جایی برای گفتن دلتنگیها

ماجراهای یک پزشک هنوز عمومی

جایی برای گفتن دلتنگیها

ماجراهای یک پزشک هنوز عمومی

خاطرات (از نظر خودم) جالب (۶۴)

سلام: 

۱. به خانمه گفتم: مشکلتون چیه؟ گفت: مدتیه که ترشح ادرار دارم! 

۲. خانمه گفت: برام آزمایش بنویسین! در حال نوشتن بهش گفتم: برگ آخر دفترچه تونه باید عوضش کنین. گفت: حالا اشکالی نداره توی برگ آخر دفترچه آزمایش مینویسین؟ قبول میکنن؟! 

۳. خانمه گفت: من سرماخوردگیم خیلی شدیده اون قدر که یه بچه کوچیک توی خونه دارم هروقت کنارمه او هم سرفه میکنه!! 

۴. به خانمه گفتم: چون بچه قبلیتونو سزارین شدین بعیده که این بار هم طبیعی زایمان کنین به احتمال قوی این بار هم سزارینتون میکنن. گفت: ببخشین اون وقت چرا زنهائی که سزارین شدن دیگه درد زایمان پیدا نمیکنن؟! 

۵. دوتا از معتادان محترم (!) اومدند توی مطب و گفتند: ما تصمیم گرفتیم ترک کنیم لطفا یه مقدار آرامبخش و مسکن برامون بنویسین. گفتم: پس داروهای کدئین دار براتون نمینویسم. یکیشون گفت: نه بنویسین آخه ما تصمیم داریم که ترک کنیم اما خودمون هم میدونیم که نمیتونیم!! 

۶. نسخه پیرزنه رو نوشتم و دادم دستش گفت: ممنون خدا خرجتو زیاد کنه! 

۷. توی تنها درمونگاهی بودم که هنوز به اینترنت وصله. مسئول محترم پذیرش اومد و با اصرار ازم خواست براش یه ایمیل بسازم. وقتی ساختم گفت: خوب حالا من اینو چکارش کنم؟! 

۸. مدتی پیش خنده ام گرفت وقتی یه پیرزن متولد ۱۳۰۵ منو «داداشی» صدا میکرد اما چند روز پیش که یه پیرزن متولد ۱۳۱۵ بهم میگفت «دائی» دیگه واقعا به خودم شک کردم! 

۹. برای خانمه نسخه نوشتم که گفت: دفترچه ام یه برگ دیگه بیشتر نداره بی زحمت بکنینش گفتم: چرا؟ گفت: میخوام برم دفترچه مو عوض کنم اگه برگ سفید داشته باشه عوضش نمیکنن! 

۱۰. به خانمه گفتم: معده تون که درد داره ورم هم میکنه؟ گفت: نه ورم میکنه نه نمیکنه! 

۱۱. میخواستم برای یه بچه پنج ساله نسخه بنویسم. دفترچه شو که باز کردم دیدم مال یه پسر هفده ساله است. گفتم: توی این دفترچه نمیشه بنویسم اصلا مال خودش هم که نیست. همون موقع یه مریض دیگه در مطبو باز کرد و به مریضی که دیده بودم گفت: انگار شما دفترچه ما رو اشتباهی آوردین دفترچه خودتونو بگیرین. مادر بچه به همراهش گفت: پس بگو! من گفتم دکتر چطور به این سرعت فهمید که دفترچه مال خودش نیست! 

۱۲. دیشب ساعت چهار صبح یه مریضو با اسهال دو روزه ویزیت کردم! داشتم نسخه شو مینوشتم که همراهش گفت: این کارگره براش یه طول درمان هم بنویس. گفتم: برای کجا بنویسم؟ گفت: نه منظورم اینه که یه دوره کامل دارو بنویس که با مصرفشون کاملا خوب بشه! 

پ.ن۱: توی هفته گذشته تعداد بازدید هام به شدت بالا رفت که بعدا متوجه شدم به خاطر لینک یکی از پستهام توی این سایت بوده. جای نظر دادن که توی اون سایت پیدا نکردم براشون ایمیل زدم که برگشت خورد و نوشته بود به دلیل پر بودن میل باکس!  جالب تر اینکه با وجود این همه بازدید درصد کسانی که برای اولین بار وارد وبلاگم شده اند توی وبگذر هیچ تغییری نکرده!

پ.ن۲: چند روز پیش صبح که عمادو با آسانسور میبردم پائین سوار سرویس مدرسه اش بشه برق قطع شد و موندیم تا اومدند و کشیدنمون بیرون. تجربه جالبی بود! 

پ.ن۳: تصمیم گرفتم برای عماد توی بانک مسکن سپرده مسکن جوانان باز کنم اما وقتی بررسی کردم متوجه شدم که راه بهتری هم هست و همون کارو کردم. الان عماد (و همینطور خودم) صاحب یه بیمه عمر هستیم. شرایطش بد نیست اگه دوست داشتین امتحان کنین. 

پ.ن۴: پیج رنک وبلاگم ۳ بود اما یکدفعه صفر شد کسی میدونه چرا؟!

نظرات 60 + ارسال نظر
صدراh جمعه 4 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 12:09 ب.ظ http://WWW.AMMA.LOXBLOG.COM

سلام دکی جون اتفاقا منم چند وقته دنبال یه راه پس انداز هستم که یافتم بانک مسکن راه مناسبی نیست و به فکر بیمه عمر افتادم اگر از بیمه نامه و شرایط اون راضی هستید اسم بیمه گذار را برام ایمیل کنید ممنون میشم

سلام
میفرستم براتون

آنا یکشنبه 21 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 11:31 ق.ظ http://www.gandom1359.persianblog.ir

درمورد۸...من یه زن عمو دارم خیلی مسنه..پسرعموهام از بابامم بزرگترن...یه بار خونه همین خانم عموم بودیم وسط تعارف تیکه پاره کردن سر یه موضوعی برگشته به بابای من میگه: تو هم جای پسرمی چه فرقی میکنی با پسرانم...خانمتم که جای مادرمه....قیافه مامانم واقعا اون لحظه دیدینی بود مخصوصا که من هم اینجوری

خوب حق داشتین
من هم بودم می شدم

دلوار جمعه 21 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 11:16 ق.ظ

قابل توجه آقایونی که مهرشان به سکه است:

با توجه به افزایش قیمت سکه به بالای یک میلیون و کاهش دوباره قیمت آن به 800 هزار تومان، از آقایان تقاضا می شود گول وضعیت کاذب بازار را نخورند و کماکان مقدار زاویه تعظیم را در گفت و شنود با همسر خود بیشتر کرده (سر چسبیده به زانو) و در صورت توان به صورت درازکش به فرامین گوش دهند.
شستشوی البسه و ظروف، نظافت منزل و پخت و پز را بر عهده بگیرید.

به امید ارزان شدن سکه

هیییییییییییی!!!

دلوار جمعه 21 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 10:59 ق.ظ

سلام.ممنون از لینکتون.
وبلاگ رو دیروز دیدم و همون پست
جالب بود کامنت شمارو که دیدم یه احساسی داشتم.
انگار بهشون توپیده بودید

پس نگو اخوی بزرگه بودید...

میگم من یه مدته مسنجرمو باز نکردم الان میبینم بالانمیاد نمیدونم اشکال از مسنجر منه لولاش زنگ زده یا اشکال از راهپیمایی 22بهمن؟؟؟؟
هروقت تو مشور خبریه کلا مسنجرا بالانمیاد....

سلام
خواهش
فکر کنم مال ۲۲ بهمن باشه چون من هم همین مشکلو دارم

مژگان امینی جمعه 21 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 06:45 ق.ظ http://mozhganamini.persianblog.ir

من اینجا کامنت نگذاشته بودم؟!

سلام پسرم(دیگر به خودتان شک نمی کنید؟)
توی زمستان آن هم یک شهر سرد که نمی شود اسمش را ببرم مورد یک خیلی باید آزار دهنده باشد.
به مورد هفت می گفتید حالا یک وبلاگ برایت می سازم بعد برایت مطلب می نویسم.تازه همه ی مدارس هم داره هوشمند می شه ایمیل بدردت می خورد.
آن موقع که ما برای هردو بچه مان حساب مسکن
باز کردیم از این بیمه میمه ها نبود

من هم که تائیدش کردم که!

دانشمنگ پنج‌شنبه 20 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 12:48 ب.ظ http://daneshmang.blogfa.com/

سلام بر جد بزرگ.یاور کوروش کبیر...
۵و۶و۸ و ۱۱ لایک بسیار

سلام
نه بابا
این خصوصیاتی که شما میگین مال یکی دیگه است!

افرا و پاییز چهارشنبه 19 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 10:29 ب.ظ http://www.afravapaeez.persianblog.ir

شماره یازده معرکه بود

ممنون

سارا چهارشنبه 19 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 04:57 ب.ظ http://sm19.blogfa.com

اقای دکتر من شما رو لینک کردم .شما هم هگه خواستین لینک کنین مختارین.........[گل]

شما لطف دارین اما مختار که کشته شد بیچاره!

مژگان امینی چهارشنبه 19 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 04:41 ب.ظ http://mozhganamini.persianblog.ir

سلام
حالا اگر من بگویم "سلام پسرم" از شک در می آیید؟
چرا دل دو معتاد راستگو را شکستید؟
ما برای هردوشون حساب پس انداز مسکن باز کردیم الان هم وام می دن ولی وام کجا قیمت خانه توی تهران کجا!

سلام
آره دیگه خیالم راحت شد!
من کی شکستم؟ هر داروئی هم خواستند نوشتم و دادم خدمتشون
دقیقا

خلوت دل چهارشنبه 19 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 04:37 ب.ظ http://khalvated.blogsky.com

وای

وای؟

سارا چهارشنبه 19 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 04:36 ب.ظ http://sm19.blogfa.com

سلام دکتر جان
چن باری به وبلاگتون سر زدم منتها فرصت نشد کامنت بزارم
اون خانومه شماره ۱۱ چه خنده دار بود.خودش اخرش خودش رو لو داد
واسه سنتون به خودتون شک نکنین این طبیعت خانوماست

سلام از ماست
واقعا
واقعا؟!

رهگذر چهارشنبه 19 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 03:21 ب.ظ

سلام خوبین؟
من این پست و پست قبلی رو ساعت ۲ شب تو فرودگاه خوندم (ژرواز تاخیر داشت برای گذران وقت)
انقدر خندم گرفته بود که کف زمین پهن شدم
خلاصه ابروم رفت حالا جالب اینجاست ی دختر بچه ۳-۴ ساله وقتی منو دید ک اینجوری خندم گرفته به مامانش گفت مامان این خانومه دیوونست؟ منم بدتر خندم گرفت
خلاصه این پستتون حسابی ابرومو برد هرچند خودمم زیادی شفته ام

سلام ممنون
پهن شدنتان مستدام!
پاشو زودباش پرواز رفت!

ماما مهربون چهارشنبه 19 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 02:59 ب.ظ http://midwife40.blogfa.com

سلام
تازه سازمان بهداشت جهانی به ایران اخطار داده واسه این امار سزارینکلا ایران بعد از برزیل دومین یا سومین کشوریه تو دنیا که سزارین توش زیاده

سلام
پس نتیجه میگیریم سزارین احتمال فوتبالیست شدنو بالا میبره :دی

آب تنی چهارشنبه 19 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 02:32 ب.ظ http://www.abtani.persianblog.ir

6 . این ضرب المثل های مادر بزرگ ها رو دوست دارم ، با اصلاح هاشون!
مخصوصا اونایی که یک کم حرف بی ادبی هم توش داره!!!
(مادربزرگه میگفت: عجله نکن ! نشاشیدی شب درازه!)

یعنی این هم ضرب المثل بود و ما خبر نداشتیم؟

الناز سه‌شنبه 18 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 08:23 ب.ظ

یالله

بفرما تو دم در بده!

پسر شیطون سه‌شنبه 18 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 01:19 ب.ظ

nice try man

هوهو ،، 6 تاییاااا

به به
چه عجب اخوی؟!

نینیزقل دوشنبه 17 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 11:56 ب.ظ http://ninizghel.persianblog.ir

پس واقعا بابا بزرگ منید که میدونستم ازدواج کردید ولی دیگه بچه داشته باشید خدا نگهتون داره باباییییییییی

واقعا؟!

امیرحسین دوشنبه 17 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 10:09 ب.ظ

خب آق دکتر چرا سکه نخریدین اون که سودش خیلی بیشتر هستش

اگه اون موقع که ارزون بود آره اما الان دیگه فکر نکنم بازار اینقدر کشش داشته باشه

آناهیتا دوشنبه 17 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 08:20 ب.ظ http://www.elahebaran.blogfa.com

سلام
دکتر حالا چرا انقدر عصبانی شدین؟ مگه من چی گفتم؟
خب یاد پیام بازرگانی افتادم دیگه!!!!

سلام
نه بابا ناراحت چرا؟
گفتم هرطور راحتین!

ترنم دوشنبه 17 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 06:05 ب.ظ

در مورد پی نوشت 4 یه چیزایی به ذهنم رسید اما نمیدونم تا چه اندازه حدسیاتم میتونه درست باشه .
البته اگه اجازه بدین چند روز دیگه جواب میدم .
اگه چیزی هم در این مورد به ذهن خودتون رسیده خیلی دلم میخواد بدونم
یعنی به نظر خودتون چرا پیج رنک یه دفعه صفر شده ؟
چیزی حدس نمی زنید ؟

سلام
پس منتظر چند روز دیگه هستم!

ماما مهربون دوشنبه 17 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 02:37 ب.ظ http://midwife40.blogfa.com

سلام دکتر
ولی اینجا اجرا میشه روز به روزم ترویج پیدا میکنه.(اون مورد اندیکاسون nvdکه گفتیدو میگم واسه زایمان دوم و اینا

سلام
خدا کنه
درصد سزارین دیگه داره خییییلی بالا میره

رضا دوشنبه 17 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 01:14 ب.ظ

دکتر شما چند سال اونجا میمونید؟ اینجوری که از همه پیشرفتهای علم پزشکی عقب میمونید بالاخره تا جوونید باید دنبال تحقیق و بررسی باشید
اصلا چرا شما رو فرستادن اونجا ؟

من اینجا استخدام شدم
انشاءالله هستم تا زمان بازنشستگی!

کیانمنش دوشنبه 17 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 12:58 ب.ظ http://mahtab6921

دکتر شما هم بللللللللللللللللله؟
مگه دکترا محرم اسرار نیستن؟
شیطون هستینا

نخییییییییییییر
من محرم اسرار هستم
شما میتونین اسم یکی از این مریضهارو بگین؟

دکتر نفیس دوشنبه 17 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 12:49 ق.ظ http://drnafis.blogfa.com

سلام
6. منظورش این بوده که دخلتونو زیاد کنه بزنه به خرجتون !
7. البته من توی جنوب کشور دیدم که به همه مردها می گن دائی و به زن ها می گن عمه. فکر کن پیرمرده به من می گفت عمه !
توی خیلی جاها به زن ها می گن خاله و مردها عمو...
به نظرم جنوبی ها جالبتر می گن ! یعنی نمی ذارن همسرشون غیرتی بشه !

سلام
حتما!
اینجا هم خاله و عمو رایجه

پرنیان دوشنبه 17 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 12:03 ق.ظ

سلام آقای دکتر
من یکی از همونایی هستم که از طریق سایت دکتر شیری با وبلاگتون آشنا شدم
بهتون تبریک میگم خیلییییی وبلاگتون جذابه
وقتی وبلاگو دیدم در عرض 3 روز کل مطالبشو زیرو رو کردم
منم به طرفداراتون اضافه شدم.از این به بعد خدمت میرسیم

سلام
خوش اومدین
پس دست دکتر شیری واقعا درد نکنه
دیگه ببین اگه دکتر دائمی به وبلاگم لینک بده چی میشه؟!

دکتر ژیلا یکشنبه 16 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 09:42 ب.ظ http://www.drjila.com

درود
وای من که اصلا دلم نمی هواد گیر کردن توی آسانسور رو تجربه کنم.... پارسال 10-12 تا از بچه ها توی آسانسور بیمارستان تازه تاسیس محل تحصیلمون گیر کرده بودن بیچاره ها رو از لای در به زور کشیده بودن بیرون البته به خاطر رفتن برق نبود، از مشکلات فنی آسانسور بود که خدا وکیلی بزرگترین معضل این بیمارستان آسانسورهای بی نظیرشه.
بیمه ی عمر؟

سلام
واقعا؟
پس خدا به داد چند سال دیگه اش برسه!

S.T.A یکشنبه 16 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 07:47 ب.ظ http://www.alyosha.blogfa.com

آدم چطور می تونه دکترش رو داداشی و دایی صدا کنه؟

همونطور که اینجا صدا میکنند!

دیادیا بوریا یکشنبه 16 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 06:02 ب.ظ

سلام دکتر جان
مورد 8 واقعا منو خندوند
همیشه شاد باشید

سلام از ماست
خوشحالم که باعث یه لبخند روی لبهای شما شدم
ممنون

neda یکشنبه 16 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 05:58 ب.ظ

ااا دکتر اولین کامنت بی اسم مال من بوده
ببخشید یادم رف اسممو بنویسم

خواهش میشود
دیگه تکرار نشه :دی

مریم یکشنبه 16 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 05:58 ب.ظ http://innizbogzarad19.blogfa.com

ممنون از لطف شما

قاصدک یکشنبه 16 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 05:45 ب.ظ http://www.my-dailynotes.blogfa.com

سلام
قضیه معتادا خیلی جالب بود .
تو حوالی ما دورافتاده ترین درمونگاهها هم به یمن وجود شبکه ی الکترونیک اینترنت دارن .
جالبه که شما خاطراتتون رو یادداشت میکنن .
منم یه بار تو آسانسور گیر کردم ولی اصلا جالب نبود ، آدم احساس خفگی بهش دست میده .

سلام
ممنون
من هم نمیگم جالب بود
اما برای یه بار ارزششو داشت!

مجتبی هادی پور یکشنبه 16 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 04:58 ب.ظ

مجددا سلام. کوگ یعنی کبک و تاراز هم نام کوهی است درمنطقه بازفت. واینچنین بود که صدای چهچهه کوگ تاراز از ورزشگاه آزادی آمد......

سلام ممنون که گفتین

دلوار سرگرمی یکشنبه 16 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 04:37 ب.ظ http://http://delvarsargarmi.persianblog.ir/

سلام

متولد 1315میشه 75بعد اگه مادرشو 30سال حساب کنیم میشه 105دایی هم مثلا 5سال بزرگتر میشه 103تا..3 گل پرسپولیس !هم بذار روش..نه دکتر خوب موندی بزنم به تخته...
http://clip3nter.org/?p=4198
دکتر اینو دانلود کن ببین.خیلی خنده داره.من که از سبیل مرده خجالت کشیدم..خودش که نه.

سلام
ما اینیم دیگه!
برم دانلود کنم ببینم چیه؟!

چای گرم شبهای امتحان یکشنبه 16 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 04:08 ب.ظ http://marina60.persianblog.ir/

جالب انگیزناک بود

ممنون

زری یکشنبه 16 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 11:38 ق.ظ http://mydaysofveto.persianblog.ir/

ای بابا..واسه چی بیمه های مردم نگا میکنین
ماکه هرچی بیمه ها رو برانداز کردیم همه شون کلاه برداری محض بودن غیره یکساله ها..
پولای بچه رو میبردین سکه براش مینوشتین اینده ادر بود..حالا ببینینم کیانای ما برد میکنه یا عماد شما
منم همیشه یه سوال دارم اینکه اینم لینکدونی شما که اپهاش پررنگ میشه مخصوص بلاگ اسکایه یا بهش کد دادین؟؟؟

من به بیمه کی نگاه کردم؟!
امیدوارم همه برنده باشند!
لینکدونی من به لطف گوگل ریدر این طور شده
طریقه درست کردنش توی لینکهای روزانه من هست ولی انگار با تغییراتی که توی گوگل ریدر به وجود اومده مراحلش کمی عوض شده
میتونین از یک دانشجوی پزشکی دقیقترشو بپرسین

غوغا یکشنبه 16 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 11:36 ق.ظ http://life21.blogfa.com

مورد 4؟!
قبلا هم گفتم سواد واقعی مردم کمه اطراف خودم دیدم خیلیا خیلی جاها سرک میکشن کی چکار میکنه چکار نمیکنه اما از مسائل اصلیش خبر نداره حالا به خاطر تابو یا فقر فرهنگی یا هر چی

کاملا حق با شماست

باران یکشنبه 16 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 11:20 ق.ظ http://barane-deltangiha.blogfa.com

سلام دکتر جون
سلام داداش گلم خوبید
نوشته هاتون مثل همیشه جالب بودن
مخصوصا اون معتاد... عزیزم خودشون میدونه نمیتونه
فک کنم گیر کردن تو آسانسور ترسناک باشه آره...؟
عماد نترسید...؟

سلام از ماست
ممنون از لطفتون
برای من که ترسناک نبود ولی عماد یه کم ترسیده بود چون با قطع برق تاریکی مطلقو تجربه کردیم!

[ بدون نام ] یکشنبه 16 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 07:41 ق.ظ

آخه به بار از طرف برادرم یه ایمیل برام اومد منم تا ته ش رفتم...نگو ویروس بوده این دفعه گفتم از خودتون بپرسم.یه game بود.

گیم؟
یادم نمیاد چنین ایمیلی برای هیچکس فرستاده باشم

الناز شنبه 15 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 11:17 ب.ظ

خیلی ممنون از پاسخ فلسفی به کامنت قبلی!!

منظور ازرجوع:کتاب جرایم علیه اموال و مالکیت بود

خواهش میشود
ممنون از توضیحتون

ماما مهربون شنبه 15 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 11:05 ب.ظ http://midwife40.blogfa.com

سلام
۴.الان دیگه کسی که بچه اولش سزارین بوده بعدیش اندیکاسیون سزارین نداره
۵.احتمالا مواد بهشون نرسیده
۶.دکتر جان کم نمیاوردین میگفتید خدا درد و مرضتو زیاد کنه
۸.الان من چی صدا کنم شما رو

سلام
۴.از لحاظ کتابی بله ولی کیه که این کارو بکنه؟!
۵.احتمالا نه حتما
۶.وای نه مگه من اینقدر بی ادبم؟!
۸.تو که از گل بهتری؟

الناز شنبه 15 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 08:01 ب.ظ http://www.justiceways.blogfa.com

عجب

این عجب برای پست قبلیتون بود

مش رجب!
آهان!!

آناهیتا شنبه 15 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 06:21 ب.ظ http://www.elahebaran.blogfa.com

سلام دکتر
فوق العاده بود کلی خندیدم
همش عالییییییی بود
موقع نوشتن پ.ن3 احتمالا درحال تماشای پیام بازرگانی یا فیلمی از آلن دلون نبودین؟

سلام
ممنون
اصلا به من چه همه تون برین توی بانک مسکن حساب باز کنین!

مجتبی هادی پور شنبه 15 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 04:27 ب.ظ

سلام داداشی. ببخشید سلام دایی. بازم ببخشید علی دایی. دکی خداییش از حرکت میلاد میداودی حال کردی؟ کوگ تاراز (زنده یاد مسعود بختیاری) . کوگ تاراز دیگر نمی خواند....

سلام همولایتی
آره جالب بود هرچند من معنی کوگ تارازو نمیدونم!

افسون شنبه 15 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 12:49 ب.ظ

۲-اخی نازی..
۳-بازم نازی
۵-
۱۱-خوب شد اومدند گفتند وشما فهمیدید دفترچه مال خودش نیست!!!
۸-بنظر میاد شما با ابن سینا هم دوره بودی!
خوب احتمالا اون خانم ۱۳۱۵ خواهرزاده اون خانم ۱۳۰۵ بوده که شما میشی داییش!
یه عده کلا بخودشون لطف دارند طرف بچگیهاش با دایناسورها بازی میکرده ها ولی ...!

ممنون از نظرتون
حق با شماست نبیره جان :دی

×بانو! شنبه 15 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 12:39 ب.ظ http://x-banoo.blogfa.com/

سلام
این دفعه احتمالاً میان بهتون میگن سلام پدر جان

سلام
حتما!!

دکتر مانستر شنبه 15 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 01:21 ق.ظ http://drmonster.blogsky.com

سلام
من موندم شما چطور این همه خاطره رو یادتون میمونه؟!

سلام
با یه خودکار و یه کم کاغذ که توی جیب روپوشمه!

یک دانه من شنبه 15 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 12:54 ق.ظ http://khorde-rizha.blogfa.com

در مورد پ.ن 3: پس آنی چی؟؟؟
جالبه که خاطراتتون اینقدر جالبه!

اول قرار بود سه تا بیمه عمر بگیریم اما صاحب نمایندگی بیمه گفت اگه هردوشون به اسم یه نفر باشه با مبلغ بزرگتر در آخر دریافتی تون بیشتر میشه
از نظر من که من و آنی نداریم نظر اونو نمیدونم
ممنون

. شنبه 15 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 12:39 ق.ظ

یه سوال این پودرای مجیک که واسه سیاهی پوست سره واسه آدم ضرر داره مصرف هر روزش منظورمه؟

یه جواب من دقیقا نمیدونم موادش چیه چون تا حالا از نزدیک ندیدم
فقط هم یه نفرو میشناسم که مصرف میکنه که او هم مشکل خاصی نداره

مریم پ جمعه 14 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 11:55 ب.ظ

سلام
وای این دفعه چقد خانووم. ماشالله...
5. چه عزم راسخی.
الان شما دقیقا چند ساله این؟ برین تو گینس ثبتتون کنن. ادم دایی یه مادربزرگ باشه سنش حتما گینسیه...
6. دعای مغرضانه...
ماهم واسه امیر مسکن جوانان ثبت نام کردیم. بیمه عمر بانک مسکن؟

سلام
بزنین به تخته!
نخیر بیمه عمر توی یکی از بیمه های خصوصی کشور

ماردین جمعه 14 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 11:38 ب.ظ

خوب سر کارمون گذاشتی.هر یه ساعت می اومدم سر میزدم.کشیک بودم اصلا بهونه ی خوبی نیست سر مارو دیگه با این حرف کلاه نزار.

وا
انگار بدهکار هم شدیم که وبلاگ نوشتیم!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد