نمیاد، حتما خیری درش بوده

سلام
شما لطف دارید
اما آدم باید تلاششو بکنه

لیلی چهارشنبه 30 فروردین‌ماه سال 1402 ساعت 11:48 ب.ظ http://Leiligermany.blogsky.com

به نظرم آقا پسرتون با چند تا پسری که سرشون به سنگ خورده و در دوران پشیمانی از به موقع درس نخوندن قرار دارن آشنا بشه شاید تاثیر داشته باشه.

پس برم بگردم چندتا از سنگ به سر خورده ها را پیدا کنم

زری.. چهارشنبه 30 فروردین‌ماه سال 1402 ساعت 07:45 ب.ظ

سلام، دکتر الان برای شماره پنج برنامه ای دارید یا اوکی هست اوضاع؟

سلام
همیشه توی مکالمه بعد از سه چهارتا جمله لغت کم میارم! دامنه لغاتم افتضاحه

منجوق چهارشنبه 30 فروردین‌ماه سال 1402 ساعت 03:24 ب.ظ http://manjoogh.blogfa.com

دکتر جان بابت پست دستت درد نکنه. خیلی دلم می خواست به روال سابق بنویسم اما دوره نقاهت بعد از یک کرونای شیرافکن (شیرش زنه ها) رو میگذرونم و حال روحیم هم داغونه . بازهم بابت پست ممنون اما اون بچه که سرفه میکرد عالی بود.

خواهش
اختیار دارید من تا همیشه قدردان لطف شما هستم

تیلوتیلو چهارشنبه 30 فروردین‌ماه سال 1402 ساعت 11:12 ق.ظ https://meslehichkass.blogsky.com/

سلام
کاش من جای خانم مورد شماره یک بودم
اصولا نرفته روی ترازو میدونم چاق شدم

اون موردی که 65 سالشون بود، بعدش گفتید پیرزنه!!!!! یعنی سن 65 سالگی پیری هست؟؟؟؟ چرا من اینطوری فکر نمیکنم؟؟؟؟؟؟؟

نگران گل پسرهم نباشید
یهویی خودش دوباره شروع میکنه به خوندن و اونقدر میخونه که متعجب میشید
داداش منم توی دوران تحصیل از این کارها میکرد

سلام
باید یه مصاحبه باهاش بکنم راز موفقیتشو بگه
حق با شماست بیشتر از سن به دل آدم ربط داره
چشم اما اگه کنکورشو خراب کرد من میدونم و شما

مامان فرشته های شیطون چهارشنبه 30 فروردین‌ماه سال 1402 ساعت 06:46 ق.ظ

یادمه تو درس رشد وتکامل کودک یه سن سرفه های الکی تو نه ماهگی بنظرم داشتیم تو ذهنم مونده
مورد ۵هم یادمه خیلی سال پیش موقع جنگ ایران کویت دختر خاله ام از کویت اومده بودن و رفته بود دکتر واز اینکه دکتر انگلیسی بلد نبود شاکی ومتعجب
بود
شماره ۱۰احتمالا الکلش تقلبی بوده اب قاطیش بوده
اخ دکتر از کنکور گفتی و کردی کبابم دخترم تا کلاس دهم درسهاش عالی بود خورد به کرونا بی خیال شد و اواخر میدونستم درس نمیخونه وفقط فیلم میبینه اما زیر بار نمیرفت سال دوم پشت کنکور بودن یه رشته رفته که غ دولتیه و کلی هزینه وتوایران بازار کار نداره و خدا میدونه چقدر دلم میسوزه برا اون ۱۰سال نمره های عالی
البته یه چیز بگم ما چند تا خواهر برادر بودیم چند تا درسخون که رفتیم دانشگاه چند تا درس نخون که دیپلم هم نگرفتن الان درس نخونا به ما درسخونا پول قرض میدن
من اگر دخترم هدف مشخصی داشت از درس نخوندنش ناراحت نمیشدم میگفتم برنامه ای داره و بهش احترام میزاشتم سردرگمی وبلاتکلیفیش من رو اذیت میکنه و نداشتن رضایت درونی

الان درس نخونا به ما درسخونا پول قرض میدن مسئله اصلی همینه
البته قبول کنین که با این اوضاع عملا نمیشه برنامه ریزی خاصی هم داشت!

امیر حسام سه‌شنبه 29 فروردین‌ماه سال 1402 ساعت 09:11 ب.ظ https://bimoghadame.blogsky.com/

سلام.
۲. برای من هم پیش آمده. مثلاً "امری خدمتتون داشتم..."
۵. تازه این موضوع وقتی با سیستم آموزشی خارج از کشور آشنا میشید خیلی پر رنگ تر میشه.
پی نوشت ۳ مشکل خیلی از خانواده هاست و واقعاً نمیدونم اگر خودِ فرد به اهمیت وقت گذاشتن برای درس و کنکور نرسه، چه باید کرد؟؟
تشکر.

سلام
بله درواقع مقصر پیچیدگیهای زبان فارسیه!
دقیقا
من که کاری از دستم برنیومد امیدوارم به موقع متوجه بشن

مهربانو سه‌شنبه 29 فروردین‌ماه سال 1402 ساعت 10:18 ق.ظ http://baranbahari52.blogsky.com/

همیشه از خوندن خاطرات پزشکی لذت میبرم. خیلی وقتا با بیمارا همذات پنداری میکنم و خودم رو تو محیط اونا با آداب و رسوم و سنت هاشون تصور میکنم ، با سادگی هاشون، محرومیت ها یا خصوصیات دیگه شون سعی میکنم بفهممشون بنابراین همه این خاطرات برام جالب میشن .
درمورد عماد جان خوندم چه مشکلی دارید کامنت ها رو هم که خوندم دیدم اکثراً به مشکل مشابه اشاره کردند و تاکید دارند "پسرها در این سن"
ولی میخوام بگم منم با مهردخت دقیقاً همین مشکل رو داشتم سال چهارمش برای پایان دوران متوسطه و آمادگی برای کنکور و بعدشم کنکورش. دقیقا یکماه آخر، هر چی فیلم و سریال که تصور کنید دوتایی دیدیم. البته اون با لذت میدید و من از استرس و نگرانی کنکورش حتی تو سکانس های خنده دار، گریه می کردم .
اوایل میگفت چون ما تو درسامون سینما هم داریم، دیدن این فیلم ها برام جنبه ی درس خوندن داره ( از کل درسها و درس خوندن فقط چسبیده بود به این مورد) یواش یواش حجب و حیا رو گذاشت کنار و گفت : مامان من اصلاً تو مود درس خوندن نیستم با همین دانشی که دارم میرم کنکور رو میدم .
شب کنکورشم هزار تا اتفاق عجیب و نادر افتاد که کلاً برنامه هامون رو ریخت به هم .
خلاصه که سراسری سمنان قبول شد و ترجیح دادیم که دانشگاه آزاد بخونه ولی تهران باشه که بخاطر اینکه مهردخت فقط طراحی لباس رو وست داشت و نه هیچ رشته ی دیگه ای رو ، برای انتخاب خیلی محدود شدیم و مجبور شد دانشگاه هنر ومعماری رو انتخاب کنه که کلاس هاش تو ساختمون های بی امکانات در اقصی نقاط تهران تشکیل میشد .
درسته که دوسال رفت کلاس و بقیه ش آنلاین شد ولی از همون روز تا حتی الان ،مهردخت خودش رو فحش میده که چرا کم کاری کرده و جایی قبول شده که اصلا شبیه دانشگاه نیست . نه کتابخونه ای نه آمفی تئاتری ، نه کلاس مجهزی و ...
آهان راستی اینم بگم که بجز ترم اول کلا بقیه ی ترم ها شاگرد اول شد چون میگفت دیگه ارشدم رو تو یه دانشگاه تاپ می خونم ، بماند که بعد به نتیجه رسید ارشد خوندن تو سیستم ایران و با رشته ی مورد علاقه ش کار بیخودیه .
اینهمه گفتم که بگم بچه ها رو رها کنید خودشون انتخاب میکنند، پشیمون میشن راه بهترو پیدا میکنن حتی به قیمت از دست دادن خیلی چیزای خوب .
ما والدین در همون مسیر کمک کنیم بهتره تا هی راه نشون بدیم و اجبار کنیم

حق با شماست. اما از وقتی چند سال پیش دیدم فرزند یکی از پزشکان راننده پدرش شده از آینده بچه ها میترسم. مسئله اینه که اکثر نوجوونهامون کار فنی هم بلد نیستند.

طیبه سه‌شنبه 29 فروردین‌ماه سال 1402 ساعت 09:07 ق.ظ http://parandehdararamesh.blogfa.com/

سلام و خداقوت
من عاشق اون بچه ده ماهه شدم که..

سلام
حق دارین

مرجان امامی سه‌شنبه 29 فروردین‌ماه سال 1402 ساعت 04:54 ق.ظ

سلام، واقعا به خانوم‌ مسئول داروخانه حسادت کردم. من آب خالی هم‌می خورم، دقیقا به همون اندازه وزن اضافه می کنم
میگم ها، سختی های شغل شما به کنار، خیلی کار هیجان انگیز و‌ جالبی دارین. فکر کنم اصلا گذر زمان رو‌ متوجه نمیشین

سلام حق دارین
بله اما بعضی روزها هم هی کش میاد هی کش میاد ...
راستی چرا پرچم هلند را برای کامنتتون گذاشته؟!

فرزان دوشنبه 28 فروردین‌ماه سال 1402 ساعت 11:33 ب.ظ

سلام اقای دکتر
ممنون بابت خاطرات
همشون عالی
در مورد اقا عماد ،انگار همه پسرا یهو یه فاز خاص بر میدارن یا خیلی درس خون میشن یا کلا بیخیال درس
یکی از اقوام درس نخوند و تقریبا میشه گفت دیپلم را هم بزور گرفت
و الان که رفته سربازی به مامانش گفته عجب اشتباهی کردم درس نخوندم و نرفتم دانشگاه
اما خوب دیگه الان براش فایده ای نداره


در مورد دروس عمومی ام که (شیشه)پرسیدن،
دروس عمومی از توی کنکور امسال حذف شدن و بجای اون تاثیر نمرات و معدل امتحان نهایی بطور مستقیم توی کنکور هست
چه عمومی و چه اختصاصی

سلام
خواهش
ممنون
بله متاسفانه زمانی متوجه میشن که دیگه فایده ای نداره.
ممنون برای توضیحتون

ندا دوشنبه 28 فروردین‌ماه سال 1402 ساعت 05:21 ب.ظ http://Diyazpame10.blogfa.com

با احترام مورد هفت اصلا طنز نیست. بچه ما از چهار پنج ماهگی برای جلب توجه ادای سرفه درمیاره. مخصوصا وقتی بغل می خواد

جدی؟
خب من نمیدونستم. ممنون که گفتین

لیلا دوشنبه 28 فروردین‌ماه سال 1402 ساعت 03:49 ب.ظ

همه عالی و عالی. کلی خندیدم مرررررسی

سپاسگزارم

سارا دوشنبه 28 فروردین‌ماه سال 1402 ساعت 03:18 ب.ظ http://15azar59.blogsky.com

سلام
سالی که پسر من کنکور داد درست یک هفته مونده به موعد ازمونی که دو هفته هم عقب افتاده بود یهو اخبار اعلام کرد که بازم ازمون یک ماه عقب افتاده و اخر مرداد برگزار میشه پسر منم قشنگ همه دفتر و کتابا رو جمع کرد و دریغ از یه کلمه خوندن فقط گیم بازی کرد بنظرم همون یک ماه میتونست خیلی تاثیرگزار باشه توی قبولیش برای شریف که نشد ولی حریفش نشدم میگفت خسته شدم بلدم دیگه چقدر بخونم ... امیدوارم برای ارشدش بتونم حریفش بشم که بعید میدونم

سلام
انگار خیلی از پسرها همین حالتو دارند.

آسمان دوشنبه 28 فروردین‌ماه سال 1402 ساعت 02:16 ب.ظ

۳،۴ و ۲ عالی بودند:

ممنون

شیشه دوشنبه 28 فروردین‌ماه سال 1402 ساعت 01:20 ب.ظ http://www.sangoshishee.blogsky.com

مگه الان دروس عمومی تو کنکور نیست ؟ یعنی عربی و زیان و معارف و فارسی نیست ؟
مورد 5 رو میشه گفت : جانا سخن از زبان ما میگویی . ایکاش روزی برسه که در این کشور زبان انگلیسی مثل زبان مادری بین مردم رایج باشه
در مورد 2 یاد خاطره ای افتادم . جایی کار میکردم یکی از حسابدارها موقع صحبت با تلفن میگفت فرمودم بهتون و شما هم عرض کردید هر چقدر بهش میگفتیم عرض رو ما میکنیم و فرمایش رو طرف مقابل میگفت شما اشتباه میکنید

عماد میگه فقط دروس اختصاصی هستن نمیدونم والا
من هم امیدوارم
درواقع مشکل از زبان فارسی و پیچیدگی هاشه!

نازی دوشنبه 28 فروردین‌ماه سال 1402 ساعت 01:14 ب.ظ

مورد شماره ۵ عالی بود چقدر مردم ولایتتون میرن کویت! تنها شهری که تو ایران دیدم زیاد کویت میرفتن و حتی اونجا خونه داشتن! شهرستان لار شیراز بود ! دکتر عماد اگر اشتباه نکنم رشته اش انسانی هستش درسته؟ خودش به چه رشته ای برای ادامه دادن علاقه داره؟

ممنون
نخیر ما ساکن لار که هیچ ساکن استان فارس هم نیستیم!
بله انسانیه.
اول که می‌گفت فقط وکالت اما کم کم سطح توقعش داره میاد پایین تر

پیمان دوشنبه 28 فروردین‌ماه سال 1402 ساعت 11:55 ق.ظ

در مورد پ.ن 3 برا پسر من هم همینطور شد و درست در فاز اخر یعنی بعد عید (پارسال) کلا درس را گذاشت کنار، جوری که ما نگران دیپلم گرفتنش هم شدیم، پسرا خودتون که میدونین تو این سن کلاً قاطین، کاریش هم نمیشه کرد

بله متاسفانه
امیدوارم نهایتا نتیجه خوبی بگیره

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد