جایی برای گفتن دلتنگیها

ماجراهای یک پزشک هنوز عمومی

جایی برای گفتن دلتنگیها

ماجراهای یک پزشک هنوز عمومی

خاطرات (از نظر خودم) جالب (۷۹)

سلام

۱. به پیرزنه گفتم: مشکلتون چیه؟ گفت: خودم هم نمیدونم چم شده حالا یه دوائی برام بنویس!

۲. پسره با استفراغ اومده بود. خواهرش که همراهش بود گفت: با چندتا از دوستاش رفت بیرون وقتی برگشت اینطوری بود. چیزی مصرف نکردین؟ پسره گفت: نه! دختره گفت: اینجا باید راستشو بگی حالا وقتی برگشتیم خونه خودمون خاکت میکنیم اما اینجا نترس حقیقتو بگو!

۳. بخشی از سخنان یک پیرمرد: برای تولد حضرت علی رفتم ابتکار، اونجا پهلوم درد گرفت. ترسیدم برم دکتر که حاج آقائی که اونجا بود گفت چون برای درمانه طوری نیست از ابتکار بری بیرون اما مواظب باش آمپول ترقیتی بهت نزنن تا روزه ات باطل نشه. اومدم درمونگاه گفتند باید بری سگل گرافی اما گفتم وقتی ابتکار تموم شد میرم اما چون دردش افتاد دیگه نرفتم. حالا باز درد گرفته!

۴. مرده دفترچه بیمه شو گذاشت روی میز و گفت: اگه میشه منو آزاد ویزیت کنین. گفتم: چرا؟ گفت: آخه دفترچه ام یه برگ بیشتر نداره. میخوام توی اون هم برام آزمایش بنویسین. اگه منو با دفترچه ویزیت کنین دیگه برگی نمیمونه که توی اون برام آزمایش بنویسین!

۵. به پیرزنه گفتم: سابقه چربی داشتین؟ گفت: آره خیلی زیاد یه بار رفتم آزمایش گفت تا دم مرز چربی داری!

۶. به پیرمرده گفتم: از این قرصها شبی یکی بخورین. گفت: اون وقت شب بخورم برای درد روز خوبه؟!

۷. دم در بین چندتا از مریضها سر نوبت دعوا شد. یکی از خانمها وسط دعوا خودشو کشید توی مطب و بعد به شوهرش که هنوز مشغول دعوا بود گفت: بسه دیگه نمیخواد دعوا کنی دیگه اومدم تو!

۸. یکی از خانمهای همکار شیرینی عقدشو آورده بود. یکی برداشتم و خوردم و متوجه شدم که دهنم به شدت تلخ شده. اما چون ایستاده بود اونجا مجبور شدم با لبخند همه شو بخورم! وقتی رفت بیرون کلی فکر کردم که چرا این شیرینی تلخ بود؟ تا اینکه یادم افتاد به چند لحظه پیش که سر اتوسکوپو با پنبه الکل حسابی تمیز کرده بودم!

۹. برای اولین بار در طول تاریخ یه مریض دیدم با اسم و فامیل کاملا مشابه با خودم!

۱۰. یه مریضو با آمبولانس درمونگاه فرستادیم بیمارستان. وقتی آمبولانس برگشت بهیارمون اومد پیشم و گفت: سر خیابون مریض ارست کرد از همین جا بهش ماساژ دادم تا دم در بیمارستان. دکتر ..... و دکتر .... هم رسیدند و بهم گفتند: آفرین تو جون این مریضو نجات دادی. گفتم: خب آفرین.

دو روز بعد پسر اون مریض اومد پیشم و گفت: آقای ..... نیستند؟ گفتم: نه امروز شیفت نیستند چطور؟ گفت: بهشون بگین از دستشون شکایت کردیم. از اینجا تا دم بیمارستان نشسته پیش راننده آمبولانس و اصلا متوجه نشده سرم پدرم رفته بوده زیر پوست!

۱۱. نسخه مریضو که نوشتم همراهش گفت: حالا این داروها براش خوب هست؟! 

۱۲. یه بچه رو با درد شکم آوردند. مادرش گفت: آقای دکتر! یه وقت آپاندیس نیست؟ بچه گفت: اگه آپاندیس بود که خودم میگفتم!! 

پ.ن۱ :عماد فرمودند: وقتی از کنار عسل رد میشدم بهم گفت: دَدَ!

پ.ن۲ :قراره گوش شیطون کر امروز دیگه آنی آپ کنه! 

پ.ن۳: با جمع بندی همه مسائل به این نتیجه رسیدم که ملاقات دوستان مجله سپیدو بگذارم برای مهمانی های بعد. از این که لطف کردند و منو دعوت کردند ممنون

نظرات 66 + ارسال نظر
p.k دوشنبه 16 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 10:08 ب.ظ http://barghestan.persianblog.ir

تولد
تولد
تولدش مبارک...
خو چیه!؟ خو یادش رفت تبریک بگه... خو هنوز نی نی دیگه...

اول موندم چی میگین!
از اون لحاظ پس
ممنون

margan دوشنبه 16 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 12:41 ب.ظ

3 5 9 11 12 khili alyy bood...
vaghean shoghle dos dashtaniyi darin...

ممنون
من فقط بامزه هاشو نوشتم!

کاریابی جمعه 13 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 10:24 ق.ظ http://karyabin1.blogfa.com/

سلام
با عرض شرمندگی بابت نظر بی ارتباط
یک سلیت کاریابی افتتاح شده
اومدم دعوت کنم از شما و خواننده هاتون برای بازدید

سلام
مزاحم میشم
اما خودمونیم این نظرو توی چندتا وبلاگ گذاشتین؟

حنانه پنج‌شنبه 12 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 10:50 ب.ظ

نی نی نو مبالک

ممنون

زبل خانوم چهارشنبه 11 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 05:08 ب.ظ http://zebelestan.blogsky.com

8. اشکال نداره شیرینیش ضدعفونی شده بوده...

زبل خانوم چهارشنبه 11 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 05:05 ب.ظ http://zebelestan.blogsky.com

2.ماهم یه مریض داشتیم زنش میگفت به من که میگه چیزی به جز سیگار نمیکشه حالا شما ازمایش کنید ببینید...داشت دعوا بالا میگرفت...

حالا دعوا رو خوابوندین یا نه؟

طاها چهارشنبه 11 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 03:54 ب.ظ http://dastanakeman.mihanblog.com/

سلام
جالب بودن

سلام
ممنون

مهدیس چهارشنبه 11 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 12:28 ق.ظ http://manodoostam.blogsky.com

تحریک شدم حرف شغل آیندم پیش اومد ...
من عادت ندارم بگم آپم ...
ولی ایندفه میگم که این آپم درباره شغلمه ...
چنتا نکته خنده دار...
گفتم که اطلاع داشته باشی ...

میرسم خدمتتون

p.k سه‌شنبه 10 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 07:29 ب.ظ http://barghestan.persianblog.ir

وای خوش به حالت در طول روز کلی حال میکنینا...

فقط می تونم بگم: خدایا ببین با کیا شدیم 75 میلیون!!!؟؟؟

من فقط جالبهاشونو مینویسم
مسئله اینه که اونها هم درباره من و شما همینو میگن!!!

پزشک طرحی سه‌شنبه 10 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 05:11 ب.ظ http://pezeshketarhi.blogfa.com

سلام دکتر جان . من تازه با وب تون اشنا شدم .
قلم بسیار گیرائی دارین .واقعا آدم رو می برین تو مسائلی که واستون اتفاق افتاده .
منم چند وقته که خاطرات طرحم رو می نویسم.اگه راهنمائیم کنید و بهم سر بزنید ، لطف می کنید. ممنونم

سلام خوش اومدین
از لطفتون ممنون
چشم حتما میرسم خدمتتون

دومان سه‌شنبه 10 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 05:05 ب.ظ http://ravieeshg.blogfa.com

سلام..............
خاطرات قشنگن.............
شیرینن...............شیرینیشون به تلخی نمیزنه.........

سلام
ممنون
خدا رو شکر

مریم سه‌شنبه 10 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 05:13 ق.ظ http://soir.blogfa.com

گویا چندتا شهر بیشتر ندارن که یکیش هم ولایت شماس...

خوب پس موقع انتخاب رشته ولایت ما اولین انتخابه دیگه؟

برفی سه‌شنبه 10 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 02:25 ق.ظ

سلام وبلاگتون عالیه کاش چشمام و حوصلم همکاری میکردن میتونستم همه وب رو بخونم دقیقا از بعد افطار تا الان دارم وبتون رو میخونم.بی نظیییییییییییییییییییره.من دانشجوی سال 4 پزشکیم.خاطرات دوران اینترنیتون لرزه به تنه آدم میندازه.من که از زندگی ناامید شدم.نه میتونم نصراف بدم نه میتونم ادامه بدم.کاش یکی پیدا میشد راهنماییم میکرد

سلام
از لطفتون ممنون
اشتباه میکنین
میدونین چند نفر دوست داشتن به جائی که شما هستین برسن و نتونستن؟
حالا که شروعش کردین و تا اینجا اومدین اگه ولش کنین تنها فایده ای که داره اینه که همه شما رو متهم میکنن به ناتوانی در ادامه راه
بهتر نیست تلاشتونو بیشتر کنین و زبون اونهائی که درباره شما چنین فکری میکننو کوتاه کنین؟

یک معلم سه‌شنبه 10 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 12:37 ق.ظ http://jafari58.blogfa.com/

سلام تبریک می گم تولد دخمل خانومتون رو .
مورد ۳ خیلی باحال بود مورد ۱۰ چقدر خالی بند هستند بعضی ها. به عماد باید بگید آره از بس آبجی جونت دوست داره

سلام ممنون
ممنون

مریم دوشنبه 9 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 07:41 ب.ظ http://soir.blogfa.com

سلام آره اگه خدابخواد... اگه نخوادم که باز میام ولایتتون اما برای رشته مهندسی ژنتیک.. ولی خوب تصمیم اینه اول همه پزشکیا بعد یه سری رشته های دانشگاه های تهران بعدم هرجا که مهندسی ژنتیک داشت...

سلام
راستش اصلا نمیدونم اینجا مهندسی ژنتیک داره یا نه؟

مرجان-رشت دوشنبه 9 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 07:36 ب.ظ

سلام
مجددا" تبریک میگم اقای دکتر.قدم نورسیده مبارک

سلام
مجددا ممنون

خانوم معلم دوشنبه 9 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 10:01 ق.ظ

سلام..طاعات عباداتتون قبول باشه..
خوب هستین دیگه؟
قدم نو رسیده مبارک...
به شما و خانوم محترمتون و صدالبته به عماد جون تبریک میگم..
عسل جون بچه خوش شانسی هست که مامان بابای خوبی مث شماها داره
اسم عسل هم خیلییییی قشنگه.
حالا ما قاچاقی رفتیم وبلاگ آنی خانوم عکس نی نی رو هم دیدیم ..وایییی ک چه قدرخوشگل و بامزه س..خدا حفظش کنه..
بازم تبریییییییییییییییک
ایام به کامتون باشه آقای دکتر

سلام
ممنون
خوبم شما چطورین؟
ممنون از لطفتون
قاچاقی چرا؟ برای همین گذاشته توی نت دیگه
ممنون

نجمه رستمی دوشنبه 9 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 07:34 ق.ظ

مثل همیشه جذاب و عالی.ممنون از اینکه چند لحظه ای رو با نوشته هاتوتن من و به فضایی شاد می برین.

ممنون
خواهش میگردد

مژگان امینی یکشنبه 8 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 11:48 ب.ظ http://mozhganamini.persianblog.ir

حالا آن هم اسمتان چه کاره بود؟
شیرینی الکلی !

دانش آموز!

خودنویس یکشنبه 8 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 11:41 ب.ظ http://www.jamedadiyeman.blogfa.com

سلام دختر های تیر ماهی خیییییییییییییییییییلی دختر های خوبی هستند نمونش خود من که اصلا هم خودشیفته نیستم
خوش به حال عسل من این قدر دوس داشتم برادر بزرگتر داشتم

سلام
ما هم مهلت ندادیم وارد مرداد بشه زودتر تولدش کردیم!!

دلارام یکشنبه 8 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 09:20 ب.ظ http://delaaram.persianblog.ir

همشون با نمک بود دکتر جان....
عسل هم دستشو از طرف من ببوسین

ممنون
چشم

لالیکو یکشنبه 8 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 06:27 ب.ظ http://www.lalikue.blogfa.com

این واسه همش
اینم واسه اون مجید دلبندم ابتکار
مرسی دکتر.

ممنون
ممنون تر!!

ریحانه یکشنبه 8 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 06:04 ب.ظ http://ttaranomm.blogfa.com

سلام
مثه اینکه من یکم دیر رسیدم
اما مثل همیشه جالب و خنده دار بود

سلام
دفعه بعد تاخیر داشته باشین باید با ولی تون بیائین
ممنون

باران یکشنبه 8 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 05:54 ب.ظ http://barane-deltangiha.blogfa.com

سلام دکتر جان خوبید..
قدم نورسیده هم مبارک همیشه زندگیتون مثل عسل شیرین باشه...
آخی نرفتید...گفتیم حالا میرید بعد واسه ما تعریف میکنیدا ایشاالله دفعه بعد.
دلمون تنگ شده بود واسه خاطرات
۳- آخی عزیزم ..ابتکار
۵- وای چقد چربی داشته تا مرز
۶-
۹- جالبه ها
۱۰- یعنی بهیاره خالی بسته بوده
حالا زود عسل خانم حرف بزنه مگه نه..؟

سلام
ممنون از لطفتون
و همین طور از کامنتتون
زوده خیلی هم زوده!

مهدیس یکشنبه 8 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 03:55 ب.ظ http://manodoostam.blogsky.com

خیلی چی ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
تو هر شغلی باید همه جوانبو در نظر گر دیگه
شما که دکتری............
منم که مهندسه آینده ............
شغلای حساس جامعه دس ماهاس

خوب خیلی .... دیگه
دکتر که اونقدر زیاد شده مثل چیز ریخته اما مملکت دست شماست!

الناز یکشنبه 8 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 11:56 ق.ظ http://life-code.blogfa.com/

آفرین نرفتین اون مراسمه

خواهش میشود

[ بدون نام ] یکشنبه 8 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 11:23 ق.ظ

سلام دکتر بابت تولد عسل بانو تبریکات فراوان عرض می کنم!!
مورد ۳ واقعا باحال بود!!!!!
حالا اسم و فامیلتون چیه؟!!!!

سلام ممنون
ممنونم
شما خودتون اسم ننوشتین انتظار دارین من اسم و فامیلمو بگم؟!

سارا یکشنبه 8 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 11:07 ق.ظ http://sm19.blogfa.com

اقا من فهمیدم کامنتم چی شد!
یادمه دیروز ک کامنت فرستاده بودم تعدادشون ۲۰ بود و الان ۳۲ هست....و این یعنی کامنتم تایید شده اما خوب من نمی تونم فعلا ببینمش...چون کامپیوترم همکاری نمی کنه

آهان پس اینطوریاس

سارا یکشنبه 8 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 10:56 ق.ظ http://sm19.blogfa.com

بعد من مطمئنم ک دیورز اینجا کامنت گذاشتم...اما نیستش ک

تا جائی که یادمه تائیدش کردم

آنا یکشنبه 8 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 10:00 ق.ظ http://www.anna1980.persianblog.ir

منم بعضی وقتا واقعا نمیدونم چمه...
۹-شاید حواستون نبوده ..خودتون مریض شدین..

خوب اون که جنبه اش جداست ....
اونوقت خودم خودمو معاینه کردم لابد!

بیوطن یکشنبه 8 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 09:01 ق.ظ

سلام خوبید
چن وقتیه مجله سپید دستم میرسه اون گفتم گفتی هاشو خیلی دوس دارم

سلام ممنون
شما لطف دارید

هرمان یکشنبه 8 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 08:20 ق.ظ http://www.sotedelan22.mihanblog.com

سلام
مبارک باشه
پست خاطرات بیماراتون
به صورت ایمیل گروهی همه جا پخش شده
و نوشتن خاطرات یک پزشک شهرکردی

سلام
سلامت باشین
یعنی به جز اون قبلی؟

مظهرگلی یکشنبه 8 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 03:17 ق.ظ http://mazhar-goli.blogfa.com

11:پ ن پ موش آزمایش گاهیه می خوایم روش آزمایش کنیم !!!
خب ینی چی آخه !! حرصم درمیاد!!

ای بابا
من که دیگه عادت کردم

دکتر نفیس یکشنبه 8 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 03:16 ق.ظ http://drnafis.blogfa.com

جای خالی متخالی !

نگار یکشنبه 8 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 01:15 ق.ظ http://drnegar.lxb.ir

تصمیمتون ۱۰۰ درصد عاقلانه بود دکتر.
نرفتن تو این شرایط خیلی بهتره.

موافقم

فروید کوچک یکشنبه 8 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 12:56 ق.ظ http://www.feroidekuchak.blogfa.com

10 واقعا جای تاسف داره
12 هم کلی خندیدم خودش یک پا دکتر بوده.

به عماد بگید برات شعرم می خونه فقط فعلا نمی شنویم

واقعا
و همچنین

Hast شنبه 7 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 09:55 ب.ظ

سلام اقای دکتر. قدم عسل جون را دوباره تبریک میگم توی وبلاگ انی جون عکش را دیدم ماشااله خیلی خوشگل و نازه. دیگه باید به فکر جهیزیه براش باشبد
پستتون مثل همیشه زیبا بود
میتونم خواهش کنم از عکس العمل های عماد جان بنویسید بعد از بدنیا امدن خواهرش. حتما خیلی بانمکه
راستی لطف کردید که سفر نرفتید الان انی جون مهمتره

سلام
ممنونم
باز هم ممنون
چشم
لطف نبود وظیفه بود

سارا شنبه 7 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 08:46 ب.ظ http://sm19.blogfa.com

سلام
۳ - اخی دلم سوخت واسه پیرمرده
۸ - برادر من حواست کجاس؟
پ ن ۱ : واقـــــعــــا ؟!!

سلام
نه بابا آن کس که نداند ... بود!
توی باقالیا!
این طور میگفت!

sepid شنبه 7 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 07:38 ب.ظ http://revayate3pid.blogfa.com

likeeeeeeeeeeeeeeeeeeee
بلاگفا خراب کرد اما من اصلا با سیستمهای دیگه راحت نیستم
فقط ناراحتم که خیلی از دوستام رو از دست دادم و پست هام
ریدر فقط 25 پست بهم میده!
نی نی جدید هم مبارک ایشا... که زیر سایه پدر و مادرش صد ساله بشه!

ممنون از لایک
متاسفم
ممنون

مرضی شنبه 7 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 02:02 ب.ظ http://yasinak.blogfa.com

آخی عسل کوچولو به سلامتی اومد؟مبارک باشه
بچه ی دوم چه حسی داره ؟با اولی فرق داره؟

با اجازه تون ممنون
خیلی فرق میکنه اون پسر بود این دختره

[ بدون نام ] شنبه 7 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 11:42 ق.ظ

سلام دکترجان. قدم نورسیده مبارککککک.

سلام
ممنون

عسل شنبه 7 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 10:29 ق.ظ http://www.beheshteasal.blogfa.com

وبت خیلی ساده ولی دلنشینه عزیزم

ممنون
دیگه ببینین اگه راه راه بشه چی میشه؟!

nova شنبه 7 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 05:29 ق.ظ

har chand dire ama tavalode dokhmaleton mobarak11.migofti PA NA PA...

ممنون از لطفتون

مهدیس شنبه 7 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 05:08 ق.ظ http://manodoostam.blogsky.com

خوب پس ....... من گفتم اگه خانم بوده یه سوال دیگه بپرسم که آیا راننده آمبولانسه جوون بوده ؟؟؟؟؟
اینروزا واسه بعضیا راننده آمبولانسم غنیمته ....
کامنتمو خوندم خندم گرف ........ از این به بعد باید قبله اینکه بفرستمش بخونمش

بابا شما دیگه خیلی ....

مریم شنبه 7 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 05:07 ق.ظ http://soir.blogfa.com

سلام...
ابتکاررررررررررر:))))))))) چه مریضی بوده واسه خودش دریایی از لغت بوده...
گاهی دلم برای بعضی مریضاتون میسوزه.
شیرینی با طعم الکل چسپید؟
10. چه آدم خالی بندی کجاییه؟
وای عماد و عسل با هم از طرف من ببوسید...
چه دختر نازگلی... دلم میخواد لپاشو گاز بگیرم... خدا براتون نگهش داره...
راستی از همین الان نذارین هرکی میرسه ببوسدش. چون ما این کارو کردم وهرکی رسید امیرو بوسید بعد که خواهرم بردتش پیش دکتر اطفال .. دکتر از قرمزیه صورتش فهمید اگزما داره... البته شما خودتون دکترید بهتر میدونید...

سلام
واقعا
جای شما خالی
اهل همونجا که درمونگاه هست!
چشم
کاملا حق با شماست
راستی توی دانشگاه ولایت منتظرتون باشیم؟

خلوت دل شنبه 7 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 03:41 ق.ظ http://khalvated.blogsky.com

عالی بودن

ممنون

نگران آینده جمعه 6 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 11:37 ب.ظ http://skn.blogfa.com

1-
2-معمولا برعکسش اتفاق میافته!بیچاره!
3-ابتکار چیست؟کجاست؟!
4-
5-آخی طفلک!
6-
7-چه زرنگ بوده !
8-یعنی دستاتون الکلی بود؟عاقبت رودر بایستی اغلب اوقات همینه.
9-چه جالب!
10-خدا کنه هیچ کسی هیچ وقت سر و کارش به بیمارستان نرسه اونم اینجوری.
11-
12-ای جانم!
پ ن1 :عزیزم!
پ ن 2:بعله.تایید میشود!مشاهده فرمودیم.
پ ن3:آفرین کار خوبی کردین.مطمئنا آنی جون هم اینو ترجیح میدن در این موقیعت حتی اگه نگن.

ممنون از وقتی که گذاشتین و این کامنت طولانی تون

sahar جمعه 6 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 09:12 ب.ظ

salam Dr jan khaste nabashid.
merci babatekhaterate jalebetun.
ghadame no reside mobarak bashe.
tatilat khosh migzare?komak mikonid dg inshalla!!!
na dr man dr sahar ke tu sepid minvise nistam.
age khoda bekhad 5 6 mah dg phd migiram...
hamin dg...

سلام
ممنون از لطفتون
کمک میکنم آی کمک میکنم!
پس از همین حالا برین دنبال یه راهی برای موندن!

سلام جمعه 6 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 07:44 ب.ظ http://mahroo1371.blogfa.com

سلام
الان یه سوالی دارم ؟
مگه نمی گن بچه ها تو ماه اول چیزی رو خوب نمی بینن ؟
بعد عسل بانو چطوری می فهمه که داداش عمادش داره از پیشش رد میشه ؟
البته وقتی بابا دکتر باشه و داداشم به این باهوشی ؛ بعید نیست عسل بانو از الان دیدش تکمیل باشه

سلام
ای بابا اینها فقط تخیلات عماده شما چرا باور میکنین؟

سمان جمعه 6 مرداد‌ماه سال 1391 ساعت 07:24 ب.ظ http://www.milapila.blogfa.com

7-
حق با عماده راس میگه منم شنیدماز نی نی چه خبر؟خوبه؟ببوسیدش

واقعا شنیدین؟
از این فاصله؟!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد