جایی برای گفتن دلتنگیها

ماجراهای یک پزشک هنوز عمومی

جایی برای گفتن دلتنگیها

ماجراهای یک پزشک هنوز عمومی

خاطرات (از نظر خودم) جالب (۶۷)

سلام: 

۱. برای خانمه آزمایش نوشتم گفت: فقط آزمایش خونه؟ گفتم: نه خون و ادرار. گفت: خوب آزمایش قندو هم مینوشتین! 

۲. ماشین اداره اومد دم آپارتمانمون دنبالم تا بریم سر کار. سوار که شدم گفت: تا حالا هیچکدوم از آپارتمانهای این ساختمون خراب شده؟! گفتم نه. گفت: فکرشو بکن اگه خراب بشن باید این همه طبقه رو با پله بری بالا! (تازه فهمیدم منظورش آسانسور بوده)! 

۳. میخواستم برای پسره نسخه بنویسم که گفت: کار من طوریه که فقط میتونم توی ساعتهای ۵ بعدازظهر٬ ۱۲ شب٬ و ۶ و ۹ صبح دارو بخورم بی زحمت یه داروهائی برام بنویسین که به این ساعتها بخوره! 

۴. برای یه روز رفتم توی یکی از درمونگاه های روستائی که پزشکش مرخصی بود. شب قبل برف اومده بود و جاده یخ زده بود. راننده هرکار کرد نتونست از یه سربالائی بالا بره و بالاخره مجبور شد پیاده بشه و زنجیر چرخ ببنده. چند کیلومتر جلوتر به راهداری رسیدیم که دیدم راننده نگه داشت و داره پیاده میشه. گفتم: کجا؟ گفت: میخوام برم کاپشنمو بدم به رئیسشون برام بشوره چون اینها به وظیفه شون عمل نکردن که لباسم کثیف شده! به زحمت جلوشو گرفتم! 

۵. خانمه گفت: سر درد دارم. گفتم: از کِی؟ گفت: چی از کِی؟ گفتم: سردردتون. گفت: از دیروز. گفتم: کجای سرتونه؟ گفت: چی کجای سرمه؟! 

۶. مَرده با پسر پنج ساله اش اومده بود. پسره از آمپول میترسید. باباش گفت: اصلا این بار هرچی دکتر تشخیص بده! نسخه پسره رو که نوشتم پدرش نشست روی صندلی و گفت: من هم سرما خوردم و تا آمپول نزنم خوب نمیشم. پسره گفت: بابا! مگه قرار نشد هرطور خودش تشخیص بده؟! 

۷. یه خانم باردار اومده بود که قند خونش (GCT) بالا بود. گفتم: باید آزمایش تکمیلی (GTT) بدین. دفترچه دارین؟ گفت: نه. گفتم: پس آزاد براتون مینویسم. گفت: حالا حتما باید آزمایش بدم؟ گفتم: بله. گفت: پس مجبورم دفترچه مو بهتون بدم! 

۸. به خانمه گفتم: سرفه تون خلط داره؟ گفت: آره خلطم خیلی هم عمقش زیاده!! 

۹. پیرزنه با کمر درد اومد و گفت: از فعالیت زیاد هم میشه؟ گفتم: بله. گفت: آخه من چند روز پیش مشهد بودم و اونجا خیلی زدیم تو کمرمون! (خدائیش خودم هم نفهمیدم یعنی چه؟!) 

۱۰. خانمه اومد و گفت: برام آمپول ب۱۲ بنویسین. گفتم: چرا؟ گفت: چون هرچقدر ب۶ میزنم تهوعم کمتر نمیشه! 

۱۱. خانمه با گلودرد اومد. من هم معاینه اش کردم و میخواستم نوشتن نسخه رو شروع کنم که گفت: حالا گلودردم به جهنم کلیه ام خیلی درد میکنه! 

۱۲. میخواستم برای یه دختر نسخه بنویسم. گفتم: چند سالتونه؟ مادرش گفت: ۱۲ سال. خودش گفت: نه ۱۳ سالمه. لبخندی زدم و نسخه شو نوشتم. وقتی رفتند بیرون اول در مطب بسته شد٬ بعد صدای یه برخورد اومد٬ بعد صدای گریه دختره بلند شد و بعد صدای مادرش که: بگو ببینم نقشه ات چی بود؟ چرا میخواستی جلو دکتر بگی که دیگه بزرگ شدی؟!! 

پ.ن۱: هیچکس میدونه باید با بعضی از مریضهام چکار کنم؟ خیلی از افراد اینجا هر چند ماه یه آزمایش قند و چربی میدن. بعد بعضیشون یه آزمایش قند و چربی میارن و بهشون میگم: قند و چربیتون خوبه. میرن و یکی دو هفته بعد با یه هیپرگلیسمی حسابی میان و معلوم میشه قرص میخوردن و من که گفتم آزمایشتون خوبه قرصو قطع کردن! 

پ.ن۲: مدتیه با عماد سر نوشتن کلمه هائی مثل پیاز یا ترکیه دچار مشکل شدیم. چون براشون دوتا «ی» میگذاره یکی برای I و یکی برای Y ! کسی راه حلی سراغ داره؟ 

پ.ن۳: نشستم و دارم درس میخونم. آنی به عماد میگه: دعا کن امسال بابا قبول بشه. عماد چند دقیقه ای میره توی خودشو بعد میگه: میدونین خدا چی گفت؟ میگیم: نه میگه: گفت خونه و ماشینتونو بفروشین و هرچقدر پول دارین از بانک دربیارین و در راه من خرج کنین تا قبول بشه! میگم: اون وقت چطور زندگی کنیم؟ میگه: مامان گفته اگه قبول بشی درآمدت کلی زیاد میشه مشکلی نداریم!

نظرات 72 + ارسال نظر
نگران آینده شنبه 27 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 01:50 ق.ظ http://skn.blogfa.com/

دوباره سلام.
پ ن 3ـ حرف راست رو باید از بچه شنید!باور کنید!

سلام
واقعا

الهام جمعه 26 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 03:05 ب.ظ

اون پیرزنه که گفته توی کمرمون زدیم منظورش نماز خوندن زیاده عزیزجان

احتمالا

ماما مهربون سه‌شنبه 23 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 07:50 ب.ظ http://midwife40.blogfa.com

سلام دکتر
تو ولایت ما هم همینطوره .یعنی طبق فرمایشات استاد
ولی تو درمانگاه این کارو میکردن

سلام
پس اینطور ...

دیادیا بوربا شنبه 20 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 10:53 ب.ظ

سلام دکتر جان
می دونید مشخصه اصلی وبلاگ تون همین خاطراتتون هست شاید یه چیز مثه بیمارستان نوشت من
و من عاشق این دقت نظرتون هستم
مورد 12 دردناک بود
مورد 9 همش دارم فکر می کنم چه کار کرده با کمرش
واینکه عجب پس رباحالی بوده مورد 6
و سراخر عماد جان خیلی باحاله مخصوصا اون ارتباط برقرار کردنش با خدا....
و در مورد غلط املایی هم واقعا چیزی به ذهنم نمی یاد مگه اینکه بد تلفظ بشه
یعنی به جای پیاز تلفظ کنه پی یاز اینجوریه؟

سلام از ماست
ممنون از لطفتون و وقتی که گذاشتین
خوب آره دیگه توی بخش کردن همین جوری میگن توی مدرسه

دکتر پرتقالی شنبه 20 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 08:34 ب.ظ

ذوست دارم برگردم خیلی

پس منتظریم

دکتر ژیلا شنبه 20 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 01:48 ب.ظ http://www.drjila.com

درود
3.
4.
5.
8.
10.
11.
عماد خیلی باهوش و بانمک. دکتر اطفال اینجا خوبه ها... تو اینترنی منتظرتون هستیم.

درود از ماست
ممنون که وقت گذاشتین
دیگه اونقدر سنمون رفته بالا که جای خوب و بد چندان فرقی برامون نمیکنه

سمیرا شنبه 20 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 01:18 ب.ظ http://ekhrajiha90.blogfa.com

تو سایت نشستم و دارم این پستو میخونم یه دفعه میزنم زیر خنده(البته نه بلند) دختره کناریم یه نیگاهی به من میکنه فک میکنه اسکل دیده

پس میشه نتیجه گرفت که باید آرومتر بخندین!

سمیرا شنبه 20 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 01:17 ب.ظ http://ekhrajiha90.blogfa.com

هه این عما چه نمکه

ممنون

فرانک شنبه 20 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 12:36 ق.ظ http://roozendegi.blogsky.com

کلی نکات جالب خوندم برای کار م مفیده دکتر
ممنونم

اینها مفید بود؟
خوشحالم

فرانک شنبه 20 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 12:15 ق.ظ http://roozendegi.blogsky.com

خوشحال می شوم اگه با نظراتتون مرا هم راهنمایی کنید

در چه مورد آیا؟
مزاحم میشم

تاراس جمعه 19 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 03:15 ب.ظ http://fatemehalinezhad.mihanblog.com/

مورد 12- مامانه احتمالا خودش بیشتر به دکتر احتیاج نداشته؟ از نوع اعصاب و روان؟!!

نظر شخصی من اینه که ....
حق با شماست

ماما مهربون جمعه 19 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 12:33 ب.ظ http://midwife40.blogfa.com

راستی دکتر چرا واسه خانومای باردار هم جی سی تی مینویسن هم جی تی تی؟من دقت کردم تو پروندشون جفتش بود

ولایت شما رو نمیدونم ولی اینجا فقط برای خانمهای بارداری جی تی تی مینویسن که جی سی تی شون از ۱۴۰ بیشتر باشه

پریا جمعه 19 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 12:33 ق.ظ http://drparya.blogfa.com

واقعا تو کف سومیم!انگار اومده خرید!

شاید!

م پنج‌شنبه 18 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 10:45 ب.ظ http://cherkneviseman.blogfa.com/

اینا همش واقعیه؟مثلا 10؟B12 جای B6?

سوگند میخورم که حقیقت را می گویم و جز حقیقت چیزی نمی گویم!

آنا پنج‌شنبه 18 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 12:48 ب.ظ http://www.gandom1359.persianblog.ir

پزشک پنج‌شنبه 18 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 12:15 ق.ظ http://eltiam.persianblog.ir

صد امتیاز عماد

عماد بیا صد امتیاز دیگه به امتیازهات اضافه شد!

مظهرگلی چهارشنبه 17 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 04:21 ب.ظ http://mazhar-goli.blogfa.com

ینی با خوندن هر کدوم چشام میشه این هوا!!!
راستی چن روز پیش داشتم وبتونو می خوندم یکی از دوستام کنارم نشسته بود هی می گف امکان نداره !!!امکان نداره!!!! بعد دیروز رفته بود دکتر . چن بار به صورت متوالی سوتی داده بود !!کلی جلو دکتر خودشو کنترل کرده بود بعدش دیگه طاقت نیاورده بود پقی زده بود زیر خنده می گف کاملا بهش حق می دم اگه درباره ی من تو وبلاگش بنویسه!!!!

به دوستتون بگین مطالب این وبلاگو دنبال کنه اگه سوتی هاش رو توی وبلاگم نوشته بودم معلومه اومده پیش من!

آتی چهارشنبه 17 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 02:53 ب.ظ http://WWW.Ati-70.BLogfa.coM

مثل همیشه جالب بود..
ببخشید که این مدت نیومدم آخه از اون وقتی که پست از حال خوب به حال بد رو نوشتم تهدید شدم ..بهم گفتن بزرگتر از جوجه ماشینی مینویسی و چیزای یگه
ولی من نمیترسم و تابستون دوباره شروع به نوشتن خاطراتم میکنم

ممنون
خوب پس تا حدودی میتونین بفهمین من چی کشیدم
گرچه خدائیش تعجب کردم چون مطلبی ننوشته بودین که به کسی بربخوره
موفق باشید

دلوار چهارشنبه 17 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 12:03 ب.ظ http://http://delvarsargarmi.persianblog.ir/

سلام
درمورد مشکل عماد من پرسیدم.گفتن:اینها جز کلمات استثنا هستن.مثل خواهر که میخونیم خاهر نه خواهر.یا خورشید نمیخونیم خووورشید.باید بهشون بگید صدا نکشن همینجوری بنویسن کلمه رو .ودر ضمن هی تکرا کنید و تمرین تا یاد بگیرن

البته گفتن که الان سیستم اموزشی و مخصوصا کلاس اول قاطی شده بخاطر همین بچه ها واسه یادگیری خیلی مشکل دارن.قبلا اصولی تر بود

سلام
پس جریان این طوریه!
ممنون از وقتی که گذاشتین

شاعرشنیدنی ست چهارشنبه 17 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 08:57 ق.ظ http://kha2ne-sher.persianblog.ir/

سلام دوستم خیلی با حال بود مردم از خنده تو مایه های خاطرات شرکت مایکروسافت بود دم شما گرم منم به روزم

سلام دوستتون باحال بود به من چه :دی
مزاحم میشم

الناز سه‌شنبه 16 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 11:38 ب.ظ

بلد نبودیم اما همه جا را تست کردیم فهمیدیم چه جوری میشود لینک گذاشت
فردا اومدید دید وبلاگ حذف شده نتیجه ی اون تست کردنا بود
راستی من نصف علم کاامپیوترم رو از شما یاد گرفتم استاد
اون از اینکه یاد دادید از موزیلا برم پرشین بلاگ میشه کامنت گذاشت اینم ازلینک
رخصت

خوب خدا رو شکر که یاد گرفتین!
نه بابا حذف نمیشه انشاءالله
ما کوچیکتر از این حرفائیم که بهمون بگن استاد استاد!!

الی... سه‌شنبه 16 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 10:13 ب.ظ http://57degreeeast.persianblog.ir/

چه وبلاگ نویسای فرهیخته ای. هر وبلاگی میرم همه ازمون دارن.

به بچه هم کاری نداشته باشین خودش باید درک کنه یکی دوماه دیگه ذهنش اینو میپذیره. من خودم اول دبستان حروفی مثل (ن) و (ر) را دوبار مینوشتم حالا چرا؟ خودم هم نمیدونم ولی بعد پرابلم خودش حل شد

ممنونم
ن و ر رو؟
چرا واقعا؟!

مرجان سه‌شنبه 16 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 09:53 ب.ظ

سلام
گرچه مرجان تو درمونگاه کمه!اما بین این همه خانم سخته بخواین پیدام کنینا.تازه درمونگاههای ما رو میدیدین میترسیدین.
همون موقع فکرکنم به آنی جون هم گفتم که ایکاش بهم میگفتین.خوشحال میشدم.من بااینکه آنی رو ندیدم ،ارادت خاصی بهش دارم و همچنین به شما.

سلام
یعنی درمونگاه هاتون اینقدر ترسناکند؟
انشاءالله سفر بعد یا اصلا شما بیائین این طرفا

الناز سه‌شنبه 16 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 08:30 ب.ظ http://justiceways.blogfa.com/

این در سن و سال را خوب اومدید دقیقا همین جمله رو متخصص مغز و اعصاب به مادربزرگمم گفته بود

با کلی تقدیر و تشکر دم عیدی به روزیم جا نمونی دکتر

ممنون
میرسیم خدمتتون

یک ماما با چکمه های سفید سه‌شنبه 16 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 07:38 ب.ظ http://newmidwife.blogsky.com/

سلام...چه بیماران خوش ذوقی

سلام...واقعا

راسکلنیکف سه‌شنبه 16 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 07:01 ب.ظ http://soir.blogfa.com

1.خوب ازمایش قندو هم مینوشتین چی میشد مثلا؟
2.خیلی باهوشین که فهمیدین منظورش چی بود؟
3.چرا؟
4. چه عصبانی...
9.
10. من نمیدونم این مردم راجع به داروها چی فک میکنن واقعا.
درمورد عماد... من همیشه اولش توی سین مشکل داشتم چندین دندانه میذاشتم واسش.


ما اینیم دیگه
نمیدونم واقعا
چه جوررر

و همچنین
واقعا؟ چندتا مثلا؟

سایه سه‌شنبه 16 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 06:26 ب.ظ http://phantomstudent.blogfa.com

4خیلی جالب بود بنده خدا خیلی زود تحت تأثیر جو قرار میگیرن هاااااا!!هرچند پربیراه هم نگفته!

ممنون
واقعا

سراب سه‌شنبه 16 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 04:30 ب.ظ http://lotusland.blogfa.com

سلام
قشنگ بودن
بنظرم مورد ۹ نمازو میگفته
یعنی خیلی نماز زده به کمرش

سلام
ممنون
قبول نیست اول جواب های بقیه رو دیدین بعد گفتین

مریم سه‌شنبه 16 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 02:07 ب.ظ http://soir.blogfa.com

سلام همشون جالب بودن وخنده دار....
الان درست وحسابی برای نظر دادن وقت ندارم. بعدا میام تلافی میکنم. الان اومدم دعوتتون کنم تشریف بیارید تولد توی وبلاگم...

سلام
ممنون
مزاحم میشیم
اما کادو رو چکارش کنیم؟

بچه مهندس سه‌شنبه 16 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 10:05 ق.ظ

سلام دکترجون خیلی دلم واسه وبلاگت تنگ شده بود خیلی وقت بود نیومده بودم مثل همیشه خاطراتت قشنگ بود امیدوارم بچه مهندس یادت نرفته باشه

سلام
بچه مهندس؟
یادم نمیاد!!

الناز سه‌شنبه 16 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 01:33 ق.ظ http://justiceways.blogfa.com

اقای خان یک سوالی داشتم؟
مدتیه دچار حواس پرتیه بدی شدم
مثلا دارم توی خیابون پیاده روی می کنم اسم خیابون و اینکه می خوام کجا برم یادم میره(برای چند ثانیه موقعیت جغرافیایی و مکانی ام یادم میره)
یا پشت رل موقع دور زدن میدون یهو یادم میره تو کدوم خیابون باید بپیچم
یک حادثه منجر به تصادف هم داشتم سر این قضیه
بماند ازاینکه وقت خرید از ۲۰تا مورد فقط ۴یا۵ تا یادم میمونه و کلا اگه تقویم روزانه م نباشه بیچاره ام

تا حدودی توی سن و سال شما طبیعیه!
درواقع کاری هم نمیشه کرد به جز تمرین و تمرین و تمرین

هشت الهفت دوشنبه 15 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 08:55 ب.ظ http://hashtalhaft.persianblog.ir

راستی rss ندارین؟ادرسش رو برام بنویسین

http://rezasr2.blogsky.com/rss

هشت الهفت دوشنبه 15 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 07:04 ب.ظ http://hashtalhaft.persianblog.ir

سلام مجدد.خوشحالم برگشتین
من دیر سر زدم به شما البته
موفق باشید

سلام
ممنونم
و همچنین

زری* دوشنبه 15 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 05:11 ب.ظ http://mydaysofveto.persianblog.ir/

دکتر میذاشتین اون اقاهه بره حال رییسه رو بگیره دیگه!!!!
6.خوشم میاد ازین بچه ها که مچ بزرگتراشوو میگیرن
عماد واسه نوشتن اسم دختر منم مشکل داره پس..من که در مورد ص وس در کلمه ها به برادرام میگفتم بنویس هر دو رو هر کدوم خوشگلتر بود درست همونه..خیلی وقتام درست در میود..در مورد خواهر و..هم همینطور...شاید در مورد پیازم جواب داد...
میگم معلومه تاثیرات برنامه های تی وی روی پسرتون خیلی بوده...کشورمان پر از فقیر است و وهر چه داریم ونداریم تقدیم به همه شان...شمام یادش بدین اون درامد هنگفت رو که بدست اوردم حتما خرجشان خواهم کرد

وا مگه دنبال شر میگردم؟!
لابد
چه جورررر یا درحال دیدن تلویزیونه یا سی دی

یک دانشجوی پزشکی دوشنبه 15 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 04:46 ب.ظ http://manopezeshki.persianblog.ir/

سلام.واقعا واسه من چرا این املا دغدغه نشد مثلا همین پییاز

سلام
حتما خیلی باهوش بودین شما!

پریا دوشنبه 15 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 03:43 ب.ظ http://drparya.blogfa.com

اشتباه کردم! انگار باز آلزایمرم زده بالا!

ای بابا دور از جونتون

جیرجیرک دوشنبه 15 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 01:48 ب.ظ http://jirjirakmahtabi.blogfa.com

خوب پس بهش بگید: په... یاز! ه رو تلفظ نکنین! یا: ترک... یه! با سکون کاف!

خوب اینم میشه
اما میترسم فردا بره مغازه بگه یه کیلو پِیاز بدین!

قاصدک دوشنبه 15 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 01:02 ب.ظ http://www.my-dailynotes.blogfa.com

خب آزمایشات باردارا وقتی که طبق این بوکلتهای مادران بخواد باشه خیلی زیاده . پرونده باردارهای ما که پر از جواب آزمایشه . خدا نکنه یکی آنمی داشته باشه و میزان Hb به 11 نرسه . یا آزمایشات UA پشت سر هم که هم به خاطر عفونت انجام میشه ، هم بررسی درمان و آخرای بارداری هم هر هفته بخاطر اینکه وزنشون بیشتر از یک کیلو تو هفته افزایش پیدا کرده .

خوب اینکه درسته
البته اینجا هماتوکریت ۳۸ رو مرز کم خونی زنان باردار اعلام کردن

نانی نار دوشنبه 15 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 12:18 ق.ظ http://ran-haskik.persianblog.ir/

سلام
بسیار جالب بود واقعا یه پا سریالا این مریضاتون
حرف عماد هم کاملا درسته عمل کنین قبول میشین

سلام
ممنون
واقعا؟ شما تضمین میکنین؟

دلوار یکشنبه 14 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 09:45 ب.ظ

سلام

جالب بودن مثل همیشه

دکتر درمورد مشکل عماد من یکی از اقواممون سالیان زیادی معلم کلاس اول بوده.امسال دختر خودشم کلاس اول میره.بعدچندهفته پیش داشت درمورد همین مشکل که واسه یه بچه کلاس اول پیش اومده بود توضیح میداد...ولی شرمنده راه حلشو یادم نیستولی حتما ازشون میپرسم بهتون میگم

سلام
ممنون
پس منتظریم

زبل خانوم یکشنبه 14 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 09:39 ب.ظ http://zebelestan.blogsky.com/

کار اقتصادی

کجاش آیا؟

حنانه یکشنبه 14 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 07:35 ب.ظ

نه دیگه همه پستاتونو خوندم. ببخشید اون همه غلط داشت کامنتم تند تند نوشتمموفق باشین. یکمم به فکر آزمون دستیاری باشین

آفرین بر شما!
خواهش می گردد
چشم

nova یکشنبه 14 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 04:41 ب.ظ

ey val pas mochetono gereftam!akhe poste jadid gozashte bodino ina!az in be bad dir residam rayat mikonam!javabetono ham ke khondam baz ye 4s maks kardam bad ba khodam goftam hatman manzore dr az cheghadr hamoon chera bode na?

آره دیگه کارآگاه نوا!
الان رفتم دوباره جوابی که براتون نوشته بودم خوندم
شرمنده الان میرم درستش میکنم!

حسام یکشنبه 14 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 03:40 ب.ظ http://hesamdiaries.blogfa.com

اون شماره ۵ خیلی بهم چسبید. شاد باشی و سلامت. بشین درس بخون و مث من نشو. دعا می کنم قبول بشی

بیام کمکت بکنیمش!
مگه شما چطوری هستین؟
ممنون

خواننده خاموش یکشنبه 14 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 02:21 ب.ظ

9- منظور پیرزنه ، نماز بوده.
12 - فکر کنم اینو یه بار دیگه تعریف کرده بودید یا شاید مشابهش رو

شاید
واقعا؟ شرمنده

مرضی یکشنبه 14 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 12:45 ب.ظ http://yasinak.blogfa.com

دقت کردین شما از هر مریضی می پرسین که خلط داره یا نه از توش یه سوتی در می اد؟

نخیر
من فقط سوتی دارهاشونو مینویسم
میشه گفت درصد سوتی هاش بیشتره!

دانشمنگ یکشنبه 14 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 09:33 ق.ظ http://daneshmang.blogfa.com

سلام و خسته نباشید
یعنی این خاطرات شما جون میده واسه پ ن پ ساختن

سلام و سلامت باشید
پ نه پ جون میده فقط واسه تو وبلاگ نوشتن! (چه بیمزه!)

×بانو! یکشنبه 14 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 02:21 ق.ظ http://x-banoo.blogfa.com/

سلام
5. با من یه نسبتی داشته فکر کنم آخه منم یه ثانیه ای همه چی یادم میره!!
7. حتماً بهش گفته بودن مثل مسواکت می‌مونه و نباید به کسی بدیش
9. شاید منظورش نماز بوده چون بعضیا میگن برم نماز بزنم به کمرم...
10. اگه خوب نمیشد باید بهش ب 24 میزدید یعنی؟!!!
بنظرم:
وقتی آزمایشو میخونین ازشون بپرسید دارو مصرف میکنن یا نه بعد بهشون بگید که داروشون رو ادامه بدن

ازش بخواید تلفظشون کنه و بعد بهش بگید که مثلاً ترکییه تلفظ نمیشه و ترکیه /torkie/ اس بخاطر همین یه دونه "ی" داره...

دست گلش درد نکنه!!!

سلام
ممنون که وقت گذاشتین برای جواب دادن

ماما مهربون شنبه 13 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 10:31 ب.ظ http://midwife40.blogfa.com

سلام.من الان میفهمم چی میگید.خانومه اومده درمانگاه پره ناتال ازش شرح حال میگیرم میگه خون بینی دارم.شما بودید چی فکر میکردین؟بعد چند دقیقه فهمیدم منظورش اپیس تاکسیه.میخواسته بگه خون دماغ کلاس گذاشته گفته خون بینی

سلام
خوب خدا رو شکر که فهمیدین!!
راستش من اول خوندم خونِ بینی

سارا شنبه 13 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 09:52 ب.ظ http://sm19.blogfa.com

سلام
۵ بیچاره جدا خیلی سرش درد میکرد
۷ وا برگه های دفترچه رو مبخواست قاب بگیره ایا؟!!!
ایشاالله که قبول میشین

سلام
حتما
لابد
ممنون

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد